خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: یکی از فرازهای زیبای دعای هر روز ماه رجب، «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ (مِنْ) کُلِّ شَرٍّ» است. در این فراز، انسان مؤمن از خداوند طلب هر خیری و ایمنی از هر شرارتی را طلب میکند. انسان در زندگی روزمرهاش مدام با «خیر» و «شر» سروکار دارد؛ گاهی در انتخابهای بزرگ و سرنوشتساز، و گاهی در تصمیمهای کوچک و بهظاهر ساده. همه ما بهطور فطری بهدنبال خیر هستیم؛ خیر در آرامش، در امنیت، در روابط سالم، در معنویت، و حتی در معیشت پاک. اما کمتر پیش میآید مکث کنیم و از خود بپرسیم: این خیرهایی که دنبالش هستیم، از کجا میآیند و به چه چیزی وصلاند؟
خیر، فقط به نماز و روزه محدود نمیشود؛ همانقدر که ایمان و عبادت خیر است، صداقت در گفتار، انصاف در معامله، فروبردن خشم، گذشت از خطای دیگران، دستگیری از نیازمند و مراقبت از حق همسایه نیز خیر بهشمار میآید. خیر یعنی دل آرام، جامعه امن، و انسانی که هم با خدا رابطه درست دارد و هم با خلق خدا. اینها مصادیق ملموس خیرند که هر کسی، حتی بدون اصطلاحات دینی، ارزش آنها را میفهمد.
در مقابل، شرور هم چهرههای آشنایی دارند. دروغ، بخل، حسادت، قطع رابطهها، بیرحمی، ربا، تجاوز به حق دیگران و بیتفاوتی نسبت به ظلم، همگی شرند؛ نه فقط به این دلیل که ناپسند اخلاقیاند، بلکه چون زندگی فردی و اجتماعی را فرسوده میکنند. شر همیشه با هیاهو نمیآید؛ گاهی آرام و عادی میشود و درست از همانجا خطرناکتر است.
نکته مهم اینجاست که خیر و شر، پدیدههایی پراکنده و بیارتباط نیستند. خیرها معمولاً در کنار هم رشد میکنند و شرورها نیز یکدیگر را تقویت میکنند. کسی که به دروغ عادت کرد، کمکم به ظلم هم بیحساس میشود؛ و کسی که به صداقت پایبند است، راحتتر اهل گذشت و عدالت میشود. انگار هر کدام از اینها به یک «ریشه» متصلاند.
اگر به ریشههای خیر و شرّ در احادیث دقت کنیم، تصویر روشنتر و دقیقتری پیش روی ما قرار میگیرد. در منطق روایی، خیر یک مفهوم انتزاعی و شناور نیست، بلکه نسبتی روشن با «ولایت» دارد. اهلبیت علیهمالسلام در کلمات معصومان بهعنوان خاستگاه خیر معرفی شدهاند؛ یعنی هر آنچه رنگ ایمان، اخلاق، عدالت و انسانیت دارد، وقتی اصالت پیدا میکند که به این محور متصل باشد. از این منظر، اعمال نیک بدون این پیوند، در بهترین حالت ناقص و ناپایدار خواهند بود. امام صادق علیهالسلام در این باره میفرماید «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ، وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ، فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّیَامُ وَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِیءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِیرِ وَ تَعَهُّدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ؛ یعنی «ما ریشهی هر خیرى هستیم، و هر نیکویى از شاخههای ماست؛ و از نیکویىها (به عنوان شاخههایی از ما) توحید، و نماز، و روزه، و فرو بردن خشم، و گذشت از بدکار، و رحمت به فقیر، و رسیدگی به همسایه، و اقرار به فضیلت برای اهلش است.»
مصادیق خیر بهروشنی به این ریشه بازگردانده میشوند؛ توحید، عبادت، خویشتنداری، گذشت، رحمت اجتماعی و رعایت حقوق دیگران، همگی شاخههایی از درختی واحدند. نکته مهم آن است که این اعمال، تنها رفتارهای فردی نیستند، بلکه نشانههای یک جهتگیریاند؛ جهتگیریای که انسان را در جبهه حق نگه میدارد، چرا که پیشتازان این جبهه که ائمه معصومین هستند، برگزیدگان بر حق خداوند و هادیان بشر بهسوی فضائل هستند. به همین دلیل، در نگاه روایی، ارزش عمل به کمیت و ظاهر آن محدود نمیشود، بلکه به جایگاهی که در این منظومه دارد وابسته است.
در نقطهی مقابل، ریشهی شرور و شاخههای آن به دشمنان عترت نسبت داده شده است. در ادامهی همین روایت میخوانیم: «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَةٍ، فَمِنْهُمُ الْکَذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِیمَةُ وَ الْقَطِیعَةُ وَ أَکْلُ الرِّبى وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ بِغَیْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّی الْحُدُودِ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ وَ رُکُوبُ الْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الزِّنى وَ السَّرِقَةُ وَ کُلُّ مَا وَافَقَ ذلِکَ مِنَ الْقَبِیحِ، فَکَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَیْرِنَا». یعنی «دشمنان ما ریشهی هر شرّى هستند، و هر زشتى و فاحشهای از شاخههای آنهاست؛ از جمله آنها دروغ، و بخل، و سخنچینى، و قطع رابطه، و رباخواری، و خوردن مال یتیم به ناحق، و تجاوز از حدودى که خداوند امر فرموده، و انجام دادن زشتىها - آنچه آشکار و آنچه پنهان است - و زنا، و سرقت، و هر آنچه موافق آن از زشتىهاست؛ پس هر کس ادعا کند که با ماست، در حالی که به شاخههای دیگران چنگ زده است، دروغ گفته است.» (کافی (ط - دار الحدیث)، ج15، ص553) پس دشمنی با اهلبیت، صرفاً یک موضع تاریخی یا سیاسی نیست بلکه منشأ یک نوع سبک زندگی و نظام ارزشی است که در آن شرّ، عادی و حتی توجیهپذیر میشود. از همینرو، احادیث هشدار میدهند که جمع میان ادعای همراهی با عترت و آویختن به شاخههای این شرور، جمعی ناسازگار و ناپذیرفتنی است.
انتهایپیام/