تغییر استراتژی طالبان؛ آغاز سربازگیری از میان «تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها»

تغییر استراتژی طالبان؛ آغاز سربازگیری از میان «تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها»

نشریه دیپلمات در تازه‌ترین گزارش خود به بررسی چگونگی سقوط شهر قندوز و احتمال بالای سربازگیری طالبان از میان اقوام غیرپشتون افغانستان پرداخته است.

به گزارش دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم، نشریه دیپلمات در تازه‌ترین گزارش خود به بررسی چگونگی سقوط شهر قندوز و احتمال بالای سربازگیری طالبان از میان اقوام غیرپشتون افغانستان پرداخته است که در زیر متن کامل ان را مطالعه می‌کنید:

سقوط اخیر شهر شمالی قندوز به دست طالبان که از آن زمان تاکنون بخش‌های زیادی از آن توسط نیروهای حکومت افغانستان پس گرفته شده است بعضی از تحولات نگران‌کننده در اوضاع امنیتی این کشور را برجسته کرد.

دو موضوعی که بیشترین اهمیت را دارند با یکدیگر ارتباط نیز دارند: سر بلند کردن طالبان در شمال افغانستان و فراتر رفتن این جنبش از پایگاه قومی پشتون آن در جنوب افغانستان و شمال غرب پاکستان.

با توجه به گفته «فوزیه کوفی» عضو مجلس نمایندگان افغانستان، باوجود از دست دادن قندوز، طالبان روز پنجشنبه شهرستان «وردوج» بدخشان را تصرف کردند. این مهم است؛ چون بدخشان یکی از ولایت‌های افغانستان است که قبل از سال 2001 کاملا از وجود طالبان پاک و سنگر اتحاد شمال بود. این شهرستان به‌ویژه سنگر جمعیت اسلامی، به رهبری برهان‌الدین ربانی رئیس‌جمهور تاجیک‌تبار قبل از طالبان (1992 – 1996) بود. پس از رفتن نیروهای ناتو از این منطقه در سال 2013، طالبان در شمال قوی‌تر شدند.

قوی‌تر شدن طالبان در شمال سه دلیل دارد:

دلیل نخست کاملا کاربردی است. از آن‌جایی که اکثریت عملیات‌های ناتو و حکومت افغانستان روی جنوب و شرق متمرکز بودند، سازمان‌دهی دوباره و تصرف مناطق در شمال برای نیروهای طالبان آسان‌تر بود. دوم این که تصرف شمال برای طالبان اهمیت استراتژیک یافت، چون موضع نظامی آن‌ها بدون داشتن کنترل بر شمال همیشه شکننده بود؛ شمالی که میدان سربازگیری سربازان افغانستان و سنگر نیروهای وفادار به حکومت افغانستان بوده است. سرانجام این که طالبان آغاز به سربازگیری در میان گروه‌های شمال که عمدتا غیرپشتون‌ها هستند کرده است.

دلیل سوم – پیوستن غیرپشتون‌ها به صفوف طالبان به صورت گسترده – بیشترین اهمیت را دارد؛ چون تغییر عمده در استراتژی کلی طالبان را نشان می‌دهد. مشخصه حملات پیشین طالبان در شمال، در جریان تسلط آن‌ها بر افغانستان در سال‌های 1996 تا 2001، اکثرا واحدهای پشتون بودند که بر جمعیت‌های تاجیک، هزاره و ازبک مسلط می‌شدند. نداشتن حمایت مردمی در میان گروه‌های قومی در شمال یکی از عوامل سقوط آن‌ها در آن‌جا و آرامش نسبی شمال در یک دهه بعدی بود. با این حال، طالبان با سربازگیری در میان شمالی‌ها، اکنون در آن‌جا عمیق‌تر ریشه می‌دوانند که ریشه‌کن ساختن آن‌ها را در آینده به مراتب دشوارتر خواهد ساخت.

بسیاری از چهره‌های برجسته حکومت، شمالی هستند، چهره‌هایی چون عبدالرشید دوستم، معاون اول رئیس‌جمهور افغانستان که یک ازبک است و عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی حکومت وحدت ملی افغانستان که پدرش  پشتون و مادرش تاجیک است. بسیاری از شمالی‌ها، باوجود قومیت مختلف شان، از بی‌توجهی و فساد حکومت و عدم ارائه خدمات همگانی توسط حکومت شکایت کرده‌اند.

قاری فصیح الدین که از سال 2013 والی خودخوانده طالبان در بدخشان بود، به دلیل آزار و اذیت توسط نیروهای امنیتی افغانستان اسلحه به دست گرفت. بسیاری از پایین رتبه‌های نیروهای پلیس نیز به همین دلایل علیه فرماندهان‌شان دست به اقداماتی زدند. با توجه به گزارش نیویورک‌تایمز، طالبان اغلب با حمایت از رهبران قومی ناراضی، حمایت تاجیک‌ها و ازبک‌ها را جلب کرده‌اند. آن‌ها با ستیزه‌جویان ازبک (که در کشور همسایه ازبکستان به شدت سرکوب شده اند) هم‌دست شدند و به آن‌ها اجازه دادند که در شمال افغانستان فعالیت داشته باشند. شگفت انگیزتر این که آن‌ها حتی توانستند برخی از هزاره‌ها را استخدام کنند. هزاره‌ها یک گروه شیعه از نقاط مرکزی افغانستان هستند که تاریخ طولانی دشمنی با طالبان و پشتون‌ها دارند. هم طالبان و هم سلطنت‌های پیشین پشتون هزاره‌ها را قتل عام کرده‌اند.

با توجه به گفته برخی از اعضای گروه طالبان، آن‌ها عمدا مواضع اجتماعی‌شان را معتدل کرده‌اند تا شانس حفظ حاکمیت‌شان بر مناطق تصرف شده را بالا ببرند. این کار آن‌ها، همراه با یک ائتلاف قومی گسترده‌تر، شاید ماهیت این جنبش را برای همیشه تغییر بدهد و [افکار] این گروه را، با حمایت قابل توجه مردمی، در سرتاسر افغانستان چنان چیره کند که غیرقابل تغییر باشد، به جای این‌که یک گروه افراطی اکثرا پشتون و تاحدودی مدیون سازمان استخبارات پاکستان باشد. هرچند طالبان به سرعت قندوز را از دست دادند؛ اما قدرت ماندن آن‌ها در شمال قوی است. همراه با قدرتی آن‌ها در سنگرهای سنتی شان در جنوب دارند، خطری وجود دارد که سرانجام کابل خودش را در محاصره خواهد یافت و از چندین‌سو مورد حمله قرار خواهد گرفت.

همان‌طور که از عراق آموخته‌ایم، صرف با داشتن سربازانی که بهتر و بیشتر تجهیز شده باشند نمی‌توانیم جنگ را برای حکومت‌های ملی‌ که روحیه ضعیف داشته و به اولویت‌های شان نسبت وفاداری به حکومت امتیاز بدهند، ببریم.

طالبان جدید ممکن است خیلی بد نباشند؛ چون بعید است که آن‌ها اشتباهات 1996 تا 2001 را تکرار کنند (حتی در آن زمان، طالبان به دنبال عادی سازی [روابط] با دیگر کشورهای جهان بودند). این گروه حمایت تمام گروه‌های قومی را بدست خواهد آورد و احتمالا ثبات را در کشوری تأمین خواهند کرد که از سقوط رژیم سلطنتی در سال 1973 بدین‌سو، به استثنای مناطق تحت کنترل طالبان در سال‌های 1996 تا 2001، حکومت باثبات نداشته است. با این حال، این حالت، حالت مطلوب نیست. حکومت فعلی نیات نیک دارد و از حمایت گسترده بین‌المللی برخوردار است و باید هرکاری را که برای بهبود اوضاع می‌تواند انجام دهد، انجام بدهد و قلمروش را برای مدت طولانی تحت کنترل خود نگه دارد تا نهادهایش رشد کنند. اما برای این که این اتفاق بیافتد، حکومت باید پایگاه مستحکم قبلی حمایتی‌اش در میان گروه‌های قومی شمال را با خود بیگانه نکند و اگر آمریکایی‌ها و متحدانش نمی‌خواهند شاهد سقوط یا ضعف شدید حکومت افغانستان باشند، باید به حمایت شان از افغانستان ادامه بدهند.

انتهای پیام/.

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان