ادراکات اعتباری، پاسخ علامه طباطبایی به تکثر فرهنگی عصر جدید است
خبرگزاری تسنیم: علیاصغر مصلح نوشت: شهید مطهری دغدغه جاودانگی اخلاق و دین دارد که البته دغدغۀ کلامیِ مهمی است؛ اما علامه دغدغۀ تنوع و تکثر اخلاق و دین و فرهنگ دارد که دغدغۀ فلسفی زمان ما است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، کتاب جدید علیاصغر مصلح، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی توسط انتشارات پگاه روزگار نو در نیمه دوم اسفندماه روانه بازار کتاب میشود. این کتاب با 144 صفحه در قطع رقعی طراحی شده است و قرار است موضوع طرح شده در آن با انتشار اثر دیگری از مصلح با عنوان «فلسفه فرهنگ» کامل شود.
فهرست مطالب کتاب «ادراکات اعتباری علامه طباطبایی (ره) و فلسفه فرهنگ» به ترتیب زیر تبویب شده است:
«پیشگفتار»، «درآمد»، «تاریخ تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ و تمدن»، «زمینههای تاریخی برای تفکر دربارۀ فرهنگ»، «انسان از کجا آغاز میشود؟»، «بازخوانی نظریۀ علامهطباطبایی از وجهی دیگر»، «جای بحث ادراکات اعتباری در آثار علامه و نحوۀ طرح آن»، «ادراکات فطری»، «سیری تفصیلی در مقالههای پنجم و ششم»، «دو قسم اعتباریات»، «نظریۀ ادراکات اعتباری در رسالۀ ولایت»، «تقریر دیگری از بحث اعتباریات»، «جمعبندی و تحلیل نظر علامه»، «گفتوگویی با علامهطباطبایی»، «برخی نتایج و لوازم نظریۀ ادراکات اعتباری»، «مقایسۀ دیدگاههای استاد و شاگرد»، «مطهری و نقدی بر انتقادات ایشان»، «روایت و نقدی دیگر»، «داوری اردکانی و بحث اعتباریات علامهطباطبایی»، «سابقۀ طرح نظریات شبیه اعتباریات در غرب»، «بحثی درباب احکام کلی و متافیزیکی دربارۀ طبیعت و انسان» و «سخن آخر».
علیاصغر مصلح در پیشگفتار اثر جدیدش آورده است:
«فلسفۀ فرهنگ» یکی از گرایشهای پراهمیت در فلسفۀ معاصر است. طرح نسبت «ادراکات اعتباری علامهطباطبایی» با «فلسفۀ فرهنگ» مستلزم آشنایی با دو سوی بحث است. موضوع ادراکات اعتباری نزد اهل فلسفه در ایران شناختهشده است؛ اما فلسفۀ فرهنگ و سابقه و چیستی آن، هنوز محل توجه قرار نگرفته و اثر درخوری دربارۀ آن منتشر نشده است. شاید، معقولتر آن بود که ابتدا دفتری دربارۀ فلسفۀ فرهنگ فراهم میآمد و سپس دفتر پیش روی گشوده میشد. آنچه بر نگارندۀ این سطور گذشت نیز همان مسیر معقول بود. نگارنده که از چند سال پیش کار پژوهش در فلسفۀ فرهنگ را آغاز کرده بود، ضمن خواندن مراجع بحث، نظری هم به فرهنگ خویش داشت و همواره با این پرسش روبهرو بود که آیا زمینۀ طرح تأملات فلسفی دربارۀ فرهنگ، در فرهنگ اسلامیایرانی وجود نداشته است. پاسخ اجمالی، از ابتدا، مثبت بود و هرچه این پرسش و تأمل تفصیل یافت، قامت حضرت علامهطباطبایی و بهخصوص بحث «ادراکات اعتباری» ایشان بیشتر بهچشم آمد.
مطالب این دفتر پیوندی اساسی با دفتر دیگری دارد که اگر حضرت حق مدد فرماید، در آینده با عنوان «فلسفۀ فرهنگ» منتشر خواهد شد. اما اینکه چرا این دفتر پیش افتاد، آن را بهحساب دست تقدیر و تدبیری میگذارم که شاید حکمت آن هنوز پنهان باشد. درج نام علامۀ مهرکیش را بر این دفتر به فال نیک میگیرم و اثرپذیری از آن روح لطیف را برای هر که با این دفتر نسبتی یافت، از حضرت حق سبحان خواهانم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی دربخش «درآمد» این کتاب هم چنین نوشته است:
برای آغازشدن تأملات فلسفی دربارۀ فرهنگ، باید زمینههایی فراهم میشد. در تاریخ تفکر فلسفی غرب نیز اندیشیدن دربارۀ فرهنگ مترتب بر زمینههایی است. بدون تحولات بزرگ قرن هجدهم و بهخصوص توجه فلسفی به تاریخ و تصور تقابل طبیعت و فرهنگ، تأمل فلسفی دربارۀ فرهنگ که بعدها «فلسفۀ فرهنگ» نامیده شد، پدید نمیآمد. حتی در دورۀ مدرن، با صِرف زاد و توشهای که فیلسوفان راسیونالیست و آمپریست فراهم کرده بودند، بحث فلسفی دربارۀ فرهنگ آغاز نمیشد. در ایران هم تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ، تنها با مؤونۀ فیلسوفان کلاسیک اسلامی و ترجمۀ آثار فیلسوفانی همچون دکارت و هیوم پا نمیگرفت. متفکر باید در فضای زندگی مدرن، از قرن هجدهم بهبعد، زندگی میکرده است تا زمینۀ پرداختن به اینگونه پرسشها را بیابد.
در عوالم ماقبل مدرن و پیش از آشنایی ملموس فرهنگها با تکثرات فکریفرهنگی، متفکران هر فرهنگ بهاقتضای سنتهای فکری و فلسفی درون فرهنگشان، مبانی و اصولی طرح میکردند که جهتگیری غالب در آنها، اثبات دریافتها و اعتقادات قوم بود؛ اما پس از آشنایی عمیق متفکران هر قوم با اندیشههای دیگران، لااقل این اندیشه به ذهن آنها خطور میکرد که بکوشند اسباب تکثر فکرها و فرهنگها را دریابند. برخی به این دریافت میرسیدند که انسان را موجودی ببینند که میتواند خود و جهان را به صورتهای متفاوتی درک کند و رفتارهای مختلفی از خود بروز دهد. متفکری که فقط در پی فهم ادراکات حقیقی است، تنها بر اساس داشتههای فرهنگی خویش میاندیشد و هنوز تکثر برایش اهمیت پیدا نکرده است. در عالم ما ایرانیان، بهنظر میرسد علامهطباطبایی شخصیتی بینظیر باشد که ضمن تضلّع بر فلسفۀ اسلامی، با مسئلۀ تکثر ادراکات و تکثر فرهنگها بهطور جدی روبهرو شده و کوشیده است طرحی فلسفی برای پاسخدادن به آن عرضه کند. بحث ادراکات اعتباری حاصل تفکر ایشان در همین جهت است.
کار علامه گستردن مبانی فلسفه اسلامی به منظور فهم عالم مدرن و مناسبات آن بود
رمز مخالفت بسیاری از معاصران علامه با این بحث، نرسیدن آنان به پایۀ تفکری بوده است که ایشان در آن واقع شده بود. علامهطباطبایی به دریافتی کاملاً متفاوت از عالم و آدم و بهتبع آن، ادراکات، رسیده بود. او با توجه به سنتی فلسفی که در آن رشد کرده بود، برای بیان دریافت خود کوشیده است. کار مرحوم علامه در این بحث، بهترین کوشش برای گستردن مبانی فلسفۀ اسلامی بهمنظور فهم عالم مدرن و معاصر و درک ژرفتر مناسبات حاکم بر آن است. حتی قرار گرفتن بحث در ادامۀ بحث پیدایش کثرت در ادراکات، حکایت مواجهۀ آن متفکر با یکی از مسائل اصلی دورۀ مدرن، یعنی درک اسباب تکثر در فرهنگها و ارزشها و هنجارهای غالب در تاریخ و عالم انسانی است.
در این نوشته کوشیدهایم، پس از طرح کوتاه امهات تأملات فلسفی متفکران دورۀ مدرن دربارۀ فرهنگ، مطالب علامهطباطبایی دربارۀ اعتباریات را بازخوانی کنیم. برداشت کلی و فیالجملۀ نگارنده آن است که بازخوانی نظریۀ علامه دربارۀ اعتباریات، مبنایی درخور برای ورود به مباحث فلسفۀ فرهنگ است. بهبیان دیگر، نظریۀ اعتباریات علامه را میتوان برای پاسخ به پرسشهای بهاندیشهدرآمده در حوزۀ فلسفۀ فرهنگ، مبنای محکمی دانست.
علامه میگفت نمیتوانیم خود را در برجهای عاجمان محصور و منزوی کنیم
علامهطباطبایی فیلسوف بینظیر برخاسته از سنتهای فکری ایرانیاسلامی در زمان ماست. علت بینظیری علامه، تنها اشراف و احاطۀ وی به این سنتها و قدرت نفوذش در مسائل و موضوعات نبود؛ منش والای او در رویارویی با مسائل جدید تفکر، در تاریخ تفکر معاصر در ایران نظیری ندارد. داریوش شایگان مینویسد: «آن خصلتی از علامه که مرا سخت تکان میداد، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش بود. ایشان به همه حرفی گوش میداد، کنجکاو بود و نسبتبه جهانهای دیگرِ معرفت، حساسیت و هوشیاری بسیار داشت». آنچه باعث توجه جدی راقم این سطور به علامهطباطبایی شده است، بههمین خصوصیت بازمیگردد. بهنظر میرسد گشودگی علامه برای فهمیدن و شنیدن اندیشهها و سخنان برخاسته از جهانهای دیگر، باعث طرح نظریۀ ادراکات اعتباری شده است. علامه یگانه متفکر معاصر ایران است که با وجود برخاستن از جهان فکر اسلامی، سعی در تجربۀ جهانهای دیگر هم داشته است. بهنظر میرسد در پی چنین تجاربی درصدد طرح مبانی دیگری برای فلسفه بود، تا تنوع و تکثر پدیدآمده در عالم انسانی را توضیح دهد. نظریۀ ادراکات اعتباری نشاندهندۀ دغدغههای پنهان آن متفکر است. بهگمان صاحب این قلم، قلمرو اعتباریات را میتوان با تسامح، قلمرو فرهنگ، بهمعنای مدرن و معاصر آن دانست. پرسش ناگفتهای که علامه را بهسمت طرح امور اعتباری کشاند، بسیار شبیه پرسشهای متفکرانی مانند ویکو، هردر، کاسیرر و حتی فروید و یونگ است. تفاوت علامه با این متفکران در فضا و بستر تاریخی و فرهنگی آنهاست. متأسفانه، مستندات مستقیم این برداشت بسیار اندک است؛ ولی همین اندک برای آغاز چنین بحثهایی کفایت میکند. شایگان در همان گزارش اضافه میکند: «من در آن زمان نوشتههای یونگ را زیاد میخواندم و در کتاب انسان و جستوجوی روان یونگ غرق بودم. استاد علاقهمند بود بداند کتاب دربارۀ چیست. من در دو کلام مطلب را خلاصه نموده و گفتم، اصل مطلب آن است که ’درحالیکه قرونوسطا روح جوهری و جهانی را موعظه میکرد، قرن نوزدهم توانست روانشناسی فارغ از روح را بهوجود آورد...‘ استاد از این نکته چنان بهوجد آمد که خواست این کتاب حتماً به فارسی ترجمه شود و بعد گفت: ’باید جهان را شناخت. ما نمیتوانیم خود را در برجهای عاجمان محصور و منزوی کنیم‘».
تکثر اخلاق، دین و فرهنگ؛ دغدغه علامه طباطبایی
علامهطباطبایی تشنۀ آشنایی با عوالم متفاوت بود. گسترۀ عالم انسانی را بسیار وسیعتر و متنوعتر از همکسوتان خود میدید که در سنتهای فلسفی و عرفانی و کلامی رشد کرده بودند. بههمین علت، باید برمبنای سنتی که بدان تعلق خاطر داشت، زمینۀ گشودهشدن و درک دیگران را فراهم میکرد. او بیش از معاصران خود، به التزام به هویت خویش و درعینحال خروج از اعتقادات و التزامات خود قادر بود و میتوانست با دیگران همراهی کند تا به مناطق فکری مشترک برسند. مهمترین موضوع برای گفتوگوی متفکرانِ برخاسته از فرهنگها و سنتهای مختلف، یافتن مناطق مشترک است. توان علامه برای همراهی و گفتوگو در مناطق مشترک فکر بینظیر است. مرحوم مطهری معتقد بود عیب کار علامه در نظریۀ اعتباریات آن است که این نظریه در آثار قدما سابقه ندارد؛ اما بهعکس، این را میتوان مزیت کار علامهطباطبایی دانست. مطهری دغدغۀ جاودانگی اخلاق و دین دارد که البته دغدغۀ کلامیِ مهمی است؛ اما علامه دغدغۀ تنوع و تکثر اخلاق و دین و فرهنگ دارد که دغدغۀ فلسفی زمان ما است. اگر این دغدغه پاسخی بیابد، دغدغۀ جاودانگی هم صورت دیگری پیدا میکند. میتوان دغدغۀ جاودانگی را بعد از تأیید تکثر، بهصورت دیگری پاسخ داد.
بر مبنای نظریه علامه، میتوان با هر متفکر دگراندیشی وارد گفتوگو شد
اهمیت نظریۀ علامه، بردن بحث به منطقهای است که کفِ تفکر است و با این مبنا، میتوان با هر متفکر دگراندیشی وارد گفتوگو شد. آغاز بحث از اعتباریات، درواقع آغاز کردن از کف انسان، یعنی از جایی است که از صرفِ وجود طبیعی فرا میرود و فرهنگ آغاز میشود. با توجه به زمینههای پیدایش تفکر فلسفی دربارۀ فرهنگ که از قرن هجدهم آغاز شد، میتوان بحث اعتباریات علامه را آغازی برای ورود به فلسفۀ فرهنگ دانست. برای آغاز چنین بحثی، باید پذیرفت که قلمرو اعتباریات همان قلمرو فرهنگ است. اگر این اصل پذیرفته شود، راه برای اجزای بحث هموار میشود. بههمین جهت مهمترین بخش بحث، توجه به قلمروی است که در سنت تفکر اروپایی، «فرهنگ» نامیده میشود.
انتشارات روزگار نو با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی نشستی را با موضوع بررسی و نقد کتاب «ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ» برگزار میکند. این نشست با میزبانی «گروه تاریخ و تمدن غرب» پژوهشگاه علوم انسانی تشکیل میشود و در آن از کتاب جدید دکتر علیاصغر مصلح رونمایی خواهد شد. همچنین آخرین اثر مصلح توسط استادان فلسفه اسلامی و غرب «رضا داوری اردکانی»، «سیدحمید طالبزاده»، «رضا سلیمان حشمت»، «حسین کلباسی» مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
انتهای پیام/