پرونده ویژه "تشیع انگلیسی" و "امیرکبیر" در ماهنامه عصر اندیشه


پرونده ویژه "تشیع انگلیسی" و "امیرکبیر" در ماهنامه عصر اندیشه

خبرگزاری تسنیم: چهارمین شماره مجله "عصر اندیشه"همراه با پرونده های ویژه درباره "تشیع انگلیسی"، "موسیقی بنجل" و "اخبار بد" منتشر شد.

 

 
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، چهارمین شماره مجله "عصر اندیشه" به مدیرمسئولی محمدمهدی دانی و سردبیری پیام فضلی نژاد همراه با پرونده های ویژه درباره "تشیع انگلیسی"، "موسیقی بنجل" و "اخبار بد" منتشر شد.  

«تاریخ بی خردی بریتانیا» عنوان نخستین گفت وگویی است که «عصر اندیشه» با «جرمی کوربین» از قدیمی ترین نمایندگان مجلس عوام انگلیس درباره «جنگ های مذهبی خاورمیانه» در بخش «تاریخ سری» به چاپ رسانده است. کوربین که 3 دهه است در مجلس انگلیس حضور دارد در مصاحبه ای اختصاصی با «عصر اندیشه» توضیح می دهد که چگونه «سیاست ترویج لیبرالیسم دینی در بریتانیا به ترویج رادیکالیسم مذهبی انجامید.» او در این گفتگو به سوالات سیدمهدی میرطالب درباره تشیع انگلیسی و شیعه لندنی پاسخ داده است. این مجله سپس به انتشار مناظره منتشر نشده دکتر عبدالکریم سروش با آیت الله مصباح یزدی پرداخته است.



سروش و مصباح در این مناظره به فنی ترین و دقیق ترین مباحث معرفت شناسی و روش شناسی علوم انسانی تحت عناوین "ادراک منطقی تجربه ذهنی" و "امکان نظری تجربه حسی" پاسخ داده اند. عصر اندیشه در این بخش همچنین گزارشی کامل از همه مناظره های سروش از ابتدای انقلاب تاکنون به قلم دکتر رها بهار به چاپ رسانده است.  

عصر اندیشه در بخش "پاره های فکر" با دکتر حسین کچویان درباره جامعه شناسی ناکارآمدی و زوال نظری به گفتگو نشسته و در جستجوی پاسخ این سوال است که "آیا انقلاب اسلامی توان غلبه بر چالشهای مذهبی را دارد؟" کچویان معتقد است که الگوهای انقلاب تحقق نیافته و در حوزه هایی مانند اقتصاد کاملا وا داده ایم.  

مهمترین پرونده ویژه این شماره عصر اندیشه درباره "تشیع انگلیسی" با تیتر "تحدید شیعه با شریعت" و شامل ١٥ یادداشت و گفتگو است که سرمقاله سردبیر مجله را نیز به موضوع خود اختصاص داده است.
 

پیام فضلی نژاد در چهارمین سرمقاله اش با اشاره به ٢ دی سالروز قتل امیرکبیر می نویسد: امیرکبیر را می‌توان اولین دولتمردِ شهید مبارزه با «تشیع انگلیسی» و قهرمان پیکار با انحراف دینی دانست، اما پراگماتیست‌های اسلامیِ مصلحت‌گرا در ماه‌های گذشته بیش از همیشه کوشیده‌اند امیرکبیر را تا حد یک رجل تکنوکرات تقلیل دهند که اولین کارگزار از سنخ «کارگزاران سازندگی ایران» و مدافع سرمایه‌داری ملی بود.

با این حال، هر تئوری تاریخی و تبیین سیاسی که امیرکبیر را به دام لیبرالیسم و پراگماتیسم می‌اندازد، لاجرم از حیث نظری با بابیت و بهائیت و اقسام کهنه و جدید «تجدیدنظرطلبی دینی» نیز درمی‌آمیزد و می‌سازد. در حالی که امیرکبیربه هیچ سازشی تن نداد و در عصر نوسازی شیعه برای دفاع از حقیقت شریعت، 3 تن از پیشروان این جریان (باب، بهاءالله و قره‌العین) را پس از شورش و فتنه‌گری، اعدام و تبعید کرد.  

دکتر یعقوب توکلی نیز در این پرونده با ارائه مقاله "میرزا در انزوا" به بازخوانی تاریخ نفوذ استعمار در حوزه های دینی پرداخته است.

دکتر شهریار زرشناس نیز از تحجر دموکراتیک سخن می گوید و سرشت التقاط را واکاوی میکند. دکتر سعید بهمن پور استاد دانشگاه کمبریج دوری و نزدیکی گفتمان هایی مانند روشنفکری دینی و سنت گرایی اسلامی را با نگرشهای استعماری می سنجد و آیت الله محسن اراکی، رئیس مجمع تقریب مذاهب نیز به این سوال پاسخ می دهد که آیا انگلیس کارخانه ساخت مرجع تقلید دارد؟

بازشناسی جریان بیت سیدصادق شیرازی از محورهای این پرونده است و در کنار دیدگاه های آیت الله اراکی، حجت الاسلام حسینعلی نقده دوزان، مدیر امور شعیان مجمع جهانی اهل بیت نیز معتقد است که جریان شیرازی در حال تبدیل به یک فرقه مذهبی است.  

در پرونده ویژه تشیع انگلیسی حسام الدین برومند، مهدی عرفاتی، علیرضا معاف، معدی مسایلی و مجتبی احمدی نیز دیدگاه های خود را ارائه کرده اند.   

بخش "جهان علوم انسانی" عصر اندیشه پرونده ای را با ١ مقاله درباره "قربانیان اخبار بد" منتشر کرده و علی اکبر جناب زاده دبیر پرونده در ابتدای آن خبر از سونامی سرطان ناشناخته ای به نام "اخبار بد" می دهد که یک فاجعه رسانه ای است و هر روز بر تعداد قربانیان آن از حیث روانی افزوده می شود.

در این پرونده زهرا قزیلی با محمد بلوری (پدر حادثه نویسی در مطبوعات) گفتگو کرده و بلوری تحلیل میکند که چگونه انتشار اخبار اسیدپاشی یا سونامی سرطان در ایران در خدمت منافع سیاسی گروهها و جناح ها در آمده است.
در این پرونده بخشی از کتاب منتشر نشده "چرا نگران میشویم؟" اثر پل مک گی و مقالاتی از جسی سینگال، تام استافورد و... به چاپ رسیده است.  

در بخش هنرنامه مجله عصر اندیشه گفتگویی متفاوت با مجید انتظامی منتشر شده و این موسیقی دان پیشکسوت در مصاحبه با کیوان امجدیان از نقش دولت و مردم در سقوط موسیقی معاصر میگوید و دلایل ابتذال فراگیر این روزها را شرح میدهد.

علیرضا محمودی ایرانمهر نیز چهارمین بخش از سلسله نوشتارهای خود با موضوع تکنیکهای نویسندگی را درباره "دستور زبان داستانی" نوشته است.

دغدغه های فرهنگی نیز به قلم محسن حدادی با تیتر "وقتی همه خوابیم" به چاپ رسیده و محمدرضا کائینی، پژوهشگر تاریخ معاصر، از راز جلالت جلال آل احمد گفته است.


 نیما افشار نادری در ادامه یادداشتهای "در ستایش خواندن" به فلسفه خوانش می پردازد. عصر اندیشه تابلوی رنگ روغن "جاده گمشده" اثر استاد علیرضا ذاکری را در صفحه دوم جلد خود چاپ کرده است.

چهارمین شماره عصر اندیشه در ١٣٢ صفحه و با قیمت ٦ هزار تومان منتشر شده است.

اما متن کامل سرمقاله پیام فضلی نژاد، سردبیر عصر اندیشه به این شرح است:

«امیرکبیر؛ مردی که تمام نمی‌شود»

اولین دولتمرد شهید مبارزه با تشیع انگلیسی

امیرکبیر را می‌توان اولین دولتمردِ شهید مبارزه با «تشیع انگلیسی» و قهرمان پیکار با انحراف دینی دانست، اما پراگماتیست‌های اسلامیِ مصلحت‌گرا در ماه‌های گذشته بیش از همیشه کوشیده‌اند امیرکبیر را تا حد یک رجل تکنوکرات تقلیل دهند که اولین کارگزار از سنخ «کارگزاران سازندگی ایران» و مدافع سرمایه‌داری ملی بود.

با این حال، هر تئوری تاریخی و تبیین سیاسی که امیرکبیر را به دام لیبرالیسم و پراگماتیسم می‌اندازد، لاجرم از حیث نظری با بابیت و بهائیت و اقسام کهنه و جدید «تجدیدنظرطلبی دینی» نیز درمی‌آمیزد و می‌سازد. در حالی که امیرکبیر به هیچ سازشی تن نداد و در عصر نوسازی شیعه برای دفاع از حقیقت شریعت، 3 تن از پیشروان این جریان (باب، بهاءالله و قره‌العین) را پس از شورش و فتنه‌گری، اعدام و تبعید کرد. چرا چنین قضاوت می‌کنیم؟

عصر نوسازی مرجعیت شیعه

در آستانه قرن 19.م، وقتی عصر طلایی مدرنیته و دوران اقتدار سیاسی فلسفه لیبرال آغاز گشت و تکاپوهای فلاسفه مدرنِ عصر روشنگری اروپا مانند کانت، ولتر، روسو، مونتسکیو و... سرانجام به جدایی «عقل تجربی» از «معرفت دینی» در فلسفه مدرن انجامید، منازعات حکمی و مباحثات فقهی گسترده‌ای میان نظریه‌پردازان مسلمان شیعه و سنی جریان داشت و جامعه ایران در عصر قاجار مسیری سراپا متفاوت با غرب را می‌پیمود. هر قدر زمینه‌های اجتماعی و بسترهای نظریِ تفکیک فلسفه و علم از مذهب و جدایی دین از سیاست در بریتانیا، فرانسه و آمریکا مساعد به نظر می‌رسید، به همان میزان در شرق و بالاخص ایران پایگاه اجتماعی شیعه امامیه و هژمونی تئوریک تشیع ناب هر روز گسترش بیشتری می‌یافت و هنوز نشانی از ظهور گفتمان‌های اومانیستی یا افول اندیشه‌های مذهبی به چشم نمی‌آمد.

خیزش معرفتیِ جناح «اصولیون شیعه» از ابتدای عصر قاجار وضعیت تاریخی جدیدی را پدید آورد و کوشش‌های فقیه بزرگ وحید بهبهانی، به سال‌ها حکومت بلامنازع «اخباریون» بر فقه شیعی پایان داد. شریعتِ این جهانی و احکام همگانی از رهگذر «بازنویسی فقه» و آمیختن «عقل» و «نقل» در امتداد راهی که علامه مجلسی از عصر صفویه آغاز کرده بود، اینک در صورتی تازه و منظومه‌ای نو ظهور می‌کرد. اصولیون، باب‌های جدیدی از جمله «اجتهاد» در فقه را از همین دوره گشودند و نهاد «مرجعیت» اصالت معرفتی خود را بازیافت.

میرزای قمی، برترین عالم اصولیون عصر و از شاگردان علامه بهبهانی که در زمان فتحعلی شاه قاجار حوزه علمیه اصفهان را به شهرت رساند، در قامت یک «فقیه جامع‌الشرایط» عمل می‌کرد و اجازه مصرف زکات برای جنگ علیه بیگانگان را می‌داد. وجوب تقلید از مجتهد از همین عصر مقبولیت عمومی یافت و روند شتابان تکوین مبانی امروزین فقه شیعه اثنی‌عشری آغاز شد؛ چنانکه مهم‌ترین دستاوردهای عقل دینی مانند مفهوم «نیابت امام» با اجماع علما به منصه ظهور رسید.

در دوره‌ای که جامعه ایران به افلاس عظیم اخلاقی و اجتماعی افتاده بود و با انحطاط موجود، عملاً از هر حیث ورشکسته به نظر می‌رسید، دوره طلایی موسسان زبده فقه سیاسی ما آغاز شد و نخستین کوشش‌های فقیهان عارف برای پیدایش یک بیداری دینی در جامعه خرافی آن روز پدیدار گشت. نظریه بنیادین «مجتهد به مثابه نایب عامِ امامِ غایب» هرچند از دوره شیخ مفید (از علمای آغاز غیبت کبرا) زمزمه می‌گشت، اما شاگردان علامه بهبهانی بحث ولایت عامه فقها را در تئوری و عمل به صجنه آوردند و این چنین، سرچشمه‌های معرفتیِ اقتدار شیعی شکل گرفت.

ابتدا ملا احمد نراقی اثبات کرد که «حکومت حق امام عصر و در زمان غیبت، حق فقیه است» و روی اصل «ولایت فقیه» پای فشرد. با اتکاء به همین اصل، میرزای قمی زیربار تائید مشروعیت سیاسی فتحعلی شاه نرفت، ادعای «اولی‌ الامر بودن شاه» را رد کرد و حتی گفت: «نمی‌دانم از حکایاتی مثل ولایت امر شاه یا نزدیکی او به صوفیه چه خاکی بر سر کنم!» پس از او، شیخ مرتضی انصاری، مرجع بلامنازع و صاحب «مکاسب» و «رسائل»، در دوران ناصرالدین شاه مشروعیت حکومت قاجار را به رسمیت نشمرد.

درست در زمانی که با فتوحات ناپلئون در اروپا کلیساها به سبب فساد روحانیت مسیحی در جنگ با عرفی‌گرایی پروتستان شکست خورده بودند، نهاد دین در ایران قدرت بیشتری می‌یافت و محمدشاه از آن وحشت داشت. او یکبار به آیت‌الله نجفی اصفهانی که اطاعت از فقیه به عنوان اولی‌الامر را واجب می‌دانست و برای همین نمایندگان زیادی در کشور داشت، پیغام داد «مگر کارخانه مجتهدسازی راه انداخته‌اید؟» مردم به روحانیتِ متعهد اعتماد داشتند و به تدریج سررشته اکثر امور، از احوال شخصیه تا جهاد را به دست آن می‌سپردند.

 دین اگر در اروپا در حاشیه به سر می‌برد، برعکس در ایران به عنوان یک «جامعه مدنی» قدرتمند شناخته می‌شد که خصلتی سکولار نداشت و منفعل نبود، بلکه بر سیاست و حاکمیت نیز اثر می‌گذاشت؛ همان عرصه‌های عمومی که سکولاریسم به زعم خود می‌کوشید آن‌ها را از چنگ مذهب نجات دهد، اما الهیات شیعی مانند یک بن‌بست تئوریک راه رخنه مدرنیته را به ساخت دینی و بافت اجتماعی کشور بسته بود.

باب، روشنفکران صوفی و فتنه مذهبی

در پی منازعات معرفتیِ پردامنه تاریخی، سرانجام مجتهدان شیعی موفق شدند اخباریون را به عقب براندند. مقلدان فقه امامیه گسترش یافتند و معرفت‌شناسی دینی راه جدیدی را می‌آزمود، در حالی که یک جریان متحجر شبه شیعی در حال ساخت‌یابی بود: صوفیه؛ فرقه‌ای که می‌خواست با «اشراق ناشی از حشیش» به عرفان ناب برسد و در اندیشه اخلاقی نیز میراث فلسفی یونانیان را به ارث برد و بدین‌ترتیب، شرک‌آلود شد. شیخ احمد احسایی، روحانی‌ای که روزگاری پای درس علامه وحید خراسانی می‌نشست، کمی پیش از آغاز سلسله قاجار و همزمان با تجدید حیات تشیع ناب، «فرقه شیخیه» را تاسیس کرد و از این نقطه، ردپای «بریتانیا» در عرصه مذهبی ایران بیشتر آشکار شد. تشیع انگلیسی دوشادوش تشیع ناب در عرصه عمومی پیش می‌آمد و یک مهندسی معکوس مذهبی جریان داشت. به روایت فریدون آدمیت، شیخیان سرانجام «به ابطال شریعت، نفی نبوت و حتی انکار ربانیت» رسیدند و به همین دلیل «نماینده جناح روشنفکر شیعیان» شدند. این روشنفکران صوفی، زمانی که مفهوم فقاهت و مرجعیت در حکمت اسلامی جان گرفت و جامعه ایران اندک نشانه‌های استعداد و آمادگی برای خرافه‌زدایی را نشان می‌داد، خود را «باب» و واسطه امام عصر معرفی کردند. بدعت باب گرچه هوادارانی یافت، اما پتانسیل اجتماعی فراگیری نداشت و فاقد عقبه تئوریک بود؛ با این حال، فتنه‌ای مذهبی به راه انداخت.

برخلاف باورهای رایج و تصورات عامه در میان مردم از تصوف و صوفی‌گری یا همان روشنفکران دینی متقدم، این فرقه تنها در ظاهر دعوی «جدایی دین از سیاست» و عزلت‌گزینی می‌کرد و در عمل پایبند به این شعارها نبود؛ چنانکه امروز نیز روشنفکران دینی متاخر و لیبرال‌های مسلمانی که این شعار را می‌دهند، در صحنه عمل سیاسی به گونه‌ای دیگر ظاهر می‌شوند.

 ناگهان در مسیر تاریخ، یک تلاقی بزرگ رخ داد که تا آن زمان بی‌نظیر به نظر می‌رسید: بیش از 160 سال قبل، «نهاد دولت» به صدرالاعظمی میرزا تقی خان امیرکبیر و «نهاد دین» که اینک تحت ید فقیه جامع‌الشرایط قرار داشت، به هم آمیختند و علیه «بابیت» که حالا از یک فرقه درویشی به گروهی مسلح تبدیل شده بود، مبارزه کردند. سیدعلی محمد شیرازی (معروف به باب) که حتی از دید میرزا آقاسی صوفی‌مشرب نیز یک «دیوانه جاهل جاهل است که دعوی نیابت نکرده، بلکه دعوی نبوت کرده» و «نشئه آثار حشیش» است - اما می‌خواست آلترناتیو شیعه ناب باشد- در این دوره تفسیری پرت‌وپلا از مهدویت و خاتمیت داد.

باب که 5 سال را در بوشهر گذراند و با انواع کمپانی‌های یهودی روس و انگلیس ارتباط داشت و در ضمن تفاسیر قرآنی، هوادارانش را به شورش و زمینه‌سازی برای ظهور فرامی‌خواند؛ شورش‌هایی که قتل فیج مردم، آتش‌زدن و دست و پا بریدن مخالفان باب را در پی داشت و 3 جنگ داخلی را به راه انداخت: جنگ‌های قلعه طبرسی، نیریز و زنجان. دقیقا در نیمه قرن نوزدهم (سال 1850 .م) و در دوره 3 سال و 1 ماه و 27 روزه صدارت امیرکبیر، زمانی که امیر برنامه اصلاحات دینی را فارغ از سیطره تجدد غربی پیش می‌برد، «فتنه بزرگ باب» شدت گرفت.
شیرازی در دو سال و نیم آخر عمر 41 ساله‌اش خود را «نقطه اولی» و «مظهر الاهی» خواند و گفت «من همان قائم موعود، مهدی منتظر و امام ثانی عشر هستم.»

قهرمان مبارزه با تشیع انگلیسی

سیاست مذهبی امیرکبیر به عنوان رئیس دولت برای شناخت تاریخ مبارزه علیه «تشیع انگلیسی» آن هم در برهه نوزاییِ گفتمان شیعه ناب حائز اهمیت است. در کنار فقهای متعهد شیعه، آن زمان هم مانند امروز، روحانیت وابسته به استعمار (به روایت امام خمینی از دو نوع ملاهای بیشعور و آخوندهای فاسد) در سیاست و حکومت فعال بود. امیرکبیر اساساً با آخوندهای انگلیسی سر جنگ داشت و نمونه‌ آن، مناسباتش با میرزا محمدمهدی امام جمعه تهران بود؛ امام جمعه‌ای که یکبار مردم می‌خواستند او را برای حق‌ستانی و تظلم‌خواهی نزد دربار بفرستند، اما به حرمسرایش در رفت و همیشه یک پایش در سفارت انگلیس بود.

امیرکبیر اجازه نمی‌داد چنین شخصی در کار دولت تصرف کند و البته این به معنای مخالفت با دخالت روحانیت در امر سیاست نبود. او با خرافات دینی، از «قمه‌زنی» و «جن‌گیری» تا «مارنویسی» و دعوی «معجزه» امام جمعه تبریز مبارزه می‌کرد و به تحرکات کنسول و سفارت انگلیس که در گسترش این خرافه‌ها پیشقدم بودند، سخت حساس بود.
کار به جایی رسید که امیرکبیر عملاً امام جمعه مورد توجه انگلیسی‌ها را حصر کرد و در دستوری به حمزه میرزا حکمران آذربایجان نوشت: «قدعن صریح بفرمایند که از جای خود حرکت نکرده و در همانجا مشغول دعاگویی باشد!» همین سیاست بود که وزیر مختار انگلیس در ایران را به دشمن درجه یک او و عارفان مبارزه‌جو را به دوستدارانش بدل ساخت و برخلاف امیرکبیرهای جعلی معاصر، پادشاهی بریتانیا نمی‌توانست چشم طمع به او بدوزد.

امیرکبیر را از یک سو دولتمردی اهل مدارا می‌شناسیم که برای اقلیت‌های مذهبی «حقوق برابر اجتماعی» قائل شد و از سوی دیگر سیاستمداری دلیر می‌دانیم که به عشوه و رشوه کسی فریفته نمی‌شد. در کنترل فتنه بابیه نیز همین شخصیت مستحکم به یاری‌اش آمد و صبر و حوصله‌ای قهرمانانه داشت. یک سال پیش از سلطنت ناصرالدین شاه، باب در جلسه مناظره با روحانیون در تبریز همه ادعاهای خود را پس گرفت و در حضور ولیعهد توبه‌نامه نوشت، اما مدت کوتاهی بعد، در سال 1849.م حواریون باب مدعی «فتح کره ارض» شدند و 3 جنگ خونین را آغاز کردند. امیرکبیر در مواجهه با «تشیع انگلیسی» تدبیری چندلایه داشت که کنت دوگبینو در کتابش شرح داده است. او می‌نویسد صدراعظم فهمید که «بهترین راه برای برانداختن باب آن است که او را از معنا نابود کند. بنابراین، او را از زندان چهریق ارومیه بیرون آورد تصمیم گرفت باب را آنطور که هست به مردم نشان دهد، چون وقتی در زندان بود، به واسطه تبلیغات، هاله‌ای از رنج و پارسایی و دانش و سخن‌دانی او را فراگرفته بود... در واقع، میرزا تقی خان باب را عامی شارلاتان و آشفته خیال کم‌دلی می‌دانست که اول باید رسوا می‌شد.»

ظاهراً امیرکبیر جامعه‌شناسیِ فرقه‌های تشیع انگلیسی را به خوبی می‌شناخت. کار او از چند جهت زیرکانه بود و توانست در بدنه هواداران بابیت شکاف عظیمی بیاندازد.

همانطور که شیخ حسین لنکرانی نیز در خاطرات خود روایت کرده، مومنین ساده‌دلی که به سراغ آوازه باب رفتند، به زعم خود به سراغ کسی رفته‌اند که صرفاً داعیه ارتباط مستقیم با حضرت ولیعصر (عج) را داشت و ادعای دیگری اعم از مهدویت و نبوت نمی‌کرد. این مومین ساده‌دل که اکنون نیز بخش‌های مرده جامعه دینی و انرژی «تشیع انگلیسی» را می‌سازند، آن هنگام به عنوان توده اولیه هواداران باب، تنها هاله‌ای قدسی از «سیدعلی‌محمد شیرازی» را می‌دیدند و ماهیت او را نمی‌شناختند. از این رو و به اعتقاد لنکرانی، سرمایه اولیه غائله بابیه «همین سنخ مردم متقی و متنسک، اما ساده‌لوح و بی‌خبر» بودند که باب را مفسر باطن و روح قرآن و تحقق‌بخش پیش‌گویی‌های اخبار و احادیث می‌دانستند. پس از رسوایی معنوی شیرازی، امیرکبیر تصمیم آخر را گرفت و در 26 شعبان 1266 ه‍.ق دستور اعدام او را داد. کمتر از یک سال بعد، حسینعلی نوذری (بهاءالله و جانشین بعدی باب) را نیز به کربلا تبعید کرد، اما اقدام مهم دیگر امیرکبیر که در روایات تاریخی از آن کمتر سخن به میان آمده، اعدام «طاهره قره‌العین» شاعر مشهور و از پیشگامان «تشیع انگلیسی» توسط صدراعظم مقتول ماست. او را که به همخوابی با سران بابی شهرت داشت، نخستین زن بابی دانسته‌اند که روبنده از صورت برگرفت، کشف حجاب کرد و گفت با آمدن آیین بیانی (کتاب باب) احکام اسلام ملغی شده است. امیرکبیر طاهره را یک سال در حصر خانگی نگه داشت و پس از آنکه او تقاضای ملاقات با شاه را کرد و ناصرالدین شاه نیز مایل به ازدواج با او شد، حکم اعدامش را داد. بسیاری از مورخان معتقدند زمان‌سنجی امیرکبیر در اتخاذ تصمیم مرگِ طاهره، تشیع انگلیسی را از دستیابی تام و تمام به حکومت و تاسیس سلطنت بابیه بازداشت. البته هزینه این سیاست، قتل امیر بود.

چنین است که امیرکبیر را قهرمان مبارزه با تشیع انگلیسی می‌دانیم؛ مردی که تمام نمی‌شود، همانگونه که فتنه‌های مذهبی تمامی ندارد. اینک «تشیع انگلیسی» که از قرن 19.م در بحبوحه ساخت‌یابی اجتماعی و تکوین فقه سیاسی شیعه ظهور کرد تا سرچشمه‌های اقتدار اسلام ناب را بخشکاند، در موقعیت تاریخیِ متفاوت و در هنگامی که حاکمیت ولایت فقیه میراث‌دار دستاوردهای عصر طلایی نوسازی شیعه است، به صحنه بازگشته، اما به سنت تاریخ، همچنان در مقابل «شیرازی بد» (مانند سیدمحمد علی شیرازی)، «شیرازی خوب» نیز (چون میرزای بزرگ، محمدحسن شیرازی) وجود دارد؛ فقهای راستینی که دست‌کم 200 سال است سیاست‌های انگلیس در مهار آنان شکست خورده است.
منبع:باشگاه خبرنگاران

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon