عقبنشینی روانی در مقابل تمدن غرب، نقطه آغاز تشکیک در احیای تمدن اسلامی است
خبرگزاری تسنیم: استاد دانشگاه تهران گفت: نقطه آغاز تشکیک در مسئله احیای تمدن اسلامی، حالت عقبنشینی و پسگرایی روانی در مقابل تمدن غرب است که در چشم ما بزرگ، پرزرق و برق، پیچیده و عالمگیر جلوه میکند.
محمدعلی آذرشب متولد سال 1326 در کربلای معلی است. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کربلا به پایان برد و بعد از آن در دانشکده فنی بغداد، در رشتۀ راه و ساختمان پذیرفته شد. در سال دوم تحصیل، به علّت اوضاع سیاسی و ورودش به عرصه فعالیتهای اجتماعی و دینی، از ادامه تحصیل محروم شد و به تقاضای علامه عسکری(ره) به تدریس فیزیک و شیمی در دبیرستان امام جواد(ع) پرداخت و همزمان به تحصیل در دوره شبانه دانشکدۀ اصول دین مشغول شد.
بعد از چند سال و به خاطر فشارهای مأموران امنیتی عراق به نجف اشرف مهاجرت کرد. بعد از دو سال زندگی مخفیانه در نجف و مدتی سکونت در سوریه به ایران آمد و به تدریس در مدارس تهران پرداخت.او دوره فوق لیسانس زبان و ادبیات عرب را در دانشگاه تهران گذراند و به عنوان مدرس از سال 1353 به دانشگاه تهران منتقل شد و ضمن تدریس، تحصیلات خود را تا مقطع دکترا در زمینه فرهنگ و علوم قرآنی در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران کامل کرد و بعد از چند سال به رتبه استادی ارتقاء یافت.
معاون آموزشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، معاون پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارطوم، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دمشق،معاون بین المللی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،تاسیس مرکز مطالعات فرهنگی ایران و عرب، تأسیس مرکز فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارطوم، و همچنین راه اندازی دانشکدۀ اصول دین با همکاری علامه عسگری در تهران و قم بخشی از سوابق و فعالیتهای وی است.
از آذرشب تاکنون بالغ بر 58 کتاب و 70 مقالۀ علمی ـ پژوهشی منتشر شده. از کتابهای وی می توان به ایران تحت رایه القرآن، الاسلام یقاوم، سقوط حزب توده، تاریخ ادبیات عرب تا پایان دوره اموی، و ترجمه آثاری از فارسی به عربی بخصوص آثار امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری اشاره کرد.
خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم بایستهها و مؤلفههای تمدنسازی نوین اسلامی را با آذرشب به گفتگو نشسته است. وی برآن است که تمدنسازی اصلیترین دغدغه هر متفکر مسلمان است و این تمدنسازی در بستر مکتب اهلبیت(ع) رواج یافته است. او معتقد است در دانشگاههای ما بیشتر از تاریخ تمدن اسلامی سخن گفته میشود تا حال و آینده این تمدن، و این مطلب بسیار خطرناک است. متن بخش نخست این گفتوگو به شرح ذیل منتشر میشود:
*تسنیم: تمدن نوین اسلامی یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری درباره تمدن نوین اسلامی است که دو بخش حقیقی و ابزاری برای تمدن اسلامی مطرح کرده اند. سؤال نخست درباره امکان یا امتناع شکلگیری تمدن نوین اسلامی است و اگر قائل به امکان هستید، لوازم و مؤلفههای این تمدنسازی کدامند؟
مسئله تمدن سازی ارتباط با احیاء و زنده کردن جامعه اسلامی دارد؛ موجود زنده تمدن ساز است و کلیه احیاگران در تاریخ اسلام تمدنسازند. خود قرآن پایه تمدنسازی است، چون پایه احیاء است؛ پایه احیاء است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (انفال/24) دعوت سلام برای احیاء است و احیاء به معنای تمدنسازی است.
چون موجود که زنده شود و حرکت کند، تمدنساز خواهد بود. بنابراین کلیه احیاگران در تاریخ که پیرو حرکت پیامبر و ائمه اهل بیت بودند، احیاگرند. ما در تاریخ تمدن اسلامی نگاه کنیم کسانی که برای زنده کردن جامعه اسلامی دعوت کردند، اینها دعوتشان منجر به احیاء شد و به تمدن سازی است یعنی احیا برابر با تمدن سازی است. مسئله ای که امروز مطرح است و به حق هم مطرح است، این است که در جهان معاصر انقلاب عظیم و باشکوهی به نام انقلاب اسلامی ایران به وجود آمد. هدف اول و نتیجه عملی این انقلاب احیاء بود؛ یعنی جامعهای که در لاک خود افتاده بود و در منیت خود حرکت میکرد و دنبال هوا و هوسهای شخصی خود بود، به توجههای بزرگ و به اهداف خارج از منیت منتقل شد؛ این خود حرکت است و این حرکت باید تمدنساز باشد.
فرآیند 5 مرحلهای تمدن نوین اسلامی از منظر رهبر انقلاب
به همین جهت مقام معظم رهبری این مطلب را بیان میکرد که ما باید در انقلاب اسلامی به یک فرآیند پنج مرحلهای تا تحقق کامل تمدن اسلامی داشته باشیم: انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و دنیای اسلامی. ایشان این موضوع را از دیرباز مطرح کرده و هدف نهایی این مراحل را تشکیل تمدن اسلامی میدانستند.
آیا در قرن 21 میتوان از تمدن اسلامی سخن گفت؟
منشأ تشکیک: در دانشگاههای ما تاریخ تمدن اسلامی مطرح میشود، نه آینده تمدن اسلامی
حال آیا ممکن است در این روزگار قرن 21 تمدن اسلامی داشته باشیم؟ پشتوانه این تشکیک در ایجاد تمدن اسلامی این است که در تمام دانشگاهها تمدن اسلامی به صورت تاریخ تمدن اسلامی مطرح میشود و نه آینده تمدن اسلامی. تمدنهای زیادی مثل فینیقی، آشوری، فرعونی و... در دنیا ایجاد شده و رفتهاند و این تصور به ذهن میآید که تمدن اسلامی نیز هم در برههای ایجاد شده و از بین رفته است.
علت تشکیک در تمدن اسلامی پسگرایی روانی در مقابل تمدن غرب است
درس و دپارتمان تمدن اسلامی در دانشگاهها چنین چیزی در ذهن القاء میکند که تمدن اسلامی مربوط به دوره خاصی از تاریخ بوده است و به زمان حال یا آینده مربوط نمیشود. نقطه آغاز تشکیک در این مسئله از چند جهت مورد بررسی است: نخست آنکه حالت عقبنشینی و پسگرایی روانی در مقابل تمدن غرب داریم. تمدن غرب آنقدر در چشم ما بزرگ، پرزرق و برق، پیچیده و عالمگیر است که به نظرمان میرسد که پیشرفته بودن در گرو پیروی از تمدن غرب است.با توجه به همین امر، صحبت از تمدن اسلامی امری بیفایده است، چراکه تمامی امور تحت سیطره تمدن غرب پیش میرود. حال این سؤال مطرح میشود که با توجه به شرایط روز آیا میتوان در مورد تمدن اسلامی سخن گفت؟
همه فرهنگها تمدنساز نیستند
در وهله نخست باید تعریفی از «تمدن» ارائه دهیم و بعد به سراغ پاسخدهی به این پرسش برویم. اولاً هیچ جماعت انسانی در دنیا بیفرهنگ نیست و همه فرهنگ دارند، چراکه فرهنگ عبارت است از آداب و رسوم، افکار و اندیشهها است و حتی انسانهای بدوی و جنگلنشینان نیز مشمول این موضوع میشوند. حال پرسش اینجاست که آیا این فرهنگهای میتوانند ایجاد تمدن کنند؟ پاسخ این است که خیر، همه دارای فرهنگ هستند، اما همه دارای تمدن نیستند. دلیل این است که فرهنگ باید مؤلفههایی داشته باشد تا تمدنساز باشد و در صورت وجود این مؤلفهها تمدن ساز خواهد بود.
بنابراین، تمدن زاییده و نتیجه حرکت فرهنگ تمدنساز است و حال پرسش اینجاست که چه عناصری باید در فرهنگ وجود داشته باشد، تا بتواند تمدنساز باشد؟ مدتی پیش در محفلی که با حضور اهالی فرهنگ برپا شده بود، این موضوع مطرح شد که ما باید در مسئله تمدن نقش اهل بیت(ع) را نشان دهیم. یکی اعتراض کرد که چرا باید نقش اهل بیت(ع) را در این مقوله روشن کنیم، این بزرگواران تنها برای تکمیل اخلاق آمدند چرا ایشان را در جایی دخیل میکنید که به آنان ربطی ندارد؟! این پاسخ اگرچه از روی تعصب و دشمنی بیان نشد، اما طرح آن مهم است.
