به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، نشست تخصصی بررسی وضعیت مهاجرین با عنوان «مهاجرین افغانستانی بهمثابه مسئلهای پیچیده در جامعه ایران» در انجمن راحل با حضور دکتر مهرداد عربستانی، انسانشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست، کارشناسان تلاش کردند با عبور از نگاههای سطحی، پدیده مهاجرت را از دریچه «علم پیچیدگی» و تغییرات لایههای زیرین اجتماعی واکاوی کنند.
ابتدای این نشست، جعفر سلطانی، دبیر جلسه و دانشآموخته فلسفه دانشگاه تهران، ضمن خوشآمدگویی به مهمانان و حضار، هدف از برگزاری این نشست را فهم سادهسازیشدهی روابط بسیار پیچیده اجتماعی عنوان کرد.
سلطانی در تبیین چارچوب نظری بحث گفت: «همانطور که در عنوان نشست آمده، موضوع ما “مهاجرین افغانستانی بهمثابه مسئلهای پیچیده” است. قرار است از یک مفهوم ساده حرکت کنیم و به روابط بسیار پیچیده برسیم. جناب دکتر مستحضر هستند که در غرب علمی به نام «علم پیچیدگی» (Complexity Science) شکلگرفته است؛ علمی که ادبیات آن در ایران نیز با ترجمه کتابهایی همچون «نظریه پیچیدگی» وارد شده است.
وی در تشریح این نظریه افزود: در نظریه پیچیدگی، ما با واقعیتی چندلایه در جهان مواجهیم؛ این لایهها از واقعیت اتمی و حرکات ریز اتمی در لایه زیرین هسته اتم آغاز میشود و تا کهکشانها و کل کیهان امتداد مییابد. نکته کلیدی اینجاست که تمام عناصر و اجزای هر لایه، در روابطی خاص، تبدیل به یک شبکه میشوند.
سلطانی با ارائه مثالی زیستشناختی ادامه داد: اتمها در روابط و تعاملاتی به سلول تبدیل میشوند؛ سلولها نیز در روابط و تعاملاتی یک ارگانیسم زنده را پدید میآورند. در سطوح بالاتر، ارگانیسمهای زنده مانند انسان بر اثر همین روابط و تعاملات، جمعیتها را به وجود میآورند. ما این الگو را در طبیعت نیز میبینیم؛ از حشرات مانند زنبور گرفته تا موجودات عظیمالجثه مانند فیلها که بهصورت اجتماعی زندگی میکنند. یعنی عملاً با ارگانیسمهای زندهای مواجهیم که در لایه زیستشناختی، زیست جمعی دارند. در مقیاس کیهانی نیز کرات و ستارهها در تعامل با یکدیگر کهکشانها را میسازند.»
این پژوهشگر اقتصاد سیاسی تأکید کرد: اساس کار علم پیچیدگی، فهم این نکته است که چگونه سیستمهایی که بر اثر روابط شکل گرفتهاند، یک شبکه را ایجاد میکنند؛ چه در بدن انسان که یک شبکه عصبی و سلولی است و چه در جامعه که یک شبکه اجتماعی است. هدف این علم، مطالعه تأثیر و تأثر این لایههای واقعیت بر یکدیگر است.»
مهاجرین؛ یک سیستم اجتماعی در دل تمدن کهن ایران
سلطانی در تطبیق این نظریه با موضوع نشست گفت: «امروز میخواهیم با استفاده از مفروضات علم پیچیدگی، پدیدهای به نام «مهاجرین افغانستانی» را بهعنوان یک سیستم اجتماعی بررسی کنیم؛ سیستمی که خود در درون یک نظام اجتماعی کلانتر و پیچیدهتر به نام «جامعه ایران» قرار گرفته است. جامعهای که بیش از آنکه صرفاً یک جامعه باشد، یک تمدن کهن است که از حداقل سه هزار سال پیش مسیری متکامل و پیچیده را طی کرده است.
وی افزود: «جامعه مهاجر افغانستانی نیز خود از لایهها و سطوح مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار است و نمیتوان آن را یکدست دید.
پرسش کلیدی: چرا «تعامل پایدار» جای خود را به «گفتمان ترس» داد؟
دبیر نشست پس از معرفی دکتر مهرداد عربستانی و اشاره به آثار ایشان از جمله کتابهای «تعمیدیان غریب»، «فیلم مردمنگاران» و «از خشم»، پرسش اصلی را اینگونه صورتبندی کرد: اگر هدف غایی سیستمهای پیچیده - همانطور که اشاره شد - حیات، بقا و سازگاری باشد، چرا سیستم پیچیدهای به نام «مهاجرین افغانستانی» که دارای اجزا و سطوح مختلف است، با سیستم پیچیدهای به نام “جامعه ایران” در برخی ابعاد دچار ناسازگاری شده است؟
سلطانی تصریح کرد: «ما در 40 یا 50 سال گذشته شاهد بودیم که جمعیت افغانستانی در حوزههای مختلف بدنه جامعه ایران، به یک سازگاری و تعامل پایدار رسیده بودند. اما پس از تحولات اخیر افغانستان و ورود موج جدید مهاجرین، با پدیدهای به نام «گفتمان ترس» و عدم تعاملات سازنده مواجه شدیم. این ناسازگاریها در نهایت به «طرد جمعی» حدود دو میلیون مهاجر و آنچه تحت عنوان «رد مرز» شناخته میشود، انجامید. سؤال من از آقای دکتر عربستانی این است: چرا این دو سیستم اجتماعی به ناسازگاری رسیدند و چرا خروجی این وضعیت، طرد اجتماعی شد؟»
عربستانی: هیچ سیستم اجتماعی بدون «نشتی» نیست
در ادامه نشست، دکتر مهرداد عربستانی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران، ضمن تشکر از مقدمه مطرح شده، سخنان خود را با اشاره به ماهیت سیستمهای اجتماعی آغاز کرد و گفت: «شما به نکاتی اشاره کردید که دقیقاً مدنظر من هم بود. وقتی میپرسید چرا سیستمها به ناسازگاری میرسند، باید یک اصل کلی را بپذیریم: اصولاً همه سیستمها «نشتی» دارند؛ ما هیچ سیستم اجتماعی کاملی نداریم. در هر جامعهای که قدم بگذارید، نارضایتیهایی وجود دارد که نشاندهنده نوعی ناسازگاری ذاتی در سیستم است.»
عربستانی گفت: اگرچه شما فرمودید من پژوهشهای زیادی داشتهام، اما واقعیت این است که محققین اصلی این حوزه عزیزانی مانند دکتر میرزایی هستند که تخصصشان دقیقاً افغانستان است و یا آقای سرافراز که روی پایاننامه دکتری خود در این زمینه کار میکنند. با این حال، من به دلیل علاقهام به مسئله مهاجرت، مطالعاتی داشتهام و دانشجویانی را در این مسیر راهنمایی کردهام.
فراتر از قومیت؛ لایهبندیهای پنهان جامعه مهاجر
عربستانی نقطه ثقل تحلیل خود را بر «تنوع درونی» جامعه مهاجرین گذاشت و اظهار داشت: «نکتهای که مایلم بر آن تأکید کنم و کلید فهم ماجراست، چندلایگی جامعه افغانهای ایران است؛ یا به تعبیر دقیقتر «ایرانیهای افغانستانیتبار». اگرچه اخیراً به این مسئله توجه شده، اما همچنان مغفول است.
وی توضیح داد: معمولاً وقتی از تنوع صحبت میکنیم، ذهنها به سمت قومیت (هزاره، تاجیک، پشتون)، زبان و دین میرود. اما تنوع فقط اینها نیست. ما با تفاوتهای عظیم «طبقاتی» روبرو هستیم. برخی از این مهاجرین در کشور خودشان کارگر بودهاند، برخی صاحب کسبوکار، برخی صنعتگر و برخی دیگر در طیف اداری و معلمی بودهاند. این پیشینهها لایههای بسیار مهمی را میسازند که در ایران نادیده گرفته میشوند.
ظهور «نسل سوم» و هویتهای ترکیبی (هیبریدی)
استاد انسانشناسی دانشگاه تهران، تفاوت «نسلی» را یکی از مهمترین متغیرهای نادیدهگرفته شده دانست و افزود: «اکنون در ایران ما با «نسل دوم» و حتی «نسل سوم» مهاجرین مواجهیم. میزان ادغام (Integration) این نسلها در جامعه ایران با تازهواردین کاملاً متفاوت است. این نسلها دارای یک «ریپرتوار فرهنگی هیبریدی» هستند؛ آنها میتوانند به راحتی بین زبانهای فارسی، دری، پشتو یا تاجیکی سوئیچ کنند و هر کدام را در موقعیت مناسب به کار ببرند.
عربستانی تأکید کرد: این افراد به شوخیها، کنایهها و نکتههای زبانی جامعه ایران کاملاً آگاهاند و درکی از جامعه ایرانی دارند که هیچ تفاوتی با بقیه ایرانیها ندارد. وقتی این گروه را با کسانی مقایسه میکنید که تازه وارد ایران شدهاند و صرفاً با چشمانداز کار روزمزد و تأمین ابتدایی خانواده آمدهاند، میبینید که تفاوت عظیمی در «تجربه زیسته» وجود دارد.
تفاوت در «افق آرزوها»: از بقا تا توسعه فردی
عربستانی در ادامه به تحلیل مفهوم «سطح آرزو» در میان مهاجرین پرداخت و گفت: جامعه افغانستانی در ایران از نظر سطح آرزو بسیار متنوع است. تصور کنید کارگری را که با امید گرفتن کار روزمزد و فرار از فشارهای امنیتی یا اقتصادی افغانستان آمده است؛ برای او همین که جانش را برداشته و زنده به اینجا رسیده، احساس موفقیت است. اما در مقابل، فرد دیگری را داریم که در تهران مغازهای باز کرده و کسبوکاری راه انداخته - که تعدادشان کم هم نیست. افق آرزوهای این فرد بلندمدتتر و گستردهتر است.
وی با ذکر مثالی دیگر افزود: حالا اینها را مقایسه کنید با یک دختر هزاره، تاجیک یا پشتون که در حال سرمایهگذاری روی تحصیلاتش است، دانشجوی دانشگاه است و امید دارد در چشماندازی وسیعتر - چه در ایران و چه در جایی دیگر - آیندهای متفاوت بسازد. این تفاوت در چشماندازها، بدنه جامعه مهاجر را کاملاً از هم متمایز میکند. بنابراین وقتی با یک افغانستانی صحبت میکنید، بسته به جایگاهش ممکن است احساس کنید با فردی از دنیایی متفاوت حرف میزنید.»
زیست مرزی و نگاه به فراسوی ایران
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران به مفهوم «زیست مرزی» اشاره کرد و گفت: «یکی از مسائلی که باید به آن توجه کرد، مسئله زیست مرزی است. ایرانیهای افغانستانیتبار در فضایی زندگی میکنند که دائم بین اینطرف و آنطرف مرز در رفتوآمد ذهنی و واقعی هستند. این وضعیت حتی فراتر از «فراملی» (Transnational) است.
وی تشریح کرد: فرد مرزی اینگونه است که همیشه یک چشمش به امکان رفتن به اروپا، ترکیه، پاکستان یا جاهای دیگر است. این سیالیت ذهنی، یکی از سازوکارهای بقا و بخشی از ماهیت این جامعه است.
استراتژیهای هوشمندانه مهاجرین برای «تکامل اجتماعی» در ایران
در پاسخ به سؤال درباره امکان «تکامل اجتماعی» مهاجرین در ایران، دکتر عربستانی لیستی از استراتژیهایی را ارائه کرد که مهاجرین برای ماندن، تشکیل «هویت گروهی» و تثبیت خود در جامعه ایران به کار گرفتهاند:
1. شبکههای شغلی و صنفی (Networking):
عربستانی با ذکر یک تجربه میدانی گفت: «بخشی از بازار کار عملاً دست افغانهاست و این اتفاقی نیست. ما یکبار یکی دو جوان ازبک را برای کاری آوردیم. بعد متوجه شدیم تواناییشان فراتر از کارگری ساده است و بنایی هم بلدند. وقتی کار دیگری خواستیم، گفتند برای آن هم آشنا دارند. ناگهان ما با تیمی چهار، پنج نفره مواجه شدیم که در کار ساختمان تخصص داشتند و هرکدام گوشهای از کار را میگرفتند. این «نتورکهای شغلی» یکی از مهمترین ابزارهای رشد و تثبیت آنان است.
2. کلوبهای فرهنگی و ادبی:
وی افزود: من اطلاع دارم که کلوبهای ادبی و فرهنگی متعددی توسط افغانها تشکیل شده است. این محافل به انسجام گروهی و حفظ روحیه آنان کمک شایانی میکند.
3. سازوکارهای مالی درونگروهی:
عربستانی به راهکارهای اقتصادی درونگروهی اشاره کرد و گفت: «احتمالاً در جاهایی صندوقهای قرضالحسنه درست کردهاند یا نوعی «استخر مالی» ایجاد میکنند. آنها با جمع کردن پول، نوسانها و دشواریهای اقتصادی را با هم تحمل میکنند و به یکدیگر وام میدهند. این الگویی است که شاید در برخی طبقات متوسط ایرانی هم باشد، اما برای بقای مهاجرین حیاتی است.»
4. ادغام در اقتصاد محلی:
وی با ارجاع به پژوهشهای آقای سرافراز گفت: «در برخی شهرهای نهچندان بزرگ کشور، گروه بزرگی از مهاجرین عملاً تبدیل به بخشی جداییناپذیر از بازار کار و اقتصاد محلی شدهاند، بهگونهای که حذف آنها خلأ جدی ایجاد میکند.»
5. آگاهی حقوقی:
عربستانی در پایان بخش اول سخنان خود خاطرنشان کرد: «تلاش برای کسب آگاهیهای حقوقی نیز یکی دیگر از استراتژیهاست. اگر آنها به حقوق خود آگاه باشند، دردسرهایشان کاهش مییابد و میتوانند فشارها و محدودیتهای موجود را تا حدی مدیریت کنند. همه این موارد نشان میدهد که این جامعه ساکن نمانده و برای دنبال کردن چشمانداز آینده خود، راهکارهای پیچیدهای را اتخاذ کرده است.
انتهای پیام/