به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، صفحهای با چندصد هزار دنبالکننده باز میشود؛ زنی با چادر مشکی و پوششی کامل با آرایش و گریم ایستاده است. نور ملایم استودیویی روی صورتش میافتد، براقکننده لبها برق میزند، ژست دستها حسابشده است؛ زیر پست و در بخش کامنتها دو واکنش متفاوت وجود دارد: گروهی مینویسند «چه ترکیب قشنگی از حجاب و زیبایی»، گروهی دیگر میپرسند «این حجم از آرایش و ژست، با این پوشش چه نسبتی دارد؟» این تناقض ظاهری، پدیدهای ساخته که این روزها در فضای مجازی فارسی با عنوان «حجاب استایل» شناخته میشود؛ نوعی ترکیب از پوشش کاملاً اسلامی و رفتارهای معطوف به دیدهشدن.
حجاب استایلها در ویدئوهای کوتاه، دابسمش میسازند، در چالشهای پرتعامل شرکت میکنند و با زبان بدن و نگاههایی که برای الگوریتم اینستاگرام جذابیت بصری دارد، مخاطب را به توقف، لایک و ذخیره کردن دعوت میکنند تا ویو و تعامل پیجشان بالا برود و طبیعتاً درآمد بیشتری از تبلیغات داشته باشند. بهانه این پرونده هم مصاحبهای با یکی از این افراد است که این روزها وایرال شده و حجاب استایل معروف در واکنش به سوال مجری جملاتی با این مضمون میگوید که: «کار بدی نمیکنم... اگر نقدی هست، خصوصی بگویند و امر به معروف کنند.»
این جمله ها عملاً تعریف تازهای از مسئولیت یک فرد باحجاب ارائه میکند؛ تعریفی که اقتضای رفتار و زندگی دینی را به «نرنجاندن دیگران و...» تقلیل میدهد. درست همینجاست که پرسش اصلی ما سر برمیآورد: در جهان الگوریتممحور امروز، آیا حجاب فقط نوعی از پوشش است که اگر فرد آن را داشت، سبک زندگی دینی دارد یا حامل یک منطق رفتاری، نوعی جهتگیری اخلاقی و منظومهای از مناسبات دقیق فرد با جامعه پیرامون و بهخصوص فضای مجازی است؟ پدیده «حجاب استایل» میتواند پیامدهایی برای هویت دینی مخاطبان فضای مجازی داشته باشد یا نه؟ ریشه این رفتارها در کجاست؟
چرا حجاب استایل پدیده پیچیدهای است؟
برای فهم دقیقتر آنچه امروز با عنوان «حجاب استایل» شناخته میشود، باید آن را از مفاهیمی مانند «بدحجابی» یا «شلحجابی» که در دهههای گذشته محل مناقشه بودهاند، متمایز کرد. حجاب استایل، نه بیاعتنایی آشکار به پوشش است و نه تخطی صریح از خطوط ظاهری حجاب؛ اتفاقاً برعکس، تأکید آن دقیقاً بر مرز ظاهری پوشش کامل است. مسئله، جایی دیگر رخ میدهد: در رفتاری که آن را همراهی میکند. در حجاب استایل، پوشش اسلامی از یک انتخاب و رفتار به یک «فرم بصری» تقلیل مییابد؛ فرمی که قابلیت ارائه، زیباسازی، تبلیغ و حتی فروش دارد. چادر، مانتو یا روسری دیگر صرفاً نشانه یک تعهد دینی نیست، بلکه به بخشی از برند شخصی بلاگر تبدیل میشود؛ عنصری که باید در تصویر خوب بنشیند، در ویدئو جذاب باشد و با منطق الگوریتم اینستاگرام یعنی افزایش تعامل صفحه، لایک، کامنت و... همخوانی داشته باشد. از همینجا، با نوعی التقاط معنایی مواجهایم.
رفتارهایی که ذاتاً برای جلب توجه طراحی شدهاند، از میمیک صورت و ژستها گرفته تا دابسمش، ترندسواری و نمایشگری، در کنار نمادی قرار میگیرند که در سنت دینی، به کاهش جلب نگاه معنا شده است. به بیان دیگر، حجاب استایل نه «بیقیدی» است و نه «دینداری کلاسیک»، بلکه بازتفسیر شبکهای از حجاب است، در بستری که منطق دیدهشدن و موفقیت الگوریتمی، نقش تعیینکننده دارد. همین بازتفسیر است که آن را به یک پدیده اجتماعی پیچیده قابل تحلیل تبدیل میکند، نه صرفاً یک انتخاب شخصی.
دفاعیه یک حجاب استایل
اما موضوع حجاب استایلها اینروزها با وایرال شدن مصاحبه یکی از این بلاگرها دوباره مطرح شد که طی آن این خانم از روند دیده شدنش میگوید که چون با حجاب دابسمش کرده بود، این ایده تازه به چشم آمد و مورد توجه قرار گرفت و بسیاری آن را دوست داشتند. او باور دارد کسانی که میگویند چنین محتواهایی دین را خراب میکند، اشتباه میکنند و خراب کردن دین به اینچیزها نیست. او معتقد است دابسمشکردن با پوشش فعلی اشتباه نیست.
او با اشاره به واکنش مخاطبان میگوید: برای کسانی که من را دوست دارند احترام قائلم و درباره کسانی که من را دوست ندارند، معتقدم دل به دل راه دارد. به باور او نقد حجاب استایلها نشانه غیرت نیست، چراکه غیرت آن نیست که ناموس دیگران را در پیجت بکوبی و ویو بگیری، بلکه غیرت یعنی به دایرکت طرف بروی و با احترام امر به معروف کنی، بگویی تو جای خواهر منی، درست برخورد کن، کارت اشتباه است. این حجاب استایل با تاکید بر اینکه کسانی که نقد میکنند برایش اهمیتی ندارند میگوید نقد باید درست باشد. در نهایت هم میگوید کسانی را که تهمت میزنند و بی خود قضاوت میکنند هرگز حلال نمیکند، چراکه خدا از هر چیزی بگذرد از حقالناس نمیگذرد.
وقتی حجاب اسباب جلب توجه است
حجاب برای عدهای از بلاگر در بستر اینستاگرام دیگر صرفاً یک تکلیف شرعی نیست،بلکه یک «تمایزدهنده» است که میتواند برای جذب مخاطب خاص و وفادار بهکار گرفته شود. بلاگرهای حجاب استایل در واقع در دو بازار موازی فعالیت میکنند:
1. بازار مخاطبان مذهبی برای این گروه، پوشش کامل نشانه اعتماد و همدلی است. بلاگر با نمایش حجاب، خود را در زمره این گروه قرار میدهد و اعتبار اولیه کسب میکند.
2. بازار عمومی و الگوریتم برای جذب مخاطب گستردهتر و افزایش تعامل (که پولساز است)، باید از جذابیتهای بصری، سرگرمی و ترندهای روز استفاده کرد.
حجاب استایل، راهحلی برای این دوگانگی است: حفظ ظاهر شرعی برای بازار اول و تزریق رفتارهای جذاب و الگوریتمپسند برای بازار دوم. این استراتژی، هوشمندانه اما پرتناقض، نوعی «تعلق دوگانه» را ممکن میسازد؛ تعلقی که در آن فرد هم میتواند خود را عضوی از جامعه دینی بداند، هم ستارهای در دنیای پرهیاهوی شبکههای اجتماعی.
الگوریتمی که طرف متمایزهاست
الگوریتم اینستاگرام نه بیطرف است و نه خنثی؛ آنچه را که «جذاب» میداند، تقویت میکند. محتوای پارادوکسیکال مانند ترکیب حجاب کامل با رفتارهای نمایشی و پر از تبرج بهدلیل ایجاد تعجب، بحث و درگیری در کامنتها، نرخ تعامل را به شدت بالا میبرد. الگوریتم این تعامل را به معنای «محتوای باکیفیت» تفسیر کرده و آن را به مخاطبان بیشتری پیشنهاد میدهد. بنابراین، خودِ سیستم، بهصورت ناخواسته به تولید و گسترش این نوع محتوا مشوق میدهد.
موفقیت مالی برخی از این صفحات (از طریق همکاری با برندها، تبلیغات مستقیم و...)، این چرخه را تقویت و حجاب استایل را از یک انتخاب شخصی به یک «مدل کسبوکار» قابلتکرار تبدیل میکند. در لایهای عمیقتر و ورای الگوریتم اینستاگرام، این پدیده میتواند پاسخ به یک نیاز روانشناختی در جامعه در حال گذار باشد. برای بخشی از زنان جوانی که میخواهند هم به ارزشهای خانوادگی و دینی پایبند بمانند و هم در فضای مجازی حضور فعال و موفق داشته باشند، حجاب استایل نوعی «هویت ترکیبی» میسازد. این هویت به آنها اجازه میدهد بدون احساس طردشدگی از یک سو و بدون کنارهگیری از جریان اصلی رسانهای از سوی دیگر، به دنبال تحقق فردی و اجتماعی خود بروند. با این واکاوی، مشخص میشود که حجاب استایل صرفاً یک مد زودگذر یا یک سلیقه شخصی عجیب نیست. این پدیده، محصول تقاطع چندین نیروی قدرتمند است: اقتصاد توجه در فضای مجازی، منطق فنی الگوریتمها و جستوجوی انسان معاصر برای ساختن هویتی که بتواند میان جهانهای بهظاهر ناسازگار بدون توجه به عواقبش پلی بزند.
کالبدشکافی یک تناقض پنهان
هسته مناقشه پیرامون حجاب استایلها، نه در میزان پوشش است و نه در فعالیت در فضای مجازی، بلکه در تعریفی است که از دینداری بهواسطه این افراد به جامعه ارائه میشود. در دفاعیههایی که از سوی حجاب استایلها مطرح میشود، یک گزاره کلیدی مرتب تکرار میشود: «من کار بدی نمیکنم، دل کسی را نمیشکنم، تهمت نمیزنم.» در نگاه اول، این جملات بدیهی و حتی اخلاقی بهنظر میرسند، اما دقیقاً همینجا محل بروز تناقض است.
در این روایت، دینداری به نوعی «اخلاق حداقلی» فروکاسته میشود؛ گویی دین یعنی مرتکب خطای آشکار نشدن. در حالی که در سنت دینی، حجاب هرگز صرفاً یک «خط قرمز پوششی» نبوده، بلکه بخشی از یک منظومه رفتاری است که نسبت فرد با نگاه دیگران، با بدن، با نمایش خود و با فضای عمومی را تنظیم میکند. مفهومی مانند تبرّج دقیقاً ناظر به همین نقطه است: خودنمایی آگاهانه در فضای عمومی، حتی اگر پوشش ظاهری رعایت شده باشد. تناقض دقیقاً از اینجا شکل میگیرد: رفتاری که از اساس برای دیدهشدن بیشتر، جلب نگاه، تحریک واکنش و افزایش تعامل طراحی شده، در کنار نمادی قرار میگیرد که کارکرد اصلیاش در معرض توجه کاذب قرار نگرفتن فرد است. این جاست که حجاب در ظاهر باقی مانده، اما کارکردش بهعنوان ابزاری برای بیشتر دیده شدن تغییر کرده است.
ریشههای روانی و اجتماعی حجاب استایلی
پشت صحنه پدیده حجاب استایلها فقط منطق اقتصادی و الگوریتمی نیست؛ گاهی لایهای عمیق از نیازهای روانی و تعارضهای هویتی هم در کار است. برای بخشی از زنان جوانی که در این فضا فعال اند، شاید هدف اصلی «استفاده ابزاری» از حجاب برای دیده شدن در کار نباشد، بلکه آنها واقعاً میخواهند هم بلاگر باشند و هم با حجاب بمانند و در جمع این دو نقش، دچار خطا میشوند. گاهی فرد در موقعیتهای اجتماعی مختلف نقشهایی را بر عهده میگیرد که انتظارات رفتاری خاص به همراه دارند این جاست که در اجرای همزمان نقشها تعارض نقش رخ میدهد و چون فرد نمیتواند بهطور همزمان انتظارات هر دو نقش را برآورده کند، راهحلش میشود هویت ترکیبی بدون هیچ اولویتی و این یعنی خطای بزرگی که برخی از حجاب استایلها مرتکب میشوند.
در حال گذار بودن جامعه و سرعت تغییرات اجتماعی هم برای افرادی که درست در هویتشان تثبیت نشدند چالش دیگری ایجاد میکند؛ با این اوصاف فرد با پیامد رفتارش مواجهه درستی ندارد و صرفاً میخواهد با حفظ خط قرمزهای فردی با موج جامعه همراه باشد، غافل از اینکه گاهی ممکن است تناقضهای جدی بین انتخابها و ارزشهای فردی و موجهای اجتماعی باشد. بنابراین فراتر از انتخاب آگاهانه و ابزاری از حجاب توسط برخی از این افراد برای بیشتر دیده شدن، ریشه روانی و اجتماعی رفتار برخی دیگر را میتوان در تلاش برای مدیریت تعارض نقشها و ساخت هویت ترکیبی در شرایط گذار جستوجو کرد؛ تلاشی که گاه به قیمت بروز تناقضهای رفتاری و عبور از ارزشهای فردی تمام میشود.
پیامدهای انتخاب فرد برای جامعه
پدیده حجاب استایل، فراتر از یک انتخاب فردی، پیامدهایی عمیق برای تصویر دینداری، مخاطبان جوان و خود این افراد دارد. این پیامدها در سه لایه قابل ردیابی است:
تقلیل دینداری حجاب استایل، با تبدیل نمادهای دینی به فرم بصری و بخشی از برند شخصی، به فرایند عرفیشدن و سطحیشدن این نمادها سرعت میبخشد. وقتی حجاب در کنار دابسمش و ژستهای نمایشی قرار میگیرد، در ذهن مخاطب (بهویژه نسل جوان) این پیام القا میشود که دینداری هم یک «استایل» است؛ انتخابی از میان کاتالوگ هویتهای قابل ارائه در بازار توجه. این نگاه، دینداری را از یک منظومه اخلاقیرفتاری به یک «پوشش قابل جدا شدن» تقلیل میدهد. درحالیکه حجاب باید نشانهای از یک جهتگیری کلی در سبک زندگی باشد اما با حجاب استایلها به یک لوازم جانبی مد روز تبدیل میشود که میتوان آن را بدون تغییر در منطق درونی رفتار، به نمایش گذاشت.
القای پیامهای متناقض به مخاطب جوان برای جوانی که در جستوجوی هویت است، حجاب استایل دو پیام متناقض اما جذاب ارسال میکند: اول: «میتوانی هم مذهبی باشی، هم یک سلبریتی مجازی با تمام مختصاتش (جلب توجه، نمایشگری و دنبال کردن ترندها).» دوم: «حجاب فقط یک پوشش است؛ ربطی به رفتار، نگاه، قصد و نحوه تعامل تو با فضای عمومی ندارد.» این تناقض، یک آشفتگی هنجاری ایجاد میکند. جوان یاد میگیرد که میتواند مرزهای نمادین را حفظ کند، اما منطق پشت آن نمادها را نادیده بگیرد.
بیثباتی الگو این الگوی رفتاری ذاتاً ناپایدار است. موفقیت اولیه آن ناشی از نو بودن و ایجاد تعجب در مخاطب است. اما زمانی که موج اول فروکش کند، فرد از سمت انواع مخاطب به دلایل مختلف نادیده گرفته میشود. در این میان، بزرگترین قربانی، فردیت بلاگر است. اگر فرد برای همراهی با هر موج جدید، ارزشها و مرزهای هویتی خود را نادیده بگیرد، در نهایت نه یک شخصیت باورمند، بلکه یک محصول خالص الگوریتمی میشود که جهتگیریاش را نه اصول، که دادههای تعامل تعیین میکنند. در نهایت باید تاکید کنیم که هدف این پرونده نه منع حضور زنان با حجاب در فضای مجازی، که تاکید بر انسجام هویتی است. خلاصه اینکه مسئله، حضور نیست؛ کیفیت حضور و انسجام بین ظاهر و باطن رفتار است.
منبع: خراسان
انتهای پیام/