نگاهی به حقوق متقابل مردم ، رهبرى و کارگزاران


نگاهی به حقوق متقابل مردم ، رهبرى و کارگزاران

خبرگزاری تسنیم: در یک دید کلی هر دولتی اگر حقی بر مردمش دارد، این حق به دلیل تکلیف و تعهداتی است که در برابر مردم دارد و باید نسبت به آن پایبند باشد.متقابلاً مردم هم که بر دولت حق دارند امکان ندارد در برابر دولت بدون تکلیف و تعهد باشند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، به بهانه شعار سال 94 همدلی و همزبانی، نگاهی به حقوق متقابل مردم، رهبرى و کارگزاران خواهیم داشت:

اول؛-مقام معظم رهبری سال 1394 را با عنوان “دولت، ملت، هم دلی و هم زبانی” نامگذاری کردند. به همین مناسبت و با توجه به ولادت مولای متقیان امام علی (ع) به طرح موضوعی به نام حق رعیت بر والی و حق والی بر رعیت می پردازیم.در همین ارتباط مفید است که به وظایف کارگزاران در نظام اسلامی از منظر آن حضرت(بویژه با نگاهی به عهد نامه مالک اشتر) نیز پرداخته شود.
دوم؛حق رهبری بر مردم: 1- از خیر خواهى شما دریغ نورزم2- بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم 3- شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشید4- شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگى را بدانید.
سوم؛ حق مردم بر رهبری: 1-حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، 2- در آشکار و نهان برایم خیر خواهى کنید، 3- هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید 4- فرمان دادم اطاعت کنید
چهارم؛ در یک دید کلی هر دولتی اگر حقی بر مردمش دارد، این حق به دلیل تکلیف و تعهداتی است که در برابر مردم دارد و باید نسبت به آن پایبند باشد.متقابلاً مردم هم که بر دولت حق دارند امکان ندارد در برابر دولت بدون تکلیف و تعهد باشند. و نباید به بهانه آزادی، از تکلیف و تعهدات خود در برابر دولت و حکومت تغافل ورزند.
پنجم؛ امام علی(ع) در خطبه 216، شناخت و ادای حق و تکلیف متقابل حکومت و مردم را موجب الفت و همدلی و به هم پیوستگی این دو (نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ)می دانند و بیان می دارند در سایه عمل به وظایف متقابل، حق در میان آنها عزت یابد، پایه‏ هاى دینشان استوارى گیرد، نشانه‏ هاى عدالت برپا گردد، سنت هاى پیامبر (ص) در مسیر خود افتد و اجرا گردد، روزگار برای زندگی به صلاح آید، امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند.آنگاه می فرمایند اگر این همدلی درسایه عمل به وظایف متقابل رخ ندهد میان آنها اختلاف کلمه پدید آید، نشانه‏ هاى جور پدیدار آید،تباهکارى در دین بسیار شود، عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند، احکام اجرا نگردد، دردها و بیماری هاى مردم افزون شود، کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد، در این هنگام نیکان به خوارى افتند، بدان عزت یابند و بازخواست هاى خداوند از بندگان بسیار گردد.
ششم؛ یکی از مقوله های مهم و مورد توجه جدی امام علی(ع)، کارگزاران حکومت بود. چگونگی گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسی، نظامی، مالی، قضایی و اداری، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل های مدیریتی، شیوه زمامداری و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجرای امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومی مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلی است که امام(ع) بدان ها پرداخته است.
توجه به افکار عمومی
اسلام برای جلب نظر مردم اهمیت ویژه قائل است و آن را لازمه حکومت اسلامی و اجرای احکام الهی می داند. شاهد این مدعا خانه نشین شدن 25 ساله امام علی علیه السلام به دلیل انحراف و فریب افکار عمومی است؛ هر چند امام علیه السلام در چنین شرایطی ساکت ننشست و به هدایت و اقناع افکار عمومی پرداخت و حتی حاکمان را نیز از راهنمایی ها و هدایت خود بی نصیب نگذارد.از حقوق مردم بر دولت مردان و کارگزاران حکومت، توجه به افکار و خواسته های ایشان است. بی شک، این توجه، بهترین پشتوانه برای تقویت پایه های نظام به شمار می رود؛ زیرا وقتی مردم می بینند افکارشان برای مسئولان، اهمیت دارد و بر تصمیم ها و برنامه هایشان اثر می گذارد، به حکومت و نظام دل گرم می شوند و بیش از پیش از مسئولان حمایت می کنند. امام علی علیه السلام در نامه های متعدد خویش به فرمانداران مناطق گوناگون، همواره حمایت توده ملت را بهترین پشتوانه حکومت می داند و به مسئولان سفارش می کند به سخنان مردم گوش فرا دهند و آنها را مهم بدانند. امام علیه السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر نخعی می فرماید: «بدان ای مالک! تو را اعزام داشتم به سوی منطقه ای که در آنجا حکومت های متعددی پیش از تو عادلانه و یا ستمگرانه حکمرانی کرده اند و مردم دقت می کنند در رفتار تو همانند توجه و دقت تو در رفتار حکمرانان پیش از خودت، و آنچه را که تو درباره آنها می گفتی یا انتظار داشتی، دیگران نیز از تو انتظار دارند و یا درباره تو می گویند».
امام علی (ع) و کارگزاران حکومت
یکی از برنامه های اصلاحی حضرت علی(ع) در دوره زمامداری، گماشتن نیروهای شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصه های دینداری و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملی نخواهد بود. از این رو، یکی از مقوله های مهم و مورد توجه جدی امام علی(ع)، کارگزاران حکومت بود. چگونگی گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسی، نظامی، مالی، قضایی و اداری، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل های مدیریتی، شیوه زمامداری و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجرای امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومی مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلی است که امام(ع) بدان ها پرداخته است. نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج البلاغه معروف به «عهدنامه مالک اشتر» آمده که منشوری است از شیوه حکومت داری امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامی» قرار دارد. بیش از سی نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهج البلاغه به کارگزارانی نوشته شده که از جانب او در شهرهای مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.
مردم داری
در منطق اسلام، حکومت وسیله ای برای رساندن مردم و جامعه به کمال و اهداف عالی انسانی الهی است. بر همین اساس، بزرگان دین و از جمله حضرت علی(علیه السلام) برای حکومت و دنیا ارزشی قایل نبودند: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم، آن گاه می دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.» از منظر حضرت علی(علیه السلام) حکومت، وسیله ای برای اقامه حق و دفع باطل است. ابن عبّاس می گوید: در سرزمین «ذی قار»، خدمت امام رفتم، داشت کفش خود را پینه می زد. تا مرا دید، فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم: بهایی ندارد. فرمود: «به خدا سوگند، همین کفش بی ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر اینکه حقی را با آن بپا دارم، یا باطلی را دفع نمایم.»
دنیازدگی و رفاه‏طلبی
از آفات بزرگی که معمولاً دامنگیر رجال سیاست می‏شود، دنیازدگی و فریفتگی به زرق و برق دنیاست. امام علی(ع) با دنیا این‏گونه سخن می‏گوید: ای دنیا! از من دور شو. مهار تو را بر پشتت نهادم و از چنگالت رهایی یافتم، و از دام‏های تو رسته و از لغزشگاه‏های تو دوری گزیده‏ام. کجایند بزرگانی که به بازیچه‏های خود فریبشان دادی؟ و کجایند امت‏هایی که با زر و زیورت آنان را فریفتی؟ که اکنون در گورها گرفتارند و در درون لحد پنهان!، ای دنیا! به خدا سوگند، اگر شخصی دیدنی بودی و قالبی حس کردنی داشتی، حدود خدا را بر تو جاری می‏کردم...
تأمین امنیت و آسایش مردم
   امام علی علیه السلام یکی از مهمترین دلایل ضرورت تشکیل حکومت حتی اگر الهی نباشد را تأمین امنیت برای مردم می داند، چنانکه در بخشی از کلام خود در پاسخ خوارج فرمود: «لابد للناس من امیر برّ او فاجر... و تؤمن به السبل; مردم را زمامددار باید نیک باشد یا بد... تا راهها بدست او ایمن شود»  و یکی از دلایل پذیرش زمامداری را همین امر می داند: «فیأمن المظلومون من عبادک; تا ستمدیدگان از بندگانت ایمنی یابند.»   و بدین خاطر در بخشی از نامه خود به مالک اشتر بر ضرورت تشکیل سپاه قدرتمند و تجهیز و حمایت آنان این چنین پای می فشرد:  «... الجنود باذن اللّه حصون الرعیه، و زین الولاه و عزّ الدین و سبل الامل و لیس تقوم الرعیه الا بهم; لشکریان با اذن الهی دژهای رعیت، زینت والیان، مایه عزت دین و راههای امنیت اند و رعیت جز به یمن آنان قوام نیابند»  تعبیر به دژ بودن سپاه برای مردم نشانگر عمق نگرش امام(علیه السلام) به نقش ارتش در حفظ امنیت مردم دارد. چه، بدون وجود دژ، مردم هماره در معرض هجوم دشمنان و اشرار خواهند بود و بالطبع امنیت از آنان سلب شده و طعم شیرین آسایش را نخواهند چشید.   امام(علیه السلام) معتقد بود که امنیت و آسایش مردم از سه ناحیه در معرض خطر است: 1. کارگزاران و قضات 2. اشرار داخلی 3. دشمنان بیرونی، دو عامل نخست عوامل داخلی و عامل سوم عامل خارجی قلمداد می شود. امام(علیه السلام) در برخورد با این عوامل تمهیدات لازم را بکار گرفت.
رابطه دولت و مردم
دولت علوی، به حسب ماهیّت و جوهر خود، دولتی خیرخواه و خدمتگزار است؛ زیرا چنین دولتی هدفش تحقق حاکمیت الهی، و استوارسازی ارزش های انسانی و تکریم انسان ها "تعقیب سعادت مردم" می باشد.امام علی"ع" به کارگزاران خود خاطر نشان می کند: 'پس خود داد مردم را بدهید و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذارید و برای برآوردن نیازهایشان، حوصله به خرج دهید.شما خازنان رعیّت هستید و وکیلان امّت و سفیران امامان.' در اندیشه امام علی"ع" حکومت طعمه ای نیست که دولتمردان بدان طمع ورزند؛ بلکه امانتی است در دست آنان.اشعث بن قیس که در دوران حکومت خلیفه سوم، استاندار آذربایجان بود، حکومت را به معنای رایج عصر خود، یعنی خود محوری و خودکامگی می پنداشت؛ از این رو امام بدو نوشت:'کاری که به عهده تو است طعمه تو نیست، بلکه بر گردنت امانتی است.آن که تو را بدان گمارده، نگهبانی امانت را به عهده ات گذارده.تو را نرسد که آنچه خواهی به رعیّت فرمایی، و بی دستوری به کاری دشوار درآیی...کارگزاری در دولت علوی با توجه به اهداف بلند و انسانساز دولت، قبل از تخصص نیازمند تعهد و خودسازی است؛ هرچند تنظیم دقیق وظایف و حقوق کارگزاران و نظارت بر عملکرد آنان از سیاست های مهم دولت علوی بوده است.'آن که خود را پیشوای مردم می سازد، پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش پردازد، و پیش از آن که به گفتار تعلیم فرماید، باید به کردار ادب نماید، و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.'
حقوق مردم برحاکم
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً، وَلَکُمْ عَلَیَّ حٌقٌّ، فَأَمَّاحَقُّکُم عَلَیَّ فَاالنَّصِیْحَهُ لَکُمْ، وَتَوْفِیْرِفَیئِکُمْ عَلَیْکُم، وَتَعْلِیْمُکُم کَیْلاتَجْهَلُوا، وَتَأدِیْبُکُمْ کَیْمَاتَعْلَمُوا». ای مردم، مرا برشما حقی و شما را بر من حقی واجب شده است، (هرچند امیرالمؤمنین علی) ع این حقوق متقابل مردم و رهبر را، دراجتماع مردم در نخیله‌ی کوفه،  و نسبت به خودش و مردم بیان داشته است، ولی با صرف نظراز مقام امامت و عصمت آن حضرت، می‌توان این حقوق را نسبت به دیگرحاکمان و مردم، در هرعصر و زمانی، قابل تطبیق دانست حق شما بر من (حاکم) آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم، (حاکم باید در راستای مصلحت و خیرخواهی مردم قدم بردارد) و بیت المال را بین شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. امام علی (ع) در این فرمایش خود به چهارحق اساسی وکلیدی که عبارت است از: 1 خیرخواهی حاکم نسبت به مردم، 2 تنظیم مسایل اقتصادی، 3 تعلیم وآموزش عمومی، 4 تربیت وپرورش مردم، تصریح نموده است. این چهار حق می‌تواند زیر بنای تمام حقوق مردم قرار بگیرد و رعایت این حقوق از سوی حاکم تضمین کننده‌ی، رشد و پیشرفت ملت و جامعه، شکوفایی مسایل اقتصادی و علمی، و پای بندی به اصول اسلامی و انسانی خواهد بود.
حقوق حاکم برمردم
«وَأَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِاالْبَیْعَهِ، وَالنَّصِیْحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَالْمَغِیبِ، وَالإِجَابَهُ حِیْنَ أَدْعُوکُمْ وَالطَّاعهُ حِینَ آمُرَکُم» اما حق من (حاکم) بر شما این است که بر بیعت و فادار باشید، ‌(چنانکه اشاره شد امام علی) ع این حقوق را به عنوان یک حاکم برای خودش محفوظ می‌داند و درآشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید، هرگاه شما را به کاری فراخواندم اجابت کنید و هرگاه فرمان دادم اطاعت نمایید. با توجه به این کلام گهربارامام علی (ع)، حاکم سه حق اساسی بر مردم دارد که عبارتنداز؛
.1 وفا به بیعت، در فرهنگ اسلامی بیعت از ماهیت حقوقی خاصی برخوردار است، زیرا بیعت عقدی است لازم و مشمول آیه شریفه‌ی «أوفواباالعقود». بنابراین عمل به تعهدات بین حاکم و مردم و بیعت مردم با حاکم امرضروری است. امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه در مورد بیعت و ناقضین آن، ضرورت احترام گذاشتن به بیعت، ارزش حقوقی و سیاسی بیعت، کیفیت بیعت مردم با حضرت، و... فراوان سخن گفته است .
2 خیرخواهی نسبت به حاکم اسلامی، این حق فرع بر مورد اول است؛ زیرا تا مردم به بیعت خود وفادار نباشند، بحث در مورد خیر خواهی معنا ندارد. نُصح و خیرخواهی حقی است که هم مردم نسبت به حاکم دارند و هم حاکم نسبت به مردم. همچنین نصیحت و خیرخواهی از حقوق متقابل مردم نسبت به همدیگر نیز به حساب می‌آید، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: «یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازه‌ی توان نصیحت کردن، و بر پاداشتن حق، و یاری دادن به یکدیگر است».در روایات دیگر نیز به خیر خواهی مردم نسبت به همدیگر و همچنین به حاکمان اسلامی تأکید زیادی صورت گرفته، که بیان گراهمیت این مسأله است.
3 اجابت از دعوت حاکم و اطاعت از اوامر حکومت، پر واضح است که اطاعت از حاکمی لازم است که متدین به آموزه‌های دینی و داخل در چهار چوب اسلامی بوده، و مشروعیت او از منظر نصوص اسلامی محرز باشد، و همچنین شرایطی را که اسلام برای حاکم و رهبرلازم دانسته است، دارا باشد. حضرت امیر (ع) در این فرمایش خود به یکی از تبعات منفی عدم اطاعت مردم از حاکمشان، اشاره کرده، و آن این که عدم اطاعت از رهبر و حاکم مشروع، مساوی است با از دست دادن حاکمیت اسلام و محکوم شدن به شکست و ذلت، چنانکه در جای دیگر از نهج البلاغه به این نکته اشاره می‌کند که مردم کوفه در اثر نافرمانی امام و رهبرشان امیرالمؤمنین (ع)، در برابر مردم شام، (که ازحاکم شان معاویه اطاعت می‌کردند) شکست خوردند.
نتایج رعایت حقوق متقابل حاکم ومردم
«فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِیَّهُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهٌ، وَأَدَّی الوَالِی إِلَیْهَا حق‌ها عَزُّ الحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَقَامَت مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعْتَدَلَت مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَت عَلَی أَذْلالِهَا السُّنَنُ، فَصَلُحَ بِذَالِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّولَهِ، وَیَئِسُت مَطَامَعُ الأَعْدَاء» ، آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند،‌ و زمامدارحق مردم را بپردازد [نتایجی بر این کار مترتب می‌شود، که تمام اقشارمردم به خواسته‌های مشروعشان خواهند رسید، ازجمله اینکه:] حق درآن جامعه عزت یابد، و راه‌های دین پدیدار [و دستورات دینی در جامعه عملی گردد] و نشانه‌های عدالت [در زمینه‌های مختلف از عدالت اجتماعی گرفته تا عدالت فردی و از عدالت اقتصادی و سیاسی گرفته تا عدالت اداری و قضایی و...] برقرار، و سنت پیامبر اکرم (ص) پایدارگردد، پس روزگاراصلاح شود، و مردم درتداوم حکومت امیدوار و دشمن درآرزوهایش مأیوس می‌گردد. با توجه به این فرمایش امام علی (ع)، تداوم حکومت‌ها، استقلال و آزادی مردم و دولت، و طمع نبستن دشمن به منابع و سرمایه‌های ملت، و عدم دخالت در اموریک کشور، وقت تضمین نسبی پیدا می کندکه حقوق متقابل مردم و حاکم رعایت شود. همچنین عمل به سنت پیامبر اکرم (ص)، تأمین عدالت و امنیت، و رشد علمی و اقتصادی، در سایه ای رعایت این حقوق امکان پذیرخواهد بود.
توصیه‏هاى اخلاقى خطاب به مالک‏اشتر و دیگر زمامداران اسلامى
1. توصیه به تقواى الهى و تقدیم اطاعت خداوند بر همه چیز و پیروى از فرایض و سنت‏هایى که خداوند به آن امر فرموده است؛
2. زمامدار اسلامى باید نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد که خوردن اموال مردم را غنیمت شمارد؛
3. برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى که امکان دارد؛ زیرا که مردم در معرض خطا و اشتباه قرار مى‏گیرند و حاکم باید عفو و گذشت داشته باشد؛
4. حاکم اسلامى باید از درون مردم، کینه و عقده را باز کند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد؛ چرا که حسن ظن به مردم مشقت طولانى را برطرف مى‏سازد؛
5. زمامدار اسلامى نباید عیب‏جو باشد؛ بلکه باید افراد عیب‏جو را نیز از خود دور کند. حضرت مى‏فرماید: «دورترین و مبغوض‏ترین رعیت در نزد حاکم، باید عیب جوترین آنها از مردم باشد؛ زیرا که اگر مردم عیوبى دارند، حاکم باید عیوب آنها را بپوشاند»؛
6. زمامدار نباید سخن چین را تصدیق کند؛ هر چند که خود را در مقام خیرخواهى جلوه دهد.در این دنیا انسان نماهایى هستند که به علل مختلف از امتیازاتى که خدا بر بعضى از انسان‏ها به برکت کوشش و تلاششان عنایت فرموده است، ناراحتند و از این‏رو تلاش مى‏کنند تا آنها را به زمین بزنند. زمامدار بایستى از این گونه افراد دورى کند؛
7. زمامدار اسلامى در عمل به عهدى که خدا از او گرفته است، موفق نمى‏شود، مگر با یارى خواستن از خدا و آماده کردن نفس براى احترام به حق؛
8. زمامدار هرگز نباید از عفوى که نسبت به کسى روا داشته است، پشیمان، و از کیفرى که به کسى داده است، شادمان گردد؛
9. زمامدار باید تعدادى از بهترین اوقات شبانه‏روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد و براى رسیدن به مقام والاى اخلاص، واجبات و دیگر تکالیف الهى را بدون کمترین نقص انجام دهد؛
10. زمامدار نسبت به وعده‏هایى که مى‏دهد، بایستى وفادار باشد و تخلف نکند.
همدلی بین نظام سیاسی و مردم
از جمله مظاهر اصلی همدلی، همدلی بین نظام سیاسی و مردم است. علی(ع) در خطبه 216، شناخت و اداء حق و تکلیف متقابل حکومت و مردم را موجب الفت و همدلی و به هم پیوستگی این دو (نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ)می دانند و بیان می دارند در سایه عمل به وظایف متقابل، حق در میان آنها عزت یابد، پایه‏ هاى دینشان استوارى گیرد، نشانه‏ هاى عدالت برپا گردد، سنت هاى پیامبر (ص) در مسیر خود افتد و اجرا گردد، روزگار برای زندگی به صلاح آید، امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند.آنگاه می فرمایند اگر این همدلی درسایه عمل به وظایف متقابل رخ ندهد میان آنها اختلاف کلمه پدید آید، نشانه‏ هاى جور پدیدار آید،تباهکارى در دین بسیار شود، عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند، احکام اجرا نگردد، دردها و بیماری هاى مردم افزون شود، کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد، در این هنگام نیکان به خوارى افتند، بدان عزت یابند و بازخواست هاى خداوند از بندگان بسیار گردد.
پای بندی مردم به تعهدات
بیعت، پیمانی میان حکومت و مردم است که بر اساس آن، نظام سیاسی، مقبولیت مردمی و مشروعیت سیاسی می یابد. این پیمان، تعهداتی را اقتضا دارد که دو طرف باید به آن پای بند باشند. ازاین رو، امام علی علیه السلام می فرماید: «ای مردم! حق من بر شما این است که به بیعت خود وفادار باشید».بی شک، حمایت مردم از مسئولان و پای بندی آنان به آرمان های نظام، بستر رشد و شکوفایی کشور را در جنبه های گوناگون فراهم می آورد و دولت مردان را در اجرای برنامه ها و سیاست های خویش امیدوار می سازد.
نامه ی امیر المومنین به مالک اشتر درباره قرارداد با دشمن
از صلحى که دشمنت به آن دعوت مى‏ کند و خشنودى خدا در آن است روى مگردان، زیرا صلح موجب آسایش لشگریان، و آسودگى خاطر آنها، و امنیت شهرهاى توست. ولى پس از صلح به کلى، از دشمن حذرکن، (بترس)چه بسا که دشمن براى غافلگیر کردن تن به صلح دهد. در این زمینه طریق احتیاط گیر، و به راه خوش گمانى قدم مگذار. اگر بین خود و دشمنت قراردادى بستى، یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندى، به قراردادت وفا کن، و امان دادنت را به امانت رعایت نما، و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، زیرا مردم بر چیزى از واجبات الهى چون بزرگ شمردن وفاى به پیمان- با همه هواهاى گوناگون و اختلاف آرایى که دارند- اتفاق ندارند.
وحدت توده های مردم
.حضرت علی علیه السلام انبوه مردم را یکی از عوامل وحدت و انسجام امّت می دانند و در کلامی می فرمایند: «و این تنها انبوه مردمند که دین را تکیه گاه، مسلمانان را ریشه، رویاروی با دشمنان در نبرد و نیروی ذخیره اند. پس گوش تو باید ویژه ایشان و گرایشت همسوی آنها باشد.»آن حضرت برای حفظ مردم در عرصه حکومت و تحقق وحدت، توجهی خاص به خواسته های بر حق مردم دارند و ضمن برخورد همراه با عطوفت و مهربانی با مردم، زندگی خود را همسطح ضعیف ترین طبقات جامعه قرار می دهند و به کارگزاران حکومت خود دستور می دهند که در این سیره عملی، پیرو آن حضرت باشند; چنانکه در همین باره، به مالک اشتر نخعی میفرمایند:دل خویش را از مهر رعیّت سرشار ساز و به آنان محبت و لطف کن. برای آنان درندهای خونخوار مباش که خوردنشان را غنیمت شماری; زیرا رعیّت دو دستهاند: یا برادر دینی تواند، یا در آفرینش با تو برابر و همانندند.
سختگیری در اجرای دین و قانون
آن حضرت در کار دین، بی‌اغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحمل ناپذیر کرده بود. دو حکایت ذیل بیانگر این امر است:روزی به قنبر دستور داد که مردی را حد بزند. قنبر تحت تاثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی(ع) آن مرد را وادار کرد به جبران آن سه تازیانه، قنبر را تازیانه بزند.یکی از توانگران بصره، شبی عثمان بن حنیف (فرماندار بصره) را مهمان کرد و مجلسی را به خاطر وی ترتیب داد. گزارش این ضیافت به گوش حضرت(ع) رسید و امام(ع) فوراً نامه‌ای را به عثمان بن حنیف نوشت: "ای پسر حنیف! شنیده‌ام، مردی از متمکنان اهل بصره تو را به مهمانی فراخوانده و تو هم دعوت او را پذیرفته در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی پس از دیگری پیش تو قرار داده شده... آگاه باش! هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا می‌کند و از نور دانش او بهره می‌گیرد. بدان که پیشوای شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان بسنده کرده است...."
گستره حقوق شهروندی در نهج البلاغه
در نهج البلاغه بارها توصیه اکید حضرت به تلاش و کار برای تمام شهروندان آمده است؛ یعنی ایشان برخورداری از حقوق شهروندی را برای همه شهروندان یک حق تلقی می کردند و رعایت آن را برحاکم، لازم و واجب می شمردند.در نهج البلاغه بارها توصیه اکید حضرت به تلاش و کار برای تمام شهروندان آمده است؛ یعنی ایشان برخورداری از حقوق شهروندی را برای همه شهروندان یک حق تلقی می کردند و رعایت آن را برحاکم، لازم و واجب می شمردند.در سفارشهای آن حضرت به مالک اشتر درباره شهروندان آمده است: «پس آنها دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش باتو همانند»برهمین اساس باید همه شهروندان در تمام حقوق و امتیازات باهم برابر باشند که از جمله اینها تساوی در تقسیم بیت المال، تساوی در بهره بردن از انصاف حاکم،  تساوی در اجرای قانون،  برابری در فرصت ها و مسئولیت و وظیفه دولت در قبال همه طبقات جامعه است. حتی در کلام امام در نهج البلاغه توصیه ایشان به تلاش برای جلب رضایت عوام تا خواص را می بینیم: «ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق، و اعمها فی العدل، و اجمعها لرضی الرعیه، فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه و ان سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه»
ساده زیستی و هم سطح بودن با توده های
مردم از دیگر وظایف امام و همه رهبران جوامع است؛ هم چنان که امام علی علیه السلام، خود زندگی زاهدانه و ترک دنیا را در پیش گرفته بود و دستاویزش ساده زیستی  و ساده پوشی بود: « إِنَّ اللهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ؛ خداوند بر پیشوایان عدالت واجب کرده که خود را همسطح با مردم مستضعف قرار دهند، تا تنگدستی فقیران به آنان فشار نیاورد».
منع از تملق‏گویی و تشریفات
یکی دیگر از اصولی که حضرت به آن پایبند بود و به دیگران نیز توصیه می‏کرد، منع از تملق‏گویی است که در بسیاری از موارد موجب انحراف می‏شود و زمامداران را از واقعیتها و مشکلاتی که گریبان مردم را گرفته است، غافل می‏سازد. کسی که پیوسته مورد مدح و ستایش قرار گیرد و تملق دیگران را بشنود، پذیرش انتقاد برایش سنگین می‏شود و روز به روز از واقعیتهای تلخ اجتماعی فاصله می‏گیرد و این، نتایج بسیار ناخوشایندی به دنبال خواهد داشت. امام(ع) در این مورد به صراحت اعلام می‏کند:یکی از بدترین حالات زمامداران نزد مردم نیک‏سیرت آن است که آنان را دوستدار ستایش بدانند و کارشان را به حساب تکبّر و خودبزرگ‏بینی بگذارند. من دوست ندارم شما گمان کنید که من افتخار و شنیدن ستایش را دوست دارم که بحمداللّه من چنین نیستم و اگر هم باشم برای آنکه عظمت و کبریا مخصوص خداوند است آن را ترک می‏کنم. پس، از ستایش و ثناگویی من پرهیز کنید.امام(ع) علاوه بر مردم، به کارگزاران حکومتی و استانداران خود نیز توصیه می‏کرد که در این امر مراقب خود باشند. حضرت در عهدنامه خطاب به مالک اشتر می‏نویسد:بپرهیز از خودپسندی و اطمینان به آن و از اینکه ستایش دیگران را دوست بداری! اینها همه از بهترین فرصتهای شیطان برای نابودی اعمال نیکوکاران است.امام دیگران را از کارهایی که به علامت تعظیم انجام می‏دادند، منع می‏فرمود و به یکی از یاران خود که پیاده در کنار مرکب امام(ع) راه می‏رفت، فرمود:اِرجِعْ فَاِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوالِی وَ مَذَّلَةٌ لِلْمُؤمِنِ.بازگرد که حرکت کسانی همانند تو با کسانی چون من فتنه‏ای برای والی و ذلّتی برای مؤمن است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon