گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- بر اساس سند «استراتژی امنیت ملی» ایالات متحده، از نظر دولت ترامپ، اروپا با خطر «زوال تمدنی و هویتی» مواجه است و اگر بخواهد همچنان متحدی قابل اتکا برای آمریکا باقی بماند، باید مسیر خود را تغییر دهد.این سند تازهترین نمونه از مجموعه اظهارات مقامهای آمریکایی و سیاستگذاران ایالات متحده است که مفروضات دوران پساجنگ درباره رابطه اروپا با مهمترین متحدش را زیر سؤال بردهاند.
در تحلیل روابط بینالملل، ائتلافهای استراتژیک معمولاً بر اساس منافع متقابل و حفظ حاکمیت شکل میگیرند. اما در مورد رابطه اروپا و آمریکا، الگویی از سلطهگری و فرودستی شکل گرفته که در آن، اروپا اغلب بهعنوان بازیگری منفعل درخدمت دستورکار واشنگتن تعریف میشود. این سند، با تکیه بر سه محور کلیدی، این فرضیه را بسط و اثبات میکند که اروپا در حال ایفای نقشی است که بیشترین منفعت را برای بازیگر مسلط، یعنی آمریکا، به ارمغان میآورد، حتی اگر این نقش مستقیماً در تضاد با منافع بلندمدت خود اروپا باشد.
سالهای اخیر، بهویژه با ظهور سیاستهای پوپولیستی و یکجانبهگرایانه در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، این رابطه فرودست و ماهیت کارگزاری اروپا برای واشنگتن را بیش از هر زمان دیگری آشکار ساخت. این وضعیت، یک تحول تدریجی نبود، بلکه تبدیلشدن اروپا به مهرهای در صفحه شطرنج ژئوپلیتیک آمریکا بود که نقش محوریاش را از دست داده و تنها بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف آمریکا تعریف میشود.
نقطه اوج این تبعیت در جریان جنگ اخیر غزه به وضوح قابل مشاهده بود. در حالی که بسیاری از قدرتهای جهانی و حتی بخشهایی از جهان غرب، خواستار محکومیت اقدامات نظامی اسرائیل و توجه به بحران انسانی در غزه بودند، رهبران اروپایی بهطور سیستماتیک رویکردی جانبدارانه اتخاذ کردند. این رهبران بارها و بارها، اقدامات ایالات متحده و رژیم صهیونیستی را توجیه کردند یا حداقل از محکومیتهای قاطع و شفاف بینالمللی سرباز زدند. این سکوت یا توجیه، نه از سر همسویی ایدئولوژیک، بلکه از بیم از دست دادن حمایتهای امنیتی و اقتصادی آمریکا ناشی میشد. اروپا در این آزمون، ترجیح داد که مواضعی مطابق با منافع کوتاهمدت واشنگتن اتخاذ کند تا منافع اخلاقی یا حتی بلندمدت خود در نظم بینالمللی.
بعد دیگری از این کارگزاری، در حوزه نظامی و امنیتی نمایان شد. با وجود مشکلات اقتصادی ساختاری عمیق در بسیاری از کشورهای اروپایی، بهویژه پس از بحران مالی دهه گذشته و اخیر، فشارهای شدیدی از سوی ترامپ (و متعاقباً دولت بایدن) بر اروپا وارد شد تا تعهدات مالی خود در چارچوب ناتو را افزایش دهند و سهم قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را صرف هزینههای نظامی کنند. این هزینهها، عمدتاً برای تقویت ساختار نظامی که در خدمت استراتژیهای دفاعی آمریکا تعریف میشود، صرف گردید.
اروپا منابع مالی و انسانی خود را به سمت اهدافی هدایت میکند که اولویت اصلی آنها در واشنگتن تعریف شده است، در حالی که بسیاری از چالشهای داخلی خود، از جمله گذار سبز و بحران انرژی، همچنان نیازمند سرمایهگذاریهای عظیمی هستند.
نکته بسیار متناقض و افشاگر در این میان، آن است که علیرغم این سطح بیسابقه از وفاداری، تبعیت، و انجام تعهدات نظامی و سیاسی، اروپا دیگر در اسناد راهبردی جدید سیاست خارجی و امنیت ملی ایالات متحده، آن "شریک راهبردی مطلوب" سابق تلقی نمیشود. در دیدگاه جدید واشنگتن، چین بهعنوان رقیب اصلی و روسیه بهعنوان تهدید فوری تعریف شدهاند، و اروپا بیش از یک "دارایی کمکی" تلقی نمیشود. این تنزل جایگاه نشان میدهد که وفاداری اروپا نتوانسته است جایگاه آن را در اولویتهای آمریکا تضمین کند؛ بلکه صرفاً موجب شده است تا اروپا بهعنوان یک "مهره نامطلوب" در معادلات سیاست خارجی واشنگتن مورد توجه قرار گیرد. این همان دستمریزاد و پاداش آمریکا به مهره های اروپایی خود است!
انتهای پیام/