شعر میثم مطیعی در سوگ آیت‌الله تهرانی در شب ۲۳ رمضان + صوت

شعر میثم مطیعی در سوگ آیت‌الله تهرانی در شب 23 رمضان + صوت

خبرگزاری تسنیم: میثم مطیعی در شب قدر سوم (۲۳ رمضان امسال) بعد از دعای جوشن کبیر شعری را در سوگ مرحوم آیت‌الله تهرانی، به یاد مجلس و روضه به ‌یادماندنی این استاد فقید در ۲۳ رمضان سال گذشته خواند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ماه رمضان امسال، تهران از نفس گرم حاج آقا مجتبی تهرانی محروم است. خیلی‌ها در این شهر دلشان خوش بود که در شبهای ماه رمضان خصوصاً شبهای قدر سرنوشتشان را با عالم اخلاق و مجتهد شهرشان گره بزنند. جوانان زیادی خود را از گوشه و کنار تهران و حتی شهرهای دیگر به مسجد جامع بازار تهران برسانند تا از مباحث اخلاقی عرفانی و نفس گرم و روضه های معروف فقیه فرزانه و استاد اخلاق حضرت آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی بهره ببرند. در صورت صلاحدید می توانید از عناوین پیشنهادی ذیل استفاده کنید.

میثم مطیعی در شب 23 رمضان امسال مصادف با شب قدر، به یاد مجلس به ‌یادماندنی 23 رمضان سال گذشته استاد فقید اخلاق و مرجع عالیقدر تهران شعری در سوگ ایشان خواند. مسجد جامع بازار در لیالی قدر امسال شاهد حضور خیلی مشتاقانی بود که همه داغدار و مصیبت زده پیر و مرادشان بودند و بغضی در دل و اشکی روان داشتند. امسال اولین شبهای قدر بدون حاج آقا مجتبی در مسجد جامع بازار تهران برگزار شد. حال و هوای مسجد جامع شبیه مسجد کوفه بود که امام و مرادش را از دست داد.

شب بیست و سوم غوغایی شده بود. پیر و جوان در غم از دست دادن حاج آقا مجتبی و بر مصائب فاطمه زهرا سلام الله علیها سوگمندانه می ‌گریستند و خاطره شب بیست و سوم سال گذشته که آیت الله تهرانی برایشان آن روضه و نوحه تاریخی را خواند، زنده شده بود. میثم مطیعی در شب قدر سوم بعد از دعای جوشن کبیر این شعر را در سوگ پیر و مرادش خواند:

ز نخلستان نمی­آید صدای نالۀ مولا

دل مسجد گرفت ای نور چشم اهل دل باز آ!

هوای مسجد کوفه گرفته مسجد جامع

که گم کرده امام و چلچراغ روشن خود را

دل مردم پر است امشب، امان از دل! دل زینب...

بیا این روضه­ها را باز کن آقا برای ما!

بیا و توبه کردن را به ما بیچارگان آموز!

از آداب دعا رمزی بیا و باز گو آقا!

الا ای خفته بر بالین سرد خاک! برپا خیز!

رسیده موعد دیدار: شام سوم احیاء

کجا در اینچنین وقتی تو را خاموش می­دیدیم

بیا و باز طوفان کن به ذکر نوحۀ زهراء!

بخوان ای بحر ناآرام نیلی! قصۀ سیلی

بگو ای شمع سوزان! داستان شعله و در را

در و میخ و شرار آتش و ضرب لگد ... ای وای!

چه معراجی است پشت در! فسبحان الذی اسری

به خون سینۀ زهرا، به اشک دیدۀ زینب

شهادت می­دهم امشب، شهادت می­دهم اینجا

که قدر لیلۀ قدر و مقام باطن آن را

به سوز آه خود آموختی ای مرجع دلها!

شاعر: سیدحسین شهرستانی

انتهای پیام/

 

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران