گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- مناقشه جاری در اوکراین، که از مدتها پیش از فروپاشی نظم امنیتی اروپایی آغاز شده بود، اکنون به یک میدان نبرد ژئوپلیتیکی پیچیده تبدیل شده است. در این میان، نقش آلمان، بهعنوان بزرگترین اقتصاد اروپا و یک بازیگر محوری در بلوک غرب، همواره مورد توجه تحلیلگران بوده است. با این حال، تحولات اخیر، بهویژه پس از اظهارات صدراعظم آلمان، فردریش مرتس، شاهد یک چرخش راهبردی -تاکتیکی در سیاست خارجی برلین هستیم. آلمان در حال تبدیل شدن به یک واسطه یا «دلال» است که منافع ژئوپلیتیکی اسرائیل را بر منافع کوتاهمدت ایالات متحده ترجیح میدهد.
اظهارات اخیر صدراعظم آلمان، فردریش مرتس، مبنی بر «تردید» جدی نسبت به طرحهای صلح آمریکا برای اوکراین، نقطه عطفی در تبیین سیاست خارجی برلین محسوب میشود. این تردید که بلافاصله پس از سفر او به اراضی اشغالی مطرح شد، فراتر از یک موضعگیری سیاسی صرف است؛ بلکه نشاندهنده یک همسویی استراتژیک با ملاحظات امنیتی اسرائیل در منطقه گستردهتر است. سفر مرتس و موضعگیری بعدی وی، نهفقط واکنشی به تحولات کییف، بلکه ترجمان مستقیم دستورالعملهای ژئوپلیتیکی واصل شده از تلآویو به غرب اروپا تلقی میگردد.
سفر مرتس به اسرائیل تنها یک دیدار دیپلماتیک عادی نبود. این سفر در مقطعی صورت گرفت که ایالات متحده بهدنبال تثبیت یک چارچوب برای مذاکرات صلح بود، چارچوبی که هدفش کنترل هزینههای جنگ، جلوگیری از فرسایش بیشتر توان نظامی ناتو و بازگرداندن تمرکز استراتژیک واشنگتن به منطقه اقیانوس آرام بود. در این میان، اظهارات مرتس مبنی بر عدم اطمینان به مسیر صلح، عملاً تمامی تلاشهای آمریکا را تضعیف کرد. این تضعیف، بهطور ناخواسته یا شاید عمدی، با منافع امنیتی اسرائیل همخوانی دارد.
از دیدگاه تلآویو، ثبات نسبی در مرزهای شرقی اروپا بهمعنای آزاد شدن منابع سیاسی و نظامی غرب برای تمرکز بر تهدیدات منطقهای اسرائیل (بهویژه ایران و متحدانش) است. بهعبارت دیگر، تداوم یک منازعه طولانیمدت در اوکراین، آمریکا را درگیر نگه میدارد و منابع حیاتی را از خاورمیانه دور میکند. این تناقض ژئوپلیتیکی، پایه و اساس "دلالی" آلمان را تشکیل میدهد. آلمان، که همواره سعی در حفظ توازن میان منافع اقتصادی خود در شرق (انرژی و تجارت) و تعهدات امنیتی خود در غرب (ناتو و ایالات متحده) داشته، اکنون به وضوح به سمت یک اولویتبندی جدید حرکت کرده است.
این اولویتبندی، تعهدات ژئوپلیتیکی اسرائیل را بر منافع کوتاهمدت اقتصادی و امنیتی خود اروپا ارجحیت میدهد. این تردید مرتس، نه یک تفسیر منفرد، بلکه بازتابی از تغییر بنیادین در دیدگاه رهبری آلمان نسبت به اولویتهای استراتژیک است.
تحلیل عمیقتر نشان میدهد که آلمان در این منازعه، از یک بازیگر مستقل به یک "دلال غیرمستقل" در زنجیره فرماندهی غرب تغییر کاربری داده است. این وضعیت، آلمان را در موقعیت حساسی قرار میدهد؛ جایی که باید منافع کوتاهمدت ایالات متحده (یعنی مهار هزینهها و رسیدن به یک توافق کنترلشده) را نادیده بگیرد تا منافع بلندمدت شریک استراتژیک دوردستتری (اسرائیل) را تأمین کند. این نقش محوری آلمان، یک سیگنال شفاف از سوی تلآویو به واشنگتن است.
تلآویو هرگونه تلاش برای تثبیت صلح در اوکراین را تهدیدی برای تمرکز منابع نظامی و سیاسی غرب میداند. از دیدگاه تلآویو، تداوم بحران در اوراسیا، ضامن حفظ توجه و منابع آمریکا در خارج از خاورمیانه است و این امر برای امنیت منطقهای اسرائیل حیاتی است. مخالفت مرتس با آتشبس، در واقع اجرای این استراتژی از طریق یکی از قدرتمندترین دولتهای اروپا است.
آلمان، بهعنوان محور اقتصادی اروپا، دارای اهرمهای قابل توجهی برای اعمال فشار بر دولتهای دیگر اروپایی است. زمانی که برلین موضعی غیرهمسو با سیاست کاهش تنش آمریکا اتخاذ میکند، این امر تا حدودی، تلاشهای واشنگتن برای کنترل بحران خودساخته غرب در اوکراین را مختل میسازد. برلین دقیقاً نقش یک دلال را ایفا میکند که منافع کارفرمای اصلی خود (در اینجا، ملاحظات ژئوپلیتیکی اسرائیل) را بر دستورکار محلی (منافع آمریکا در اوکراین) اولویت میدهد.
انتهای پیام/