به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از 15 آذرماه چراغ ششمین مرحله رویداد «ایرانجان» در صدا و سیما روشن شده و تا 21 آذر ادامه خواهد داشت؛ رویدادی که اینبار در گلستان برگزار میشود؛ استانی که اگرچه سالها در آمار گردشگری، کشاورزی و تنوع فرهنگی جایگاهی برجسته داشته، اما در روایت ملی کمتر مجال دیدهشدن یافته است. «ایرانجان» که از خرداد 1404 آغاز شده و هر ماه یک استان را در محور روایت تلویزیون قرار میدهد، پیش از این در خوزستان، ایلام، اصفهان، فارس و خراسان جنوبی اجرا شده و بر اساس دادههای مرکز تحقیقات صداوسیما، توانسته بخش قابل توجهی از مخاطبان را با خود همراه کند.
این همراهی، تنها نتیجه تنوع جغرافیا و فرهنگ استانها نیست، بلکه محصول تغییر رویکردی است که تلاش دارد آنتن ملی را از تمرکز سنتی بر پایتخت جدا کند و به سمت بازتاب زندگی واقعی مردم در سراسر کشور ببرد.
«ایرانجان» در ذات خود طرحی صرفاً طبیعتگردانه نیست
گلستان در این مسیر، نمونهای نمادین است؛ استانی که پژوهشگران جغرافیا سالهاست آن را «ایران کوچک» توصیف میکنند. این تعبیر نه یک لقب تبلیغاتی، بلکه بازتاب ساختار واقعی اقلیمی و فرهنگی منطقه است: هشت اقلیم از یازده اقلیم ایران در گلستان گرد آمده و زندگی 17 قومیت در کنار یکدیگر چهرهای چندلایه و کمنظیر خلق کرده است. همین ویژگیها موجب شده تا روایت تلویزیونی این هفته متنوع و چندبعدی باشد؛ روایتی که از بازار بندرترکمن تا جنگلهای هیرکانی، از سواحل خزر تا ارتفاعات جهاننما امتداد یافته و پارک ملی گلستان، تالاب گمیشان، آبشار کبودوال و برج قابوس را نه صرفاً بهعنوان جاذبه، بلکه بهعنوان بخشی از حافظه زیستمحیطی و فرهنگی کشور بازتاب میدهد.
اما «ایرانجان» در ذات خود طرحی صرفاً طبیعتگردانه نیست. موسیقی محلی، آیینهای قومی، زبانها، مهارتهای بومی و سبک زندگی مردمان استان نیز در قاب برنامهها نشسته است؛ عناصری که به گفته فعالان فرهنگی، سالها در حاشیه آنتن ملی قرار داشتند. این بخشها مخاطب را با لایههایی از هویت اجتماعی گلستان روبهرو میکند که در نگاه گردشگرانه معمولاً نادیده میماند.
این رویکرد میتواند از تبدیل به یک تصویر کارتپستالی جلوگیری کنند
در کنار این لایههای هویتی، مدیران صداوسیما بر ضرورت نمایش مسائل واقعی استان نیز تأکید دارند؛ از چالشهای زیرساخت گردشگری و مدیریت منابع طبیعی تا مشکلات حوزه معیشت، آب، جنگلداری و دغدغههای زیستمحیطی. چنین رویکردی میتواند از تبدیل روایت استانها به یک تصویر کارتپستالی جلوگیری کرده و رسانه را به نقش واقعی خود، یعنی پل ارتباطی میان مردم و مسئولان، نزدیکتر کند.
ایرانجان به ظاهر یک برنامه هفت روزه است!
برای تحقق چنین هدفی، شبکه گلستان و واحدهای مختلف صداوسیما تولید گستردهای را در دستور کار قرار دادهاند. تنها در بخش رادیویی 315 برنامه در قالب 90 عنوان آماده شده و چندین قالب تصویری نیز بهطور مشترک توسط شبکههای استانی و سراسری تهیه شده است. این همکاریها نشان میدهد که «ایرانجان» علاوه بر روایت جغرافیایی، تلاشی برای تمرکززدایی در تولید محتواست؛ تلاشی که اگر استمرار یابد، میتواند مرز میان «شبکه استانی» و «شبکه ملی» را کمرنگتر کرده و روایت بومی را به جریان اصلی رسانهای تبدیل کند.
با این حال، کارشناسان رسانه و جامعهشناسی معتقدند اثرگذاری واقعی «ایرانجان» زمانی محقق میشود که ارزیابیهای دورهای و علمی برای هر استان صورت گیرد؛ از سنجش میزان رضایت مخاطبان گرفته تا بررسی اینکه این روایتها چه اندازه توانستهاند نگاه عمومی به استانها را تغییر دهند. علاوه بر این، تأکید میشود که مشارکت مردم محلی نباید محدود به حضور در گزارشهای نمایشی باشد، بلکه باید خود به بخشی از روایت تبدیل شوند. حضور کشاورزانی که از تغییرات اقلیمی سخن میگویند، صیادانی که روایتشان از ساحل با واقعیتهای زیستمحیطی گره خورده، و هنرمندانی که دغدغه حفظ موسیقی بومی دارند، به روایتها اعتبار و عمق میبخشد.
«ایرانجان» در ایستگاه گلستان به ظاهر یک برنامه هفتروزه است، اما در معنا میتواند شروع یک تغییر پایدار باشد؛ تغییری که رسانه ملی را از تهرانزدگی تاریخی دور کند و تصویر ایران را نه از زاویه پایتخت، بلکه از زبان مردم هر استان بازسازی کند. گلستان با موقعیت جغرافیایی و فرهنگی ویژهاش، فرصتی است تا نشان دهد این نگاه تازه چگونه میتواند استانی که سالها تنها «مسیر عبور» تلقی میشد را به جایگاهی تازه در نقشه فرهنگی و رسانهای کشور برساند؛ جایگاهی که شایسته تنوع، غنای فرهنگی و ظرفیتهای توسعهای آن است.
اهمیت ادامهدار بودن «ایرانجان» و ضرورت نگاه مسئلهمحور
رویداد «ایرانجان» طی ماههای گذشته نشان داده که صداوسیما میتواند با فاصله گرفتن از تهرانمحوریِ مزمن، به روایتِ واقعیتری از ایران برسد؛ روایتی که صدای مردم و ظرفیتهای فراموششده استانها را به آنتن اصلی برساند. از خوزستان و ایلام تا اصفهان، فارس و خراسان جنوبی، و حالا در ایستگاه گلستان، آنچه این رویداد را ارزشمند میکند صرفاً نمایش زیباییها نیست، بلکه ایجاد فرصتی برای دیدهشدن زندگی روزمره، میراث فرهنگی، مشکلات و مطالبات مردم در نقاط مختلف کشور است.
هرچند این طرح توانسته بخشی از تصویر واقعی استانها را وارد قاب رسانه ملی کند، اما اهمیت اصلی آن زمانی آشکار میشود که چالشها و موانع نیز در کنار ظرفیتها دیده شوند. استانهایی چون خوزستان و ایلام، که پیشتر میزبان «ایرانجان» بودند، نمونههای روشنی از ضرورت نگاه مسئلهمحور هستند؛ مناطقی که در کنار منابع عظیم طبیعی و فرهنگی، با مشکلاتی چون کمبود زیرساخت، مسائل زیستمحیطی، فشارهای اقتصادی و محرومیت تاریخی مواجهاند. نمایش صرفِ جذابیتها بدون واکاوی این مسائل، روایت را یکسویه و حتی کماثر میکند.
اکنون این فرصت فراهم شده است
رسیدن «ایرانجان» به گلستان نیز همین ضرورت را یادآوری میکند. این استان با وجود تنوع بینظیر طبیعی و فرهنگی، سالها در حاشیه توجه ملی قرار داشته و بسیاری از مشکلات آن، از جنگلزدایی تا ضعف زیرساختهای گردشگری و توسعهای، کمتر در سطح ملی مطرح شده است. اکنون فرصتی فراهم شده تا روایت گلستان تنها به زیباییهای هیرکانی و بازارهای ترکمنی محدود نماند و به دغدغهها و چالشهای مردم نیز بپردازد.
تجربه چند ایستگاه نخست نشان داده که «ایرانجان» اگر به شکل مستمر ادامه یابد و به یک رویداد نمادین و مقطعی محدود نشود، میتواند نقش مؤثری در بازتعریف رابطه رسانه با مردم ایفا کند. مردم استانها زمانی احساس میکنند «در تلویزیون دیده میشوند» که زندگی واقعیشان، با تمام دشواریها و امیدها، در آنتن ملی بازتاب پیدا کند. اینجاست که رسانه میتواند بهجای تکرار روایتهای مرکزگرا، تصویر جامعتری از ایران ارائه دهد؛ تصویری که حاصل حضور و مشارکت مردم در روایت است.
بنابراین استمرار «ایرانجان» نه تنها لازم، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای صداوسیماست. این مسیر اگر با ارزیابی دقیق، نگاه انتقادی، حضور فعال مردم محلی و پرداختن صادقانه به مسائل همراه شود، میتواند به یکی از مهمترین پروژههای رسانهای کشور تبدیل شود؛ پروژهای که ایران را از زاویه نگاه مردم هر استان، دوباره روایت میکند و فضای رسانهای را از تمرکز مزمن بر تهران به سمت شناخت عمیقتر از پهنه گسترده کشور هدایت میکند.
انتهای پیام/