به گزارش خبرگزاری تسنیم از گرگان، شب از راه میرسد، شبی که گویی زمان در نفسهای زمین میایستد. تاریکی، بلندقامت و بیکران، بر جهان چیره میشود و سرمای زمستان نویدش را از لابهلای شاخههای بیبرگ درختان نجوا میکند. اما در دل این ظلمت ظاهری، در خانههای ایرانی، گرمترین و روشنترین نقطه هستی پدید میآید. این است تضاد زیبا و فلسفی شب یلدا، بلندترین شب سال که نه نماد یأس، که نشانه اوج انتظار برای طلوعی دوباره است و در گوشه شمالی این سرزمین کهن، استان گلستان، با مردمانی از اقوام و تبارهای گوناگون، این شب رنگ و بویی خاص و عمیقتر به خود میگیرد. در گرگان امروز یا استرآباد دیروز، یلدا تنها یک دورهمی نیست؛ پاسداشت زنجیرهای است از نسلها، آیینی است زنده که نفس تمدن را در سینه تاریخ نگه داشته است.
یلدا، واژهای سُریانی به معنای "زایش" و "تولد"، درست بیانگر هسته مرکزی این جشن است، زایش مهر (خورشید). ایرانیان باستان، دانشمندان و کشاورزانی که زندگی خود را با گردش خورشید و فصلها هماهنگ کرده بودند، دریافتند که پس از آخرین روز پاییز (سیام آذر)، روزها به آرامی بلندتر میشوند. آنها این پیروزی نور بر تاریکی، تابش فزاینده خورشید بر سیاهی اهریمنیِ شبِ بلند را جشن میگرفتند. برخی پژوهشها، ردپای این جشن را حتی تا هفت هزار سال پیش میبرند، اما رسمیت یافتن آن در تقویم به حدود 500 سال پیش از میلاد و دوران داریوش بزرگ بازمیگردد.
این باور کهن، در گذر هزارهها نه تنها کمرنگ نشد که با بافت فرهنگ ایرانی درآمیخت و غنا بخشید. از آیین میتراییسم (مهرپرستی) تا دوران اسلامی، یلدا همواره به عنوان نماد امید، تجدید حیات و همبستگی باقی مانده است. اهمیت این میراث به حدی است که در آذرماه 1401، "شب یلدا" به عنوان میراث فرهنگی ناملموس بشریت، در یونسکو به ثبت جهانی رسید. ثبت جهانی یلدا، پیام "انساندوستی، مهرورزی و هنر ایرانی" را به گوش جهانیان میرساند و بر نقش آن در "آشتی دلها و تقویت پیوندهای انسانی" تأکید میکند.

سفره یلدا؛ آیینه نمادها و حکمت
سفره شب چله، تنها مجموعهای از خوراکیها نیست؛ یک جهان نمادین است که با هر میوه و آجیل، حکمتی را روایت میکند: هندوانه، با رنگ سرخ آتشین و شکل گردش، نماد خورشید است. خوردن آن در سرما، باوری برای در امان ماندن از بیماری در طول چله زمستان بوده است.
انار، نماد برکت، زایش و شادی. دانههای انگشتیاش نماد فراوانی نسل و روزی است و رنگ قرمزش یادآور سپیدهدم و روشنایی. آجیل، (لُرک) شامل مغزهایی چون گردو، بادام، فندق و پسته، نماد استواری و تنوع آن نشانه فراوانی است.
حضور این خوراکیهای سرد (مانند هندوانه و انار) در کنار تنقلات گرم، نشان از درک کهن ایرانیان از تعادل طبع دارد و سفره یلدا را به یک سفره سلامتی بدل میکند.
یلدا در استرآباد
استان گلستان، گنجینه زندهای از اقوام و فرهنگهاست. گرگانی، ترکمن، سیستانی، بلوچ، ترک قزلباش، مازندرانی و غیره هر یک، نقشی از رنگهای فرهنگیشان را بر تاروپود این شب میافزایند، اما همه در یک نقطه مشترکند، احترام به بزرگان و گردهمایی نسلها.
شبچَره یا شوچَره، به تنقلات ویژه و اغلب خانگیای گفته میشود که در این شب صرف میشود. این سفره رنگین حکمت زنان گرگانی را نشان میدهد که با خوراکیهای گرم، طبع سرد هندوانه را تعدیل میکردند.
پشتزیک و مارمرده، از جمله این خوراکیهای گرم و مقوی هستند که از ترکیباتی چون کنجد، گردو و شیره تهیه میشوند.
برفدیـشو (برفدوشاب)، رسمی شاعرانه و فراموششده که در روزهای برفی انجام میشد. برف تمیز را با شیره انگور (دوشاب) آغشته کرده و میخوردند. باور بر این بود که خوردن آن، فرد را تا سال بعد از سرماخوردگی مصون میدارد. این رسم، نگاهی بهداشتی هم داشت، چرا که معمولاً از برف سوم استفاده میکردند تا از آلودگیهای اولیه پاک باشد.
چَکهبُرش، به مجلس شاد و پرشور شعرخوانی مادربزرگها اشاره دارد که کودکان با دست زدن و همراهی، فضایی سرشار از شادی و انتقال شفاهی فرهنگ ایجاد میکردند.
شب چلهای عروس و داماد؛ برای تازهعروسها، یلدا، شبی ویژه است. خانواده داماد با هدایایی نظیر پارچه، شیرینی، آجیل، برنج (نماد برکت) و گاه طلا، به خانه عروس میروند. این رسم، فرصتی برای آشنایی بیشتر دو خانواده و ابراز محبت به عروس است.
نوای دوتار، در خانههای ترکمنها، یلدا با نغمههای دوتار و خوانش اشعار حماسی و عرفانی مختومقلی فراغی همراه است. همانگونه که فارسیزبانها به حضرت حافظ تفال میزنند، در ترکمن صحرا اشعار مختومقلی در خانهها و جمعهای خانوادگی خوانده میشود. داستانگویی بزرگان دور اجاق (کوره) و پخت غذاهای محلی مانند بشمه و چکدرمه، این شب را متمایز میکند.

سفره سیستانیها، برخی اقوام سیستانی ساکن گلستان، سنتهای خود را دارند. بر سر سفرهشان علاوه بر انار و هندوانه، نان تازه از گندم سال، گندم بریان، شیرنَک و خوراکیهای مخصوصی چون "کماچ" و "تاجگی" نیز دیده میشود.
در گرگان، بر خلاف بسیاری از کلانشهرها، هنوز پدربزرگها و مادربزرگها میزبانان اصلی این شب هستند. این تنها یک میزبانی ساده نیست، که یک انتقال سینه به سینه میراث فرهنگی است. از خلال قصهها، مثلها، خاطرات و شعرهایی که نسل قدیم برای جوانترها میخوانند، مفاهیم اخلاقی، تاریخی و اجتماعی منتقل میشود.
جامعهشناسان بر این باورند که آیینهایی مانند یلدا، با ایجاد احساس تعلق و پیوستگی، سرمایه اجتماعی میآفرینند. این سرمایه که از پیوندهای عاطفی و اعتماد بین افراد خانواده و سپس جامعه به وجود میآید، گاه از سرمایههای مادی نیز مهمتر شمرده میشود، زیرا بستری برای کاهش آسیبهای اجتماعی و تقویت روحیه جمعی فراهم میکند.
حسین ضمیری، نویسنده، پژوهشگر فرهنگ عامه، شاعر، فعال فرهنگی و اجتماعی گرگان در پژوهش برای چله در استرآباد نوشته است که یلدا در لغت از زبان سُریانی - زبان رایج مسیحیت - آمده و به معنای میلاد و تولد است. تولد خدای دوستی و وفاداری. دی، در تقویم شمسی به نام دادار ، یعنی آفریننده جهان و ضامن چرخش افلاک و گردش فصول، خوانده شده است.
حکیم بزرگ خیام نیشابوری دی ماه را به زبان پهلوی« دی دیو» خوانده و از آن به عنوان «ماه سخت» نام میبرد، زیرا زمین و ساکنان آن، از خرمیها به دور میمانند و در سختی به سر میبرند.
ضمیری در این پژوهش آورده است که شب چله در اعصار کهن، زمانی نحس و بدشگون بوده، چون بیشترین زمانی ست که سیاهی بر سپیدی غلبه دارد. از آنجایی که روشنایی، از مظاهر نیک ایزدیست و تاریکی از مظاهر پلیدی و اهریمن، مردم در این زمان نحس،گرد هم جمع شده و با روشن کردن آتش و نَقل حکایت و مَتَل و مَثَل، در قالب سرور و شادی، از غروب تا سپیدهدَمان را میگذرانند.
او نوشته است شب چله در تاریخ، از زمان داریوش یکم - 502 سال قبل از میلاد- در گاهشمار سالانه ایران، ثبت شده و این تقویم در اقوام مصری و بابِلی نیز معتبر است. در ایران نیز شب چله در سال 1388 شمسی، به ثبت میراث معنوی رسیده است.
در این پژوهش آمده است که پیشینیان به نخستین روز هر ماه « خرم روز» میگفتند اما در خصوص نخست روز دیماه، پس از دیدار سپیده دم، اعلام میکردند که« رَوَزَ» طلوع کرده و آنرا مبارک و خجسته میخواندند، چرا که لحظه پیروزی نیکی بر بدی است.
ضمیری به تدارکات خاص پیشینیان در این آیین اشاره کرده است. در شب چله مردم از تنقلات و میوههایی استفاده میکردند که برای گروه گرم مزاجان و سردمزاجان، مطلوب باشد. بادام، پسته، کنجدسرخ کرده، کِشته، انجیرخشک، گردو، کشمش و خرما برای سردمزاجان و هندوانه و انار و ... برای گرم مزاجان. میوههای جالیزی مانند هندوانه و خربزه در سفره شب چله، یادآور خوان پرنعمت تابستان بود. میوههایی مانند هندوانه و انار به جهت داشتن تخم و دانه، نماد باروری و تکثر بودند.
میوههایی مانند چغندر، لبو، هندوانه، خرمالو، انار و همچنین کِشته، کشمش، سنجد و کنجد سرخ کرده- بوداده- به لحاظ رنگ گرم و قرمز، نمادی از آتش و خورشید و انرژی و شادابی بودند، تا مردم با یادآوری آنها، با دلی گرم و آتشین، زمستانی سرد و سپید را پشت سر بگذارند.

او نوشته است که در فرهنگ پیشینیان، کلمهای داریم به نام« مِیَزد»، میزبان را از این کلمه به وام گرفتهاند. مِیَزد، به هر گونه ولیمه و نذریِ غیر آشامیدنی اطلاق میشد - مانند گوشت، نان، حلوا، و شیرینی و به خشکبار نیز «لورک» میگفتند.
ایرانیان، معتقد بودند که خواص و فواید خوراکیهای شب یلدا، تا سال بعد در بدنشان میماند.
به احترام موی سپید زمستان، مو سپیدهای فامیل، یعنی پدربزرگها و مادربزرگها، زیر کرسی مینشستند و برای بقیه فرزندان و نوهها، داستان و حکایات آموزنده میگفتند. داستانهایی پر از دیو و پهلوان و ... که بتواند جاذبه و کششی برای شنیدن و همراهی داشته باشد و درسی هرچند کوتاه برای آنها باشد. به این روایت از حکایت « نُقل اندازی» میگفتند. بعد از پذیرایی و چاق کردن ذغال چاله کرسی و قلیان، نوبت به تفال به دیوان حضرت حافظ میرسید و هر فردی، پس از نیت کردن، از کسی که تفال میزد، تقاضا میکرد که فالی برایش بگشاید و تفسیرش را بازگو کند.
این پژوهشگر در این اثر نوشته است که آذین سفرههای شب چله، شب چره - لورک و مِیَزد - انواع شربتها و افشرهها، دیوان حافظ، میوههایی چون هندوانه، خرمالو،گلابی، پرتقال، سیب و انگور، بخوردانهایی برای دود کردن سوسن و گلهای نرگسی برای بوئیدن. سفره در واقع یادآور برکت فصول بهار و تابستان است. پر از برکت و خوشی و سرسلامتی.
یلدا در گذر زمان و هشداری برای امروز
با همه این غنا، یلدا نیز مانند بسیاری از آیینها، در معرض تغییر و حتی فراموشی بخشهایی از هویت خود است. رسم نقالی و شاهنامهخوانی که زمانی جان مجلس بود، امروز کمرنگ شده است. از سوی دیگر، در جهان مصرفگرای امروز، خطر تبدیل این شب عمیق فرهنگی به مراسمی تجملاتی و ظاهری وجود دارد، جایی که چشم و همچشمی و نمایش مادیات، ممکن است بر مفاهیم اصیل همدلی و اشتراک پیروز شود.
به هر تقدیر شب یلدا در استرآباد، جلوهای باشکوه از تابآوری فرهنگی است. این شب، روایتی است از اینکه چگونه انسان در مقابل طولانیترین تاریکی، نه با ترس که با روشن کردن آتش دلهایش، با جمع کردن عزیزانش دور یک سفره نمادین و با خواندن شعرها و قصههایی که قرنها را درنوردیدهاند، پیروز میشود. یلدا یادآوری میکند که پس از هر تاریکی، روشنی است و پس از هر پایان، آغازی دوباره. این آیین، میراث مشترک همه ایرانیان است؛ گنجینهای که حفظ آن، تنها با پاسداشت راستینش در کنار خانواده، گوش سپردن به قصههای بزرگان و گرامیداشت نمادهایش میسر خواهد بود.
انتهای پیام/