شاخص‌های نگران‌کننده جنگ قدرت عربستان در سایه تحولات منطقه


شاخص‌های نگران‌کننده جنگ قدرت عربستان در سایه تحولات منطقه

خبرگزاری تسنیم: این عادی نیست که سعودی‌ها در شرایط جنگی و افق مسدود منطقه‌ای و در طی کمتر از ۱۰۰ روز دو بار برای بیعت با ولیعهد و جانشین وی اقدام کنند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، روزنامه السفیر لبنان در مقاله‌ای نوشت: موضوع دستورات صادر شده از سوی پادشاه عربستان در ساعات اولیه چهارشنبه گذشته موضوعی عادی نبود، دستوراتی که با این فشردگی در دوره هفتمین پادشاه خاندان جدید آل سعود صادر می‌‌گردد، مانند ساعات اولیه از پادشاهی وی و در حالی که پادشاه ششم هنوز به خاک سپرده نشده بود و مانند زمانی که تنها چند روز از مرگ ملک عبدالله می‌گذشت. به‌ این ‌ترتیب وی ساختار قدرت در عربستان سعودی را بازسازی و تسلط خانواده خود و جناح سدیری‌ها در آن را تقویت کرد.

این یک موضوع عادی نیست که در عربستان سعودی که سکوت و نگرانی سیاسی حاکم است، مجموعه‌ای از تغییرات گسترده انجام می‌‌شود که بر اساس آن ولیعهد این کشور که برادر ناتنی پادشاه است، در اوج فعالیت و سلامت خود کنار گذاشته شده و فرزند 30ساله پادشاه در پست جانشین ولیعهد قرار گیرد، آن هم تنها به این علت که بنا به بیانیه پادشاهی، وی وظایف و تکلیف‌های خود را به بهترین نحو انجام داده است، این در حالی است که هنوز 100 روز از حضور وی در وزارت دفاع و ریاست دیوان پادشاهی نمی‌گذرد.

دستورات 25گانه پادشاه عربستان عادی نبود، چرا که در شرایط درگیری‌های منطقه‌ای با ورود مستقیم عربستان سعودی در جنگ یمن و موضع ‌گیری تسلیحاتی و سیاسی این کشور بر ضد دمشق و نقش مبهم آن در حمام خون در عراق صادر شد. 
محمدبن سلمان در حالی در پلکان قدرت عربستان ارتقا یافت که هوادارانش اعلام جنگ بر ضد یمن را امتیازی برای او می‌دانند، اما بسیاری دیگر معتقدند وی کشور را در بن‌‌بستی سیاسی و نظامی قرار داده است. اوامر پادشاه جدید عربستان مشکوک است، به‌ویژه وقتی بدانیم که همین پادشاه چند روز پیش دستور پادشاهی دیگری صادر کرده که به‌موجب آن متعب‌بن عبدالله رئیس گارد ملی و فرزند ششمین پادشاه عربستان سعودی را به مرزهای جنوبی این کشور با یمن جایی که آتش جنگ در آن شعله می‌زند، فرستاده است. به نظر می‌‌رسد وی اکنون تنها بازمانده تسویه حساب‌های سیاسی است که در ماه‌های اخیر بر ضد ارثیه پادشاه سابق به‌ راه افتاده و فرزندان وی و عناصر ارشد وابسته به وی در ساختارهای مختلف دولتی را شامل شده است.

به‌ این‌ ترتیب می‌توان گفت دستورات پادشاه عربستان در مضامین و انگیزه‌های داخلی و خارجی خود طبیعی نبود، اگر بخواهیم بپذیریم که پذیرش استعفای سعود الفیصل از وزارت خارجه عربستان بنا به درخواست او و با توجه به اوضاع نابسامان سلامتی‌اش بود، چیزی که برای ناظران تعجب‌آور است، برکناری امیر مقرن باز هم "بنا به درخواست او" بوده است، این در حالی است که اوضاع جسمی وی قطعاً از پادشاه عربستان و بسیاری از فرزندان عبدالعزیز بهتر است.

سؤالات دیگری نیز در این میان مطرح است، در صورتی ‌که برکناری سعود الفیصل از وزارت خارجه طبیعی باشد، اما این موضوع طیبعی نیست که این منصب ارشد دیپلماتیک از دست خاندان حاکم خارج شده و به عادل الجبیر برسد که دیپلماتیک کهنه‌کار در واشنگتن بوده و به بندر بن سلطان سفیر سابق عربستان در آمریکا و پرچمدار مناسبات عربستان با دولت‌های متعدد جمهوری‌خواه و دموکرات در واشنگتن و دنبال کننده توطئه‌های منطقه‌ای نزدیک بوده است.

همچنین مشخص نیست چه‌چیز مانع از این شده که شاه عربستان این پست حیاتی را به عبدالعزیزبن عبدالله ندهد. گفته می‌شود که آمریکایی‌ها از سعودی‌ها خواسته‌اند که الجبیر را به این سمت منصوب کند، این در حالی است که وی اخیراً در رسانه‌های غربی و عربی خود را به‌عنوان سخنگوی جنگ در یمن نشان می‌‌داد، اما عبدالعزیزبن عبدالله که به مناسبات منطقه‌‌ای خود و حرکات آرامش معروف است، از دیدگاه یک منبع مطلع قربانی روند تکمیل تسویه‌ حساب سیاسی بر ضد فرزندان ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان شده است، چرا که پیشتر نیز 2 فرزند وی ترکی‌بن عبدالله و مشعل‌بن عبدالله از امارت ریاض و مکه برکنار شده‌اند و تنها امیر متعب در ریاست گارد ملی این کشور باقی مانده است. این در حالی است که امیر متعب نیز بنا به دستور شاه عربستان در جنگی که به‌دنبال آن نبود، مجبور به ورود شده و در مرزهای یمن تنها مانده است. این اقدام بیشتر شبیه به مأموریت غیرممکن برای تضمین امنیت مرزهای عربستان و یمن و درگیری‌های احتمالی با عناصر مسلح انصار الله است که ممکن است به‌صورت جنگ‌های چریکی و درگیری‌ها در مناطق کوهستانی دنبال شود و زمینه را در ابعاد سیاسی و تبلیغاتی برای قربانی کردن امیر متعب به‌اتهام شکست در یک جنگ بی‌‌فایده که در اصل آن را محمدبن سلمان به راه انداخته، فراهم نماید.

بنا به گفته منابع مطلع، ملک عبدالله به‌دنبال تقویت موقعیت فرزندش متعب جهت رساندن او به پادشاهی عربستان بود و به همین علت ریاست گارد ملی این کشور را که نیروی نظامی قوی و مجهزی است به وی واگذار کرد و او را در رتبه وزیر قرار داد تا به شورای وزیران وارد شود. اما به نظر می‌رسد که ملک عبدالله جرئت نداشت ملاحظات خانوادگی و درگیری‌های داخلی را کنار گذاشته و فرزندش را در مراتب بالای حاکمیتی مانند ولیعهد قرار دهد، این در حالی است که ملک سلمان در انجام چنین اقداماتی به این شکل سریع آن هم در مورد پسر 30ساله خود ابایی ندارد.

ملک عبدالله محتاط‌‌‌تر [از ملک سلمان] بود و جهت زمینه‌ سازی برای رسیدن فرزندش به قدرت، مقرن‌بن عبدالعزیز را هم در مارس سال 2014 به‌عنوان جانشین ولیعهد انتخاب کرد، وی امیدوار بود که ائتلاف این دو (مقرن و متعب) باعث قدرت آنها شده و زمینه را برای به پادشاهی رسیدن فرزندش مهیا کند. ملک عبدالله در آن زمان تأیید هیئت بیعت را گرفت و حکم مربوط به دستور پادشاهی در زمینه تعیین وی در این سمت را با عباراتی نظیر "به هیچ وجه تبدیل یا تغییر مقرن در این سمت از سوی هیچ‌کس جایز نیست" محکم‌‌تر کرد تا راه را بر احتمال فرار دیگران از اجرای این حکم بعد از مرگش ببندد.

اما آنچه پادشاه گذشته از آن می‌ترسید اتفاق افتاد، ملک سلمان به این عبارت‌ها توجهی نکرد و به ‌این ‌ترتیب ضامن رسیدن متعب به حاکمیت را از بین برد. نگرانی‌‌های ملک عبدالله بیهوده نبود، چرا که از تحولاتی که در خاندان حاکم اتفاق می‌‌افتاد؛ خبر داشت. وی می‌دانست که مادر مقرن‌بن عبدالعزیز اصالتی یمنی دارد، اما بر اساس سنت‌های موروثی خاندان حاکم در عربستان، مادر پادشاه باید از قبیله‌ای سعودی باشد.

قطعاً در آن زمان خشم بسیاری برانگیخته شده بود، شاهزاده‌هایی که خود را شایسته‌تر از مقرن برای تصدی این سمت می‌دانستند، ناراحت شدند. امیر مقرن کوچک‌ترین فرزند ملک عبدالعزیز است، اما وابسته به خاندان سدیری‌ها نبود، خاندانی که شاه کنونی و ملک فهد شاه سابق و امیر سلطان و امیر نایف وابسته به آن بودند. از همان لحظات اولیه مرگ عبدالله گفته می‌شد که فشارها برای استعفای مقرن‌بن عبدالعزیز بر وی زیاد است تا سلمان راه را به‌روی متحدان سدیری جانشین وی باز کند، متحدانی که شامل محمدبن نایف و محمدبن سلمان هستند، این یک ائتلاف بر پایه منافع است، اما معلوم نیست تا کی باقی خواهد ماند؟

اگر تقویت موقعیت محمد پسر شاه نشان از تمایل پدرش به پادشاهی ‌دارد، اما محمدبن نایف نیز در سال‌های گذشته نشان داده که کشورهای غربی و به‌ویژه آمریکا برای پادشاهی متمایل به وی هستند و در این زمینه موفقیت‌‌هایی را در جنگ بر ضد تروریسم به وی نسبت می‌دهند. البته به نظر می‌رسد تقارنی در توافق‌های داخلی و خارجی در شرایط ملتهب منطقه‌ای به وجود آمده، تقارنی که ممکن است با تحولات زیادی همراه باشد، به‌ویژه در سایه عادی سازی روابط بین ایران و آمریکا در پرونده هسته‌ای یا جنگ یمن یا درگیری‌ها در سوریه و مسایل دیگر نظیر آن.

به هر روی اولین انتقال حاکمیت عربستان به نوادگان عبدالعزیز در شرایطی استثنایی در عربستان محقق خواهد شد، این روند می‌‌تواند نقطه عطفی به‌ویژه برای ملک سلمان باشد، اما دستورات پادشاهی همراه با نگرانی‌هایی است. این عادی نیست که سعودی‌ها در شرایط جنگی و افق مسدود منطقه‌ای و طی کمتر از 100 روز دو بار برای بیعت با ولیعهد و جانشین وی اقدام کنند. این در حالی است که امرای نسل دوم کمترین همبستگی داخلی را با یکدیگر دارند و خواستار تعامل با تمایلات خود برای رسیدن به حاکمیت و شهوت قدرت هستند.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان