خبرگزاری تسنیم ـ بهروز دلاور؛ مهمترین و اساسیترین ساحت فکری در اسلام توحید است. بنای توحید بر وحدت است. در مقابل، سرچشمه تقسیمبندی و تشتت، شرک و هواپرستی است. در جامعهای که بر مبنای شرک بنا شده، انسانها و موجودات هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته و هیچ علاقهای به پیوستگی و پیوند با یکدیگر ندارند. یکی به یک خدا و دیگری به خدایی دیگر و سومی نیز خدایی دیگر برای خود میپسندد. جامعه شرکآلود تحت فرمان شیطان به اختلاف گرایش پیدا میکند. صفات ناپسندی مانند حسادت، بخل، کینهورزی، خودخواهیها، جاهطلبیها و... در آن، سکه رایج است. بر همین اساس میان گروهها، احزاب و طبقات مختلف جامعه، دیوارهایی کشیده شده که مانع از وصل و اتصال به یکدیگر است.
در جامعه توحیدی عکس این قانون جاری است. همه انسانها از سیاه و سفید، فارس و ترک، قدبلند و قدکوتاه همگی به یک خدا دلبستهاند و تنها از او کمک میگیرند. بنابراین روابط بسیار تنگاتنگی میانشان برقرار است. با این نگرش توحیدی نهتنها انسانها؛ بلکه همه اجزای عالم آفرینش از حیوانات و جمادات تا آسمان و زمین همه چیز به یکدیگر مرتبطاند. کل آفرینش، یک مجموعه است. تشتت و تفرقه در آن به چشم نمیخورد.
جامعه توحیدی، بر دو بال دین و دانش اداره میشود. از یک سو دین پشتوانه معرفتی علم را ایجاد کرده و جهت علم را معین میسازد. از سوی دیگر علم به کمک دین آمده و بستر اجرای معارف و اهداف آن را فراهم میکند.
حوزه علمیه نهاد متولی تحقیق و تبیین دین و دانشگاه نهاد اکتشافات علمی است، این دو نهاد در جامعه اسلامی، بدون مبنای وحدتآفرین توحیدی نمیتوانند مسافران خود را به سوی مقصدی مشترک رهنمون سازند. در نظام اسلامی ممکن است سازمانها و نهادها مسیرهای متفاوتی داشته باشند؛ اما بدون تردید مقصد و هدف نهایی یکی است و آن استقرار توحید در جامعه است. بنابراین همه دستگاهها میباید چشمانداز، اساسنامه و آئیننامههای خود را در یکپارچگی و انسجام با این هدف اساسی تنظیم نمایند.
با این نگاه، از جمله راهبردهای مهم حوزه و دانشگاه، وحدت و یکپارچگی است. حوزه باید به دانشگاه خوشبین بوده و دانشگاه نیز به حوزههای علمیه تکیه کند. علم و دین دو چیز نیستند؛ بلکه یک مؤسسه در دو شعبه متفاوتاند. برخی از علومی که حوزههای علمیه در مقام اجرای دین بدان احتیاج دارد، در اختیار دانشگاه، و نیز معرفت و جهتی که دانشگاه در مسیر کشف و اکتشافات علمی خود نیاز دارد، در دست حوزههای علمیه است.
«حوزه برای طرّاحی و تنظیم نظامات اجتماعی نیاز دارد که با یافتههای امروز جهان دربارهی این نظامات به اندازهی لازم آشنایی داشته باشد. این آشنایی، فقیه را قادر خواهد ساخت که با بهرهبرداری از درست و نادرست این یافتهها، حضور ذهن لازم برای استفاده از تصریحات و اشارات کتاب و سنّت بیابد و شاکلهی نظامات اجتماعی را برای ادارهی جامع و کامل جامعه بر اساس اندیشهی اسلامی طرّاحی کند. در کنار حوزه، دانشگاه کشور نیز در این زمینه، دارای توان و تکلیف است؛ این میتواند یکی از موارد همکاری حوزه و دانشگاه باشد. کار بزرگ دانشگاه آن است که در علوم انسانیِ مرتبط با نظامات حاکمیّتی و مردمی، به کمک نگاه محقّقانه و نقّاد، درست و نادرست نظرات رایج دانش جهان را مشخّص کند و با همکاری حوزه، محتوای اندیشهی دینی را در قالبهای متناسب ارائه کند.» (پیام حوزه پیشرو و سرآمد)
این مهم، همانی است که دستگاه استکبار در دهههای پیش از انقلاب به دنبال مبارزه و انکار آن بوده است. شیطان و ایادی او تشتت و دوگانگی را میپسندند. نقشههای بسیاری را برای انزوای دین از علم و جدا ساختن دانش از معرفت طراحی کردهاند. دانشگاه را نسبت به حوزه و حوزویان را نسبت به دانشگاه بدبین کردند. زیرا میدانستند استحکام زوجیت میان دین و دانش، زمینهساز تولید علوم دینی و اقامه دین در جامعه است.
انتهای پیام/