هنوز رابطه میان اسلام و تمدن جا نیفتاده است؛ هنوز جا نیفتاده است که کل اسلام برای جا انداختن فرهنگ تمدنساز در جامعه آمده است. بنابراین این مسئله مهم است. یکی از موضوعات مهم درک رابطه فرهنگ و تمدن و دانستن مؤلفههای فرهنگ و رابطه آن با تمدنسازی است. در گام بعدی باید دید که فرهنگ اسلامی تا چه اندازه با تشکیل تمدن اسلامی ارتباط دارد.
باید عناصر تمدنساز فرهنگ اسلامی را احیاء کنیم
بنا بر همین ضرورت، یک گروه پژوهشی با همکاری وزارت علوم با عنوان «گروه تمدن اسلامی» تشکیل دادیم. فرضیه در این گروه این است که اگر فرهنگ دارای مؤلفههای تمدنسازی باشد، بر اساس شرایط روز تمدنساز خواهد بود. ما به دنبال این هستیم که تمامی عناصر تمدنساز را فعال کنیم. فرضیه ما این است که در فرهنگ اسلامی تمامی این مؤلفه و عناصر تمدنسازی وجود دارد، اما چرا این عناصر در طی قرون گذشته بعد از یک دوره اوج به افول گرایید و تضعیف شد؟ به این دلیل که این عناصر فعال تمدنساز تضعیف شد و ما در این گروه به دنبال این عناصر هستیم.
«تعارف»، نخستین مؤلفه فرهنگ تمدنساز
معتقدیم که یکی از این عناصر «تعارف» است. تعارف در زبان ما معنای دم دستی دارد، اما این کلمه از باب تفاعل است و این تفاعل در زمینه معرفت به کار گرفته میشود؛ بنابراین تعارف مبادله معرفتی است. این مبادله در اسلام و در زمان شکوفایی تمدن اسلامی به تمام معنا وجود داشت، به عبارت دیگر اسلام در افراد عطشی برای کسب معرفت ایجاد کرد. مسلمانان به دنبال «اطلبوا العلم ولو بالصین» و «لا تنظر الی من قال، انظر الی ما قال» بودند.
این عطش از همان زمان طلوع خورشید اسلام در عربستان ایجاد شد. چگونگی این احساس هم در وجود انسانها امر مهمی است. این عطش و مبادله معرفتی سبب شد تا خراسان با اندلس متصل شود. کتابی داریم به نام «نفح الطیب»؛ دو جلد از این مجموعه به علمای خراسان و علمایی که از اندلس به خراسان آمدند، میپردازد. در سالهای اخیر نیز میتوان به شخصیت بزرگی چون علامه امینی اشاره کرد که برای جمعآوری علم به شرق و غرب عالم میرفت.
این روحیه عطش در میان مسلمان فراگیر بود، به همین جهت مشاهده میکنیم که یک دانشمند اسلامی هم اندلسی است و هم نیشابوری. یک دانشمند را نمیبینید که در یک جا مستقر باشد، بلکه همواره در طلب علم بودهاند. این ایجاد عطش معرفت در زمان حاضر هم راهکارهایی دارد؛ مهمترین مسئله این است که از آموزش و پرورش و خانواده شروع کنیم. افراد را مشتاق به معرفت در همه زمینههای علوم کنیم، از آموزش قرآن گرفته تا آبیاری و... .
این مؤلفه «تعارف» در آیات قرآن هم ذکر شده است: «یا ایها الناس انا خلقناکم شعوباً و قبائلاً لتعارفوا» به این معنی که تعدد اقشار برای کسب معرفت است. یکی از مؤلفه های دیگر فرهنگ تمدنساز، ارائه آرمان بزرگ برای انسانها است. انسانها از گلی تشکیل شدند و در این گل، دم خدایی دمیده شده است. این موضوع رمزی است که قرآن انسان را به این صورت به تصویر میکشد. گِل رمزی برای آرزوهای کوچک انسان است: «تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا».
بخشی از زندگی انسان که به دنیال منیت و غرائز حیوانی است، این طبیعت گل است، اما آن دم خدایی و روحانی انسان را به حرکت و خروج از منیت و ذاتیت سوق میدهد. حال انسان کی از مرحله گل به این دم خدایی میرسد؟ زمانی که از آرزوهای کوچک رها میشود و به آرمان های بزرگ نگاه میکند. وقتی آرمان هوای نفس میشود، انسان به همین سمت می رود، اما اسلام آمد که انسان را از این خداهای سرابی به سمت احدیت پیش ببرد.
آرمانخواهی؛ دومین مؤلفه فرهنگ تمدنساز
در اسلام خداوند آرمان بزرگ است: «و لله المثل الاعلی» مثل اعلی به همان آرمان بزرگ تعبیر میشود. خداوند حکیم، علیم، رحیم و... است، پس انسانها به سمت حکمت، علم، رحیم و... حرکت میکنند. بر اساس صفات خداوندی حرکت انسان تعیین میشود. وقتی در راه خدا کاری انجام میدهیم، این بدان معناست که برای رسیدن به همان کمال و آرمان مطلق حرکت میکنیم.
اگر آرمان هوای نفسانی باشد، حرکتدهنده انسانها نخواهد بود، وقتی هوای نفس نصبالعین شود، انسان دیگر حاضر نیست برای کاری بزرگ حرکت کند، ولی وقتی که به خدا ایمان آورد، این شیوه تغییر میکند. به همین دلیل شعار «لا اله الا الله» یک مسئله مهم و بیانگر آرمان یک ملت است که خدایان کوچک را کنار میگذارد و به سمت خدای مطلق سوق میدهد. به همین دلیل این تعبیر به کار برده میشود که همه کارهای یک مسلمان فی سبیلالله است؛ یعنی کاری است برای رسیدن به آن آرمان بزرگ.
عزت؛ سومین مؤلفه فرهنگ تمدنساز
آرمان مطلق آرمانی است که هر چه انسان این راه را بپیماید، همچنان فاصله هست. همین فاصله نشان میدهد که راه آرمان بزرگ در اسلام، مقطعی نیست و انسان همیشه باید در جریان باشد. یکی از مؤلفههای دیگر تمدنسازی مؤلفه عزت است؛ اگر بگوییم این مؤلفه اصل اصول دین است، به بیراهه نرفتهایم، چون انسان عزیز، زنده و انسان ذلیل، مرده است. قرآن مکرراً بر این امر تأکید دارد: «من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا».
«هیهات منا الذلة»
اگر واژه «عزة» را در معجم مفهرس قرآن کریم نگاه کنید متوجه میشوید که قرآن به صورت مکرر بر این امر تأکید دارد. علاوه بر این، مکتب اهل بیت(ع) نیز بر این امر استوار است. اگر بگوییم یکی از شعارهای تکان دهنده در طول تاریخ، شعار «هیهات منا الذلة» امام حسین(ع) بوده، گزاف نگفتهایم. این شعار یعنی هیهات اینکه ما بمیریم، ما باید عزت داشته باشیم و زندگی کنیم. ما باید برای کسب شرافت خود حرکت کنیم و در ذلت نیفتیم. این عزت پشت سر همه حرکتهای تاریخ بوده است. حاکمیتها در طول تاریخ مانند امویان و عباسیان تلاش کردند که عزتها را به بند بکشند، ولی پیام مکتب اهل بیت(ع) پیام عزت بود و مردم را به قیام، حرکت و طلب عزت وا میداشت و از شعار علی(ع) و آل علی(ع) هم استفاده میکرد.
زیباییگرایی؛ چهارمین مؤلفه فرهنگ تمدنساز
یکی دیگر از مؤلفههای مهم یگری که در قرآن کریم برای فرهنگ تمدنساز ذکر شده زیباییگرایی است: «ان الله جمیل و یحب الجمال». همچنین در دعاهای خود نیز میخوانیم که: «اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل». دعوت به زیباییگرایی در قرآن و اسلام و منظومه فکری بسیار است. این مؤلفه معنای بزرگی دارد، به این معنی که چنانکه انسان در منیت خود زندگی کند، زیباییها را نخواهد دید. اگر از این تاریکی منیت خارج شد، از ظلمات به نور منتقل میشود: «یخرجهم من الظلمات الی النور». انسانی که نور را دید، عاشق میشود و انسان عاشق حرکت خواهد کرد، حرکتی بی نهایت.
اساس عرفان اسلامی هم همین حرکت با عشق است. مهمترین مسئله این است که انسانها باید عاشق باشند. عشق چه زمانی ایجاد میشود؟ عشق زمانی ایجاد می شود که انسان زیباییها را ببیند. انسان ذاتاً عاشق زیباییها است ولی تا زمانی که در تاریکی زندگی میکند نمی تواند این زیباییها را ببیند. من گاهی در مورد کارهایی را که میتوان در مورد زیباسازی شهرها انجام داد، فکر میکنم. این امر میتواند یکی از مؤلفههای تمدنسازی باشد. وقتی انسان زیباییها را میبیند، به این سمت حرکت میکند.
مسلمانان زمانی تمدنساز شدند که از عربستان به خراسان آمدند
کسانی که در بیابانها زندگی میکنند، روحیه زیباییشناسی ندارند. بیشتر تمدنها در جایی شکل گرفتهاند که زیباییها در آنجا به اوج خود رسیده بود. به عنوان نمونه مسلمانان زمانی تمدنساز شدند که از عربستان به سمت خراسان و ایران آمدند. اغلب قبایل جزیرة العرب یا به منطقه عراق و بینالنهرین منتقل شدند و یا به سمت شرق ایران آمدند. آنجا زیباییها انسان را به زیباگرایی واداشت و این امر خود حرکت از سمت ظلمات به سمت نور است.
تأکیدی که اسلام بر زیبایی دارد، زیاد بر زیبایی ظاهری استوار نیست و بیشتر بر زیباییهایی تأکید دارند که در وجود انسانها است. در زبان عامیانه هم این موضوع وجود دارد. به عنوان نمونه وقتی از کربلا صحبت میکنند و میگویند که «من عاشق توام یا اباالفضل»، یعنی من عاشق نمودهای اخلاقیای هستم که تو در کربلا نشان دادی. اغلب کسانی که به جبهه رفتند، یکی از عوامل رفتن آنها به این جبههها عشق آنها به امام(ره) بود، چراکه سرتا پای این انسان زیبایی اخلاقی و گذشت از منیت است.
بد نیست اشارهای هم به شعرا کنیم. اغلب شعرای درجه یک جهان عرب، پیرو مکتب اهل بیت(ع) هستند. غزلیات آنها تؤام با مدایح اهل بیت(ع) است، انگار که عاشق اند، هم عشق به طبیعت دارند، هم عاشق زیبایی انسانی و هم علاقهمند به فضایل انسانی هستند. این مسئله عشق را باید در وجود انسانها ایجاد کنیم، واگرنه این عشق به غریزه جنسی مبدل میشود. تعبیر قرآن کریم در این باره زیبا است، آنجا که می فرماید: «و الّذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم یجده شیئا».
طبیعت انسان تشنگی به سمت زیبایی است که اگر به سمت زیبایی اصلی هدایت نشود، به جای اینکه به سمت آب برود به سمت سراب حرکت می کند و فکر می کند این عشق است، در صورتی که این عشق نیست و غریزه است. این عنصر یکی از مؤلفههای مهم فرهنگ تمدنساز اسلام است. به نظرم می رسد کلیه مسائل اخلاقی که در دین تعریف شده است، برای این است که انسان در لاک منیت خود نماند و از آن خارج شود. اگر خارج شود به سمت بی نهایت حرکت میکند.
عرفان اصیل اسلامی احیاگر و تمدنساز است
عرفان اصیل اسلامی هم همین را تأکید میکند و به همین جهت احیاگر و تمدنساز است. زمانی که تمدن اسلام به سمت انحطاط و پسگرایی می رود، با ابزار عرفان به سمت احیای جامعه اسلامی حرکت میکنند. به نظرم مولوی، حافظ و سعدی جزء احیاگران هستند که هم به سمت احیای زیبایی حرکت کردند و هم تلاش کردند تا انسان را از لاک منیت خارج کنند.
غزلیات امام(ره) نیز تماماً دارد این حرکت از سمت ظلمات به سمت نور را تأکید می کند. می گوید که بت ذاتیت و منیت را بشکند، میخواهد بتی که مانع از حرکت به سمت خداست را بشکند. این تعابیر مهم است. باید بدانیم که حرکت به سمت خدا یعنی چه؟ عمل فی سبیل الله یعنی چه؟ تمامی تعالیم اخلاقی اسلام حرکت از ظلمات به سمت نور است. این خلاصه منظومه فکری تمدن اسلامی بود و اگر این مؤلفه ها اگر فعال شود، فرهنگ اسلامی تمدنساز خواهد بود.
انتهای پیام/