ماجرای خروج پرورش از انجمن حجتیه و ملاقاتش با حلبی
خبرگزاری تسنیم: استاد پرورش که تا سال ۱۳۴۹ عضو انجمن حجتیه بودند، در نهایت با سران «انجمن حجتیه» به بحث نشستند و هیچ کدام نتوانستند ایشان را قانع کنند، نهایتا به نزد رهبر این گروه یعنی مرحوم آیت الله حلبی رفته و سه شب متوالی با ایشان نیز گفتگو کرد.
بخش سیزدهم خاطرات اختصاصی تسنیم به قلم مرتضی نجفی قدسی به موضوع «عشق استاد پرورش به امام زمان (عج) و ماجرای انجمن حجتیه» اختصاص دارد که طی چند شماره به آن پرداخته می شود:
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» (سوره انبیا، آیه 105)
«به درستی که ما بعد از تورات در کتاب زبور داود (و کتب انبیاء سلف) نوشتیم که حقیقتا بندگان صالح پروردگار وارث و حاکم زمین خواهند شد.»
یکی از آیاتی که در قرآن کریم دلالت بر این دارد که در نهایت این دنیا با عدل و داد تمام میشود، همین آیه شریفه است که انشاءالله با ظهور منجی عالم بشریت حضرت امام زمان (عج) ظلم و ستم از صفحه گیتی رخت بر بسته و بندگان صالح پروردگار حاکمیت مطلق زمین را به دست خواهند گرفت.
بحث «انتظار» ظهور آخرین حجت پروردگار یکی از معتقدات اصلی شیعه است و ما معتقدیم که آخرین فرستاده پروردگار یعنی حضرت امام زمان (عج)، وجود مقدسشان هم اکنون حی و حاضر است و هر وقت که مشیت الهی باشد، حضرت از پرده غیبت بیرون آمده و با تلاشی که به همراه یاران خاص و با وفایش انجام خواهد داد، ظلم و جور را از جهان برمیچیند و پرچم توحید را به اهتزاز در میآورد و مکتب اسلام را مجددا زنده و احیا میکند.
بنابراین یکی از وظایف هر مسلمان و شیعه، شناخت امام زمان (عج) است که فرمودهاند: «من مات و من لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه» هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، همانند عهد جاهلیت مرده است.
استاد پرورش نیز یکی از کسانی بود که از ابتدای جوانی سعی در شناخت دین و امام زمانش داشت و پیوسته اهل مطالعه و پژوهش بخصوص در بحث امامشناسی بود. اولا استاد پرورش بعد از ارتحال حضرت آیتالله بروجردی (ره) که مرجعیت حضرت امام خمینی (ره) مطرح شد، مقلد ایشان گردید.
ثانیاً یکی از تشکلهایی که قبل از پیروزی انقلاب در فعالیتهای دینی بخصوص در بحث مهدویت و شناخت امام زمان (عج) فعالیت گسترده و چشمگیری داشت، تشکیلات «انجمن حجتیه» بود که این تشکل وظیفه اصلیاش تبلیغ امام زمان (عج) و مبارزه با «بهائیت» بود و بر همین اساس جمع کثیری از متدینترین افراد در این تشکل عضویت داشتند.
تحلیل عملکرد «انجمن حجتیه» بحث مستقلی است ولیکن اجمالش آن است که این تشکیلات، صرفا یک تشکل فرهنگی بود و معتقد به مبارزه با رژیم شاه نبود و اصولا اهل سیاست نبودند و تمام تلاش آنها در مبارزه با «بهائیت» متمرکز بود، گرچه «بهائیت» یک فرقه انحرافی و مولود صهیونیسم جهانی بود و دولت انگلیس همزمان با ایجاد «وهابیت» در عربستان، «بهائیت» را در ایران ایجاد کرد ولیکن «انجمن حجتیه» به جای آن که با رژیم شاه که ریشه درخت فساد بود، مبارزه کند با یکی از شاخههای این درخت فاسد که «بهائیت» نام داشت، مبارزه میکرد و حال آنکه امام خمینی (ره) معتقد بود باید برای بر کندن فساد، ریشهای عمل شود و اصل رژیم شاه باید برود، اگر اصل تنه درخت قطع شود، شاخههایش نیز از بین میرود، کما اینکه با سقوط رژیم پهلوی، تمام سران «بهائیت» فرار کردند و به آمریکا و اروپا و اسرائیل رفتند و حتی در اسرائیل برای خود معبد بسیار مهمی بنا کردهاند.
استاد پرورش در جوانی به جهت انگیزه فعالیتهای دینی و مذهبی در سال 1342 و یا 1343 به عضویت «انجمن حجتیه» در آمدند و تا سال 1349 با این تشکل همکاری داشتند و برای ایراد سخنرانی به شهرهای مختلف سفر میکردند و احیانا با کسانی که از روی ناآگاهی «بهائی» شده بودند، گفتگو میکردند و مجددا آنها را معتقد به دین و امام زمان (عج) میکردند، یعنی حداکثر 7 سال ایشان عضو انجمن حجتیه بودند، تا اینکه متوجه اشکالاتی در عملکرد انجمن و همچنین در اساسنامه و متمم آن شدند.
ایشان بر سر این اشکالات با سران «انجمن حجتیه» به بحث نشستند و هیچ کدام نتوانستند ایشان را قانع کنند، نهایتا به نزد رهبر این گروه یعنی مرحوم آیت الله حلبی رفته و سه شب متوالی با ایشان نیز به بحث و گفتگو مینشینند و در نهایت به نتیجهای نمیرسند و مرحوم آیت الله حلبی به ایشان میگویند شما اگر افکارتان چنین باشد دیگر نمیتوانید در انجمن باشید و استاد پرورش نیز پاسخ میدهند، من خودم هم دیگر حاضر به همکاری با انجمن نیستم و شما هم اگر بفرمایید باش، بنده دیگر نخواهم بود و خداحافظی کردند و دیگر از انجمن منقطع شدند یعنی هشت سال قبل از پیروزی انقلاب، این اتفاق رخ میدهد.
استاد پرورش طی اظهاراتی که این مطالب را توضیح دادهاند و نوارهای آن هم موجود است، فرمودند، همین که بنده از انجمن حجتیه بیرون آمدم، مورد عتاب دو تن از بزرگوران یعنی شهید آیت الله بهشتی و شهید مرتضی مطهری قرار گرفتم و آنان از بنده پرسیدند چرا از «انجمن حجتیه» بیرون آمدی؟! و البته این سئوال در آن زمان طبیعی بود چرا که تشکیلات «انجمن حجتیه» در آن هنگام بسیار موجه بود و حتی تمام مراجع عظام تقلید از جمله مرحوم آیت الله بروجردی، آیت الله نجفی مرعشی، آیت الله گلپایگانی و دیگران و حتی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیهم اجمعین) طی اجازاتی، اجازه تصرف از سهم مبارک امام (ع) را برای انجام فعالیتهای فرهنگی به این تشکل داده بودند و یک تشکل کاملا دینی و مورد حمایت علما بود.
استاد پرورش در پاسخ به سئوال آقایان شهید بهشتی و شهید مطهری اشکالاتی را در خصوص اساسنامه انجمن و متمم آن مطرح میکنند و اشکالی را هم به عملکرد آن عنوان میکنند که در نهایت مورد قبول آنها هم بوده و اظهار میدارند ما هم متوجه این اشکالات هستیم اما از آنجا که این تشکیلات تنها تشکیلات مذهبی و فراگیر موجود است و بسیاری از جوانهای پرشور و علاقهمند به دین و دیانت در آن مجتمع هستند، ما نمیخواهیم این تشکیلات از بین برود و میخواهیم بدنه آن باقی بماند و فقط جابهجایی در راس آن صورت بگیرد! اما حالا که شما آمدی بیرون، دیگران را تشویق به آمدن بیرون نکن، ما طرح و برنامه داریم، بگذار با دقت و با برنامه پیش برویم!
این نکته را نیز باید در اینجا اضافه کنیم که استاد پرورش معتقد بودند دشمنان، بخصوص گروههای مارکسیستی مانند حزب توده بر آن هستند که از «انجمن حجتیه» مهر باطلهای درست کنند و هر کس را که خواستند از صحنه بیرون کنند، این مهر را بر او بزنند و به راحتی او را حذف کنند، کما اینکه در خصوص بسیاری از افراد متدین و ریشهدار و انسانهای پاک و حزب اللهیهای واقعی این قضیه اتفاق افتاد و کافی بود که مارک «انجمن حجتیه» را بر کسی بزنند. این شیوه مزورانه عدهای فرصت طلب برای حذف نیروهای انقلابی از صحنه بود که در ارتباط با خود استاد پرورش هم اتفاق افتاد و هنگامی که در سال 1364 ایشان برای وزارت آموزش و پرورش کاندیدای وزارت بودند، گروهک مهدی هاشمی معدوم که دستشان به خون بزرگانی چون مرحوم آیت الله شمسآبادی آلوده بود، بر علیه استاد پرورش بین نمایندگان مجلس، شبنامههایی را توزیع کردند که سراسر تهمت و دروغ بود و فضاسازی عجیبی کردند و موفق هم شدند و لذا در آن سال استاد پرورش چند رای کم آورد و نتوانست حد نصاب لازم آرا را برای وزارت آموزش و پرورش کسب نماید.
این نکته را هم اضافه کنم که افرادی مانند شهید مطهری تا مقطعی بعد از پیروزی انقلاب نیز معتقد به استفاده از نیروهای انجمن بودند چرا که آنها را از جهت تسلط به مبانی عقیدتی اسلام، قوی میدانستند و معتقد بودند که این افراد توان مقابله با افکار الحادی و التقاطی گروهکها را دارند و حتی در دفاع از آنان به اتفاق آیت الله خزعلی که ایشان هم در دفاع از آنان در آن مقطع مصمم بود، جلسهای را با حضرت امام خمینی (ره) نیز داشتند و آرا و نظراتشان را خدمت ایشان هم ارائه کردند.
این بحث ادامه دارد
انتهای پیام/