لیبیاییها اجازه حضور ناتو در کشورشان را ندادند
خبرگزاری تسنیم: یک کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا ضمن پرداختن به ابعاد انقلاب لیبی، بیداری اسلامی در منطقه و وجوه تشابه آن با انقلاب اسلامی ایران را مورد بررسی قرار داد.
حسین اکبریان، کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا در گفتوگویی تفصیلی با خبرگزاری تسنیم ، ضمن اشاره به اینکه لیبی بهدلیل منابع نفتی، موقعیت ژئوپولیتیکی و پیشینه تاریخی مبارزه با اشغالگری از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، تأکید کرد، برخی جریانهای غربی و عربی در مقابل ثبات و استقلال این کشور مانع ایجاد میکنند.
* تسنیم: بهنظر شما بیداری اسلامی که جهان اسلام در دو سال اخیر شاهد آن بوده است از کجا نشأت میگیرد، فارغ از اینکه یک نفر در تونس خودسوزی کرد و منجر به آغاز قیامهایی در منطقه شد، چه بسترهایی در جوامع اسلامی وجود داشت که باعث شکلگیری این تحولات شد.
اگر بخواهیم دلایل تحولات جوامع اسلامی در دو سال اخیر را ریشهیابی کنیم باید به گذشتههای دور برگردیم. جهان اسلام تاکنون چند مقطع حساس و مهم را پشت سر گذاشته است، از جمله مهمترین این مراحل بعد از فروپاشی دولت عثمانی، اشغال سرزمین فلسطین و جنگهای اعراب و اسرائیل بود.
اشغال فلسطین به مسلمانان ثابت کرد از قدرت کافی در معادلات بینالمللی برخوردار نیستند که بتوانند از کشور، حق، ملت و تمامیت ارضی خود دفاع کنند. همین مسئله تبدیل به زخمی شد که در دوران مختلف ادامه داشت و میتوان آثار آن را در جنگهای 1948، 1967 و 1973 مشاهده کرد، متأسفانه در اکثر این رویدادها جهان عرب سعی کرد با تکیه بر نگاههای قومی و ملی از خود دفاع کند و همچنان نشانهای از بازگشت به اسلام دیده نمیشد که بخواهد با تکیه بر ارزشهای اسلامی از خود دفاع کند. همانگونه که میدانید جمال عبدالناصر با همه سروصدایی که بر اساس ایدئولوژی پانعربیسم ایجاد کرد، شکست خورد.
مقطع دیگر باید به دهههای 60 و 70 میلادی اشاره کرد، که بر اثر سرخوردگی از شکستهای گذشته، یک سری تحولات در جهان عرب از جمله به قدرت رسیدن حزب بعث در چند کشور عربی و یا گرایشات کمونیستی از عراق گرفته تا مصر، لیبی و سایر کشورهای عربی شکل گرفت.
در این مرحله، مردم خیلی امیدوار شدند که منافع آنها در عرصه بینالمللی تأمین شود. اما این مرحله در نهایت به یک دیکتاتوری بدتر از گذشته همانند به قدرت رسیدن افرادی چون صدام حسین، سادات و حسنی مبارک و قذافی شد.
اما در مقطع فعلی جریان جدیدی را شاهد هستیم که هم ریشه تقریباً تاریخی دارد، مانند جریان اخوان المسلمین و بعضی جریانهای اسلامی که همواره در طول تاریخ وجود داشته است، اما این جریانها هیچ وقت نتوانستند و یا نخواستند یک حکومت اسلامی ایجاد کنند.
این گروهها معمولا به عنوان یک جریان معارض داخل حکومتها یک سری شعارهایی مطرح کردند اما هیچ وقت الگوی حکومتی را که بخواهند اهداف و شعارهای خود را محقق کنند پیگیری نمیکردند. در واقع مشکل آنها این است که مبانی یک حکومت فقهی و دینی برای تشکیل یک حکومت اسلامی را اگر دارند هم به اندازه کافی روی آن کار نکردهاند.
* تسنیم: حتی اخوان المسلمین؟
حتی اخوان المسلمین، با وجود اینکه این جریان پیش از انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته بود و اوایل انقلاب حتی این تصور وجود داشت که ایران انقلابی از تجربیات اخوان المسلمین استفاده کند ولی مشخص شد که در زمینه مسایل نظری و اندیشهای تشکیل حکومت با ضعف مواجه است.
در واقع این جریان در پاسخ به این پرسش که معیارها و شاخصهای حکومت مدنظرش چه هست و یا مبانی دمکواسی و اسلامی حکومتی آن چگونه تعریف میشود، پاسخی برای گفتن ندارند. اینها مشکلاتی است که این جریان از همان ابتدا با آن مواجه بود و الان هم به نوعی دیگر با آن مواجه هست.
بنابراین این اشکالات تاریخی وجود داشت و با توجه به اینکه مسلمانان بار دیگر تحقیر شده بودند به دنبال تغییر و تحولی دیگر بودند. بویژه زمانی که مسئله فلسطین به یک نقطه ناامیدی رسیده بود و این تصور در جوامع اسلامی ایجاد شده بود که نمیشود با جهان سلطه مقابله کرد. نظریهپردازان آن روز دنیا، از جمله ادوارد سعید که نظریه پرداز شناخته شدهای است، میگفتند که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نگهبان جهان سلطه هستیم و نظام سلطه کاری کرده است که ما راه خروجی نداریم.
اما از زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد و در نتیجه آن یک تغییر جدیدی در معادلات بینالمللی به وقوع پیوست و رویکرد ضد اسرائیلی انقلاب اسلامی با توجه به تجربه تلخ شکست جهان اسلام از اسرائیل، جرقهای در جهان اسلام ایجاد کرد. تثبیت انقلاب، پشت سر گذاشتن جنگ تحمیلی، پیروزی حزبالله، حماس و انتفاضه یک فضای جدید بینالمللی ایجاد کرد. همه این عوامل این باور را ایجاد کرد که مسلمانان میتوانند، موفق شوند.
اسرائیلی که در آن زمان با دو یا سه میلیون جمعیت و علی رغم داشتن تجهیزات کم توانست یک میلیارد مسلمان را شکست دهد در مقابل لبنان کوچک با همه تجهیزات پیشرفته خود شکست خورد و توهم شکستناپذیری اسرائیل را در اذهان مسلمانان از بین برد.
* تسنیم: به صورت اخص چه رابطهای بین انقلاب ایران و انقلاب لیبی با توجه به گفتمان امام خمینی(ره ) وجود دارد؟
واقعیت این است که هیچ انقلابی را نمی توان با انقلاب اسلامی مقایسه کرد، اولا انقلاب اسلامی بر اساس یک سری مبانی غنی فقهی شکل گرفت. علمای تشیع بعد از غیبت کبری درباره مبانی فقهی حکومتی همواره بحث کردهاند، در واقع از زمان شیخ مفید و شیخ صدوق تا امروز این بحث را مطرح کردهاند که دین به صورت عام و شیعه به صورت خاص آیا می تواند حکومت تشکیل دهد و اگر میتواند، مبانی و شکل این حکومت چگونه باید باشد.
هرچند در زمان صفویه حاکمان مشروعیت خود را به نوعی از علمای تشیع میگرفتند اما با این وجود باز حکومت دست تشیع نبود، تا اینکه امام خمینی(ره) بنای انقلاب را با کمک یک عقبه عظیم تاریخی پایه گذاری کرد. بدیهی است که نتیجه این سیر گسترده تاریخی انقلاب اسلامی می شود.
دوم اینکه علمای اهل تسنن همیشه جزیی از حکومت هستند که از لحاظ مالی به حکومت وابستهاند که ناشی از مبانی فقهی اهل تسنن است، بنابراین در واقع هیچکدام از انقلابها را نمیشود با انقلاب اسلامی مقایسه کرد.
اما با این وجود بیداری اسلامی چند ویژگی مشترک با انقلاب اسلامی دارد، یکی از ویژگیهای بیداری اسلامی این است که این جریان مردمی است، یعنی هیچ حزب، گروه سیاسی و سازمان بینالمللی و یا یک جریان خارجی نمیتواند ادعا کند که در پشت جریان بیداری اسلامی است.
* تسنیم: در واقع شما معتقد هستید که این شاخص با انقلاب اسلامی مشترک است.
بلی این شاخص در هر دو جریان وجود دارد، شاخص دوم، شعارهایی هست که در تحولات اخیر جهان اسلام مشاهده شد، در جوامع اسلامی به جز ایران این حد از شعارهای اسلامی و بازگشت به ارزشهای اسلامی سابقه ندارد.
تاکید بر اینکه اسلام باید مرجع اصلی قانونگزاری باشد یک پدیده استثنایی است که هیچ وقت در طول تاریخ جهان عرب مشاهده نشده بود. نکته سوم شعارهای ضد نظام سلطه است که در طول تاریخ این کشورها هیچگاه مشاهده نشده بود.
* تسنیم: در سایر انقلابهای دیگر منطقه ما شاهد دخالت مستقیم غرب نبودیم اما در لیبی ناتو و آمریکا به صورت مستقیم دخالت نظامی کردند. چه تفاوتی بین انقلاب لیبی وجود داشت که غرب تصمیم گرفت به صورت مستقیم در این کشور دخالت نظامی کند؟
به نظر من انقلاب واقعی فقط در لیبی اتفاق افتاد و در مصر و تونس اصلاحات صورت گرفت و نه انقلاب. همانگونه که میدانیم در انقلاب ما شاهد یک دگرگونی اجتماعی و سیاسی هستیم، به عبارت دیگر در اثر انقلاب، ساختار حکومت به کلی دگرگون میشود.
در حالی که در تونس فقط بنعلی از قدرت کنار گذاشته شد و مابقی ساختارهای حکومتی مانند پلیس، ارتش و سیستم امنیتی با یک سری تغییرات جزئی، دست نخورده باقی ماند. مصر هم همینطور، در این کشور تغییراتی زیادی در ساختار و نهادهای دولت ایجاد نشده است. مثلا ارتش این کشور همان ارتش سابق است و فرقی نکرده است.
اما در لیبی دیگر ارتش و پلیسی وجود ندارد، کل ساختارها در لیبی تغییر داده شدند و یک دگرگونی بنیادی در این کشور به وجود آمده است.
از طرف دیگر زمانی که انقلاب لیبی شروع شد این غربیها بودند که با انقلاب این کشور خود را همسو کردند و نکته مهم اینکه ناتو برای رضایت مردم لیبی در این کشور دخالت نکرد بلکه غرب به دنبال سهم خود بویژه از منابع نفتی لیبی بود.
اما مردم لیبی بعد از قذافی به هیچ وجه اجازه ندادند که ناتو در این کشور حضور داشته باشد و این تفاوت لیبی با دیگر کشورها محسوس بود.
نکته جالب اینجاست که هرچند ناتو در یک مقطع به لیبی کمک کرد اما در یک دوره طولانی انقلابیون را به حال خود رها کرد و حتی به دنبال این بود که با قذافی توافق کند و میگفت باید از طریق سیاسی بحران این کشور را حل کرد و راه حل نظامی جواب نمیدهد.
این اتفاق درست زمانی رخ داد که انقلابیون لیبی حداقل امکانات لازم را برای جنگ نداشتند، چرا که غرب به این نتیجه رسیده بود که بعد از قذافی در لیبی جایگاهی نخواهد داشت، از این به بعد بود که مردم به اتکای خود انقلاب را پیش بردند و هنگامی که تقریبا پیروزی انقلابیون قعطی شده بود ناتو مجدداً حجم گستردهای از حمله را شروع کرد.
ذکر این نکته لازم است که با توجه به اینکه زمینه به لحاظ مردمی کاملاً آماده بود، انقلابیون مشکل چندانی در به دست گرفتن کنترل طرابلس نداشتند و همچنین قذافی یک ارتش به معنای متعارف نداشت، بلکه یک سری گردانهای نظامی داشت که البته مجهز به تجهیزات نظامی بودند.
روز اولی که انقلابیون منطقه شرق را آزاد کردند اگر نیروهای قذافی در این منطقه حضور پیدا میکردند انقلاب لیبی از بین میرفت اما دو خلبان لیبیایی مواضع نیروهای قذافی را بمباران کردند و بعد فرانسوی ها به عنوان اولین نیروی خارجی به کمک انقلابیون آمدند.
* تسنیم: اگر امکان هست در رابطه با این دو خلبان لیبیایی توضیح بیشتری دهید؟
این دو خلبان لیبیایی از فرودگاه بنینه در بنغازی که در کنترل انقلابیون بود پرواز کردند و مواضع نیروهای قذافی را بمباران کردند که هر دو این هواپیماها را نیروهای قذافی هدف قرار دادند.
یکی دیگر از دلایل اینکه ناتو کمک به انقلابیون را رها کرد این بود که به دنبال پباده کردن نیروی زمینی در لیبی بود. اما لیبیاییها به هیچ وجه اجازه نداد و حتی در شهرها تابلوهای بزرگی زدند که در آنها نوشته شده که به اجانب اجازه ورود به کشورمان را نخواهیم داد و هنگامی که جنگ تمام شد با اینکه این کشور امنیت نداشت، انقلابیون اعلام کردند که دیگر کار ناتو در لیبی تمام شده است.
جالب اینجاست که ناتو چند بار اعلام کرد که حاضر است هواپیماهای بدون سرنشین در لیبی مستقر و از مرزهای این کشور محافظت کند و همچنین به نیروهای پلیس و ارتش آموزش دهد. اما با وجود اینکه به همه اینها نیاز داشتند پیشنهاد ناتو را رد کردند و اعلام کردند که خودمان امنیت برقرار میکنیم.
بعد از آن ناتو از این کشور خارج شد و حتی بارها بازگشت نیروهای ناتو مطرح شد که مورد قبول واقع نشد و گفتند در صورت لزوم از کشورهای اسلامی کمک میگیریم.
* تسنیم: به نظر میرسد بخشی از لیبی دست دولت است و قسمتهای دیگر در کنترل شبه نظامیهاست و همچنین یک سری افراد دیگر قدرت زیادی به دست آوردند و گفته میشود احتمال تجزیه این کشور وجود دارد. شما فضای داخلی لیبی را چگونه تحلیل میکنید؟
در زمان پیروزی انقلاب لیبی سی هزار نیروی انقلابی واقعی در صحنه حضور داشتند اما بعد از انقلاب در حدود دویست و سی هزار نفر انقلابی شدند چرا که خیلی از جوانان بیکار اسلحه به دست گرفتند و خود را انقلابی نامیدند. این جوانان عمدتاً از طریق کشورهای خارجی تطمیع می شوند و به نوعی منافع آنها را پیش میبرند.
به طور کلی دو جریان، مخالف به نتیجه رسیدن انقلاب لیبی هستند؛ یک جریان عربی و یک جریان غربی، جریان غربی به دو دلیل نگران آینده لیبی است، یک بحث منابع انرژی است و به همین دلیل بلافاصله بعد از پایان جنگ صادرات نفت و گاز لیبی از سر گرفته شد. این در حالی است که خیلی از پروژههای این کشور دست نخورده باقی مانده است.
دلیل دوم اینکه با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی این کشور که در بین اروپا و آفریقا قرارگرفته است، اگر یک حکومت اسلامی به معنی واقعی آن شکل بگیرد میتواند چالش جدی برای غرب ایجاد کند، به همین دو دلیل اروپاییها نمیخواهند لیبی به ثبات برسد.
کشورهای عربی هم معتقدند که اگر انقلاب لیبی به نتیجه برسد و یک دموکراسی واقعی شکل بگیرد میتواند برای حکومتهای غیردموکراتیک چالش ایجاد کند. بنابر این، غرب و بعضی کشورهای عربی با یکدیگر متحد شدهاند که لیبی به ثبات نرسد ضمن اینکه نباید نقش اسرائیل را نادیده گرفت.
اما این جریانها در میان مردم لیبی نفوذی ندارند، در همین راستا شاهد هستیم زمانی که انتخابات برگزار شد جریان منسوب به جریان عربی که از اخوان المسلمین، سلفیها و القاعده بودند از 200 کرسی 13 کرسی را به دست آوردند و همچنین جریان لیبرال که به غرب نزدیک بود و چیزی در حدود 40 گروه اسلامی را در خود جذب کرده بود تا ماهیت واقعی آن مشخص نباشد، موفق شدند تنها بین 30 تا 40 کرسی به دست آورند.
در واقع هیچکدام از این جریانها نتوانستند از قدرت کافی برخودار شوند بلکه یک جریان میانهای توانست اکثر کرسیها مجلس را به دست آورند.
در رسانهها از جمله در ایران خیلی سر و صدا ایجاد شد که لیبرال ها در انتخابات پیروز شدند و جریانهای اسلامگرا شکست خوردند و اینگونه تلقین میشد که در لیبی بیداری اسلامی نیست. اما واقعیت این است که لیبرال ها نتوانستند حتی یک وزارت مهم را به دست بگیرند.
درست است که قدرتهای خارجی بعضی نیروهای گریز از مرکز را تقویت میکنند و از آنها برای کاربرد اهداف خود استفاده میکنند اما واقعیت این است که در حال حاضر در لیبی قدرت در دست جریان میانهرو است، مردم لیبی عمدتا صوفی هستند و نگاه اسلامیاشان یک نگاه میانه است و با افراط گرایی ارتباط خوبی ندارند.
به خاطر همین تندروها با استقبال مردم در انتخابات مواجه نشدند و به خاطر خشونتهایی که داشتند روزانه چندین مقاله در انتقاد از قطر در روزنامهها منتشر می شود که حتی در بعضی از آنها علنا به قطر اهانت میشود، چرا که مردم عاملین خشونت را شناسایی کردهاند.
* تسنیم:در حال حاضر نقش دولت مرکزی لیبی چیست؟
دولت چند ماموریت اساسی را برعهده دارد قانون اساسی را آماده و رفراندام برگزار کند، دولت موقت را شکل بدهد که به بعد از سه یا چهار ماه به سختی موفق شد این کار را انجام دهد، ساختارهای دولت را پایهگذاری و عملیاتی کند و بعد هم انتخابات را برگزار کند و دولت را تشکیل دهد که قرار بود همه این مراحل را در یک سال و نیم انجام بدهد اما تاکنون به دلیل فشارها و مشکلات بیرونی سه یا چهارماه از برنامه عقب است.
* تسنیم: باتوجه به خلع قدرتی که در لیبی بوجود آمده است به نظر میرسد بستر مناسبی برای فعالیت القاعده در لیبی شکل گرفته است و حتی از این کشور به سوریه تروریست صادر میشود، نظر شما در این مورد چی است؟
واقعیت این است که بیشترین نسبت القاعده را چه در افغانستان، عراق، سوریه و جاهای دیگر لیبیاییها تشکیل دادهاند، مثلا می گویند در عراق 13 درصد تروریستها لیبیایی هستند و یا حتی در قضیه بوسنی که فرماندهشان لیبیایی بود.
* تسنیم: چرا؟ شما که معتقد هستید مردم لیبی میانهرو هستند؟
در فرهنگ لیبیاییها به دلیل تاریخشان که در دورههای مختلف در مقابل سلطه جنگیدهاند، روحیه جنگطلبی در این کشور وجود دارد و همیشه به آن افتخار میکنند، حتی میبینی یک نفر در عراق کشته شده است ولی به او افتخار می کنند که رفته با آمریکاییها جنگیده است.
از یک طرف دیگر دو جریان وابسته به القاعده در لیبی وجود دارد، یک جریان که در خارج مبارزه کردهاند که معمولا برای لیبی مشکل درست نمی کنند، اما یک سری افرادی هستند که جدیدا شکل گرفتهاند و هرکاری که دلشان بخواهد انجام میدهند اما جالب اینجاست بنا بر گفته مقامات لیبی همه این افراد بیش از یک یا دو درصد نمیشوند.
* تسنیم: اما گزارشها نشان میدهد که در سوریه درصد بالایی از شبه نظامیان را لیبیاییها تشکیل میدهند.
این گزارش تا حدود زیادی درست است، به خاطر روحیه جنگ طلبی که اشاره کردم، افراد زیادی به سوریه رفتند که حتی تا جایی که من خبر دارم دو تیپ از شبه نظامیان لیبی وارد سوریه شدند، اما بعد از یک مدتی که از نزدیک خشونت شورشیان را در سوریه دیدند، فهمیدند که اصلا در سوریه جهاد نیست و در نتیجه جمعیت زیادی برگشتند، حتی فتوا دادند که به سوریه نروید و فقط کمک های مردمی برایشان بفرستید.
و اگر به خاطر داشته باشید، لیبی اولین کشوری بود که معارضین سوریه را به رسمیت شناخت، اما بعد از اینکه ائتلاف مخالفان در قطر شکل گرفت و با وجودی که خیلی از کشورها آن را به رسمیت شناختند اما لیبی به همراه تونس هنوز اعلام موضع نکرده است. البته این دو کشور در نشست مغرب شرکت کردند ولی هنوز به صورت رسمی برای شناسایی معارضان سوریه بیانیه ای صادر نکردهاند.
* تسنیم: اما به صورت دو فاکتو شناسایی کردند.
همه کشورهای حاضر در مغرب به صورت رسمی اعلام کردند که ائتلاف مخالفان را به رسمیت می شناسیم اما در آخرین نشست ضدسوری که رئیس کنگره لیبی هم حضور داشت، در مصاحبه اعلام کرد که باید معارضه سوریه را بیش از این بررسی کنیم بعد اعلام نظر کنیم یعنی با تونسی ها یک موضع مشترکی را اعلام کردند.
این در حالی است که قبلا در مساجد و یا روزنامهها برای جنگ در سوریه تبلیغ می کردند و همانگونه که گفتم اخیرا حتی فتوایی در این کشور صادر شد که از لیبیاییها خواسته شده بود که به سوریه نروند. چرا که پی به واقعیتهای سوریه برده بودند. البته لیبیاییهای زیادی در سوریه هنوز وجود دارد اما دیگر ساختار یافته و سازماندهی شده و در قالب تیپ و گردان نیست.
* تسنیم: در رابطه با کنسلولگری آمریکا در بنغازی سناریوهای مختلفی مطرح می شود، واقعا چه اتفاقی در این شهر رخ داد؟
خوب بعد از اینکه به پیامبر اسلام توهین شد و خشم تمام مسلمانان جهان را به همراه داشت، آمریکاییها خودشان نیز پیشبینی کرده بودند که به سفارت این کشور در لیبی حمله شود و اشتباه سفیر امریکا این بود که به جای اینکه در طرابلس بماند به بنغازی رفت.
وقتی این حادثه رخ داد امریکایی ها در ابتدا اعلام کردند که برنامه ریزی شده بود بعد هم گفتهاند که اتفاقی بود و باز در گزارشی که اخیرا به کنگره دادند گفتند این حمله بر اساس یک طرح از قبل برنامه ریزی شده بود.
* تسنیم: نگاه شما چی است آیا این حمله برنامه ریزی شده بود؟
من قبلا هم گفتهام عدهای از فرصت استفاده کردند و سوار بر موج اعتراضهای مردمی به سفارت حمله کردند، بنابرین از جهت مردمی این اتفاق برنامه ریزی شده نبود ولی اینکه عده ای از این فرصت استفاده کردند با برنامه بود.
ذکر این نکته هم لازم است که این حادثه ابهامات خاص خود را دارد، مثلا این اتفاق دقیقا در 11 سپتامبر اتفاق افتاد و اینکه امریکا در بنغازی اصلا کنسولگری ندارد بلکه یک دفتر غیررسمی داشت، حتی در گزارشی که امریکا منتشر کرد، اشاره شده است که از سفیر خواسته شده بود که دفتر بنغازی را تعطیل کند.
سوال اینجاست که چرا سفیر به دستور وزارت خارجه عمل نکرده است. وزیر خارجه لیبی نیز اعلام کرد که سفیر امریکا بدون هماهنگی ما به بنغازی رفته بود، در حالی که معمولا سفیران خروج از پایتخت را به دولت میزبان اطلاع میدهند.
آمریکاییها از این فرصت ها استفاده کردند و گفتند که از این به بعد خودمان امنیت سفارتخانه ها را تامین می کنیم و در همین راستا برای این کار بودجه و نیرو اختصاص دادند.
* تسنیم: در رابطه با امام موسی صدر چه اطلاعاتی جدیدی بعد از سقوط قذافی به دست آمده است؟
در مورد اما موسی صدر متاسفانه تا حالا هیچ خبر درستی به دست نیامده است. یعنی هیچ چیز جدیدی در گفتههای سیف السلام، عبدالله سنوسی رئیس دستگاه اطلاعات لیبی در دوران قذافی، احمد رمضان رئیس دفتر قذافی و یا عبدالسلام جلود که چندین سال معاون قذافی بود، وجود ندارد که در رابطه با شهادت و یا حیات امام موسی صدر قابل استناد باشد.
* تسنیم: باور این مسئله سخت است چگونه هیچ خبری نیست همه معتقد بودند که اگر عبدالله سنوسی دستگیر شود سرنوشت امام موسی صدر روشن می شود؟
من شخصا معتقدم قذافی با اسرائیل برای ربودن امام موسی صدر تبانی کرده است، همین اتفاق به نوعی برای شهید فتحی شقاقی نیز رخ داد، روزی که فتحی شقاقی را از طرابلس به مالت بردند و بعد درآنجا ترور شد، روز بعد از آن یکی از معارضین قذافی در لندن ترور شد که گفته می شود قذافی، فتحی شقاقی را در عوض یکی از معارض های خود معامله کرده بود.
من معتقد هستم که مساله امام موسی صدر هم اینگونه است. اگر قذافی با اسرائیل در خصوص امام موسی صدر معامله کرده است طبیعی است که نه پسر قذافی و نه عبدالله سنوسی و نه هیچ کس دیگر نباید از این ماجرا باخبر باشند و به خاطر همین هم کوچکترین اطلاعایی در دست نیست. به عبارت دیگر فقط یک سازمان جاسوسی مخوفی مثل موساد میتواند بدون بر جای گذاشتن هیچ نشانهای همچین کاری کرده باشد.
* تسنیم: به نظر شما در حال حاضر احتمال تجزیه لیبی وجود دارد؟
به نظر من بحث تجزیه منتفی است چون لیبی اصلا شاخص های تجزیه را ندارد و به دلیل آمیختگی که منابع نفتی این کشور دارد و نیاز همه را هم تامین می کند هیچ ضرورتی برای تجزیه وجود ندارد.
* تسنیم: به نظر شما غرب برای مقابله با جریان بیداری اسلامی در لیبی چه سیاستی را دنبال میکند؟
آنچه مسلم است غرب نمیخواهد یک کشور مستقل اسلامی تشکیل شود. لیبی استعداد لازم برای تبدیل شدن به یک کشور مستقل اسلامی را دارد، شما اگر به کشور های جهان اسلام نگاه کنید مشاهده می کنید که تعدادی از کشورهای اسلامی به ویژه در خلیج فارس برای تامین امنیت خود به غرب وابسته هستند.
و همچنین یک سری کشورها دیگر مشکل اقتصادی دارند و مجبور هستند که به غرب تکیه کنند مثل اردن، مصر و تونس اما لیبی تنها کشوری است که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر امنیتی به غرب وابسته نیست و با توجه به قابلیت ها وتوانایی هایی که این کشور دارد اگر بیداری اسلامی در لیبی شکل بگیرد، می تواند یک کشور تاثیر گذار و فعال در صحنه بین المللی باشد.
جالب توجه است که الان در لیبی با وجود بحران جنگ قدرت این کشور12 درصد رشد اقتصادی داشته است، یعنی بیشترین رشد اقتصادی در جهان، حتی بیشتر از چین. این کشور با درآمد زیاد نفت و با جمعیت 6 میلیون نفری و همچنین با توجه به تاریخی که این کشور دارد، پتانسیل تبدیل شدن به یک کشور مهم در جهان اسلام را دارد.
از طرف دیگر یک نگاه سنتی اسلامی در جامعه لیبی کاملا حاکم است. مظاهر و نمادهای غربی در جامعه لیبی وجود ندارد نماز صبح معمولا مساجد پر و نماز جمعه معمولا جا پیدا نمیشود در واقع یک اسلام سنتی در فرهنگ مردم لیبی وجود دارد و همه این عوامل باعث میشود که لیبی اهمیت فوقالعادهای چه برای جهان اسلام و چه برای غرب داشته باشد.
* تسنیم: آیا در حال حاضر در آفریقا بستر مناسبی برای شکل گیری بیداری اسلامی وجود دارد؟
آفریقا خاطره تلخی از استعمار و نظام سلطه دارد، کشورهای اسلامی در آفریقا علیرغم مشکلات اقتصادی که دارند به این نتیجه رسیده اند که روی پای خود بایستند، اما این پروسه زمان میبرد و بستگی به ابزارها و تلاش این کشورها دارد.
*تسنیم: شما آینده بیداری اسلامی را در کل چگونه ارزیابی میکنید؟
مسلمانها برای اولین بار است که از شعارهای اسلامی و ارزشهای اسلامی در شکل گیری ساختارهای جدید خود استفاده می کنند و نکته مهم این است که مردم خواستار تحول و بیداری هستند و تا زمانی که این مطالبات را دنبال می کنند بیداری اسلامی تحقق پذیر است.
در واقع چیزی که در حال حاضر در حال شکل گیری است، تلاش ملتها برای احقاق حقوق خود با توجه به ارزشها و شعارهای اسلامی است و مطالبات مردم به این راحتی مهارشدنی نیست. اما این خواستهها فقط در چاچوب غالب، الگو و ابزاری مناسب میتواند محقق شود و مسلماً هیچ الگویی بهتر از الگوی جمهوری اسلامی نیست و اگر از الگوی انقلاب اسلامی استفاده کنند میتوانند به خواستههای خود دسترسی پیدا کنند در غیر این صورت معلوم نیست چه سرنوشتی خواهند داشت.
گفت و گو: محمد بابایی