اشکالات استاد پرورش به انجمن حجتیه
خبرگزاری تسنیم: در شماره گذشته در خصوص عشق استاد پرورش به امام زمان (عج) و عضویت در تشکیلات انجمن حجتیه و خروج از آن مباحثی مطرح شد و اینک در ادامه آن به طرح اشکالات مورد نظر ایشان از انجمن حجتیه میپردازیم.
اشکالات استاد پرورش بر انجمن حجتیه عنوان چهاردهمین بخش از خاطرات اختصاصی تسنیم از استاد پرورش به قلم مرتضی نجفی قدسی است که در ذیل آن را می خوانید:
در شماره گذشته در خصوص عشق استاد پرورش به امام زمان (عج) و عضویت در تشکیلات انجمن حجتیه و خروج از آن مباحثی مطرح شد و اینک در ادامه آن به طرح اشکالات مورد نظر ایشان از انجمن حجتیه میپردازیم.
اشکالات جناب استاد پرورش بر انجمن حجتیه چه بود؟ ایشان سه اشکال را به اساسنامه انجمن و متمم آن داشتند که عبارت بودند از:
1- ولایت فقیه را مبسوط الید نمیدانند و معتقدند هر فقیهی در حوزه کارش ولایت دارد و این اعتقاد با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و اداره آن توسط فقیه مبسوط الید (ولی فقیه ) تعارض دارد.
2- بر اساس متمم اساسنامه انجمن، مرجعیت از زعامت جداست و میتوان فقیهی را مرجع و کسی دیگر را رهبر قرار داد که این هم با نظریه ولایت فقیه سازگاری ندارد.
3- انجمن حجتیه، حرکت خودش را صرفا یک حرکت فرهنگی معرفی میکند و معتقد به حرکت سیاسی نیست و بعد نظامی را هم قائل نیست و معلوم است چنین دیدگاهی نمیتواند بسیج مستضعفین در مقابله با مستکبرین را ایجاد کند.
استاد پرورش معتقد بودند مقولههای فرهنگی و سیاسی و نظامی اجزای مختلف یک حرکت اسلامی است کما اینکه حوزههای علمیه هم اکنون بعد عقیدتی و ایدئولوژیک نظام را پشتیبان هستند، حزب جمهوری اسلامی حرکت سیاسی نظام را پیش میبرد و سپاه پاسداران بعد نظامی را تامین میکند که البته در عین حال عقیدتی، سیاسی هم هست و خلاصه دین و سیاست از هم جدا نیستند و همان جمله مرحوم شهید مدرس که فرمود سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما، فرمایشی صحیح است.ضمنا استاد پرورش اشکالی را هم متوجه عملکرد انجمن میدانستند و اظهار میداشتند که بنده درطول فعالیتهایم با انجمن پی بردم که توازنی بین "انجمن حجتیه" و "بهائیت" برقرار است و این توازن را نیز "ساواک" ایجاد کرده است.
ایشان گفتند: من دیدم هرگاه انجمن حجتیه کارش به اوج میرسد، ساواک به سراغ برخی از اعضای انجمن میآید و آنها را دستگیر میکند و مدت محدودی بازداشت و مورد مواخذه قرار میدهد تا انجمن به تحلیل برود و بهائیها کارشان رونق پیدا کند و همین که بهائیها یکه تاز میدان میشوند، مجددا میدان را برای انجمن باز میگذارند تا به مقابله با آنها برخاسته و خلاصه ساواک به عنوان سازمان امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه تسلط بر جریانات داشت و همیشه حالت توازن را بین انجمن و بهائیت حفظ میکرد و این موضوع را نیز با رهبران انجمن مطرح کردم که بیایید خودمان را از تسلط ساواک خارج کنیم ولی آنها اصلا این موضوع را از اساس قبول نداشتند ولی من شخصا به این مسئله مهم پی بردم و عجیب آنکه وفتی بنده از انجمن حجتیه بیرون آمدم، ساواک بلافاصله بنده را دستگیر کرد و عجیبتر آنکه بازجوی بنده در ساواک از قطع ارتباط من با انجمن با خبر بود و حتی میگفت: می خواستی فعالیت مذهبی و دینی بکنی چرا در همان انجمن نماندی و آمدی بیرون؟! مگر آنها چه عیبی داشتند؟! می خواهی کجا بروی فعالیت کنی؟! و خلاصه از طرز سئوالات بازجوی ساواک فهمیدم که برداشت بنده مبنی بر ایجاد توازن بین انجمن و بهائیت توسط ساواک صحیح بوده است. البته واقعا بعید هم نیست که برنامهریزان این سازمانهای امنیتی برای اینکه پتانسیل نیروهای فعال و مذهبی جامعه را نگذارند که به مقابله با رژیم شاه برود، سمت و سوی آن را به سوی بهائیت که شاخهای از درخت فاسد رژیم بود، متوجه کنند و یا اینکه غائلهای را به نام "شهید جاوید" ایجاد میکنند.
و سالها پتانسیل نیروهای مذهبی را به آن مشغول میدارند و خدا میداند که در همین داستان "شهید جاوید" در زمان شاه چه غوغاهایی به پا شد و حال آنکه اصل ماجرا تولید رژیم شاه بود، یعنی آن کسی که کتاب "شهید جاوید" را نوشت و در حقیقت، علم و عصمت امام معصوم (ع) را زیر سئوال برد، یک حرکت وهابیگونه بود که استاد آن شخص، فردی به نام "قلمداران" از عناصر وهابی و به ظاهر فرهنگی مقیم قم بود که به کمک ساواک و پهلبد وزیر فرهنگ شاه این کار صورت گرفت و تلهای شد برای گرفتار کردن و مشغول کردن جامعه مذهبی آن روز ایران تا از آن طرف، هم شاه و رژیم پهلوی در امان باشند و با خیال راحت بخوابند وهم آمریکای جنایتکار نفت و ثروت کشور را ببلعد و در داخل هم، همه نیروها به جان هم بیفتند و غافل از دشمن اصلی شوند که همگان میدانند سالها چه توانی از نیروهای مذهبی و متدین کشور برد و حال آنکه بسیاری از افراد از این نکته غافل بودند که چه بسا کتاب "شهید جاوید" نسخهای باشد که ساواک و سازمان سیای آمریکا آن را مدیریت کرده باشند.
هم اکنون نیز که جهان اسلام گرفتار عناصر بیرحم تکفیری است، توطئهای صهیونیستی، آمریکایی است که شیعه و سنی را به جان هم بیندازند.
باید از مفتیان وهابی و عناصر تکفیری سئوال کرد آیا از نظر شما در دنیا فقط شیعه کافر است؟! آیا کافر دیگری وجود ندارد؟! پس چرا شما یک اسرائیلی را تا کنون نکشتهاید؟! چرا به جنگ آمریکای جنایتکار نمیروید؟!
پس معلوم است بحث شما، بحث کفر و دین نیست، شما به اسم دین، آلت دست آمریکا و اسرائیل هستید و برای خوشایند آنها این وحشیگریها را میکنید و خون بیگناهان و مظلومان را به زمین میریزید، غافل از آنکه "و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا".
انتهای پیام/1