خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: حکمت الهی اقتضا کرده است که دوران غیبت، نه دورهای از سکون و آرامش ایمانی، بلکه میدانی پیچیده از آزمونها و فتنههای اعتقادی باشد. این عصر، به مثابه دوران تاریکی است که در آن، تمایز حق از باطل، به واسطه ظواهر فریبنده و ادعاهای گمراهکننده، سخت و دشوار میشود. فتنهها در این دوره، بیشتر نه با شمشیر و لشکر، بلکه با سمّ کلمات و شبهات عقلی به سراغ مؤمنان میآیند؛ چرا که هدف اصلی، «شَبَک ابلیس» (دامهای شیطان) است که ایمان فرد را از درون متلاشی کند و او را از مسیر ولایت منحرف کند.
از این رو، توجه به تقویت بنیانهای ایمانی و تمسک به ریشههای معرفتی اصیل، نه یک امر مستحبی، بلکه ضرورت بقاست. پرداختن مستقیم به شناسایی و خنثیسازی این فتنهها، وظیفه هر فردی است که میخواهد در کشتی نجات اهل بیت باقی بماند. اگر ایمان قوی نباشد و ابزارهای دفاعی لازم همچون رجوع به احادیث و محدثان اصیل شیعه فراهم نشود، فرد در برابر اولین موج سنگین شبهه، مانند برگ خزانزده به سوی ارتداد سوق داده خواهد شد؛ زیرا در غیاب امام حاضر، تنها حافظان علم و حجیت الهی میتوانند سدّی در برابر این طوفان عظیم ایجاد کنند.
عالم دین در گام اول، با بهرهگیری از معارف عترت و تفسیر اصیل قرآن کریم (که در احادیث عترت متبلور است)، مردم را به سوی حق و حقیقتِ نابِ الهی و نیز به سوی راه و مقام امام غائب دعوت میکند. اما این دعوت، در فضایی آزاد و بدون معارض رخ نمیدهد. از این رو، گام دوم و حیاتیتر، دفاع فعال و مستمر در برابر هر اندیشهای است که معارض با ثقلین (قرآن و عترت) باشد. این دفاع، نه یک واکنش دفاعی منفعل، بلکه یک هجوم معرفتی است؛ عالم باید با بنیانهای استدلالی قوی، شبهاتی که ریشه در مکاتب فکری منحرف یا ناصبی دارند را در هم شکند و بستر فکری جامعه را برای پذیرش معارف صحیح آماده کند. این توازن میان ترویج حقیقت و خنثیسازی باطل، همان مأموریت اصلی حفظ ایمان در عصر فتنهانگیز غیبت است.
درباره اهمیت دفاع از حریم وحی امام هادی علیهالسلام در روایتی میفرماید:
«اگر نبود کسانی که پس از غیبت قائم شما باقی میمانند از علما، آنان که به سوی او دعوت میکنند و بر او دلالت و از دین او با حجّتهای خدا دفاع میکنند، و ضعیفان بندگان خدا را از دامهای ابلیس و گردنکشانش، و از کمینهای ناصبیها (دشمنان اهل بیت) نجات میدهند، هیچکس باقی نمیماند جز اینکه از دین خدا بازگشت (ارتداد) میکرد. امّا آنان کسانی هستند که زمام دلهای شیعیان ضعیف را نگه میدارند، همانگونه که ناخدای کشتی ساکنان آن را حفظ میکند؛ آنان نزد خداوند عزّ و جلّ برترین (أفضل) هستند؛ لَوْ لَا مَنْ یَبْقَى بَعْدَ غَیْبَةِ قَائِمِکُمْ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ إِلَیْهِ وَ الدَّالِّینَ عَلَیْهِ، وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ، وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاکِ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ، وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِیَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللَّهِ، وَ لَکِنَّهُمُ الَّذِینَ یُمْسِکُونَ أَزْمَةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَةِ کَمَا یُمْسِکُ صَاحِبُ السَّفِینَةِ سُکَّانَهَا- أُولَئِکَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.»
بنا بر فرمایش امام هادی علیهالسلام، عصر غیبت قائم آل محمد عصری است که در آن، خطر ارتداد و گمراهی از دین، نه یک احتمال، بلکه یک یقین حتمی است؛ مگر آنکه نیرویی الهی در میان باشد که این کشتیِ در طوفان مانده را مهار کند. این نیرو، چیزی جز علمای هدایتگر نیستند که کشتیبانِ قلبهای شیعهاند.
مهمترین نکته در کلام امام هادی علیهالسلام مشخص کردن دشمن است: «شِباکِ إبلیس و مَرَدَتِهِ و فِخاخِ النَّواصِبِ» (دامهای شیطان و گردنکشانش و کمینهای ناصبیها). این بیان صریح نشان میدهد که در عصر غیبت، بزرگترین خطر، جهل محض نیست، بلکه فتنههای سازمانیافته و اعتقادی است که توسط نیروهای شیطانی و دشمنان آشکار اهل بیت (ناصبیها) مدیریت میشود. امام حسن عسکری در روایتی دیگر درباره خطر نواصب و علوم آنها تأکید میکنند «وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِنْ جَیْشِ یَزِیدَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُمْ یَسْلُبُونَهُمُ الْأَرْوَاحَ وَ الْأَمْوَالَ، وَ لِلْمَسْلُوبِینَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الْأَحْوَالِ- لِمَا لَحِقَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ.» یعنی «آنان (علمای ناصبی) برای شیعیان ناتوان ما زیانبارترند از سپاه یزید بر حسین بن علی علیهالسلام و یارانش؛ زیرا اینان جانها و اموالشان را میگیرند، در حالی که برای آنانی که مالشان به غصب رفته، نزد خدا بهترین موقعیتهاست، به سبب آنچه از دشمنانشان بر آنان رسیده است.»
علمای حقیقی، کسانی هستند که با حجتهای الهی (یعنی استناد به قرآن و عترت) در برابر این تهاجم فکری و اعتقادی صفآرایی میکنند.
تشبیه عالمان به «صاحب السفینة» (ناخدای کشتی) بسیار گویاست. ناخدا کسی است که هم مسیر را بلد است و هم توانایی مهار کشتی در امواج سهمگین را دارد. شیعیان ضعیف در دریای متلاطم شبهات، خود را ناتوان میبینند و بدون هدایت، غرق میشوند. وظیفه عالم، صرفاً بیان حکم نیست؛ بلکه «إمساک أزمة قلوب» (گرفتن زمام دلها) است؛ یعنی ایجاد اعتماد، ثبات روحی و راهبری قلبی که مانع از سرگردانی و تسلیم شدن به وسوسههای دنیاطلبانه و انحرافی میشود.
حدیث بر این نکته تأکید دارد که اگر این علما نبودند، «لَما بَقِیَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَن دِینِ اللَّهِ». این جمله، نقش علما را از حالت توصیهای به حالت ضرورت وجودی ارتقا میدهد. بقای دین، به معنای بقای پیروان حقیقی آن است؛ و در عصر غیبت، این بقا وابسته به حضور کسانی است که علم را به عمل و استدلال را به قلب مستضعفان پیوند میزنند.
بنابراین علمای وظیفهشناس دو کارکرد اساسی دارند: «الدّاعین إلیه» (دعوت کنندگان به سوی امام عصر) و «الدّالّین علیه» (دلالتکنندگان بر ایشان). این یعنی عالم دین تنها در تئوری باقی نمیماند؛ بلکه مبلّغ فعال و راهنمایی است که مردم را به سوی حقیقتِ غائب (امام) سوق میدهد. این دلالت، از طریق تبیین معارف و آمادهسازی جامعه برای درک جایگاه امام زمان (عج) صورت میگیرد.
نتیجهگیری کلام امام هادی علیهالسلام این است که این افراد، «أُولَئِکَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِندَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». افضلیت (برتری) نزد خدا، نهایت کمال رتبه انسانی است. این افضلیت، به دلیل مقام شفاعت و حفظ ایمان امت در غیاب امام اصلی است. آنان، در واقع، ناظران و نگهبانان نیابتی دین هستند که خداوند شایستگیشان را تأیید فرموده است.
در پایان، این نکته ضروری است که «عالم» واقعی، تنها به قشر فرهیخته حوزوی محدود نمیشود، بلکه شامل هر صاحبنظر، محقق و متفکری است که با عمق دانش و بینش خود، در هر عرصهای منشأ اثر بوده و مسیر رشد فکری جامعه را هموار میکند و چه بسا خداوند عالمان محدث خود را در بین مردم و در هر جایگاهی که قلبهایشان آماده پذیرش حقیقت است، برمیانگیزد تا هدایتگر باشند.
انتهایپیام/