ماهیت و پیامدهاى تشدید اختلاف‏هاى مذهبى در خاورمیانه‏

ماهیت و پیامدهاى تشدید اختلاف‏هاى مذهبى در خاورمیانه‏

خبرگزاری تسنیم: اخبار و گزارش‏هاى فراوانى که در ماه‏هاى اخیر، از خشونت‏هاى فرقه‏اى و مذهبى در کشورهاى مهم منطقه منتشر شده، چشم‏انداز تازه‏اى از بروز و گسترش اختلافات مذهبى شیعه - سنى را پیش چشم ناظران ترسیم کرده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، اخبار و گزارش‏هاى فراوانى که در ماه‏هاى اخیر، از خشونت‏هاى فرقه‏اى و مذهبى در کشورهاى مهم منطقه منتشر شده، چشم‏انداز تازه‏اى از بروز و گسترش اختلافات مذهبى شیعه - سنى را پیش چشم ناظران ترسیم کرده است. علل تشدید خشونت‏هاى مزبور را مى‏توان جنگ قدرت بین کشورهاى مهم منطقه، تلاش براى کاستن از نفوذ منطقه‏اى ایران، سقوط دیکتاتورى‏ها و نفوذ فزاینده ایدئولوژى نئووهابیسم دانست که افق چندان روشنى را براى آینده منطقه نوید نمى‏دهد


قتل فجیع چهار تن از شیعیان مصرى و توهین نسبت به اجساد آنان، درگیرى افراطیون طرفدار احمد الاسیر، شیخ سلفى با ارتش لبنان در طرابلس و بمب‏گذارى در ضاحیه بیروت و انفجارهاى خون‏بار در عراق، همگى اخبارى بودند که طى تیرماه، نگرانى ناظران مسائل خاورمیانه را نسبت به آینده این اختلافات افزایش دادند. برخى از تحلیلگران بر آن‏اند که گویا وحدت اعراب تحت لواى تسنن تأمین خواهد شد و ایدئولوژى تسنن همان وظیفه و کارکردى را برعهده خواهد گرفت که پیشتر پان‏عربیسم در ایفاى آن ناکام مانده بود. فارغ از این نوع تحلیل‏ها، واقع امر آن است که به‏نظر مى‏رسد بحران سوریه راه را براى تشدید اختلافات موجود بین گروه‏هاى شیعى و سنى هموار کرده است. در عین حال، نمى‏توان انکار کرد که جنگ داخلى سوریه، جنگ قدرت موجود در منطقه را آشکار ساخته است، بنابراین روشن است که یکى از علل تشدید جنگ فرقه‏اى مذهبى، رقابت بین قدرت‏هاى منطقه‏اى خواهد بود. در این نوشتار، پس از ترسیم چشم‏اندازى از حوادث و وقایع مربوط به اختلافات مذهبى - فرقه‏اى در ماه‏هاى اخیر، علل بروز و تشدید این اختلافات، کوتاه بررسى و دورنمایى از حوادث آینده ارائه خواهد شد.

  بحران سوریه، سرمنشأ اختلاف‏هاى جدید شیعه و سنى‏
اختلافات تاریخى شیعیان و اهل سنت نه امرى پوشیده و نه تازه است، حتى سیاسى‏کردن و تشدید و تحریک آن نیز چندان جدید نیست. با این حال، تقویت گروه‏هاى جهادى سلفى پس از تشکیل دولت طالبان و ترویج ایدئولوژى نئووهابى و نئوسلفى آنان در برنامه عالم اسلامى، از علل اصلى تشدید اختلافات شیعى - سنى به‏شمار مى‏آید. ورود ابومصعب الزرقاوى به عراق، سخنرانى طولانى ضد شیعى وى اندکى پیش از مرگش و تعقیب بى‏محاباى استراتژى شیعه‏کشى در عراق، این کشور را به کانون اختلافات مذهبى در سال‏هاى 2006 و 2007 تبدیل کرد. تأسیس دولتى شیعى در عراق که روابط نزدیکش با ایران بر همگان معلوم بود، واکنش‏هایى را در کشورهاى منطقه، از جمله عربستان و اردن در پى داشت و حتى مى‏توان روابط تیره ترکیه با حکومت نورى مالکى را نیز، از این دیدگاه تحلیل کرد. سرکوبى و کنترل فعالیت‏هاى القاعده در عراق و وقوع انقلاب‏هاى عربى در منطقه، سبب شد این گروه عرصه‏هاى جدیدى براى فعالیت بیابد که سوریه بى‏گمان از مهم‏ترین آن‏هاست. سرازیرشدن نیروهاى القاعده از دیگر نقاط به‏سمت سوریه، براى سران این کشورها نیز، به علل گوناگون امرى مطلوب بود.
به هر حال، ادامه‏یافتن بحران سوریه سبب شد تا به‏مرور، عناصر متنوعى وارد عرصه شوند. برخى از تحلیلگران بر این عقیده‏اند که بشار اسد خود به تضاد شیعه و سنى دامن زد تا هم انسجام نیروهاى علوى را در داخل حفظ کند و هم ایران و حزب الله لبنان را به حضورى قوى‏تر و فعال‏تر در این کشور وادارد، اما واقعیت این است که برخى از قدرت‏هاى منطقه‏اى نظیر عربستان سعودى و گاه مصر نیز از تشدید اختلاف شیعه و سنى براى تضعیف محور مقاومت استفاده مى‏کنند تا آن‏را به محورى شیعى کاهش دهند و در موضوعیتش براى عالم اسلام تردید ایجاد کنند.
ورود آشکار حزب الله به بحران سوریه و جنگیدن در کنار ارتش وفادار به بشار اسد، به‏ویژه در جریان بازپس‏گیرى شهر راهبردى قصیر، واکنش‏هاى شدیدى در لبنان و دیگر کشورهاى عربى برانگیخت. در لبنان گروهى از رادیکال‏هاى سلفى به رهبرى شیخ احمد اسیر در شهر سنى‏نشین طرابلس و روستاى عبرا در نزدیکى صیدا با نیروهاى ارتش لبنان درگیر شدند که در نتیجه آن، 15 سرباز و 28 شبه‏نظامى طرفدار شیخ اسیر کشته شدند.
در جریان استقرار گروه‏هاى مسلح در طرابلس، اخبارى درباره نصب پرچم‏هاى القاعده و جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) در محل استقرار نیروهاى مزبور، مخابره شد که نزدیکى و شباهت فکرى جریان‏هاى معارض در سوریه را با رادیکال‏هاى سنى لبنان نشان مى‏داد.
پس از پایان اقدامات طرفداران شیخ اسیر، چند موشک به منطقه ضاحیه، حومه شیعه‏نشین بیروت و زیر تسلط حزب الله شلیک شد و در جریان انفجارى شدید، 53 تن از شیعیان نزدیک به حزب الله مجروح شدند. مسؤولیت انفجارها را گروهى گمنام از بین اپوزیسیون مسلح سوریه بر عهده گرفت و تهدید کرد که در صورت تداوم همکارى حزب الله و ارتش سوریه، حملات جدیدى را اجرا خواهد کرد. گروه‏هاى مختلفى از اپوزیسیون مسلح سوریه نیز به تهدید حزب الله پرداخته‏اند.
از سوى دیگر، اخبار نشان مى‏دهد که طرابلس لبنان به سرپل انتقال رادیکال‏هاى سلفى از این کشور به سوریه تبدیل شده است. به‏نظر مى‏رسد این برداشت شیعیان لبنان که شرکت در جنگ سوریه، نوعى جهاد دفاعى است با واکنش سلفیون روبه‏رو شده و از علل نگرانى نسبت به تشدید احتمالى اختلافات شیعى - سنى در این کشور به‏شمار مى‏آید. البته ممکن است این روند به تضعیف جایگاه حزب الله و سیدحسن نصرالله نزد افکار عمومى عرب نیز منجر شود.
افزون بر اخبار مربوط به حضور نیروهاى ایرانى در سوریه، اخبار موثق و تأییدشده‏اى از حضور شیعیان عراقى در کنار نیروهاى اسد، به‏ویژه در اماکن مقدسه شیعیان در سوریه منتشر شده است. گذشته از تأیید هوشیار زیبارى، وزیر خارجه عراق، واثق بطاط، روحانى رادیکال شیعى که فرماندهى نیروى شبه‏نظامى جیش مختار را در اختیار دارد، تأیید کرده است که نیروهایش در سوریه حضور دارند. خبرگزارى‏ها نیز گزارش‏هایى از مراسم تدفین کشته‏شدگان عراقى در سوریه و تشییع جنازه آن‏ها منتشر کرده‏اند.
از سوى دیگر، علماى مهم سنى‏مذهب مانند عبدالعزیز شیخ، مفتى اعظم عربستان و یوسف قرضاوى، روحانى مصرى‏تبار قطرى در اظهارنظرها و سخنرانى‏هاى خویش اهل سنت را به جهاد در سوریه فراخواندند، براى نمونه، قرضاوى در سخنرانى کم‏سابقه‏اى، اندکى پیش از سقوط شهر القصیر، گفت که هرکس از اهل سنت، در صورت اطلاع از رزم و دسترسى به سلاح و داشتن وسع، باید در جنگ علیه اسد شرکت کند. موضع‏گیرى وى در برابر شیعیان نیز کم‏نظیر بود، وى گفت به عموم شیعیان توهین نمى‏کند، اما علویان سوریه بدتر و کافرتر از مسیحیان و یهودیان‏اند. قرضاوى شعارهاى وحدت اسلامى شیعیان ایران و حزب الله را تنها عاملى براى فریب علماى اهل سنت دانست و بیان کرد که در دوره ریاست جمهورى محمد خاتمى، این فریب را خورده و به ایران مسافرت کرده است، اما بعدها متوجه شده که هدف واقعى شیعیان، تضعیف اهل سنت و شیعه‏سازى آنان است. وى در سال 2008 نیز در هشدار مشابهى گفته بود: «چگونه مى‏توان راضى شد 100 میلیون شیعه، 7/1 میلیارد سنى را مغلوب کنند؟ دلیل امر، ضعف اهل سنت است.»


   مصر، کانون جدید اختلاف‏هاى شیعه و سنى‏
شمار شیعیان مصر از نظر جمعیتى، در خور توجه نیست، اما نگرانى از نفوذ شیعیان در بین سلفیون مصرى وجود دارد، امرى که در تبلیغات تلویزیونى آنان نیز مشهود است، به‏ویژه پس از سقوط حکومت مبارک، مشکلات براى جامعه کوچک شیعى در مصر بیشتر شده است، به‏طورى‏که مراکز عبادى و فرهنگى آنان زیر فشار قرار دارد و آماج حملات واقع مى‏شود. آخرین مورد آن، قتل شیخ حسن شحاته، از علماى معروف شیعى مصر بود که از طرف افراطیون به بى‏احترامى به صحابه پیامبر و عایشه متهم و حتى در بعضى از برنامه‏هاى تلویزیونى، آشکارا تهدید شد. شیخ شحاته همراه سه شیعه دیگر در روستاى ابومسلم از توابع ابوالنمرس واقع در ناحیه جیزه در نزدیکى قاهره به قتل رسید، آن‏هم زمانى‏که مقدمات جشن میلاد امام غایب را فراهم مى‏کرد. کشیدن اجساد روى زمین و توهین به آن‏ها، تردیدى باقى نگذاشت که چنین حرکتى فقط با انگیزه‏هاى مذهبى و همراه با نفرت انجام شده است. مقامات مصرى و از جمله شخص محمد مرسى ضمن محکوم‏کردن حادثه، آن‏را به اراذل و اوباش نسبت دادند. آنچه در مصر روى داد، کم‏نظیر بود، نه فقط از آن نظر که اختلافات شیعه و سنى در این کشور بى‏سابقه است، بلکه از آن نظر که شیعیان قدرت مهمى در مصر به‏شمار نمى‏آیند و نمى‏توانند نگرانى زیادى برانگیزند. این حادثه را تنها مى‏توان به رواج ایدئولوژى نئوسلفى و نئووهابى که در ذات خود ضدشیعى است، تحلیل کرد.

  عراق، بازگشت به ناآرامى‏هاى 2007-2006
در عراق، پس از تضعیف شدید القاعده در سال 2008، با راهپیمایى‏هاى اهل سنت که ماه‏ها تداوم یافت و فرصت‏یابى مجدد نیروهاى رادیکال القاعده عراق و همین‏طور، تشدید بحران سوریه، آرامش نسبى موجود از میان رفته و گویى وضعیت به روزهاى پرآشوب 2006 و 2007 بازگشته است. بر پایه آمارهاى موجود، در ماه مى بیش از یک‏هزار تن در اثر انفجارهاى بیشتر فرقه‏اى، کشته شدند. از آغاز تیرماه / جولاى تاکنون نیز بیش از 250 تن جان باخته‏اند که در قیاس با سال‏هاى قبل از 2008 تا امروز بى‏سابقه بوده است. بیشتر انفجارها در نزدیکى مسجدها و محله‏هاى شیعى رخ داده است که ماهیت مذهبى و فرقه‏اى حملات را نمایان مى‏کند، البته این در حالى است که اماکن مناطق اهل سنت نیز از این انفجارها در امان نبوده‏اند.
دیدگاه منفى عربستان و حتى برخى از کشورهاى حاشیه خلیج فارس نسبت به دولت شیعى در عراق سبب شده است تا آنان از مبارزان ضدحکومت مالکى حمایت کنند. بخشى از اهل سنت عراق نیز بر این باورند که حکومت نورى مالکى، ماهیتى شیعى دارد و هدفش طرد و تضعیف اهل سنت است، شاید هم در پرتو همین برداشت‏هاست که در سال‏هاى اخیر، هویت سنى اهل سنت عراق تقویت و تحکیم شده است، حادثه‏اى که از آن به سنى‏شدن اهل تسنن عراق تعبیر مى‏شود.
ورود شیعیان عراق به جنگ داخلى سوریه که اغلب خارج از کنترل دولت صورت مى‏گیرد، به تشدید اختلافات مزبور در داخل افزوده است. برخى از گروه‏هاى افراطى شیعه مانند جیش مختار زیر امر واثق بطاط، دبیر کل حزب الله یا نهضت اسلامى عراق، مى‏تواند در این امر مؤثر باشند. واثق بطاط خود و پیروانش را حامیان مختار زمان (نورى مالکى) مى‏خواند که تلویحاً معناى انتقام‏گیرى از آن استنباط مى‏شود؛ با آن‏که حکومت مالکى دستور دستگیرى وى را صادر کرده و از شهروندان عراقى براى دستگیرى‏اش کمک خواسته است، وى هم‏چنان به فعالیت‏هایش ادامه مى‏دهد.
مجموع عوامل یادشده، چشم‏انداز بدبینانه‏اى از آینده درگیرى‏هاى فرقه‏اى در عراق ترسیم مى‏کند که احتمال دارد حتى بیش از بحران سوریه تداوم داشته باشد.

  تحلیلى از علل تشدید اختلافات شیعه و سنى‏
همان‏طورکه اشاره شد، اختلافات مذهبى بین اهل تشیع و تسنن، ریشه‏هایى به درازاى تاریخ اسلام دارد، اما درباره علل تشدید آن در مقطع کنونى، مى‏توان چند نکته را طرح کرد:
1. بر اساس بعضى از تحلیل‏ها، منشأ اختلافات مذهبى جدید، نه تفاوت مذهب، بلکه جنگ قدرت بین قدرت‏هاى مهم منطقه‏اى است. کشورهایى چون عربستان سعودى، قطر، مصر و ترکیه براى افزایش نفوذ و قدرت منطقه‏اى خویش، مخالف نفوذ و قدرت‏یابى منطقه‏اى ایران هستند و به‏طورمشخص دو کشور ایران و عربستان، اسلام را با دو روایت متفاوت، ایدئولوژى و مبناى حکومت خویش مى‏دانند. در جریان رقابت مزبور، رقیبان سنى‏مذهب ایران، به‏ویژه عربستان با طرح اختلاف شیعه و سنى مى‏کوشند از نفوذ ایران بکاهند، زیرا شیعیان در عالم اسلام در اقلیت‏اند. چنین تحلیلى از یک‏طرف واجد نقد به‏نظر مى‏رسد زیرا تشدید اختلافات مزبور دست‏کم مى‏تواند براى عربستان و ترکیه نیز خطرناک باشد. اقلیت مهم شیعه عربستان ساکن مناطق نفت‏خیزند و در ترکیه نیز، اختلافات اهل سنت و علویان مشهور و حساس است، اما شاید مقامات این کشورها، به‏طورمقطعى از این شکاف براى تضعیف جایگاه ایران به نفع خویش بهره ببرند زیرا که در نهایت «محور مقاومت» (ایران، حزب الله و سوریه) به محور همبستگى بین شیعیان منطقه تبدیل و ترس از هلال شیعى دوباره احیا مى‏شود، امرى که نفوذ ایران در کشورهاى منطقه و قدرت نرم آن‏را کاهش مى‏دهد.
عوامل دیگرى که این تحلیل را تقویت مى‏کند، حمایت عربستان از کودتاچیان مصر و کمک چند میلیارد دلارى به آنان و مسأله اختلاف قطر و عربستان بر سر اپوزیسیون مسلح در سوریه است، اختلافى که سبب ایجاد شکاف در خطوط اپوزیسیون مزبور شده است. در واقع، اختلاف مزبور مظهر رقابت بر سر تسلط و نفوذ منطقه‏اى است که گاه در آن از عامل مذهب نیز استفاده مى‏شود.
2. مطابق تحلیل دیگر، سقوط دیکتاتورى‏ها در منطقه سبب بروز فضاى آزادى نسبى شده که در این حال و هوا، امکان رشد و گسترش سیاست هویت از همه گونه آن، بیشتر مى‏شود. به‏همین‏دلیل است که اختلافات مذهبى به‏منزله اشکالى از هویت برجستگى مى‏یابد و محور سیاست قرار مى‏گیرد. سیاست‏مداران نیز، به‏ویژه در داخل از این عنصر براى تقویت جایگاه خویش و جلب رأى استفاده مى‏کنند. دیکتاتورى‏ها مانع از تزاحم و درگیرى بین شیعه و سنى مى‏شدند، اما در فضاى پس از دیکتاتورى، هویت‏هاى متعارض به صحنه مى‏آیند، موضوعى که پدیده سنى‏شدن اهل تسنن عراق را نیز مى‏توان در چارچوب آن تحلیل کرد.
3. دیدگاه سومى نیز وجود دارد که بر نقش دولت‏ها و سران حکومت‏ها در تشدید اختلافات فرقه‏اى تأکید دارد اما هدف «اختلاف‏انگیزان» را به حاشیه‏راندن شکاف دیکتاتورى و دموکراسى در جوامع عربى و تبدیل آن به شکاف شیعه و سنى مى‏داند، به بیان دیگر، شکافى که حول موضوعى سیاسى پدید آمده است، جاى خود را به شکافى مى‏دهد که حول مذهب شکل مى‏گیرد. بدین‏ترتیب، نخست، مطالبات سیاسى کم‏رنگ شده و به حاشیه رانده مى‏شود و در نتیجه، تهدید اندکى متوجه حکومت‏هاى استبدادى، به‏ویژه پادشاهى‏هاى نفت‏خیز مى‏شود و دوم، با ترسیم چهره‏اى غیرواقعى از شیعیان و مطالبات آنان، امکان سرکوبى‏شان فراهم مى‏آید، تاکتیکى که بیش از یک دهه در عربستان اجرا شده است. حکومت عربستان و دولتهاى حاشیه جنوبى خلیج فارس مى‏کوشند تا شیعیان را عامل  نفوذى و ستون پنجم ایران در این کشورها جلوه دهند تا هم درباره مشروعیت مطالبات آن‏ها تردید ایجاد کنند و از پاسخگویى در این زمینه طفره روند و هم اکثریت اهل تسنن را پشت سر خود متحد کنند، استراتژى‏اى که براى تضعیف مقاومت نیز کارآمد است. به نظر مى‏رسد که سران کشورهاى مزبور در این باره، در تیرماه قدم‏هاى مهمى برداشته‏اند زیرا پس از سقوط القصیر، اعضاى شوراى همکارى خلیج فارس، اعلام کردند که در تلاشى مشترک براى محدودسازى مراودات مالى و تجارى حزب الله، اعضاى این حزب را زیر فشار قرار خواهند داد. ترجمه عملى این استراتژى، اخراج شهروندان شیعه لبنانى از این کشورهاست که به‏ویژه با جدیت بیشترى در امارات متحده عربى انجام مى‏شود. هرچند على عواد سیرى، نماینده دولت سعودى در شوراى همکارى خلیج فارس، این تصمیم را به نفع مردم بى‏گناه سوریه دانست، به‏نظر مى‏رسد که یکى از اهداف آن، تقویت وجه شیعى - سنى بحران سوریه باشد. شاید بتوان زمزمه‏هاى اخراج بعضى ایرانیان از دبى را هم که به‏تازگى شنیده مى‏شود، در همین بستر تحلیل کرد.
4. دیدگاهى دیگر، نفوذ فزاینده القاعده و ایدئولوژى نئووهابى و نئوسلفى را در منطقه، عامل تشدید اختلافات مذهبى مى‏داند. ایدئولوژى القاعده و گروه‏هاى مزبور، به‏عللى - که جاى بحث درباره آن در اینجا نیست - در ذات خود ضدشیعه است و آن‏ها شیعیان را ستون پنجم دشمنان اسلام و دشمن خانگى مسلمین مى‏دانند. همین برداشت‏ها، برخورد خشن با شیعیان را توجیه مى‏کند. اکنون که به‏سبب انقلاب‏هاى عربى، القاعده و گروه‏هاى سلفى، فضاهاى جدیدى براى فعالیت یافته‏اند، تشدید اختلافات و درگیرى‏هاى مذهبى و فرقه‏اى امرى دور از انتظار نخواهد بود.
در مجموع مى‏توان گفت که فضاى کم‏وبیش باز پس از انقلاب‏هاى عربى، بستر مناسبى براى گسترش ایدئولوژى‏هاى هویت‏محور و رادیکال سلفى ایجاد کرده است، موضوعى که سبب شد تا از یک‏سو سران دولتهاى استبدادى با استفاده از وضعیت موجود براى حفظ حکومت خویش به آتش اختلافات دامن بزنند و از سوى دیگر، براى کنترل نفوذ منطقه‏اى ایران، توسل به اختلافات شیعه و سنى را عاملى مؤثر به‏شمار آورند، غافل از این‏که این اختلافات تیغ دولبه‏اى است که آثار خطرناکش به‏زودى خود را نمایان خواهد کرد.

  نتیجه‏گیرى‏
نگرانى از نفوذ منطقه‏اى ایران و تلاش براى حفظ وضع موجود سبب شده است تا برخى از سران کشورهاى منطقه، با استفاده از فضاى موجود (یعنى گسترش ایدئولوژى نئووهابى و نئوسلفى) براى تقویت جایگاه خویش و تضعیف جایگاه ایران به تشدید اختلافات اهل سنت و شیعیان متوسل شوند. این امر خطرهایى دارد که خود را در آینده بیشتر نشان خواهد داد، هرچند در ماه‏هاى گذشته، ابعاد ناگوارى از آن نیز مشاهده شده است.
به هر حال، وضع کنونى منطقه، افق روشنى را براى پایان اختلافات نشان نمى‏دهد. از یک‏سو، دموکراسى‏هاى ناکام، ناتمام و نوپاى منطقه بستر مناسبى براى رشد و قدرت‏گیرى گروه‏هاى افراطى و سلفى فراهم مى‏کند و از سوى دیگر، رقابت‏هاى سیاسى در منطقه هم‏چنان ادامه مى‏یابد و بدین‏ترتیب، اختلافات مذهبى شدید مى‏شود. وضع ناگوار و نامعلوم عراق، اوضاع شکننده افغانستان و پاکستان و همین‏طور یمن و شاید خطرناک‏تر از آن‏ها وضعیت پیچیده لبنان، نگرانیهاى فراوانى را ایجاد مى‏کند. پیروزى یا شکست بشار اسد در جنگ داخلى سوریه نیز به پایان مسأله کمکى نخواهد کرد، زیرا پیروزى اسد با حمایت حزب الله و ایران، جبهه‏بندى جدیدى را در منطقه پدید خواهد آورد که رنگ مذهبى آن احتمالاً بارز خواهد بود، ضمن آن‏که گروه‏هاى رادیکال به سهولت سوریه را ترک نخواهند کرد و ممکن است تاکتیک‏هایى را که در عراق از آن‏ها استفاده کرده‏اند، در سوریه نیز به کار برند. شکست اسد نیز سوریه را به پایگاه القاعده و گروه‏هاى مشابه و سرپل صادرات تروریسم سلفى تبدیل خواهد کرد و آن‏ها به‏دنبال فضاهاى جدیدى براى جنگ فرقه‏اى خواهند بود.
در این میان، ایران نیز در معرض خطر است، زیرا به هدف حملات لفظى القاعده و دیگر گروه‏هاى سلفى تبدیل شده و ممکن است هدف حملات فیزیکى و تروریستى نیز واقع شود. شاید کاستن از بار مذهبى اختلاف‏ها و دعوت به پایبندى به ارزش‏ها و مفاهیمى چون وحدت اسلامى و تقریب مذاهب، از خشونت این فضا بکاهد. همکارى و تعامل با علماى اهل سنت و گروه‏ها و جریان‏هاى معتدل نیز راه‏حل دیگرى است که در نگاه نخست به ذهن متبادر مى‏شود.
انتهای پیام/
 

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان