۳ پسر شهیدم را نذر انقلاب کردم/ "هاشم" دوست داشت مفقودالاثر باشد

3 پسر شهیدم را نذر انقلاب کردم/ "هاشم" دوست داشت مفقودالاثر باشد

خبرگزاری تسنیم: پدر شهیدان "هاشم، حسن و حشمت‌الله رضوان مدنی" گفت: زمانی که خبر شهادت سومین پسر و دامادم را شنیدم، گفتم: خدایا، این قربانی‌ها را از من قبول کن، زیرا از خودت فرزندانی خوب تحویل گرفتم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمانشاه، عصر یک روز پائیزی فرصتی شد که به خدمت پدر و مادر شهیدان رضوان مدنی برسیم. ورود ما هرچند با کمی تأخیر انجام شد ولی گشاده‌رویی و مهمان‌نوازی میزبانان از این تأخیر تأثیری نگرفته بود. سادگی کلام پدر و مادر شهیدان رضوان مدنی سبب شد گفت‌وگو به درازا بکشد. گلایه این خانواده نیز از برخی قضاوت‌ها برای ما ناراحت کننده بود.

از خانواده رضوان مدنی 3 پسر و داماد خانواده به شهادت رسیده‌اند. شهید هاشم رضوان مدنی در سال 1362 و در منطقه عملیاتی میمک به شهادت رسید که وی مفقودالاثر است.

شهید حسن رضوان مدنی از فرماندهان قرارگاه رمضان بود که در عملیات کربلای5 و در سال 1365 به شهادت رسید و شهیدان حشمت‌الله رضوان مدنی و مسعود امیری داماد خانواده در سال 1367 و در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نائل گشتند.

تسنیم: در سفر مقام معظم رهبری به استان کرمانشاه چند بار توفیق دیدار ایشان نصیبتان شد؟

پدر شهیدان رضوان مدنی: در روز ورود حضرت آقا به کرمانشاه برای دیدار با ایشان به فرودگاه دعوت شدم که روی باند فرودگاه یک صف طولانی از اشخاص برای دیدار با ایشان حاضر بودند. این صف با اضافه شدن افراد جدید طولانی‌تر می‌شد و من به‌همراه پدر شهیدان منکرسی از ابتدای صف به اواسط آن منتقل شدیم که با این وجود موفق به زیارت آقا شدم. این نخستین دیدار من با حضرت آقا در سفر ایشان به استان کرمانشاه بود.

بعد از این دیدار برای نماز و نهار به استانداری کرمانشاه دعوت شدیم که به‌دلیل کهولت سن در انتهای نماز به استانداری رسیدم و پس از اقامه نماز در سفره نهار مهمان آقا بودیم. در سفره نهار برای دیدار با حضرت آقا بلند شدم و بی‌توجه به تذکرات خودم را به ایشان رساندم، خدمت آقا رسیدم و کنار ایشان نشستم.

کنار آقا عکس سه پسر و داماد شهیدم را نشان ایشان دادم و عرض کردم که فرزندانم در راه اسلام و امام به جبهه رفته و توفیق شهادت نصیبشان شده است. ایشان از مادر شهیدان سؤال کردند که عرض کردم نیامده‌اند زیرا کارت ورود نداشته‌اند که حضرت آقا فرمودند: می‌بایست مادر شهیدان را ببینم.

در دومین روز سفر مقام معظم رهبری به استان کرمانشاه نیز در دیدار خانواده‌های شهدا با ایشان به‌همراه مادر شهیدان به دیدار آقا رفتیم و در مراسم مشترک نیروهای مسلح کرمانشاه نیز توفیق زیارت ایشان حاصل شد.

تسنیم: مقام معظم رهبری در سفرشان به کرمانشاه در منزل شما نیز حاضر شدند؟

پدر شهیدان رضوان مدنی:بله. البته در ابتدا به‌دلیل اینکه توفیق زیارت آقا نصیب ما شده بود قرار نبود ایشان به منزل ما تشریف بیاورند که پس از اطلاع از این موضوع دلم شکست و آن شب در خواب دیدم ایشان به منزل ما تشریف آورده‌اند و همه اهالی محل با سلام و صلوات دور ایشان حلقه زده بودند.

چند روز بعد خداوند توفیق داد که آقا به منزل ما بیایند. ایشان در مورد کمک بنده به مردم غزه سؤال کردند که عرض کردم: بنا به فرمایش شما برای کمک به غزه، از آنجا که خودم پولی نداشتم، سکه‌های شهدا را که همراه نشان ایثار از رئیس‌جمهور گرفته بودم برای کمک به مردم غزه اهدا کردم.

مادر شهیدان رضوان مدنی:در پایان این دیدار حضرت آقا فرمودند اجازه می‌دهید بروم که بنده عرض کردم: "حاج آقا، چایی نمی‌خورید؟" و ایشان فرمودند: "بیارید تا بخورم" که این به یاد ماندنی‌ترین چایی بود که در زندگی خودم دم کرده‌ام.

تسنیم: در مورد نحوه شهادت فرزندانتان بفرمایید.

پدر شهیدان رضوان مدنی: با شروع جنگ تحمیلی 3 پسرم برای حضور در جبهه ثبت‌نام کردند و هاشم برادر کوچک‌تر نیز با وجود مخالفت‌ها برای حضور وی در جبهه به‌همراه سه برادر دیگر به جبهه اعزام شد.

هاشم چند بار مجروح شده بود و در عملیات میمک برای گشت شناسایی در منطقه حاضر بودند که پس از شناسایی خط یک، در خط دوم دشمن به حضور آنها پی می‌برد که هاشم با این استدلال که همراهان وی متأهل هستند آنها را برمی‌گرداند و برای اینکه بازگشت آنها مقدور باشد یک‌تنه در برابر دشمن قرار می‌گیرد. هاشم تنها فرزندم است که هنوز از جبهه بازنگشته و پیکر وی همچنان مفقودالاثر است.

مادر شهیدان:هاشم همیشه دوست داشت مفقودالاثر باشد.

برادر شهیدان رضوان مدنی:در عملیات کربلای5 و در منطقه شلمچه تعدادی از بچه‌های کرمانشاه مثل شهید باقری و خالوندی شهید شدند که سبب ناراحتی حسن بود، زیرا فیض شهادت نصیب او نشده بود که حسن نیز در هنگام انتقال پیکر این شهدا به کرمانشاه به‌خواست قلبی خودش یعنی شهادت در راه خدا رسید.

حاج حشمت به‌دلیل تخصصی که در فناوری موشکی داشت ممنوع الجبهه شده بود و فرمانده تیپ موشکی بود که از ابتکارات آنها این بود که هر دو تا موشک زمین به هوا را یک موشک زمین به زمین کرده بودند.

در جریان عملیات مرصاد من فرمانده تیپ شیمیایی 23 نصرت بودم که در جنوب مستقر شده بودیم و با شنیدن خبر حمله منافقین، به کرمانشاه بازگشتم که متوجه شدم حاج حشمت و حاج مسعود (داماد خانواده) به جبهه رفته‌اند.

در منطقه کرندغرب در غرب استان کرمانشاه درگیری شدید با منافقین در جریان بود که هواپیماهای عراقی نیز برای کمک به منافقان وارد شده بودند. در این درگیری حاج مسعود مجروح شد که با وجود آتش سنگین دشمن به کسی نمی‌توانستم بگویم برای تهیه آمبولانس به عقب برگردد و خود به عقب برگشتم تا آمبولانسی مهیا کنم ولی در بازگشت متوجه شدم حاج حشمت و حاج مسعود شهید شده‌اند. این منطقه آخرین درگیری رزمندگان اسلام با منافقان پیش از فرار آنها بود.

کار پدرم آب‌رسانی به جبهه‌ها بود که پس از شهادت سومین برادر از طریق بیسیم به وی اطلاع دادم که برای کار مهمی به خانه برگردد. من خبر شهادت بسیاری را به خانواده‌ها داده‌ام و وقتی خبر شهادت سومین برادر و شوهرخواهرم که خواهرزاده پدرم نیز بود به وی دادم و اشک در چشمان پدرم حلقه زد و گفت: خدایا، این قربانی‌ها را از من قبول کن، زیرا از خودت فرزندانی خوب تحویل گرفتم و تو نیز جای خوبی آنها را بردی و مطمئن هستم که فرزندانم در راه امام حسین(ره) رفته‌اند.

پدر شهیدان رضوان مدنی:کار سخت‌تر البته اطلاع شهادت حاج حشمت و حاج مسعود به مادر شهدا و دخترم بود.

تسنیم: فرمودید که خداوند فرزندان خوبی به شما عطا کرده است، کدام ویژگی آنها در نظر شما بارزتر بود؟

پدر شهیدان رضوان مدنی: همه فرزندانم به نماز اول وقت بسیار اهمیت می‌دادند. شرکت در جلسات قرائت قرآن ویژگی دیگر این بچه‌ها بود. از قدیمی‌ترهای محله بپرسید می‌شنوید که این شهدا کمک‌حال اغلب افراد و آشناها بودند.

مادر شهیدان:کنار اینکه درس‌خوان بودند و معدل خوبی داشتند در انضباط هم سرآمد بودند.

تسنیم: حضور شهدا را در زندگی خودتان چگونه احساس می‌کنید؟

پدر شهیدان رضوان مدنی: همیشه دوست داشتم عازم سفر حج بشوم که به‌دلیل نداشتن شرایط و همچنین پول این توفیق به‌دست نمی‌آمد که از طریق دوستی من نیز در میان حاجیان قرار گرفتم. پیش از سفر دختر کوچکم به من گفت: اگر در این سفر هاشم مرا دیدی سلام مرا به او برسان که من حرف او را باور نکردم.

در مسجد النبی و کنار ستون توبه بودم که در حالی دیدم در جماران به‌اتفاق هاشم حاضر هستم. حال خوشی به من دست داده بود که هاشم به من گفت: "بابا، از اینجا برو" و به دری اشاره کرد و وقتی به خودم آمدم دیدم کنار ستون توبه مشغول گریه هستم.

در سفر سوریه و در حرم حضرت زینب(س) بودم که دیدم حسن خودش را به من رساند و گفتم: "حسن جان، چطور آمدی؟" گفت: "برای دیدن مادر آمدم" و رو به من کرد و گفت: "بابا من هم رفتم". وقتی به ایران بازگشتیم پیکر حسن را به ما تحویل دادند.

در آن روزی که پیکر حسن را به ما تحویل دادند گریه کردم که پسر بزرگم از من پرسید: چرا گریه می‌کنی، مگر این بچه‌ها را در راه امام حسین(ع) نداده‌ای؟ که گفتم: گریه من برای تنهایی توست حسین جان، زیرا تو با این برادرانت رفیق و همراه بودی.

مادر شهیدان: من چهار پسر داشتم و چهار دختر که همیشه روز مادر پیش من می‌آیند و هر بار که فرزندان شهیدم را می‌بینم تا مدت‌ها عطر آنها در این خانه وجود دارد. شب‌ها پیش از خوابم احساس می‌کنم که همه آنها در کنارم هستم. و تنها نگرانی من بابت حسین است که با رفتن برادرانش تنها مانده است.

تسنیم: با تشکر از وقتی که در اختیار این خبرگزاری قرار دادید.

پدر شهیدان رضوان مدنی: اگر در لحظات مختلف زندگی خداوند را به یاد داشته باشید خداوند نیز هوای شما را دارد و توصیه می‌کنم همیشه نماز را در اول وقت آن به جا بیاورید.

انتهای پیام/ب*

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon