اینجا قم است؛ خادمان حضرت معصومه(س) میزبان زائران بهشت
خبرگزاری تسنیم: اینجا قم است و مردانی از جنس نور و عاطفه به احترام زائران دختر موسی بن جعفر(ع) میزبان زائران بهشت میشوند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، وارد بارگاه کریمه اهلبیت(س) که میشوی اولین چیزی که توجهت را جلب میکند حضور پررنگ خدام بارگاه دختر خورشید است. مردانی از جنس نور و عاطفه به احترام زائران دختر موسی بن جعفر(ع) میزان زائران بهشت میشوند.
صبح زود برای گفتوگو با خادم خورشید وارد حرم شدم.از خادم جوانی که مسئول انتظامات صحن صاحبالزمان(عج) بود آدرس آقای شهریاری را پرسیدم، گفتند برای شرکت در خطبهخوانی به مسجد اعظم رفته است.
از میان خدامی که همه بهصف ایستاده بودند صدایش کردم، قامتش خمیده بود، زیارتنامه دختر خورشید در دستانش میلرزید؛ گرد پیری بر صورتش نشسته و لرزش دستانش طبیعی است.
کاظم شهریاری از خاطراتش میگوید از کرامتهایی که به چشم دیده است ازنظر او اینجا بهشت ایران که نه، اینجا بهشت زمین است. 71 ساله است و 15 سال خادم مسجد مقدس جمکران بوده و سالهاست که به جاروکشی آستان خواهر خورشید هشتم افتخار میکند.
انگار بخشی از تاریخ شفاهی مسجد مقدس جمکران و حرم مطهر شده است؛ کمی به ذهنش فشار میآورد و از صندوق خاطراتش خاطرهای از مسجد مقدس جمکران بیان میکند. چشمانش را به هم میفشارد و انگار میخواهد این خاطره را بازخوانی کند، گفت یادم میآید چندین بار نوزادی را به مسجد میآوردند تا شفا بگیرد اما فایده نداشت تا اینکه یکشب بالاخره شفا گرفت، من شاهد این کرامت بودم. دور چاه عریضه همیشه پر از بیمار بود؛ بیمارانی که از همهجا قطع امید کرده بودند روزهای زیادی را در مسجد مقدس به انتظار شفا مینشستند و هرکدام که مصلحت بود شما میگرفتند.
کرامتهای زیادی در این سرای بهشتی دیدهام
شهریاری از خاطرات آن شب و کرامت حضرت موعود(عج) گفت: آن شب مادر، نوزادش را که فلج بود کنار چاه رها کرد و رفت تا دم دمای صبح حواسم به بچه بود. نمیدانستم مشکلش چیست اما میدیدم کوچکترین حرکتی ندارد؛ نزدیک صبح یکباره نوزاد غلطی زد و حرکت کرد. مادرش که از دور شاهد بود کودک را در آغوش گرفت. همهمهای در مسجد برپا شد مادر نوزاد گفت شفایش را از آقا خواستم؛ گفتم یا شفا بده یا کودک را رها میکنم اما خدا امیدم را ناامید نکرد.
اینها قطرهای از دریای خروشان کرم است، به اینجای قصه که میرسد بغضش آب میشود یکی دو نفر که کنارش ایستادهاند گریه میکنند. با دستنشان میدهد و میگوید او را ببین متخصص مغز است و هفتهای یک روزبه این آستان خدمت میکند.آنیکی که آن گوشه دعا میخواند استاد دانشگاه است هفتهای چهار ساعت خدمت میکند.
از شغلش که میپرسم میگوید نظامی و بازنشسته است، نظامیها کمی منضبط و کمی هم خشک هستند وقتیکه پرسیدم بین شغل نظامی و خدمت در این محیط مهر و صفا چه تعارضی وجود دارد؟ لبخندی ملیح میزند و میگوید کدام تعارض وقتیکه خداوند نظم را سرمایهای مهم برای رشد انسانها میداند.
او از ساعتهای ملکوتی خدمت در این آستان که حرف میزند بغض راه گلویش را میبندد و اشک در چشمانش مهمان میشود، میگوید ما دعوتشدهایم خدا را هزاران بار شکر که ما را به سمت خودش فراخوانده است.
هستی عزادار دختر موسی بن جعفر(ع) است
پیرمرد خادم نگاهش به معماریهای حرم خیره شده و میگوید اگر با گوش دل بشنویم میفهمیم که در دیوار برای رحلت حضرت معصومه(س) شیون میکنند. ما همه ریزهخوار این درگاه و آستان هستیم. خیلی وقتها فکر میکنم که چقدر خداوند بر ما منت نهاده و ما را بهعنوان خادم و جاروکش این درگاه پذیرفته است.
رد نگاه شهریاری را که دنبال میکنم به زائران خیره شده و میگوید: زائران حضرت معصومه(س) از بهترین انسانها هستند که برای خانم دارای فضیلت زیادی هستند؛ آنقدر فضیلت دارند که من در 71 سالگی و دوستانم که پزشک، مهندس و استاد دانشگاه هستند برای خدمت در این آستان انتخابشدهایم. اینجا آستان بهشت است و همه بدون مرتبه، شغل و تحصیلات نوکر زائران حضرت معصومه(س) هستند.
شهریاری از خاطراتش میگوید از اینکه شاهد نالهها و دعاهای زیادی در این حرم بوده است از آدمهای زیادی که علی رقم داشتن ثروت، پست و مقام اینجا برای گرفتن ذرهای آرامش پناهنده شدهاند.
خطبهخوانی حرم شروعشده این عادت همیشگی خدام بارگاه نور است، انگار هرروز خدام این آستان روز خود را با کسب اجازه از خواهر خورشید آغاز میکنند. از او پرسیدم آیا کرامتی از حضرت معصومه(س) را در زندگیاش دیده است؟
حضرت معصومه(ع) گرهگشای زندگی من
صدای لرزانش حکایت از کهولت سنش دارد، میگوید تمام ثانیههای زندگیام سرشار از کرامت است؛ چیزهایی دیدهام که اگر بگویم هزاران کتاب میشود. چشمانش را ریز میکند انگار در ذهنش به دنبال چیزی میگردد، میگوید یکبار شرایطی پیش آمد که مجبور شدم از قم بروم، دلم شکسته بود برایم سخت بود در هوایی نفس بکشم که گنبد بارگاه خانم نیست جاروکشی این آستان تاج افتخار من است.
بغضش آب میشود و هقهق گریهاش سکوت صبح حرم را میشکند؛ با صدایی لرزان گفت: آن روز با تضرع آمدم حرم رو به ضریح ایستادم و گفتم خانم من فردای قیامت شکایت شمارا به جدتان میکنم. سالها جاروکش آستانت بودهام مشکل زندگیام را حل کن و مرا از این آستان بیرون نکن، به لطف و عنایت حضرت معصومه(س) گره زندگیام باز شد و خدا را شکر که تا زمانی که نفس میکشم نوکر این درگاهم.
پیشکسوت خادمان حرم است و همه به او احترام ویژه میگذارند، صدایش میزنند تا در مراسم حاضر شود. سکوت صبح حرم و حزن روز وفات حضرت آفتاب فضایی غمانگیز به وجود آورده است؛ خداحافظی میکند و دور میشود قدم برمیدارد اما لرزان، پیرمرد است دیگر؛ خادم خورشید است و بیتردید جایی در بهشت دارد.
در صحن صاحبالزمان(عج) نیز قنبر علی مرادی پیرمرد 68 سالهای روی صندلی نشسته، او هم مسئول انتظامات و راهنمای زائران است. از شغلش که میپرسم با لبخندی ملیح میگوید کارمند شرکت تعاونی طلاب بودم و حالا بازنشسته شدهام، بیست سال است که در این بارگاه خدمت میکنم.
از کرامات حضرت معصومه(س) که میپرسم، صدایش میلرزد، بغضش آب میشود و سکوت صبح حرم میشکند. او سالها قبل به بیماری مهلکی مبتلا شده بود؛ بیش از هفده سال پیش سالهای ابتدایی خدمتش در این بهشت زمینی بود، از همهجا قطع امید کرده بود که یکشب در خواب میبیند حضرت معصومه(س) در رواق مطهر و کنار ضریح مبارک قنبری را مهمان یک فنجان چای میکند. چایی بهشتی که سالهاست طعمش در وجود او ماندگار شده، میگوید صورت خانم راندیدم نقاب بر چهره داشت اما شفا گرفتم.
از لطف و صفای خدمت به زائران حرف میزند و میگوید اینجا زائر خانم حرمت دارد، بهاندازهای حرمت دارد که من با این سن و سال به خدمت کردن به کودکان این حرم نیز افتخار میکنم.
وارد حیاط حرم و صحن امام رضا(ع) شدم اسمش را که پرسیدم گفتند داخل حیاط مشغول ردیف کردن نردهها و آماده کردن حیاط برای ورود دستههای عزا به حرم مطهر است. حرف زدن برایش سخت بود و مشکل تکلم داشت، اسمش الیاس صادقی بود و 60 ساله بود.
از شغلش و از اینکه بنا بوده حرف میزند، از این خدمت بیستسالهاش به این آستان حرف میزند. نگهبان است و در مواقعی که نیاز است به سایر خدام کمک میکند. بهسختی حرف میزند، صدایش خسته و خشدار است اما از عمق وجود و با چشمانی بارانی میگوید خداوند را شاکر هستم که افتخار نوکری در این درگاه را به من داد اینجا گوشهای از بهشت است.
صدای سخنران حرم از بلندگوها در صحنها میپیچد، امروز دهم ربیعالاول است و وفات بانوی آب و آیینه، ابر چشمها بارانی است اما دلمان شاد است که ریزهخوار درگاه خواهر هشتمین خورشید امامت هستیم.
گزارش از زهرا رئیسی
انتهای پیام/