رهدار: عقل تمدنی عقل فلسفی نیست، عقل مدنی است
خبرگزاری تسنیم:رهدار،استاد حوزه و دانشگاه گفت:عقل تمدنی عقل فلسفی نیست بلکه عقل مدنی است. عقل فلسفی باوجود تمام اهمیتش برای کتابها و کتابخانههاست اما عقل مدنی محضورات مقام عمل و اجرا را نیز در نظر میگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست اندیشه ای «درباره تمدن اسلامی» توسط کانون اندیشه جوان با همکاری بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام عصر روز گذشته دوشنبه با حضور حجتالاسلام و المسلمین احمد رهدار، رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه و محمد هادی همایون، استاد دانشگاه امام صادق (ع) در دانشگاه امام صادق علیه السلام برگزار شد.
در این نشست علمی حجتالاسلام رهدار به سخنرانی در مورد ضرورتهای نیل به تمدن اسلامی پرداخت. وی با اشاره به این که نخستین ضرورت در مسیر نیل به تمدن اسلامی توجه به تاریخ اسلامی است، گفت: طبیعی است که هیچ تمدنی در طول تاریخ به صورت دفعی حاصل نشده است و تمدنها از بستر یک تاریخ گذر کردهاند تا استقرار یابند و اجزای تمدنها نیز در سیر زمان صورتبندی تمدنی به خود میگیرند.
وی ادامه داد: دلیل دیگر توجه به تاریخ اسلامی این است که تمام تمدنها مسبوق و معطوف به یک بوم هستند، چرا که اگر اجزاء مسبوق به بومهای متعدد باشند نتیجه آن نه تکثر که تشتت خواهد بود، حال آن که تمدن نیازمند وحدت است. در مورد بوم واحد هم باید گفت که این یعنی تمدن هر قوم از اعماق تاریخ همان قوم حاصل میشود. برای همین نمیشود اجزای تمدن اسلامی را از تاریخ غرب بازیافت بلکه باید تاریخ اسلام را مطالعه کرد و اجزا تمدن اسلام را نیز از جای جای آن کشف کرد.
نویسنده حوزههای معرفتی و تاریخی ادامه داد: همه تمدنها ظهور تاریخی دارند و تاریخ بُعد و بستر تحقق تمدن است. لذا نمیشود به تاریخ بیتوجه بود. هر جریان برای خیز تمدنی باید خیز فهم تمدنی را پشت سر گذاشته باشد. بر ما بایسته و شایسته است که تاریخمان را بازشناسی کنیم خصوصا تاریخ معاصرمان را بشناسیم تا بتوانیم موقفمان را شناسایی کنیم و به تمدن اسلامی که در افقمان قرار دارد دست یابیم.
حجتالاسلام رهدار در ادامه به دومین ضرورت مطالعاتی برای تمدن سازی اشاره کرد و آن را توجه به نسخههای ناقص تحقق یافته از تمدن اسلامی برشمرد. او سه دوره قرن دوم تا پنجم اسلامی که کل جهان اسلام دوران نشاط تمدنی را پشت سر گذاشته است را دورههای حکومت صفوی و دوره استقرار مغولان دانست و این سه دوره را قابل توجه برای آسیب شناسی نسخههای تمدنی اسلامی خواند.
وی در توضیح دوره مغولان گفت: درباره عهد مغولی-اسلامی ابتدا باید گفت که در ادبیات تاریخی ما علیه مغولها قضاوتهای ناروایی شده است، اما ورود مغولها بیشک به نفع تشیع بوده است. در رقابت فرهنگی ای که بین تشیع، تسنن و مسیحیت در دوران مغول انجام گرفت این تشیع بود که توانست غالب شود، برای همین کتابهایی که مغولها را متهم به بربریت و وحشیگری کردهاند یا از سوی مسیحیان نوشته شده است و یا از سوی سنیان. این در حالی است که هیچ عالم و فقیه شیعه با مغولها درگیر نمیشود و حتی آنها را تایید کردند و تا حد صدارت و مشاورت اعظمی با آنها وارد تعامل شدند. این غلبه فرهنگی شیعه در این دوره قابل توجه است.
نویسنده کتاب «جستاری نظری در باب تمدن» گفت: سومین مساله در مولفههای تمدن سازی ضرورت توجه به اندیشههای تمدنی است. به رغم این که هم در عالم تشیع و هم تسنن اندیشههای تمدنی در عقبه فکری ما بوده است اما در ادامه این اندیشهها جدی گرفته نشد و ما با گسست تمدنی مواجه شدیم. در شیعه پس از فارابی تامل دقیق در حوزه اجتماعی اسلام نداشتهایم و در تسنن پس از ابن خلدون تامل دقیق در حوزه اندیشه اجتماعی اسلام نداشتهایم. باید دقت کنیم که تمدن فرهنگ به غلیان رسیده است و بدون نظریههای فرهنگی اسلامی، تمدن اسلامی ایجاد نخواهد شد.
وی چهارمین نکته مهم در مسائل تمدنی را توجه به مفاهیم تمدنی خوانده و گفت: تمدن در خلا و با علوم منزوی و در جوامع بسته صورت نمی گیرد. باید دانست که نهنگ نه در برکه که در اقیانوسها می تواند پرورش یابد.
وی ادامه داد: عقل تمدنی عقل فلسفی نیست بلکه عقل مدنی است. عقل فلسفی باوجود تمام اهمیتش برای کتابها و کتابخانههاست اما عقل مدنی محضورات مقام عمل و اجرا را نیز در نظر میگیرد. اگرچه بسیاری از متفکران ما انسانهای عمیقی هستند اما غیر مفیدند. تمدن نیازمند دوگانه عمل و عقل است، برای همین اگر پژوهشهای بنیادین ختم به پژوهشهای راهبردی و کاربردی نشود صحنه را خواهیم باخت.
حجتالاسلام رهدار پنجمین مسئله قابل توجه در مسائل تمدنی را توجه به علوم تمدن ساز دانسته با بیان این که محال است ما بتوانیم تمدن ساز باشیم اما فقه و اخلاق ما دوره رکود را بگذرانند، فلسفه، کلام، فقه، اخلاق و عرفان را از جمله این علوم نامید. او در مقایسه میان عرفان فقه گفت: ما به عرفان نیاز داریم تا کثرات جامعه را در زیر چتر وحدت بخش خود جمع کرده به وحدت تمدنی تبدیل کند. عرفان بر خلاف فقه که توجهاش به مابهالامتیازهاست به مابهالاشتراکها توجه میکند و این جنبه آن مورد استفاده تمدنی است.
انتهای پیام/