اگر شوروی‌ها ماندگار شوند، ماهیّت جامعه و سیاست افغانستان را تغییر خواهند داد


اگر شوروی‌ها ماندگار شوند، ماهیّت جامعه و سیاست افغانستان را تغییر خواهند داد

خبرگزاری تسنیم: انتشار ترجمه کتاب «دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» ادامه دارد.

خبرگزاری تسنیم : افغانستان سرزمین ظاهرا شناخته‌شده و در عین حال پر از ابهامی در مرزهای شرقی سرزمینی ایران، تاریخ پرپیچ‌و‌خم، ملتهب و در عین حال پر از سوالی برای تمام جهان است.

جنگ با شوروی، حضور جنگجویان مجاهد، ظهور طالبان، حمله آمریکا و...  اتفاقات بزرگی برای نیم قرن تاریخ سرزمینی با مردمان پیچیده در قلب غرب آسیاست.حوادثی که هر کدام به تنهایی می‌توانند سرنوشت یک کشور را برای قرن‌ها تحت‌تاثیر قرار دهد.اما این تاریخ پیچیده، پرمساله و پرداستان بیش از همه برای خود مردمان سختکوش افغانستانی پوشیده نگه داشته شده است.اما علاوه بر افغانستانی‌ها، بخش مهمی از تاریخ ایران به تاریخ معاصر افغانستان گره خورده است و خطر ندانستن آنچه در این سالها بر سر افغانستان آمد و نداشتن یک نگاه تاریخی به مساله افغانستانی کم‌کم در حال نمایان شده است.

ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند از سال 1981 تا سال 1985 به عنوان سفیر هند در افغانستان مشغول به فعالیت می‌شود.دوره‌ای که اقتدار و سلطه شوروی بر این کشور در حال به پایان رسیدن است و مجاهدین در حال قدرت گرفتن. او در کتابی تحت عنوان «دفترچه خاطراتی از افغانستان» یادداشت‌های روزانه خود را از خضور در افغانستان در این دوره حیاتی وتاریخ‌ساز منتشر کرده است.

خبرگزاری تسنیم به  منظور به وجود آوردن آن دید تاریخی که ذکرش رفت، ترجمه فارسی کتاب خاطرات ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند پیرامون یکی از ماموریت‌های حساس او در کابل افغانستان را منتشر می‌کند.

سید عبدالحسین رئیس‌السادات، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان و مسئول خانه فرهنگ ایران در پیشاور این کتاب را ترجمه کرده است و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است و قرار است به تناوب همه بخش‌های کتاب منتشر می‌شود.

برای ارتباط مستقیم با مترجم می‌توانید با این آدرس ایمیل در ارتباط باشید: raeisossadat@gmail.com

24 تا 28 ژانویه

 

چند هفتهٔ گذشته را بصورت روزانه ننوشتم. ملاقات با رهبران مهمّ‌تر افغان را کامل کردم. گلاب‌زیی، وزیر کشور و وطن‌جار، وزیر ارتباطات نخستین رهبران افغان بودند که ملاقات کردم. این‌ها بی‌پرده و مستقیم در مورد وابستگی یا علاقه‌شان به هند حرف نزدند. گلاب‌زیی را در وزارت کشور ملاقات کردم. مثل این بود که به یک دژ و برای یک ملاقات محرمانه رفته‌بودم. مقابل در اصلی دروازه محافظانی از اعضای سانراند (Sanrandoi)، سربازان جانشین گارد ملّی افغانستان، گماشته شده بودند. به اطاق کوچک کاملاً مفروشی هدایت شدم. گلاب‌زئی، سبیلو، خوش سیما با قامت حدود پنج پا و سه اینچ و با موهایی که تا بناگوش کشیده می‌شد. کم حرف بود و مدادی در دست داشت که دائم آن را به مقابل تکان می‌داد و هنگام سخن گفتن حتّی یک بار هم به چهرهٔ من نگاه نکرد.

 

به زبان دری صحبت می‌کرد و کلمه به کلمهٔ آن را افسر سانراند ترجمه می‌کرد. از پرچمی‌ها که حزب دموکراتیک خلق افغانستان را به اشغال خود درآورده بودند ناخرسند بود. او گفت بیشتر آن‌ها روستایی و فارسیوان [استفاده کنندگان از زبان فارسی] هستند و علاقه‌مندی خویش را به حفظ روابط دیرینه با هند اظهار داشت. آنچه توجّه من را جلب کرد این بود که صحبت از بهبود یا گسترش روابط نکرد. وی همچنین از ذکر این نکته خودداری نکرد که سیاست‌های ما در جهت طرفداری از [جناح] پرچم است که بنظر او اشتباه بود.
وطن‌جار کمی بلند‌تر ولی بسیار شبیه گلاب‌زیی بود. مدلی از تانک شمارهٔ ال. 13851 که با آن به کاخ داوود حمله کرد در اطاق کارش گذاشته شده است. تانک اصلی را روی یک سکوی سنگی درمقابل کاخ ریاست جمهوری یا خانهٔ خلق گذاشته‌اند. وطن‌جار خیلی پیچیده‌تر از گلاب-زیی بود. دو افغانی مسلّح محافظ او بودند. مترجم او کارمند وزارت ارتباطات بود که در بمبئی و احمد‌آباد درس خوانده بود. همسر مترجم زن مسلمانی از گجرات [هند] است. برادران و بستگان وطن‌جار در کار وام دادن پول هستند. بعضی از آن‌ها حتّی تا کلکته مشتری دارند. آن‌ها تا حدودی او را آموزش داده بودند. وی از افسران یگان زرهی است که به طور رسمی آموزش چندانی ندیده است ولی از نظر سیاسی تیز فهم است. ارتباط کاریش را با رهبری پرچمی‌ها توسعه می‌دهد ولی به شدّت نسبت به آن‌ها انتقاد می‌کند. او گفت: در مجموع نظر فرمانده کارمل در مورد اتّحاد حزبی خیلی خوب است ولی طرف مقابل هم باید علاقه‌ای به قرارداد صلح نشان دهد.

با آقای جلالر (Jalalar) وزیر تجارت و ژنرال بابا جان رئیس ستادارتش ملاقات کردم. دومی را در قصر دارالامان دیدم. طنزگونه است که وزارت دفاع، کلّیّهٔ سران ارتش و نیروهای ستادی و ستادهای فرماندهی، فرماندهی عمومی شوروی در افغانستان و ادارهٔ مشاورین نظامی شوروی، همه باید در یک کاخ که دارالامان نامیده می‌شود، جمع شوند. باباجان تأثیر‌گذار و گرم بود و درخواست تجدید همکاری دفاعی را مطرح کرد.

فکریات ا. تابیو (Fikriat A. Tabeev) سفیر شوروی مقام دیگری بود که با او ملاقات داشتم. او فرماندار کلّ و مقتدر است. شاید صفت انگشت طلایی توصیف مناسب‌تری برای او باشد. رفتن به سفارت روس هم دنگ و فنگ‌هایی داشت. دروازهٔ اصلی دوربین مداربسته داشت که تمامی محوّطهٔ بیرونی را تا مسافتی دور پوشش می‌داد. تمام در‌ها از جمله دروازهٔ اصلی الکترونیکی کنترل می‌شوند. دو نگهبان از نیروهای ارتش شوروی کار محافظت از داخل سفارت را بعهده داشتند. یک نفربر و یک تانک درون مجتمع مسکونی داخلی پارک شده ‌بودند. تابیو بسیار متواضع بود. خارج از ساختمان ایستاده ‌بود تا از من استقبال کند. یک ساعت با من نشست. زن‌های مؤدّب اهل شوروی، درشت هیکل با باسن‌های بزرگ و سینهٔ هندوانه‌ای با ودکا، چای سبز‌، شکلات و میوه پذیرائی کردند. تابیو با کمی دستپاچگی صادقانه سخن می‌گ‌فت. او اظهار داشت شوروی‌ها نه علاقمند هستند در جزئیّات کنترل افغانستان را در دست داشته باشند و نه قصد دارند بروند و دوستان افغانیشان در PDPA را تنها بگذارند. او ابراز امیدواری کرد هند نقش بیشتری در کمک به افغان‌ها برای تثبیت خویش داشته ‌باشد.

تابیو بلندقد (حدود شش فوت و نه‌اینچ)، خوش سیما با بینی نوک برآمده‌ای که خیلی جلب توجّه می‌کند. او تاتار/ترکمن است با چشم‌های آبی مایل به خاکستری گربه‌مانند که چهرهٔ اروپائی-‌ها را تداعی می‌کند. ساختار بدنی قوی دارد و قبلاً افسر نیروی دریائی شوروی بوده ‌است. در حال حاظر عضو کمیتهٔ مرکزی است. قبلاً دبیر اوّل حزب کمونیست خود مختار ترکمنستان هم بوده‌ است. مثل نمایندهٔ تامّ‌الاختیار حزب کمونیست شوروی بنظر می‌رسد، و چنین هم هست. سر تا پا اعتماد است و کاملاً حالت کسی را بیان می‌کند که استعداد طبیعی ایجاد و کاربرد قدرت و حاکمیّت را داراست. علیرغم اینکه به آنچه که روسیّه در افغانستان انجام می‌دهد اعتقاد دارد، احساسی از حالت بدبینی در او هست. علاقمندی بسیاری به موضوعات مربوط به منافع راهبردی و ملّی روسیّه دارد.

چندان با جزئیّات به شعارهای کمک به انقلاب ثور و غیره نپرداخت. در مورد ریگان، چالش ایالات متّحده و لزوم پاسخ مناسب روسیّه صحبت کرد. او گفت: ما قصد نداریم بر تعداد نیرو‌هایمان بیافزاییم. ما تنها بایستی آن‌ها را بهتر تجهیز کنیم تا بتوانند با سلاح‌های شورشیان مقابله کنند. او نسبت به سفیر قبل از من گاسکاران سینگ تجا (Gaskaran Singh Teja) انتقاد داشت که با وی ارتباط نداشته است. وی افزود نیروهای نظامی و شبه نظامی افغانستان دارند برمی‌گردند تا کادرهای انگیزه‌دار آموزش دیده در مسکو را تقویت کنند. لُبّ کلام اواین بود: «در پایان ما هستیم که برنده خواهیم شد. سرانجام پیر‌ها، خیلی کم سنّ وسال‌ها و زن‌ها بازنده خواهند بود قبل از اینکه این پیروزی بدست آید.»

29ژانویه

برای بار دوم با شاه‌محمددوست ملاقات داشتم. او در مورد سرمایه گذاری آمریکا در پایگاه-های نظامی که در بنادر گوادر و پسنی (Pasni) در بلوچستان پاکستان ساخته می‌شود، برای من صحبت کرد. این پایگاه‌ها را ضیاءِالحق دارد گسترش می‌دهد. دوست همچنین اطّلاعات دقیقی ارائه داد که سرگودا در پاکستان آماده می‌شود تا هواپیماهای نظامی F16 را که از ایالات متّحده خریداری می‌شود در خود جای دهد. من در این خصوص متعجّبم چرا آقاشاهی می‌خواهد امشب به دهلی بیاید و پیرامون صلح مذاکره کند.
سوسلوف (Suslov) که عضو دفتر سیاسی و یک نظریه‌پرداز حزبی بود، در مسکو مُرد. برای امضای دفتر یادبود به خانهٔ تابیو رفتم. جالب اینکه کاردار‌های چین و یوگسلاوی هم آنجا بودند و پیام‌های تسلیت طولانی نوشتند. من پیامم را به هندی نوشتم.

روز بیست و هشتم مجمع تجاری هند به افتخار من شام داد. پیشنهاد شد مجلس یاد بودی برای راجا ماهندرا پراتاب سینگ (Raja Mahendra Partap Sing) و سوباش چاندرا بز (Subhash Chandera Bose) به خاطر فعّالیّت‌هایشان در کابل برگزار شود. فکر خوبیست. در این مورد به دولت نامه نوشته‌ام.

30 ژانویه تا 6 فوریه
دو شخصیّت آموزشی هند را که به افغانستان آمده بودند برای ملاقات با دکتر یعقوبی وزیر معارف [آموزش و پرورش] همراهی کردم. از وجود مدرسهٔ سفارت هند آگاه بود ولی چندان علاقه‌ای به آن مدرسه که برای تحصیلات معمولی و دوره‌های ویژهٔ آموزش زبان انگلیسی آمادگی پذیرش دانش آموزان افغانی را داشت، نشان نمی‌داد.
پاسخ او را جمع‌بندی می‌کنم؛ مدرسه‌تان را ثبت کنید، بررسی و گواهی لازم را صادر می‌-کنیم. برنامه‌ای از دوره‌های ویژهٔ انگلیسیتان را برای من بفرستید، بررسی می‌کنیم اگر مفید باشد پاسخ می‌دهیم.

هم ملّی‌گرایی افغانی و هم طرح‌های روس‌ها برای هماهنگ کردن نظام آموزشی افغانستان با نظام شوروی احتمالاً مانع نزدیک شدن یعقوبی می‌شوند. به هر حال، دانشجویان مهندسی، جوانان، زنان واعضای اتّحادیّه-‌های بازرگانی بطور روزافزون به اتّحاد جماهیر شوروی، جمهوری دموکراتیک آلمان، بلغارستان و چکسلواکی دعوت می‌شوند. آن‌هایی که باز می‌گردند به‌‌ همان شکل که از پیش تعیین شده است رفتار می‌کنند. تحت تأثیر قرار گرفته‌اند و نفوذگذار باز می‌گردند و اگر شوروی‌ها اینجا برای دراز مدّت ماندگار شوند، ماهیّت جامعه و سیاست افغانستان را از لحاظ کیفیّت تغییر خواهند داد.

با شش یاهفت سفیری که تا کنون در کابل مقیم هستند دیدار کرده‌ام. سفیر ویتنام بیشترین جذابیّت را برای من داشت. برداشت سیاسی یکجانبه گرایانه و در عین حال متقاعد کنندهٔ وی از اوضاع سیاسی چنین بود: «اتّحاد حزبی، آشتی ملّی و پرهیز از حضور خارجی، همه بستگی به ساختاری از سمت پایین از توده‌ها به سمت بالا دارد. اینجا، در افغانستان، این روند از بالا به سمت پایین است. این جریانی طولانی، بسیار طولانی، خواهدبود.» طبیعی است تمامی سفرای کشورهای سوسیالیستی بگویند اوضاع از نظر کیفی رو به بهبود است، اگرچه مشکلاتی در اطراف شهر‌ها و مناطق روستایی وجود دارد و این مشکلات چندین سال ادامه خواهند یافت. تعداد بسیار زیادی سرباز و گروه‌های شبه‌نظامی اینجاوآنجا در شهر به چشم می‌خورند. این‌ها مدام در خیابان‌ها پرسه می‌زنند. وقتی پسرهای سیزده تا چهارده ساله‌هایی را که در قالب برنامه‌های استخدام سرباز به خدمت سربازی رفته‌اند، ال.‌ام. جی و کلاشینکوف به دوش می‌بینی، چندشت می‌شود.

علیرغم تضادّ سیاسی، جریان پرشتاب ورود کالاهای غربی از آلمان، تایوان، اتّحادشوروی و ایالات متّحده به افغانستان ادامه دارد. جالب اینکه دولتمردان افغان سیگارهای آمریکایی ال.‌اند.‌ام، کِنت و مارلبورو می‌کشند. مغازه‌ها پر است از لباس‌های آمادهٔ انگلیسی، کرهٔ جنوبی، هنگ کنگی و چینی.

خلاصه مذاکراتی که از وزارت امور خارجه در مورد گفتگو با آغاشاهی دریافت شد، ناامید کننده بود. چیزی در آن نیست که در روزنامه‌های هند نیامده باشد. ما دست از عادت نشر مطالب محرمانه در بین خودمان نکشیده‌ایم.

از بعد از ظهر ششم فوریه دوباره بارش برف شروع شده است. برف این موقع از سال سنگین و دانه درشت است. از روز سه‌شنبه خانه و حیاط‌ها برای بار دوم زیر برفی به عمق 15 تا 20 سانتی‌متر آرمیده‌اند.

جاویدنقوی، که او را با «جاویدلایق» اشتباه گرفتم، از پنجم فوریه پیش من مانده است. او برادر کوچ‌تر سعیدنقوی از [روزنامهٔ ایندین اکسپرس IndianExpress)) است.
جاوید با گلف نیوز (Gulf News) در دوبی همکاری دارد. یکی از دبیر اوّل‌های سفارت افغانستان در دهلی به او قول داده است در اینجا ملاقات‌هایی با کارمل و دوست برایش جور کند. وارد فرودگاه کابل شد ولی هیچکس در آنجا نبود که او را تحویل بگیرد. هیچکس از دفتر وزارت خارجه افغانستان به استقبال او نیامده بود. شب تلاش کرد تصاویری از یک مراسم ازدواج در هتل کابل بگیرد. با دو افغانی خشن مواجه شده بود که می‌خواستند دوربین و وسایل دیگرش را با زور از او بگیرند. با هول و هراس به من زنگ زد و در خانهٔ من می‌ه‌مان شد. تصمیم دارد بماند. نمی‌دانم چه مدّت. هیچ خبری هم از قرار ملاقات‌هایش نیست. تا حالا اطّلاعاتش را از من مخفی نگه داشته است. باهوش و کنجکاو است.
رخدادهای جالب توجّهی که طیّ چند روز گذشته در افغانستان اتّفاق افتاده‌اند:

(1)  مایکل برتون (Michael Burten) از میز افغانستان در وزارت امورخارجهٔ بریتانیا ملاقات کوتاهی داشت. با من دیدار کرد و پرسید: «چطور آدم می‌تواند جنایات وحشتناکی را که روس‌ها مرتکب می‌شوند تحمّل کند؟» پاسخ من: بزرگ‌تر از جنایاتی که طیّ جنگ دوم افغانستان سپهبد رابرتس (Roberts) در کابل و قندهار مرتکب شد نیست.

(2)  یک برقع پوش مجاهد را نیروهای افغان در قندهار دستگیر کردند. وی را در یکی از چهار راه‌ها به نمایش گذاشتند. جمعیّت زیادی جمع شده بودند و به او دشنام می‌دادند.

(3)  در تبادل نظری بین تی. ان. کائول (T. N. Caul) و ورونتسف سفیر شوروی در دهلی پیرامون انتصاب من در کابل (باحضور من) ورونتسوف: آقای دیکسیت، شما یا باید خیلی شجاع باشید یا خیلی احمق که در این برهه از زمان به کابل می‌روید. پاسخ تی. ان. کائول، پیش از آنکه من پاسخی دهم: «دیکسیت شجاع‌تر یا احمق‌تر از شما مردیکه‌ها [جوانک‌ها] یی که به افغانستان رفته‌اید نیست.» ورونتسوف پس از سکوتی طولانی با گشودن دوبارهٔ باب صحبت می‌پرسد: «کی در کابل مسئولیّت را بعهده می‌گیرید؟» خودم، بریده بریده جواب می‌دهم: شما باید بدانید آقای سفیر! شما باید به من بگوئید که کی به کابل می‌رسم. موافقت با عزیمت من تنها هنگامی خواهد آمد که موضوع با شما بررسی شده باشد. گفتگو بطور ناگهانی قطع شد. (گفتگو 17نوامبر1981 در میهمانی روز ملّی اتّحادشوروی در دهلی انجام گرفت.)

(4)  برخوردهای انفرادی و گروهی کوچک در شهر کابل ادامه دارد. تانک‌ها دائماً در حال گشت زدن در بازار، منطقهٔ بالاحصار، جادهٔ منتهی به پُلخُمری و غیره هستند. تبادل آتش سنگین در بخش شمال شرقی صورت گرفته و نیروهای شبه نظامی افغان مجبور شده‌اند به سمت تپه‌های جنوب و جنوب شرقی حرکت کنند. روز ششم فوریه بالگردهای توپدار فعّالیّت قابل توجّهی داشته-اند. حرکت این‌ها به سمت خیرخانه و منطقه پغمان بوده است.

(5)  داستان دو هندی؛ پل ماتیوز (Paul Mathews) که قبلاً در استخدام خطوط هوایی افغانستان و کارخانه‌های ایندامیور (Indameyor) افغانستان بوده است و اکنون مدیر کمیساریای آمریکاست، اجازه ندارد به هند باز گردد زیرا شرکتش مالیّات کامل به دولت افغانستان پرداخت نکرده است. مدیران آمریکایی‌اش وی را به چاله انداخته‌اند. پل به من گفت صاحب اصلی آمریکایی کارخانه‌‌ همان فردی است که هواپیمای بد یُمن خود را به مرحوم سانجای گاندی (Sanjay Gandhi) داد. بنظر می‌رسد آمریکایی‌ها خوب مواظب پل ماتیوز بوده‌اند، چرا؟!

سایر بخش‌های کتاب:

پاورقی جدید تسنیم؛ انتشار کتاب خاطرات سفیر هند در افغانستان

مقدمه؛ «از ظاهر شاه تا طالبان»/ 22 سال خشونت و درگیری چه بر سر مردم افغانستان آورد؟

دیباچه «از ظاهر شاه تا طالبان»/پایان حکومت پادشاهی، تاسیس لویه جرگه و تدوین قانون اساسی

در میانه جنگ و اضطراب، به عنوان سفیر هند در کابل مسئولیت را پذیرفتم

روس‌ها بیرون نخواهند رفت ، آمریکایی‌ها هم می‌خواهند روس‌ها بمانند

ملاقات با ببرک کارمل؛" به اندازهٔ کت و شلواری که پوشیده است، خاکستری است"

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران