به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، بحران آب در ایران، پدیدهای ناگهانی و محصول یکی دو سال خشکسالی نیست؛ زخمی کهنه است که ریشههای آن دستکم به اواخر دهه 60 بازمیگردد. از همان سالها، نشانههای نخستین ناترازی میان منابع و مصارف آب آشکار شد؛ نشانههایی که اگر جدی گرفته میشد، شاید امروز تصویر متفاوتی از وضعیت آب کشور پیش روی ما بود. اما بحران، آرام و پیوسته، لایهلایه عمیقتر شد؛ بارشها کاهش یافت، الگوهای اقلیمی تغییر کرد و در مقابل، سیاستهای توسعهمحور بدون توجه به ظرفیتهای طبیعی، فشار بر منابع محدود آب را چند برابر کرد.
امروز ایران به نقطهای رسیده که دیگر نه پشت سدها آبی باقی مانده، نه بر قلههای کوهها برفی و نه در دریاچهها و تالابها رمقی برای تداوم حیات. دریاچههایی که زمانی نماد تعادل اکولوژیک بودند، یکی پس از دیگری به پهنههای ترکخورده و تشنه بدل شدهاند؛ دریاچه ارومیه، گاوخونی، بختگان و دهها تالاب کوچک و بزرگ دیگر، حالا بیش از آنکه ذخیره آب باشند، نشانههای هشداردهنده یک بحران ملیاند.
هرچند بحران آب، مسئلهای جهانی است و تغییرات اقلیمی، کاهش بارشها و افزایش دما در بسیاری از نقاط جهان رخ داده، اما نمیتوان نقش پررنگ سوءمدیریت در ایران را نادیده گرفت. توسعه بیمحابای کشاورزی، حفر بیرویه چاهها، سدسازی بدون ملاحظات محیطزیستی، انتقالهای بینحوضهای پرهزینه و تصمیمهایی که بیشتر بر اساس فشارهای مقطعی گرفته شدند تا منطق پایداری، سهم قابل توجهی در تشدید این وضعیت داشتهاند. نتیجه آن شده که منابع آب سطحی و زیرزمینی، همزمان و با سرعتی نگرانکننده تحلیل رفتهاند.
در چنین شرایطی، وقتی سدها خالیتر از همیشهاند و سفرههای آب زیرزمینی نشست کردهاند، نسخههایی مانند انتقال آب از دریای خزر یا خلیج فارس دوباره روی میز تصمیمگیران قرار میگیرد؛ راهکارهایی پرهزینه که علاوه بر نیاز به شیرینسازی آب و مصرف انرژی سنگین، تبعات جدی محیطزیستی دارند. آن هم در شرایطی که خود دریای خزر با کاهش تراز، پسروی آب، آلودگی و تهدید تنوع زیستی دستوپنجه نرم میکند و خلیج فارس نیز با فشارهای فزاینده انسانی مواجه است.
در میانه این بحران چندلایه، پرسش اصلی این است: آیا هنوز راهی برای مهار بحران آب در ایران باقی مانده یا باید خود را برای پیامدهای سنگینتر آماده کرد؟ برای یافتن پاسخ، خبرگزاری تسنیم میزبان دکتر احمدرضا لاهیجانزاده معاون محیطزیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیطزیست، آرزو اشرفیزاده مدیرکل دفتر حفاظت و احیای تالابها ، شهرام فداکار مدیرکل دفتر زیستبومها و سواحل دریایی و و امید صدیقی مدیرکل دفتر بررسی و مقابله با آلودگیهای دریایی بود؛ گفتوگویی برای بررسی ریشههای بحران، سناریوهای پیشرو و اینکه آیا هنوز میتوان برای آبِ ایران، چارهای اندیشید یا خیر.

چرا پسروی 30ساله آب دریای خزر، در ابتدا جدی گرفته نشد؟
در ادامه مشروح این گفتوگو را بخوانید:
تسنیم: موضوع کاهش تراز آب دریای خزر به یکی از بحثهای داغ و ترند در همه کشورهای این حوضه آبی تبدیل شده است. این مسئله فقط مختص ایران نیست و در تمام کشورهای حاشیه خزر، چه در رسانهها و چه در مطالعات پژوهشی، موضوع پسروی آب دریای خزر مطرح است. گفته میشود بیشترین اثر کاهش تراز در شمال دریای خزر مشاهده میشود و زمان زیادی طول میکشد تا آثار آن به سواحل ایران برسد. البته ما هم اقداماتی مانند لایروبی برخی بنادر را انجام دادهایم، اما کشورهای شمال خزر اوضاع بحرانیتر است و برخی بنادر حتی به دلیل کاهش تراز و پسروی آب، غیرقابل استفاده شدهاند. آیا شما این موضوع را تأیید میکنید؟ اخیراً نیز اجلاس مرتبطی با کشورهای حاشیه خزر برگزار شد. آیا در آن نشست به جمعبندی یا راهکاری رسیدید، بهویژه با کشور روسیه که گفته میشود کاهش ورودی آب از رود ولگا تأثیر زیادی بر کاهش تراز دریای خزر داشته است؟
لاهیجانزاده: عنوان اجلاسی که در شهر رشت برگزار شد، «اجلاس استانداران استانهای ساحلی کشورهای حاشیه دریای خزر» بود. در این نشست، استانهایی که با ساحل دریای خزر مرتبط هستند شناسایی و نمایندگان آنها به ایران دعوت شدند. این ایده، ایده خوبی بود که پیشتر در یکی از جلسات وزارت امور خارجه و در یکی از جلسات اقتصادی مطرح شده بود. رویکرد اولیهای که در این اجلاس دیده میشد، رویکردی اقتصادی بود؛ بهطوری که ذیل این رویکرد، موضوعاتی مانند مراودات صادرات و واردات میان کشورها، مسائل مرتبط با شیلات و همچنین گردشگری مورد بحث قرار گرفت.
اما از آنجا که هر پنج کشور حاشیه خزر یک مسئله مشترک داشتند و آن هم پسروی آب دریای خزر بود، موضوع پسروی آب دریا نیز به مباحث اجلاس اضافه شد. در ادامه، در جلسات تخصصی به این جمعبندی رسیدند که یک پنل تخصصی ویژه محیط زیست برگزار شود و موضوعات مربوط به محیط زیست، شیلات دریای خزر و مسئله پسروی آب در این پنل مورد بررسی قرار گیرد.
پس از این تصمیم، هم از سوی وزارت امور خارجه و هم از سوی استانداری با سازمان حفاظت محیط زیست تماس گرفته شد و از ما خواستند مدیریت این پنل محیط زیست و شیلات را بر عهده بگیریم. این پنل تشکیل شد و مسئولیت آن به معاونت دریایی و تالابها محول شد. استانداران استانهای ساحلی کشورهای حاشیه خزر نیز سخنرانان این پنل بودند. در این نشستها، هم درباره تنوع زیستی دریای خزر، عمدتاً با تمرکز بر آبزیان، صحبت شد و هم درباره اثراتی که پسروی آب میتواند بر این دریا داشته باشد.
پسروی دریای خزر از سال 1995 آغاز شده است، اما در آن مقطع میزان این پسروی در هر سال نسبتاً کم بود و حساسیت زیادی ایجاد نمیکرد. در آن زمان، اغلب به ادوار گذشته اشاره میشد و گفته میشد که نوسانات سینوسی تراز آب دریای خزر از گذشتههای دور وجود داشته است. حتی آماری که اخیراً در معاونت راهبردی مطرح شد نشان میدهد که در حدود 200 سال گذشته، تراز آب دریای خزر در بازهای بین منفی 26 تا منفی 29 متر نوسان داشته است.

آسیبهای قابل توجه پسروی خزر برای ایران؛ از نیروگاه برق تا پرورش میگو و گردشگری
اما اتفاق نسبتاً هشداردهنده و بهنوعی نگرانکنندهای که دانشمندان و کشورها را بهشدت نگران کرده، این است که میانگین کاهش تراز آب از سال 1995 تا 2020 حدود 7 تا 7.5 سانتیمتر در سال بوده است، اما از سال 2020 بهصورت ناگهانی این روند شدت گرفت و تا سال 2025، میزان کاهش سالانه به حدود 19.5 تا 20 سانتیمتر رسید. یعنی در این پنج سال اخیر، تقریباً شاهد یک متر کاهش تراز آب بودهایم؛ در حالی که در 15 تا 20 سال پیش از آن، این میزان کاهش بسیار کمتر بود اما اکنون آثار آن با شدت بیشتری خود را نشان میدهد.
آخرین مطالعاتی که کشورهای منطقه بهصورت مستقل انجام دادهاند، همچنین مدلهایی که توسط دانشگاههای مختلف و حتی در داخل ایران تهیه شده، نشان میدهد که این شدت پسروی، با اعدادی مشابه پنج سال اخیر، حداقل برای 10 تا 15 سال آینده ادامه خواهد داشت. یعنی اگر حتی عدد 20 سانتیمتر در سال را ثابت در نظر بگیریم ، هرچند برخی دانشمندان معتقدند این عدد ممکن است به 25 سانتیمتر در سال هم برسد، به این معناست که تقریباً هر پنج سال، یک متر دیگر از تراز آب دریای خزر کاهش پیدا میکند. در نتیجه، در یک بازه 10 ساله، ممکن است حدود دو متر دیگر نیز از تراز آب کاسته شود.
.
از آنجا که بخشهای کمعمقتر در شمال دریای خزر قرار دارند، بیشترین میزان پسروی مربوط به سواحل قزاقستان و روسیه است؛ بهگونهای که برآورد میشود تا سال 2050، عقبنشینی خط ساحلی در این کشورها از حدود 10 تا 15 کیلومتر و حتی در برخی مناطق به بیش از 20 کیلومتر برسد. پس از آن، کشورهای آذربایجان و ترکمنستان قرار دارند و در نهایت، ایران کمترین میزان پسروی را تجربه خواهد کرد.
اما این به آن معنا نیست که ما از تبعات این موضوع دچار آسیب نمیشویم؛ چراکه همین میزان پسروی، هماکنون در منطقه گمیشان، یعنی جنوبشرق دریای خزر، و همچنین در میانکاله، تا حدود 10 کیلومتر محاسبه شده است. البته شرایط میانگین سواحل ایران بهمراتب کمتر از میانگین سواحل کشورهایی است که پیشتر نام بردم، اما برای ما حتی یک کیلومتر پسروی هم آثار قابل توجهی دارد.
برای نمونه، نیروگاه شهید سلیمی نکا هماکنون با مشکل اساسی مواجه شده است، چراکه آبگیر آن امکان آبگیری مناسب ندارد. در منطقه گمیشان نیز صنعت پرورش میگو با مشکلات جدی روبهرو شده و برای رفع این مسئله، تعریف یک پروژه جدید با هزینهای سنگین، حداقل یکونیم همت، در دستور کار قرار گرفته تا طول کانال ارتباطی با دریا افزایش یابد؛ چراکه در این منطقه حداقل چهار همت سرمایهگذاری انجام شده و در صورت عدم اقدام، این سرمایهگذاری از حیز انتفاع خارج میشود.
بنادر ما نیز در حال حاضر بهصورت روزانه نیازمند لایروبی هستند و این موضوع هزینههای بسیار سنگینی را به آنها تحمیل کرده است. برخی واحدهای گردشگری نیز اعلام تعطیلی کردهاند، زیرا دسترسی آنها به دریا حداقل 500 متر کاهش یافته است. اسکلههایی که پیشتر برای قایقسواری و فعالیتهای تفریحی مورد استفاده قرار میگرفت، اکنون خشک شده و عملاً آبی در اطراف آنها وجود ندارد.
خطر جدی برای بنادر تمام کشورهای حاشیه خزر
بنابراین، هرچند میزان پسروی در سواحل ایران کمتر از برخی کشورهای دیگر است، اما آثار آن بهطور جدی خود را نشان میدهد و اگر در خصوص بنادر کشور پیشبینی و برنامهریزی عاجل انجام ندهیم، با مشکلات اساسی مواجه خواهیم شد. البته در جلسهای که پریروز برگزار شد، سازمان بنادر اعلام کرد که طرحهای لازم را آماده کرده تا هرچه سریعتر خود را با شرایط جدید تطبیق دهد، اما اجرای این طرحها نیازمند هزینههای بسیار سنگینی است تا اتصال بنادر به دریا و آبخور مورد نیاز کشتیها حفظ شود. حتی اگر ما بتوانیم این اتصال را حفظ کنیم، اما کشورهای همسایه موفق به حفظ بنادر خود نشوند، باز هم آسیب خواهیم دید، زیرا تبادلات بندری با بنادر همسایه از دست خواهد رفت.
حتی مدلسازیهایی که افق سال 2100 را در نظر گرفتهاند، نشان میدهند که اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، تا سال 2100 حدود یکسوم مساحت دریای خزر از دست خواهد رفت. از دست رفتن یکسوم دریا به معنای از بین رفتن یکسوم رطوبت منطقه و کاهش بارندگی در سواحل خزری و در نهایت، تأثیرگذاری بر کل کشور از جمله ایران است. این کاهش بارندگی خود به یک مسئله جدید تبدیل میشود. اینها پیچیدگیهای اقلیم و طبیعت است و در نهایت، هرگونه دستکاری انسان در طبیعت میتواند نظم الهی را دچار آسیب کند.
.
تسنیم: درباره خلیج گرگان اعلام شده بود که ظرف دو یا سه سال خشک خواهد شد. این در حالی است که دو سال پیش، با حضور رئیسجمهور وقت، کانال منتهی به خلیج لایروبی شد و اعلام شد که قرار است فعالیتهای گردشگری در این منطقه راهاندازی شود. آن زمان آقای سلاجقه تأکید کرده بود که اگر پس از لایروبی، پمپاژ آب انجام نشود، این اقدام کاملاً بیاثر خواهد بود و متاسفانه این پمپاژ انجام نشد و بخشهایی از منطقه که آب گرفته بود،مجدداً خشک شده است.
از سوی دیگر، پیشتر نیز اختلافنظرهایی درباره این لایروبی وجود داشت؛ بهطوری که پژوهشگاه اقیانوسشناسی، سازمان زمینشناسی و سازمان بنادر و دریانوردی دیدگاههای متفاوتی داشتند و گفته میشد لایروبی بیشتر با رویکرد کشتیرانی انجام شده است. حالا با توجه به هزینهای که انجام شده و با توجه به اینکه گفته شده تنها دو یا سه سال فرصت داریم، چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟ از سوی دیگر، اگرچه گفته میشود پسروی آب دریای خزر در سواحل ایران کمتر است، اما در مناطق گمیشان و تالاب میانکاله آثار آن بیشتر نمایان شده است. با توجه به مجموعه اقداماتی که انجام شده و در عین حال روند طبیعی کاهش حجم آب و پسروی دریا، چه راهکاری برای نجات خلیج گرگان و تالاب میانکاله وجود دارد تا از خشک شدن کامل آنها جلوگیری شود؟
اشرفیزاده: لایروبی کانال آشوراده که انجام شد، در واقع یک اقدام مداخلهای بود. هرچند سازمان حفاظت محیط زیست اصولاً تمایلی به انجام اقدامات مداخلهای ندارد، مگر در مواردی که ضرورت آن بهطور کامل اثبات شده باشد. با این حال، با توجه به پسروی آب دریای خزر و بر اساس مصوبه ستاد هماهنگی مدیریت تالابهای کشور در سال 1399، تصمیم بر آن شد که مطالعهای برای بررسی ضرورت انجام این لایروبی صورت گیرد و مدلسازیهای لازم انجام شود.
این مطالعات با کارفرمایی استانداری و توسط پژوهشکده اقیانوسشناسی انجام شد و در نهایت، عملیات لایروبی در سال 1402 آغاز و اجرا شد. اگر این اقدام انجام نمیشد، امروز عملاً خلیج گرگان و میانکاله را از دست داده بودیم و این مناطق بهطور کامل خشک شده بودند. مدلسازیها نشان داد که در صورت عدم اجرای این طرح، خلیج با تبعات بسیار شدیدتری همراه میشد و این پهنه آبی بهطور کامل از دست میرفت.

افزایش 20ساله عمر خلیج گرگان به شرط انجام سریع و دقیق برنامهها
هم مدلسازیها و هم مطالعات نشان داده بودند که نیازمند اقدامات مداخلهای هستیم و این اقدامات حداکثر حدود هفت سال برای ما زمان میخرید تا بتوانیم سایر راهکارها را اجرایی کنیم و جریان آب میان دریا و خلیج گرگان را دوباره برقرار سازیم. یکی از این راهکارها، موضوع پمپاژ آب بود که در مطالعات به آن رسیدیم و امکانسنجی آن انجام شد.
.
مطالعه مربوط به پمپاژ آب بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست بود که در سال 1403 نهایی شد. نتایج این مطالعه نشان داد که اجرای این طرح امکانپذیر است و باید در دو ایستگاه مشخص انجام شود تا از دست رفتن کامل خلیج گرگان جلوگیری شود. در این فاصله، سرعت عقبنشینی دریا و کاهش تراز آب دریای خزر نیز افزایش یافت و همین موضوع ضرورت تسریع در اقدامات را دوچندان کرد.
مطالعاتی که انجام داده بودیم، نیازمند تکمیل در بخشهای اجرایی بود که طبق مصوبات ستاد هماهنگی مدیریت تالابهای کشور، این مسئولیت بر عهده وزارت نیرو گذاشته شد. با پیگیریهای فراوان این موضوع در حال حاضر در دست اقدام است تا وزارت نیرو مطالعات تکمیلی را انجام دهد و هرچه سریعتر وارد فاز اجرایی شویم. در آخرین جلسات برگزارشده، وزارت نیرو اعلام کرد در حال انتخاب مشاور بوده و شرح خدمات نهایی شده است. هرچند قرار بود این مطالعات تا پایان امسال به نتیجه برسد، اما انجام آن به تعویق افتاده است. با این حال، امیدوار هستیم حداکثر ظرف یک سال آینده این مطالعات تکمیل شود و وارد فاز اجرا شویم.
مطالعات اولیه و مدلسازیها نشان میدهد که با اجرای این اقدامات، میتوان حداقل برای 20 سال آینده خلیج گرگان را حفظ کرد. اما در صورتی که این اقدامات مداخلهای و سایر برنامههای پیشبینیشده در طرح جامع میانکاله و خلیج گرگان اجرایی نشود، متأسفانه طی چند سال آینده و با ادامه روند پسروی دریای خزر، خلیج گرگان و میانکاله بهطور کامل از دست خواهد رفت و پیامدهایی مانند ایجاد کانونهای گردوغبار، از بین رفتن معیشت مردم و خسارات جدی اکولوژیکی را شاهد خواهیم بود.
احیاء خلیج گرگان و بهبود تنوع حیات وحش با دستور شهید رئیسی
لاهیجانزاده: در سال 1399، زمانی که مدلهای پسروی آب دریا را مشاهده کردیم، پیشبینی ما این بود که احتمالاً یکی از قربانیان اصلی این پسروی، خلیج گرگان و تالاب میانکاله خواهد بود. نشانههای کاهش ورودی آب از دریا به خلیج میانکاله را از سمت غرب این مجموعه تالابی، واقع در استان مازندران، مشاهده کرده بودیم؛ جایی که به دلیل ارتفاع بالاتر، روند خشکشدن زودتر آغاز شد و مساحت پهنههای خشکشده به بیش از 8 هزار هکتار رسید. به بیان دیگر، آب این پهنه از سمت مازندران بهطور محسوسی کاهش یافته بود.
دومین مشکل جدی که بروز کرد، مرگومیر پرندگان بود؛ موضوعی که در سالهای 1398، 1399 و 1400 شاهد آن بودیم. دلیل اصلی این پدیده، افزایش شوری آب بهدلیل کاهش حجم آب و همچنین تجمع آلایندهها بود؛ چرا که با کمشدن ورودی آب، گردش طبیعی آب مختل میشود. بعد از مشاهده تلفات و بررسی علت آن، بلافاصله وارد عمل شدیم. در آن منطقه سه کانال وجود داشت که میبایست لایروبی میشدند تا آب دریا دوباره به خلیج بازگردد. دو کانال از این سه، بهدلیل رسوبگذاری شدید و پسروی آب دریا، عملاً امکان لایروبی نداشتند. تنها کانالی که با هزینه کمتر و با امکان ورود آب بیشتر قابلیت مداخله داشت، کانال آشوراده بود که این اقدام نیز بر اساس مطالعات انجام شد.
مدلهایی که توسط دانشگاه اقیانوسشناسی تهیه شده بود، نشان میداد اگر تا سال 1402 لایروبی انجام نشود، ورودی آب بهطور کامل قطع خواهد شد و بر اساس همین مدل، ظرف دو تا سه سال، آب خلیج تبخیر شده و این پهنه آبی بهطور کامل خشک میشود. به همین دلیل، ما در آن مقطع بر انجام لایروبی تأکید جدی داشتیم. این موضوع هم موافقانی داشت و هم مخالفانی. برخی مخالفان، بدون توجه به این مطالعات علمی، اظهارنظرهایی میکردند که موجب ایجاد تردید میان تصمیمگیران میشد؛ برای مثال میگفتند اگر لایروبی انجام شود، آبی که از دریا وارد خلیج میشود، دوباره از خلیج به دریا بازمیگردد. اما ما مبنای تصمیمگیری را مطالعات محققان قرار دادیم. دستور لایروبی نیز از سوی رئیسجمهور شهید صادر شد و خوشبختانه این اقدام انجام گرفت.

در روز بازگشایی کانال، آب با دبی حدود 40 مترمکعب بر ثانیه وارد خلیج شد و واقعاً نقش نجاتبخش داشت؛ EC آب کاهش یافت، پهنه آبی گسترش پیدا کرد، حجم آب بهطور قابلتوجهی افزایش یافت و در سال بعد، مرگومیر پرندگان به صفر رسید. همچنین تنوع آبزیان که بهشدت کاهش یافته و به حدود 20 گونه رسیده بود، دوباره افزایش یافت و بخشی از گونهها به این زیستبوم بازگشتند؛ بهطور کلی، حیات دوباره به تالاب برگشت.
با این حال، از همان ابتدا میدانستیم که این اقدام، موقتی است. همان زمان نیز سازمان حفاظت محیط زیست و از جمله آقای دکتر سلاجقه اعلام کردند که این راهکار، کوتاهمدت است و راهحل اصلی، ایجاد ایستگاه پمپاژ است و عملاً هیچ گزینه جایگزین دیگری وجود ندارد. البته در حوزه آبریز، تلاشهای زیادی برای افزایش ورودی آب انجام شده، اما آمار آورد رودخانهها نشان میدهد که این منابع در بهترین حالت، فقط میتوانند حدود 20 درصد آب مورد نیاز خلیج را تأمین کنند. بنابراین، اجرای گزینه پمپاژ یک ضرورت قطعی است.
در این مرحله، مسئولیت ما انجام مطالعات فاز شناخت بود؛ یعنی بررسی این موضوع که آیا امکان نصب ایستگاه پمپاژ و انتقال آب وجود دارد یا خیر. نتایج این مطالعات نشان داد که این کار امکانپذیر است. مرحله دوم، ورود به فاز اجرایی است که بهدلیل تخصصیبودن موضوع و اینکه سازمان حفاظت محیط زیست یک نهاد اجرایی نیست و نقش نظارتی دارد، این مسئولیت به وزارت نیرو واگذار شد. با این حال، ما پیگیری کردیم تا اعتبار مطالعات و نیز فازهای بعدی، یعنی فاز یک و فاز دو، تأمین شود که خوشبختانه این اعتبار حدود دو تا سه ماه پیش تأمین و به وزارت نیرو ابلاغ شد. در حال حاضر، وزارت نیرو این پروژه را به مناقصه گذاشته و در آستانه انتخاب پیمانکار و مشاور قرار دارد.
اگر این فرآیند بهخوبی پیش برود، ما اصرار داریم که تا بهمنماه به نتیجه برسد تا بتوانیم مجوز ماده 23 را برای آن دریافت کنیم؛ اما اگر به هر دلیلی به این زمانبندی نرسد، به اعتبارات سال آینده منتقل خواهد شد. امیدوارم از جانب وزارت نیرو تصمیمی عاجل در این زمینه گرفته شود. در سفر ریاست محترم جمهور به استان گلستان که قرار است ظرف دو هفته آینده انجام شود، این موضوع بهعنوان اولویت اول استان مطرح شده است. با وجود تمام مسائل و چالشهای استان، تأمین اعتبار ایستگاه پمپاژ بهعنوان مهمترین موضوع در دستور کار قرار گرفته و اگر دستور ویژهای از سوی رئیسجمهور محترم صادر شود، میتوان امیدوار بود که این پروژه با سرعت و کیفیت مطلوب پیش برود.
اقدام دیگری که همزمان انجام شده، مربوط به رسوبگذاری در دهانه اتصال خلیج، یعنی مسیر آبراهه آشوراده به دریاست. بهدلیل پسروی دریا، رسوبگذاری در این محدوده با شدت در حال وقوع است. رئیس سازمان بنادر موافقت کردند که یک کشتی لایروب در این منطقه مستقر شود تا بازهای حدود 500 متر که دچار آسیب و مشکل شده، بهصورت روزانه و مستقل لایروبی شود. هدف از این اقدام آن است که ارتباط آبی خلیج با دریا تا زمان راهاندازی ایستگاه پمپاژ حفظ شود.
تسنیم: اشاره کردید که این مطالعات و اقداماتی که انجام شده، در بهترین حالت میتواند خلیج گرگان را تا 20 سال حفظ کند. در کنار این پیشبینی، آیا سناریوهای بدبینانه هم بررسی شده است؟ اینکه اگر ظرف یکی دو سال آینده خلیج گرگان را از دست بدهیم، چه پیامدهایی خواهد داشت؟ همچنین برای دوره پس از این 20 سال، آیا برنامه یا راهکاری پیشبینی شده است؟
اشرفیزاده: در مرحله امکانسنجی، سازههایی که بررسی کردیم بهگونهای طراحی شدهاند که در صورت ادامه پسروی دریا، امکان انتقال آنها به جلوتر و متناسب با عقبرفتن خط ساحل و پیشروی در عمق دریا وجود داشته باشد. البته امیدوار هستیم که شرایط یا سرعت پسروی دریا، مطابق با پیشبینیها، کندتر باشد. بر اساس مدلهایی که در اختیار داریم، این پسروی تا حدود سال 2050 ادامه خواهد داشت و این بازه زمانی به ما فرصت میدهد که در این 20 سال، خلیج را در برابر پسروی حفظ کنیم. بعد از آن نیز امیدواریم شرایط دریا به نوعی ثبات برسد یا دستکم سرعت پسروی کاهش پیدا کند.

لاهیجانزاده: ما در کنار این پروژه، چند پروژه دیگر را هم بهصورت موازی آغاز کردهایم. صرفاً روی این پروژه متمرکز نشدهایم، بهویژه اینکه در بحث تأمین اعتبار نگرانیهایی وجود دارد. اگر هر دو ایستگاه پمپاژ در شرق و غرب بخواهد اجرا شود، رقمی در حدود دو و نیم تا سه همت اعتبار نیاز دارد و ممکن است این موضوع با چالش مواجه شود. به همین دلیل، چند گزینه مکمل دیگر را نیز دنبال کردهایم.
اولین گزینه، با همکاری سازمان برنامه و بودجه استان مازندران در حال پیگیری است و آن، انتقال آب تصفیهخانه شهر ساری به نیروگاه شهید سلیمی است تا بهعنوان جایگزین سیستم خنککننده آبی فعلی مورد استفاده قرار گیرد و سپس، پس از تصفیه، این آب به سمت میانکاله منتقل شود.
دومین اقدام این است که در حال حاضر تمام آبراهههای منتهی به میانکاله را مورد مطالعه قرار دادهایم و این مطالعات تقریباً نهایی شده است. بر اساس این بررسیها، مسیرهایی باید اصلاح یا لایروبی شوند تا بتوانیم هم از ظرفیت بارندگیها استفاده کنیم و هم مسیرهایی را که به سمت دیگر منحرف شدهاند، متمرکز کنیم و آب را به داخل تالاب هدایت کنیم.
بحث دیگر مربوط به وضعیت موجود نیروگاه شهید سلیمی است. این نیروگاه در حال انتقال ایستگاه پمپاژ خود به محلی است که دسترسی به آب دریا وجود داشته باشد و آب را از دریا به داخل نیروگاه منتقل میکند. ما با مسئولان این نیروگاه وارد مذاکره شدهایم؛ در حال حاضر آب پس از استفاده، از طریق یک خط لوله دوباره به دریا بازگردانده میشود. در حال گفتوگو هستیم تا بهجای بازگرداندن این آب به دریا، از همین خط لوله، آب وارد خلیج گرگان شود. این اقدامات جانبی را نیز دنبال میکنیم تا به پروژه اصلی کمک کند و مقداری زمان و فرصت در اختیار ما قرار دهد.
ضمن اینکه باید توجه داشت تا 20 سال آینده، همانطور که امروز تفکرات در حوزه مدیریت آب در حال تغییر است، قطعاً در آن زمان نیز فناوریها پیشرفت چشمگیری خواهند داشت. دانش ما افزایش مییابد و وضعیت مدیریت آب بهطور جدی اصلاح میشود و همین موضوع میتواند دوباره به احیای خلیج کمک کند. وقتی از پیشرفت فناوری صحبت میکنیم، کافی است به کشوری مثل هلند نگاه کنیم که با مساحتی شاید نصف استان خوزستان، در حوزه تولید محصولاتی مانند گوجهفرنگی، نهتنها نیاز خود بلکه بخشی از نیاز کشورهای اطراف را تأمین میکند؛ آن هم صرفاً با سیستمهای گلخانهای، مصرف آب بسیار ناچیز و استفاده از انرژی خورشیدی. در یک مجموعه حدود 200 هکتاری گلخانهای، معادل سطح وسیعی از تولید سنتی، محصول تولید میشود؛ در حالی که ما این تولید را در هزاران هکتار با مصرف آب بسیار بالا انجام میدهیم.
این دانش قطعاً پیشرفت میکند، مدیریت آب تغییر خواهد کرد، بذرهایی با مقاومت بالا در برابر کمآبی توسعه مییابند و دنیا در حال سازگار شدن با تغییر اقلیم است. بنابراین، 20 سال بعد حتماً تحولاتی رخ خواهد داد که میتواند تا حدی جبرانکننده شرایط فعلی باشد.
اشرفیزاده: این موضوع نیازمند همکاری همه دستگاههاست. این یک تکلیف مشترک است؛ از کشاورزی پایدار و کاهش مصرف آب گرفته تا بهینهسازی فعالیتهای شیلات و آبزیپروری در استان مازندران و حوزه آبخیز خلیج گرگان و میانکاله. همه این اقدامات در قالب برنامههای پیشبینیشده برای آینده و در چارچوب برنامه جامع خلیج گرگان و میانکاله دیده شده و سایر دستگاهها نیز باید به وظایف خود در این زمینه عمل کنند.
ادامه دارد...