روایت همسر مرحوم پرورش از زندگی استاد و علاقه ایشان به انقلاب

روایت همسر مرحوم پرورش از زندگی استاد و علاقه ایشان به انقلاب

خبرگزاری تسنیم: حاجیه خانم مصحف همسر مرحوم پرورش ‌به‌حق و انصاف در دستیابی‌های مرحوم به بسیاری از توفیقات از اجر و ثواب آن بی‌بهره نیستند، از مرحوم پرورش می‌گوید؛ خاطراتی زیبا که تنها نگاه تیزبین و ظریف و مهربان یک زن می‌تواند آنها را درک کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، همراه، یار و یاوری که در همه سختی و مصائب زندگی بدون کوچکترین اعتراضی به مرد زندگی‌اش قدم برداشت و دیواری محکم در برابر همه گزندها به زندگی و فرزندان استاد بود، تا وی بتواند با خیالی آسوده‌تر بر مبارزات انقلابی و تربیت فرزندانی که فرمانبردار مقتدای‌شان خمینی کبیر باشند، بپردازد.

این مطالب گوشه‌ای از سخنانی است که همسری فداکار که خود پشت جبهه انقلاب و 8 سال دفاع مقدس برای پیروزی‌ها و هدف‌های مقدس همسرش تلاش کرد، ابراز داشته است. الحق و والانصاف که در قالب یک مصاحبه یک‌ساعته نمی‌توان از تمام دوران چندین ساله زندگی‌اش پرسید و فهمید و همه فداکاری‌های این بانوی سنگردار انقلاب را توصیف کرد.

تسنیم: از دوران زندگی خود با استاد پرورش برایمان بگویید؛ رفتار استاد با شما چگونه بود؟

همسر استاد پرورش: ایشان رفتارشان بسیار خوب و مهربانانه بود، سعی می‌کردند که با بچه‌ها صمیمی باشند و مؤدبانه رفتار کنند، حتی احترام من را همیشه و به‌ویژه جلوی بچه‌ها داشتند و خودشان هم بسیار به مادرشان احترام می‌گزاردند و می‌خواستند یک الگویی برای بچه‌ها باشند زیرا می‌گویند وقتی می‌خواهید بچه‌های‌تان آن طور رفتار کنند، خودتان به آن عمل کنید تا بچه‌ها هم همان طور یاد بگیرند.

تسنیم:مصداق عملی این صحبت‌ها در زندگی استاد پرورش چگونه بود؟

همسر استاد پرورش: یادم است که برخی مواقع بچه‌هایم می‌گفتند، دوستانشان در مدرسه از دعواها و بگومگوهای پدر و مادرهای‌شان حرف می‌زنند ولی فرزندان من می‌گفتند: "ما هیچ وقت ندیدیم پدر و مادرمان با هم مشکل داشته باشند" و از این قضایا تعجب می‌کردند که چطور ممکن است چنین چیزی باشد. ‌بعضی مواقع در جلسات خانوادگی دوستان می‌نشستیم آنها می‌گفتند بالاخره یک بگومگویی هست و من تعجب می‌کردم و خودم هم می‌گفتم پس چطور ما مشکلی با هم نداریم. خدا را شکر رفتارشان خوب بود و هیچ‌وقت با هم بحثی و مخالفتی نداشتیم چون ایشان واقعاً مهربان بودند و برای خانواده بسیار احترام قائل بودند.

تسنیم:آیا استاد در رفتار با پدر و مادر خود نیز این‌گونه عمل می‌کرد؟

همسر استاد پرورش: این اواخر مادرشان کسالتی پیدا کرده بودند و حدود 2 ماهی بستری شدند که حاج آقا برایشان 40 زیارت عاشورا نذر کردند و یک شب زیارت عاشورا را نیمه‌شب خوانده بودند و صورتشان را بر کف پای مادر گذاشته بودند چون روایت است که "بهشت زیر پای مادران است" می‌گفتند: همین که کف پای مادرم را بوسیدم، یک‌دفعه انگار یک صحنه‌ای مثل یک باغ خیلی عظیم جلوی چشمم ظاهر شد و از این باغ‌های دنیایی نبود، مثل همین باغ‌های بهشتی که توصیف می‌کنند و تازه دیدم واقعاً این که می‌گویند بهشت زیر پای مادران است، من این صحنه را دیدم خیلی برایم عجیب بود.

تسنیم:در صورت امکان، از خاطرات استاد در دوران بعد از انقلاب برایمان بگویید.

همسر استاد پرورش:شما درباره خاطرات من از ایشان در بعد از انقلاب سؤال کردید، به شما می‌گویم که بعد از انقلاب هم برنامه‌های سخنرانی‌های زیاد در مکان‌های مختلف بود. یادم است همان دوران نخست انقلاب که هنوز پیروزی قطعی نشده بود، ساواک از ایشان قول گرفته بود که سخنرانی نکنند ولی ایشان باز هم سخنرانی می‌کردند و بعد از انقلاب هم دیگر مرتب دنبال همین برنامه‌ها بودند و مدام به تهران رفت و آمد داشتند تا این که انتخابات خبرگان شد و ایشان به‌عنوان نماینده خبرگان انتخاب شدند و رفتند، ما آن زمان اصفهان بودیم ولی خودشان 2 روز آخر هفته به اصفهان می‌آمدند.

بعد هم که برنامه نمایندگی‌شان در مجلس شروع شد، می‌گفتند: سخت است که من هر هفته بیایم اصفهان، و قرار شد که ما هم به تهران برویم چون در این مدت بچه‌ها مدام دلتنگی پدر را داشتند و بالاخره راهی تهران شدیم. آن زمان یک پیکان داشتیم و گفتند: فقط اسباب ضروری در حد عقب یک پیکان را همراه بیاورید، چون ممکن است ما یک هفته دیگر مجبور شویم برگردیم. بالاخره تهران در ساختمان دوطبقه و طبقه بالای خانه یکی از دوستان و تقریباً کمتر از یک سال سکونت داشتیم و به‌دلیل مشکلاتی که منافقان ایجاد می‌کردند، گفتند: اینجا امنیت ندارد و به وزارت‌خانه آموزش و پرورش بیایید، و تقریباً یک سالی هم آنجا سکونت داشتیم. یادم می‌آید در آنجا هم با پرتاب نارنجک به محوطه وزارتخانه وضعیت ناامن شده بود و به‌خاطر حفظ امنیت در پادگان و در طبقه پایین منزل آقای سالک مستقر شدیم و همان جا 10، 15 سال ماندیم و بعد از آن زمان یک آپارتمانی را با فروش خانه اصفهان در تهران خریداری کردیم.

تسنیم:درباره فعالیت‌هایی که استاد در زمان جنگ می‌کردند، توضیح دهید. آیا اصلاً ایشان در مورد مباحث و مشکلات بیرون از خانه و جنگ با شما صحبت می‌کردند؟

همسر استاد پرورش: در زمان جنگ چون در شورای عالی دفاع بودند، هفته‌ای یک بار به اهواز می‌رفتند و با بنی‌صدر یا حضرت آقا می‌رفتند، البته از خاطراتشان در خانه خیلی چیز تعریف نمی‌کردند، ولی رفتنشان را یادم است که می‌رفتند و ما هم نگران و دلواپس ایشان بودیم که خدای ناکرده مشکل یا خطری برایشان پیش نیاید ولی الحمدلله می‌رفتند و می‌آمدند و خطری برایشان پیش نیامد یا که به ما چیزی نگفتند.

تسنیم:آیا نکته‌ای بود که استاد بر آن تأکید ویژه‌ای داشته باشند؟

همسر استاد پرورش:ایشان نظم خاصی داشتند و روی روشن کردن حتی چراغ بسیار به بچه‌ها توصیه داشتند که اسراف نشود. می‌گفتند: فکر نکنید برای پولش است، این هر یک لامپی که اینجا کمتر روشن کنید، یک خانه دیگر می‌تواند یک لامپ روشن کند و آنهایی که در معرض کمبود برق هستند، بتوانند از یک شعله بهره‌مند بشوند. حتی بعضی موقع‌ها کسی به خانه می‌آمد و می‌گفت: وای، چقدر خانه‌تان نورش کم است، با اینکه 2، 3 لامپ بود که بشود روشن کنیم ولی یکی از آنها را بیشتر مایل نبودند که روشن باشد.

استاد نظم خاصی روی کارهای‌شان داشتند و اگر از کسی پول دریافت می‌کردند یا به یک کسی پول می‌دادند، بسیار تأکید داشتند که حتماً یک یادداشتی به آن فرد بدهند یا از آن فرد بگیرند که می‌گفتند: ما از یک ساعت دیگرمان خبر نداریم، و به اطرافیانشان هم توصیه می‌کردند: حتماً این کار را بکنید اگر از کسی امانتی پولی می‌گیرید، این را بنویسید که مکتوب باشد بدانید.

از خصوصیات دیگر رفتاری ایشان اینکه اصلاً دوست نداشتند چیزی در زمینه مالی به نامشان باشد حتی تا لحظه قبل از فوتشان نیز جز لباس‌های‌شان چیزی به نام خودشان نبود و از مال دنیایی حتی حقوق‌هایی که می‌گرفتند، در حد نیاز خانه برمی‌داشتند و بقیه‌اش را برای کار فقرا و مستضعفان خرج می‌کردند.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon