تحول علوم انسانی، سیاسی نیست/ اقبال میگفت علوم جدید حقیقت انسان را پارهپاره کردهاند
خبرگزاری تسنیم: یکی از محورهای بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مربوط به علوم انسانی بود. عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سیاسی و ایدئولوژیک دانستن این موضوع را مهمترین مانع تحقق این تحول میداند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از محورهای بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مربوط به علوم انسانی بود. ایشان تأکید کردند که «به نظر بنده اساسىترین کار (در این حوزه) این است که مبناى علمى و فلسفىِ تحوّل علوم انسانى باید تدوین بشود؛ این کار اساسى و کار اوّلى است که بایستى انجام بگیرد».
حجتالاسلام علیرضا قائمینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تشریح این مسئله در گفتوگو با تسنیم درباره این موضوع گفت: قطعا این تحول به مبانی فلسفی نیازمند است؛ یعنی باید دانست تحول علوم انسانی بر اساس چه فلسفهای باید صورت گیرد، چرا که مبانی فلسفی نسبت به علوم انسانی تاثیر قابل توجهی دارند و بسیاری از نظریات و مکاتب که در علوم انسانی پیدا میشوند، در دوره تغییر و تحول یا به آن توجه نمیشود یا قبلا به آن توجه شده است. روشن است اگر این موضوع به صورت دقیق پیشتر آشکار شود، زمینه خوب و مناسبی برای تحول علوم انسانی فراهم میشود.
در تحول علوم انسانی، ابتدا باید نوع نگاه به انسان، جامعه و عالم روشن شود
وی با اشاره به برخی از مصادیق این این موضوع گفت: به عنوان مثال نگرشی که نسبت به سرشت انسان در نظریات جامعهشناسی، علم اقتصاد، علم روانشناسی، سیاست و... پیدا میشوند، تاثیر فراوانی در این زمینه دارند و اگر از پیش مشخص شود چه نگاهی نسبت به انسان، جامعه و عالم داریم، زمینه این تغییر و تحول هموارتر میشود.
تحول در علوم انسانی مسئلهای سیاسی و ایدئولوژیک نیست
حجتالاسلام قائمینیا در پاسخ به این سؤال که «اساسیترین چالشی که موضوع تحول علوم انسانی را تهدید کرده و روند این تحول را با کُندی مواجه میکند چیست و چطور باید با آن مقابله کرد؟» گفت: اساسیترین مشکل و معضلی که بر سر راه تحول علوم انسانی وجود دارد، این است که بسیاری از دانشگاهیان متاسفانه این موضوع را با مسائل سیاسی که نظام با آن درگیر است، گره می زنند و خلط مبحث میکنند و به اصطلاح مسئله را سیاسی میدانند؛ در صورتی که حقیقت این طور نیست و نباید تحول علوم انسانی را مسالهای سیاسی و ایدئولوژیک قلمداد کرد. در حقیقت تحول علوم انسانی جزء آمال و آروزهای اندیشمندان و روشنفکران مسلمان در دوران اخیر بوده که در حوزه علوم انسانی تحول جدی صورت گیرد و ربطی به مسائل سیاسی کشور ندارد.
تحول علوم انسانی در اندیشه اقبال و سیدجمال سابقه دارد
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: حتی این مبحث به دوران اقبال لاهوری و سیدجمالالدین اسدآبادی باز میگردد و رویهای سیاسی نیست و اختصاص به انقلاب اسلامی و ایران و روشنفکران ایرانی ندارد. در واقع این مسئله نخستین بار در ایران مطرح نشده است که بگوییم جنبه سیاسی دارد، بلکه پیشتر این موضوع در میان اندیشمندان غیر ایرانی و مسلمان مطرح شد و امروز شاهدیم کشور مالزی بر مسئله تحول علوم انسانی تاکید فراوان داشته و با قوت و شدت آن را پیگیری و دنبال میکند. یا قبل از انقلاب هم این موضوع در میان عربها و کشورهای مسلمان آسیای جنوب شرقی مطرح بوده است. بنابراین تحول علوم انسانی اقتضای تفکر دینی است و باید جهت صحیح پیدا کند.
سیاسی دانستن مسئله، مهمترین مانع تحول علوم
وی اضافه کرد: به نظر من سیاسی دانستن تحول علوم، مهمترین مانع در تحقق این موضوع است که باید ابهامزدایی شده و این ذهنیت پاک شود. از سوی دیگر تحول علوم باید به صورت نظاممند و با برخورد آگاهانه انجام شده و با انتقاد افکار و نظریات غربی تسهیل شود. همچنین نظریات به صورت آزاد مطرح شده و مورد نقد و بررسی قرار گیرد و این موضوعی است که جامعه دانشگاهی باید آن را دنبال کند.
اقبال معتقد بود علوم انسانی رایج ، حقیقت انسان را پارهپاره کردهاند
حجتالاسلام قائمینیا در پاسخ به این سؤال که «شما در صحبتهای خودتان شما فرموید که مساله تحول علوم انسانی به زمان مصلحانی چون اقبال لاهوری و سیدجمالالدین اسدآبادی باز میگردد؛ آیا این افراد خوشان در این خصوص نظری داشتهاند یا صرفا منظورتان این بود که تحول علوم به عصر و دوره آنها باز میگردد؟» گفت: دقیقا به این شخصیتها باز میگردد، همانطور که مشاهده میکنیم اقبال لاهوری در بخش هایی از کتاب «تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام»، نقدهایی به علوم انسانی رایج زمان خویش وارد میکند و معتقد است این علوم، انسان را پارهپاره کرده و حقیقت او را به اشکال مختلف در میان خود تجزیه کرده و نگاه منسجم و منضبطی به انسان ندارند.
وی اضافه کرد: همچنین در بین سنتگرایان متاخر و متقدم و پیش از انقلاب نیز این مساله مطرح بوده و هست؛ هرچند ما با راه حلهای آنها موافق نیستیم، اما اصل موضوع در میان روشنفکران جدید مطرح شده و نوعی خودآگاهی در این راستا پیدا شده است و من این موضوع را ظهور یک نوع خودآگاهی در تحول علوم انسانی میدانم، چرا که این اندیشمندان به تدریج متوجه شدند باید در علوم انسانی تغییراتی ایجاد شده و متناسب با مبانی اسلامی شوند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره ارزیابی خود از کارنامه و عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی، به عنوان اصلیترین نهاد متولی تحول علوم انسانی در کشور گفت: البته اطلاعات من در این خصوص دقیق نیست، اما تا جایی که میدانم این شورا تا حد قابل قبولی توانسته در تحول علوم انسانی توفیقاتی کسب کند و گام های بزرگی بردارد که باید این موضوع ریشهیابی و بررسی شود.
فراموش نکنیم علم را عالمان پیش میبرند
وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره ریشه و علت برخی کمکاریها در حوزه تحول در علوم انسانی گفت: به نظر من باید خود محققان و اندیشمندان پیشقراول و عهدهدار این مسئولیت شده و امکاناتی فراهم و مهیا شود تا به این مهم نزدیک شوند. شورای عالی انقلاب فرهنگی اگر چه قوانین و سیاستهایی را تدوین کند، اما این به تنهایی مشکلی را حل نمیکند و نباید فراموش کرد که علم را عالمان پیش میبرند و باید در جهت تقویت این افراد و پروژههای آنها اقدامات عملی صورت گیرد.
حجتالاسلام قائمینیا در پاسخ به این سؤال که «برخی معتقدند بعضی از افراد متولی در شورای عالی انقلاب فرهنگی دارای چند منصب و شغل هستند و فرصت کافی برای پرداختن به این امر را نداشته و همین موضوع موجب شده تحول علوم در شورا دچار کندی یا رکود شود و بهتر است افرادی مسوولیت این امر خطیر را برعهده گیرند که دغدغه و تمرکز آنها تنها بر همین محور باشد؛ آیا با این نظر موافقید؟» عنوان کرد: بله متاسفانه همین طور است و حتی برخی متولی این مهم شده اند که دانش آنها سنخیتی با مسئولیتشان ندارد، (البته اگر بخواهیم خوش بینانه به این موضوع نگاه کنیم). بنابراین به ثمر رساندن این پروژه افراد و اندیشمندان دیگری را میطلبد که متناسب با فضای دانشگاهها، حوزهها و شورای عالی انقلاب فرهنگی باشند. البته این بدان معنا نیست که تلاش شورا متوقف شود، اما با این روند نمیتوان به آینده تحول علوم انسانی چندان خوشبین بود.
پایان پیام/