به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، کیومرث حبیبیکیلک، معاون امور عمرانی استانداری کردستان بار دیگر با طرح «انتقال آب» در قامت نسخه نجاتبخش توسعه، بهجای پاسخگویی نسبت به ریشههای بحران فرونشست دشتهای شرقی استان، مسیر سادهتر اما پرهزینهتری را برگزیده است؛ مسیری که نه از اصلاح الگوی مصرف سخن میگوید، نه از مهار برداشتهای بیرویه و نه از مسئولیت مدیریتی سالهایی که سفرههای زیرزمینی به مرز فروپاشی رسیدهاند. آنچه امروز به نام توسعه و تأمین آب پایدار تبلیغ میشود، در واقع تلاشی آشکار برای پاککردن صورتمسئله بحرانی است که محصول مستقیم سیاستگذاریهای نادرست و تعللهای مدیریتی از سالهای گذشته تا اکنون بوده است.
معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری کردستان با قرار دادن «انتقال آب» در جایگاه اولویت مدیریت استان برای دشتهای شرقی، ناخواسته یک واقعیت تلخ را عیان میکند: مدیریت منابع آب در این مناطق سالهاست از مسیر پیشگیری، اصلاح و کنترل خارج شده و امروز به نسخههای پرهزینه و پرریسک پناه برده است.
انتقال آب در ادبیات علمی و تجربههای جهانی، آخرین راهحل در شرایط اضطراری است، نه نقطه آغاز سیاستگذاری؛ طرح آن بهعنوان اولویت، آن هم بدون اشاره واضح به دلایل اصلی افت منابع آب زیرزمینی، چیزی جز عبور آگاهانه از پاسخگویی نسبت به یک شکست مدیریتی مزمن نیست.
بحران آب در دشتهای شرقی کردستان نه ناگهانی بوده و نه غیرقابل پیشبینی؛ سالها هشدار کارشناسی درباره برداشتهای بیرویه، توسعه افسارگسیخته چاههای عمیق و نیمهعمیق، ضعف جدی در نظارت بر پروانههای بهرهبرداری و بیاعتنایی به مدیریت تقاضا نادیده گرفته شد و اکنون بخشی از همان ساختار مدیریتی که نتوانست مصرف را کنترل کند، با انتقال آب بهدنبال جبران پیامدهای تصمیمات و ترکفعلهای گذشته است.
این رویکرد بهجای حل مسئله، تنها هزینه بحران را افزایش میدهد و آن را به جغرافیایی دیگر منتقل میکند؛ تناقض آشکار زمانی پررنگتر میشود که دهگلان همزمان بهعنوان محور توسعه کشاورزی معرفی میشود در حالی که خود اظهارات رسمی، از بحران جدی منابع آب زیرزمینی حکایت دارد.
توسعه کشاورزی بدون پاسخ روشن به این پرسش ساده که «آب این توسعه از کجا تأمین خواهد شد؟» چیزی جز بازتولید بحران نیست و اگر قرار است همان الگوی کشت پرمصرف، افزایش سطح زیرکشت و بهرهبرداری سنتی ادامه یابد، انتقال آب نه راهحل که مسکنی موقت برای تثبیت یک ساختار ناپایدار خواهد بود؛ آبی که باید صرف احیای سفرههای زیرزمینی و بازگرداندن تعادل هیدرولوژیک شود، در چنین مدلی به سوخت ادامه همان مسیر خطا تبدیل میشود.
مدیریت مسئولانه نمیتواند از کنار پرسشهای بنیادین عبور کند: آیا اصلاح الگوی کشت در دستور کار است؟ آیا کاهش سطح زیرکشت و بازتعریف مفهوم توسعه کشاورزی پذیرفته شده است؟ آیا برای معیشت جایگزین کشاورزان برنامهای وجود دارد؟ یا قرار است با پروژههای پرهزینه انتقال آب، بحران به چند سال بعد موکول شود؟ بی پاسخ ماندن این پرسشها نشان میدهد که چالشها و ابهامات قابل توجهی در سیاستگذاری مدیریت منابع آب وجود دارد.
آنچه امروز بهعنوان اولویت مدیریت استان مطرح میشود، بیش از آنکه نشانه تدبیر باشد اعتراف دیرهنگام به بیتوجهی طولانیمدت به اصول بدیهی مدیریت منابع آب است و انتقال آب، بدون اصلاح الگوی مصرف و بدون بازنگری جدی در مفهوم توسعه کشاورزی، نه سیاست پایدار است و نه تصمیم شجاعانه؛ پاککردن صورتمسئله بحرانی است که بخش مهمی از آن محصول همین نوع مدیریت است.
تا زمانی که پذیرش خطا، شفافیت در بیان واقعیت و اراده اصلاح ساختاری وجود نداشته باشد، هیچ پروژه انتقال آبی نمیتواند دشتهای شرقی کردستان را نجات دهد؛ بلکه تنها بحران را از عمق زمین به سطح تصمیمگیریهای پرهزینه منتقل خواهد کرد!
انتهای پیام/481