عشق پرورش به امام زمان (عج) و بیتعلقی به دنیا
خبرگزاری تسنیم: استاد پرورش سه سال مسئولیت گروه فرهنگی "اکو" را برعهده داشتند ولی ایشان حتی یک دلار حقوق آن را برداشت نکردند و مجموع ۷۵ هزار دلاری را که به ایشان داده بودند را تقدیم به جناب آقای ولایتی در مجمع جهانی اهل بیت نمودند.
پانزدهمین بخش از خاطرات اختصاصی تسنیم از استاد پرورش به قلم مرتضی نجفی قدسی به موضوع «عشق به امام زمان (عج) و بیتعلقی به دنیا» اختصاص دارد:
"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین" (آیه 5 سوره قصص)
"و ما اراده کردیم بر آنان که در زمین ضعیف شدند منت گذارده، آنان را امام و پیشوا قرار داده و آنان را وارث زمین قرار دهیم."
این آیه شریفه نیز یکی از آیاتی است که در قرآن کریم دلالت دارد بر ظهور قطب عالم امکان، و واسطه غیب و شهود، یعنی حضرت امام زمان، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا اینکه حضرتش به اذن الهی بر قدرت نشسته و حاکمیت جهان را به دست گیرد.
عرض کردیم که استاد پرورش از دوران جوانی، واله و شیفته وجود مقدس حضرت ولیعصر (عج) گردید و اصل ورودش در انجمن حجتیه نیز براساس همین عشق و ارادات بود ولیکن پس از سالها تلاش در این راه، آن تشکیلات هم نتوانست، مقصد او را حاصل کند و لذا پس از خروج از انجمن در شعاعی وسیعتر به فعالیتهای دینی، مذهبی و انقلابی خود ادامه داد، اما اگر کسی شبها و سحرهای این مرد بزرگ را درک میکرد، میدید که چگونه او در عشق به امام زمانش میسوزد و چگونه پیوسته در غم فراق یار اشک میریزد و اشعاری را زمزمه میکند که:
خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشا دردی که درمانش تو باشی
همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن منزل که مهمانش تو باشی
ویا این اشعار حافظ را با اشک و آه میخواند که:
جان بیجمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد، حقا که آن را ندارد
با هیچکس نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
دردی است در دل ما درمان نمیپذیرد
حقا که این معما، شرح و بیان ندارد
استادم پرورش، بارها این اشعار و بسیاری از اشعار دیگر شعرای بزرگ را که در مدح و منقبت و فراق از امام زمان (عج) سروده شده است را ورد زبان خود داشت و پیوسته همانند کسی که گمشدهای دارد، به دنبال یافتن گمشده خود بود.
او حقیقتا دل خود را به محبوب جهان پیوند زده بود و خود را نمیدید و همه وجودش را معشوق عالم پر کرده بود، سینه او مالامال از عشق بود و چشمان او همواره در این عشق و محبت، همانند دو مشک آب همیشه جاری بود. این عشق آنچنان وجود او را فرا گرفته بود که غیرممکن بود آثار آن را در وجودش نبینی، اگر چند کلامی کوتاه هم صحبت میکرد، این عشق و دلدادگی عمیق و نهفته در آن پدیدار بود و لذا میگفت:
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
بسیار مناسب است در اینجا به نامهای دیگر از نامههای ارسالی ایشان به بنده که مربوط به ایام جبهه است، استشهاد کنم.
بسهتعالی
برادر عزیز و گرامیم جناب آقای نجفی قدسی سلام علیکم
نامه نامی و خامه گرامیتان را زیارت کردم، در سطر سطر آن، صفا و وفای دیرینه شما مشهود بود، این هم از الطاف خدای لطیف است که بعضی از روحها را لطیف میسازد و آن لطیفه پردازان مهر گستر نیز بر بُراق برقپای لطافت خدا دادی سوار میشوند و راه چند ساله را یک شبه طی میکنند، بهر جهت
اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
جهان فانی و باقی، فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
نور چشم عزیزم، جناب آقای نجفی، خدایتان شما و دیگر رزمندگان راهش را از جرعه گوارای شراب عشقش سرشارتر فرماید و پیروزی نهایی و بهروزی همیشگی را بدرقه راه شما قرار دهد.
در مورد من بسیار لطف فرموده بودید ولی بهتر است به شعری از همان غزل زیبای حافظ که استشهاد کرده بودید، تمثل جویم که میفرماید:
چندانکه زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
در پایان بار دیگر موفقیت و سعادت روز افزون آن عزیز را در خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.
برادر شما پرورش
31/6/66
آری او مدتها بود که حاضر نبود عشق و دلدادگی خود را با چیزی عوض کند، "حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم" را حقیقتا در زندگی خود پیاده کرده بود، لذا مسائل مادی و جاذبههای دنیایی اصلا برای او ارزشی نداشت، حقیقت را چیزی دیگری یافته بود و حاضر نبود آن را با چیز دیگری معاوضه کند.
همه شنیدهاید که ایشان سه سال مسئولیت گروه فرهنگی "اکو" را برعهده داشتند و حقوقشان در این مدت بر حسب دلار بود ولی ایشان حتی یک دلار آن را برداشت نکردند و مجموع 75 هزار دلاری را که به ایشان داده بودند را تقدیم به جناب آقای ولایتی در مجمع جهانی اهل بیت (ع) نمودند و یا حتی زمانی که ایشان سه دوره نمایندگی مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی را داشت، هیچ حقوقی از مجلس دریافت نکرد و صرفا با همان حقوق آموزش و پرورش و بازنشستگی آن، گذران زندگی میکرد و لذا همیشه میگفت:
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا کسی که دارد با دلبری وصالی
او حقیقت را چیز دیگری یافته بود و حاضر نبود عشقش را به امام زمانش که حقیقت عالم وجود است، از دست بدهد و یا با چیز بیارزشی معاوضه کند و هرگونه حب و عشق دیگری به مال، جاه و یا مقام و منصب و امثال آن را برخورد حرام کرده بود.
امیدوارم خدای متعال توفیق دهد در شماره بعد بتوانم جلوههایی از این عشق و دلدادگی را که در سفر حج شاهد بودم، تبیین کنم.
انتهای پیام/