به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، محمد عسلی، از پیشکسوتان عرصه رسانه استان فارس طی یادداشتی اختصاصی با عنوان «صدایی که شنیده نشد» که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده، نوشت:
مطلبی تحت عنوان «چه کسی عامل وقوع انقلاب اسلامی 57 بود» در 27 آذرماه 404 در نشریه «شهر ما» چاپ شد که براساس آمارهای ارائه شده یادآوری آن خالی از لطف نیست.
در این مقاله که چندان هم پیوستگی یک مقاله را ندارد بیان شده که بین سالهای 53 تا 54 پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد با عنوان «طرح آیندهنگری» که هدف از آن شناخت افکار عمومی درخصوص مسائل روز از جمله سیاست، اقتصاد و مسائل دینی و فرهنگی مردم بود.
طرح مذکور به اجرا درآمد و مجریان آن دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور به نام آقایان دکتر مجید تهرانیان، دانشآموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه و تلویزیون ملی ایران بود که مدت دو سال به طول انجامید.
رضا قطبی مدیر رادیو و تلویزیون با این طرح موافقت میکند و پژوهشها در 23 شهر و 52 روستا با جامعه گستردهای انجام میگیرد.
تجزیه و تحلیل دادهها توسط 6000 نفر از مخاطبان رسانه، 800 چهره فرهنگی و سیاسی و 3000 کارمند رادیو و تلویزیون انجام میشود و پس از آن تجزیه و تحلیل دادهها توسط کامیپوترهای اصلی CNRS در فرانسه انجام و نتیجه به ایران فرستاد میشود. نتایج به دست آمده حیرتانگیز بوده است.
در این تجزیه و تحلیل، تضادی کاملا آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم میخورد.
مردم درگیر «شکاف فرهنگی»، «فقر آموزشی»، «نارضایتی سیاسی» و گرایش روزافزون به مذهب بودند. در همان سالها محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و از دروازه تمدن بزرگ سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری، نشان داد که توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست، زیرا جامعه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
فقط 34 درصد خانوادهها، تلویزیون داشتند یا باسواد بودند. 75 درصد مردان با کار زنان در خارج از خانه مخالف بودند. 74 درصد از مردم، مرجع تصمیمگیری خانواده را پدربزرگ و مادربزرگ میدانستند نه مادر، جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی. در چنین فضایی برنامه مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر علی اسدی مینویسد: حتی روشنفکران هم با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند در حالی که بیش از 23 درصد مردم، سینما را حرام میدانستند آمار تکان دهنده بود. 42 درصد، هفتهای یک بار حمام نمیرفتند. تنها 9 درصد مردم مرتب کتاب میخواندند و 32 درصد میگفتند: حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه از لحاظ سواد رسانهای و فرهنگی در نقطه بحران بود.
در چنین شرایطی، در برابر موج برنامههای مدرن، مذهب به پناهگاه تبدیل شد. 94 درصد مردم در این مطالعه میگفتند: که نماز میخوانند، 79 درصد روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت میدادند.
تعداد مساجد در تهران در طی سه سال از 700 به 1140 واحد رسید. فروش کتابهای مذهبی از 10 درصد به 33 درصد افزایش یافت.
پرویز نیکخواه از مدیران تلویزیون میگفت: در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.
او و هرمز مهرداد، نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به رژیم هشدار دادند.
در پروژه آیندهنگری مشخص شد که فقط 30 درصد مردم در انتخابات مجلس و 23 درصد در انتخابات محلی شرکت کرده بودند.
77 درصد پاسخ دهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم به شدت با سیاست بیگانه شده بودند. حدود 90 درصد دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. 50 درصد آنان بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند، اما سیستم سیاسی آن را نپذیرفت. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
«کنستانتین، مژلومیان» اقتصاددان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب میشود، این پولها پا درمیآورند و به خیابان میآیند.»
شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل میگیرم» و این کار را کرد. تهرانیان و اسدی هشدار دادند «ما گرفتار توسعه نامتوازن هستیم» توسعه اقتصادی سریع بدون داشتن زیرساخت فرهنگی، موجب بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه میشود و زمینه انفجار است. اما در جلسهای که برای تشریح این طرح تحت عنوان «همایش شیراز» در سال 54 برگزار شد، حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بیمحتوا تلقی کرد.
در سالهای 54 و 53 جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست و هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود و هم فاقد نهادهای مدنی و احزاب برای مشارکت سیاسی بود نتیجه آن وقوع انقلاب تمام عیاری بود که خواهان دگرگونی در ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بود.
این مطلب را از آن رو انتخاب کردم تا شرایط امروز کشور را بعد از 47 سال که از انقلاب اسلامی میگذرد با آن زمان مقایسه کنم، از این بابت که در گذشته اگر رشد اقتصادی مورد نظر شاه ملاک قضاوت موفقیت بوده است ولی بدون توجه به خواسته مردم و تضاد سنت و مدرنیته و استبداد حاکم که مشکلات اجتماعی و فرهنگی و سیاست داخلی را دامن زده بود مردم را نسبت به عملکرد شاه ناراضی کرد و موجب انقلاب گردید و اینک نیز بدون یک اقتصاد سالم نمیتوان معیارها و ارزشهای فرهنگی و دینی مذهبی را با تمام تلاشهایی که شده است به ثمر نشاند.
آن طرح نشان داد که بین فرهنگ، سیاست، دینداری و اقتصاد اگر توازن نباشد نابرابری، بیعدالتی و نهایتا نارضایتی عمومی را در پی خواهد داشت. آیا گوش شنوایی است؟
منبع: کتاب «صدایی که شنیده نشد» دکتر تهرانیان
انتهای پیام/424