در عبارت غزل معاصر ما بیشتر به صفت فکر کرده ایم تا موصوف

در عبارت غزل معاصر ما بیشتر به صفت فکر کرده ایم تا موصوف

جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «قرار» نوشته سعید پورطهماسبی با همکاری موسسه شهرستان ادب در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم جلسه نقد و بررسی مجموعه شعر «قرار» با حضور شاعر این مجموعه سعید پورطهماسبی و نیز منتقدان و شاعران سعید بیابانکی، ابراهیم اسماعیلی اراضی و محمدحسین نعمتی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

بخش اول این نشست را از اینجا بخوانید و آنچه در پیش رو می گذارنید بخش دوم نشست نقد و بررسی مجموعه شعر«قرار» است:

 مجری جلسه در ادامه صحبتهای منتقدین چنین گفت: «اکثریت متفق‌القول هستند که حسین منزوی نماینده موفق غزل معاصر در روزگار خودش است. ولی ما نمی‌توانیم بگوییم که او دیگر «می‌» ‌را در غزلش نمی‌آورد و به جایش «ودکا» می‌آورد، نه او هم‌‌ همان «می‌» را می‌آورد. در واقع‌‌ همان مناسبات گذشته را استفاده می‌کند، بلکه با رویکردی نو و تازه. ما نمی‌توانیم با شعر جوان امروز سلبی برخورد کنیم، و بگوییم که تو دیگر حق نداری به سمت آن تیپ‌ها بروی، بلکه می‌توانیم به او توصیه کنیم که با رویکرد جدید و شرایط زندگی امروز به سراغ آن‌ها برو.»

******

اسماعیلی‌اراضی در ادامه با اشاره به اینکه «برای حسین منزوی به عنوان یکی از خلاق‌ترین غزلسرایان معاصر، مضمون موضوعیتی ندارد اما موفق بوده» نکته‌ای از این غزلسرای بزرگ نقل کرد؛ «منزوی می‌گوید طوری غزل بنویسید که اگر حافظ امروز سر از گور بلند کرد و این را خواند، بداند که غزل است».

وی اظهار کرد: «این یک ملاک است و ملاک دیگری که وجود دارد هم این است که یکی از مهم‌ترین پیشنهادهای نیما به ادبیات فارسی این است که شعر، یک واحد هنری است. حالا کسانی که بعد از نیما می‌آیند و غزل را می‌شناسند و نیما را نیز می‌فه‌مند، سعی می‌کنند به این جمع برسند که بیت هم به عنوان رکن غزل، باید در کل شعر که یک واحد هنری است، هویت داشته باشد. من خودم در آن سال‌ها فکر می‌کردم که وقتی می‌گوییم یک واحد هنری، دیگر اساسا نمی‌توانیم به بیت فکر کنیم اما بعد در تبصره‌ها به این نتیجه رسیدیم که هویت بیت در غزل، صرفا ساختی هم نیست بلکه ماهوی هم هست؛ یعنی بیت در عین حال که در خدمت کل کار است، استقلال هم دارد».

در عبارت غزل معاصر ما بیشتر به صفت فکر کرده ایم تا موصوف

این شاعر ادامه داد: «اینکه یک شاعر بتواند با یک هستی واحد در یک غزل مواجه باشد ظرفیتی است که لازم است اما در اکثر موارد موجود نیست. در سال78 که اولین کنگره غزل معاصر ایران در رشت برگزار شد، ما در اوج حال وهوایی بودیم که مثلا می‌خواستیم کاری بکنیم. من به همراه آقایان حمیدرضا وطنخواه، سیامک جهانبخش و مهدی جهاندار از اصفهان دعوت شدیم. در‌‌ همان سالن برگزاری نشسته بودیم که چشم‌ام به عنوان آن برنامه افتاد: «غزل معاصر» و به این فکر کردم که ما بیشتر به صفت توجه کرده‌ایم تا موصوف اما عکس این ماجرا هم صادق است».

این منتقد افزود: «مشکل اکثر عزیزان این است که به دنبال معاصرت می‌گردند بدون اینکه بدانند معاصرت چیست. آن‌ها اساسا خود جوهره و ماهیت غزل را فراموش کرده‌اند؛ ضمن اینکه اگر دوستی می‌خواهد به یک‌سری پدیده بپردازد، باید بتواند آن پدیده‌ها را در یک هستی واحد ببیند و آن هستی را بازآفرینی کند».

******

اکبری مجری جلسه با ذکر یک مثال دیگر از منزوی گفت: «او در بیتی سروده است: «می‌شود گل دراثنای گلزار، می‌شودکبک درعین رفتار/ می‌شود آهویی درچمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی»، در این بیت می‌توان پنج شش لغت کهن و تقریبا منسوخ مانند: اثنا، چمنزار، رفتار و... را یافت. ولی چه می‌شود که این بیت نو است به نظر مهم‌تر از نو بودن زبان در شعر، رویکرد نو شاعر مهم است و منزوی در این بیت رویکرد تازه‌ای دارد.»

بیابانکی نیز در ادامه گفت: «یا معروف‌ترین غزلش «زنی که صاعقه‌وار آنک، ردای شعله به تن دارد»، «صاعقه‌وار» و «آنک» و «ردا» این گونه‌اند»

******

اسماعیلی‌اراضی در تایید این سخنان گفت: «خب چرا این نو است؟ چون یک واحد است در یک وضعیت نو. ممکن است من امروز یک غزل آوانگارد بنویسم و همه الزامات آوانگاردیسم را هم داشته باشد اما فضایی که من می‌نویسم مربوط به قرن چهارم باشد».

******

سعید بیابانکی با مثال زدن اخوان افزود: «زبان اخوان ما را به یاد قصاید خاقانی و ناصرخسرو می‌اندازد اما شعرش شعر امروز است.»
محمدامین اکبری با یادآور شدن این موضوع که «کتاب‌هایی که ما در جلسات برگزار شده تا به امروز بررسی کرده‌ایم همه غزل بوده‌اند به غیر از کتاب آقای لواسانی که نیمی‌ از آن شعر نو و نیمی‌غزل بود» با این توضیحات آیا به نظر نمی‌آید که شاعر جوان امروز تک‌قالبی فکر می‌کند؟»

وی در ادامه با طرح این پرسش که «آیا این عدم نوآوری ناشی از تفکر تک‌قالبی و نرفتن به سراغ فضاهای دیگر مانند شعر نو است؟» افزود: «شاید شعرهای نو منزوی در قیاس با غزل‌هایش دارای ارزش ادبی چندانی نباشند اما شاید همان‌ها مقدمه‌ای برای نوآوری او در غزل‌هایش بوده‌اند».

محمدحسین نعمتی دیگر منتقد حاضر در جلسه در ابتدا با مفید خواندن چنین مباحثی بر لزوم گسترش چنین مباحثی تاکید کرد و با اشاره به اینکه «بحث کلی فارغ از خود قالب غزل هست» گفت: «آموزه‌هایی که نیما ارائه داد مربوط به خود شعر و یا حتی یک نوع طرز تفکر و سبک زندگی است.»

او با بیان اینکه «نگرانی‌های دوستان و مسأله‌شان این است که اساسا چه چیزی را شعر می‌دانیم؟» پاسخ گفت: «به نظر من هر شاعری بنا بر مطالعات، جغرافیا، زبان و لحن متمایز می‌شود، او یک زیبایی‌شناسی دارد که در ذهنش ستونی به عنوان شعر شکل می‌گیرد که می‌کوشد تمام آثاری که خلق می‌کند با آن معیار بسنجد. منظورم این است که اولین منتقد در مورد آثار هنری خود شاعر است. بنابراین وقتی شخص یک بیت می‌گوید بلافاصله آن را به آن ستون و استوانه ارجاع می‌دهد و بر این اساس از خود می‌پرسد که آیا این اصلا شعر هست یا نیست و هر چقدر این درست‌تر و شخصی‌تر باشد شعر شاعر متمایز‌تر می‌شود.»

نعمتی در ادامه اظهار کرد: «مشکل زمانی شروع می‌شود که یک ستون ثابت برای برخی از شعرا شکل می‌گیرد و همه تلاش می‌کنند خودشان را به آن نزدیک کنند. برای همین با گروهی از شعر‌ها مواجه می‌شویم که همه از یک زیبایی‌شناسی خاصی تبعیت می‌کنند.»

وی گفت: «مهم‌ترین آسیب این نوع نگاه این است که اصلا نسبتی با زندگی و روزگار ندارد. منظور این است که شما زندگی را اصلا در آن نمی‌بینید. به عنوان مثال یک شاعر در طول پنج سال گذشته پنج کتاب چاپ کرده و در همه آن‌ها مفهوم مرگ و نومیدی وجود دارد. در حالی‌که خود شاعر خیلی آدم سرحال و شوخی است یا این‌که هیچ انعکاسی از آن در اطرافش وجود ندارد. غزل در مقام یکی از محبوب‌ترین قالب‌های شعری معاصر، به گونه‌ای بقیه قالب‌های شعری را تحت‌الشعاع قرار داده است که در مقطعی شاعران به دودسته غزل‌سرا و سراینده شعر سپید تقسیم می‌شدند.»

این منتقد ادبیات افزود: «کم کم شاهدیم که زیبایی‌شناسی روز، دغدغه‌های مردم و حتی خود شاعر در این میان ناپدید می‌شود. و این آسیب و دغدغه‌ای جدی است. اما مشکل این است که وقتی شما به عنوان مثال از یک تصادف یا دیدن یک دختر گل‌فروش متاثر می‌شوید ابزار برای بیان آن را ندارید. مثل پازل‌هایی که بچه‌ها دارند که اگر اوج خلاقیت را هم داشته باشند نمی‌توانند بیش از یک هرم درست کنند. این باعث می‌شود که غزل کتابخانه‌ای و دارای زیبایی‌شناسی کتابخانه‌ای شود.»

او همچنین ابراز کرد: «باید بپذیریم که این ابزار کلمات، مثل خمیری است که شما می‌توانید هر شکلی به آن بدهید، و یک پازل از پیش ساخته شده نیست که در ساختن آن محدودیت داشته باشیم.»

*****

اسماعیلی‌اراضی در تایید این سخنان گفت: «زمینه این تلاش بسیار مهم است. دوستی آمده بود و گفته بود که من غزل فلان می‌نویسم الاولابد. اما خود من شخصا در مقدمه مجموعه اولم نوشتم که حداقل تاثیری که کار من می‌تواند داشته باشد این است که کسانی که بعدا وارد این حوزه می‌شوند می‌دانند که این اشتباه قبلا شده و آن را تکرار نمی‌کنند».

******

محمد حسین نعمتی در پایان با ذکر نقل قولی از نزار قبانی گفت: «ایشان می‌گوید که شعر گفتن مثل ماهی‌گیری است. هیچ ماهی‌گیری نمی‌داند دقیقا چه فرآیندی منجر می‌شود که او ماهی می‌گیرد؛ اگر زمانی کشف شود که چگونه ماهی می‌آید و به قلاب گرفته می‌شود ماهی‌های جهان تمام می‌شود. نکته کلیدی این است که زیست شاعرانه و نگاه شاعرانه است که این نوع غزل جدید را می‌سازد، و این گمشده امروز شاعران ماست. شما وقتی شاعران خارجی را می‌خوانید این نگاه وجود دارد، به عنوان مثال قبانی هر جا1امی‌گذارد آن‌جا شعر می‌گوید. قیصر امین‌پور در یکی از نوشته‌هایش می‌گوید با هر شعر جدیدی، فرمولی جدید برای شعر تولید می‌شود. این نثری که آقای بیابانکی به نوعی اشاره کردند دارد به تولید انبوه شعر با فرمول خاص منجر می‌شود که هیچ گرهی از اجتماع، شعر یا غزل ما باز نخواهد کرد. اگر نگاه ما این باشد که رقیق شده سبک هندی باشیم چه گرهی از جامعه ادبی امروز باز می‌کند؟ یک نفر باید بگوید که این مخدر است و کمکی به ما نمی‌کند.»

در بخش دوم نشست، منتقدان حاضر به نقد و بررسی کتاب «قرار» اثر سعید پورطهماسبی پرداختند.

سعید بیابانکی، عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌در ادامه این نشست خطاب به صاحب اثر اظهار کرد: «این کتابِ اول شماست، بنابراین در درجه اول به شما تبریک می‌گوییم. شعرهای خوبی در این کتاب هست، و شما در ابتدای راه هستید. نشست‌های این چنینی متفاوت با انجمن‌های ادبی است. در انجمن می‌گویند شما کارنامه شسته‌رفته خودتان را منتشر کرده‌اید و خواه یا ناخواه در معرض قضاوت قرار می‌گیرید. بسیاری از افراد برایشان اهمیتی ندارد و بسیاری برایشان مهم است که به عنوان مثال شعرشان را یک دختر سال سوم دبیرستان می‌پسندد یا به فرض بهاالدین خرمشاهی. باید ببینید چه کسی برایتان اهمیت دارد؟»

این منتقد ادبی افزود: «اینکه انسان مدرن و زندگی امروز در کجای این کتاب قرار دارد مشخص نیست. انسان امروزی که درگیر عصر شتاب است و درگیر گرانی، ترافیک، برج، و زندگی مدرن است در کجای این کتاب قرار دارد؟ اما شما اگر یک کتاب شعر سپید را بردارید و بررسی کنید خودتان را دقیقا آن‌جا می‌بینید. چرا ما در آنجا حضور داشتیم و در اینجا نیستیم؟ علتش این است که ما بیش از اندازه از کهن‌الگو‌ها استفاده کرده‌ایم. کهن‌الگو‌ها خیلی هم خوب هستند و ما هم همیشه از آن‌ها لذت می‌بریم. در همین روزگار خودمان اگر بخواهیم مثال بزنیم، رهی معیری به عنوان یک غزل‌سرا یک سو ایستاده است و سیمین بهبهانی، حسین منزوی، و خسرو احتشامی‌هم آن سو هستند. اما وقتی این‌ها را با هم قیاس می‌کنیم مثل این است که رهی معیری را باید بگذاریم این سو و آن‌ها را در سوی دیگر. چرا این گونه است؟ چون او به احیای مجدد کهن الگو‌ها پرداخته است و تلاش نکرده یک جهان دیگر ایجاد کند.»

او با بیان اینکه «جاهایی در این کتاب که شما تلاش کرده‌اید که به سراغ کشف‌هاو دیدهای تازه بروید نقاط توفیق شماست»، مثال‌هایی از کتاب به عنوان نقاط توفیق زد: ««گاهی سیاه و غم‌زده گاهی سپید و شاد/حالم شبیه حال پریشان ابرهاست.» این چیزی است که من تا به حال نشنیده‌ام و اگر هم شنیده‌ام به این زیبایی نبوده است. این قرار دادن ابر به عنوان الگو، الگوی جدیدی است. یا مثال دیگر این‌که «هر زمان که رعد غران ابر گریان شد بدان/ بغض‌های آسمان ناگفته باقیمانده است. و یا» تمسخر می‌کنی مرداب اگر فواره رادریاب / که او هر چند می‌میرد ولی در اوج می‌میرد «، بسیار تصویر بکری است. مشابه این وجود دارد به عنوان مثال» فواره چون بلندشود سرنگون شود «، اما چیزی میان مرگ و زندگی است و برای انسان امروز قابل لمس است، من آن را می‌بینم و وجود دارد. یا مثال دیگر» مرگ زشت است اگر زندگی ما زشت است/مرگ زیباست اگر زندگی ما زیباست. «در آموزه‌های دینی ما هم هست. از این جنس کار‌ها باید در شعر شما زیاد‌تر باشد، منظورم چیزهایی است که دغدغه‌های امروز است.»

وی با بیان اینکه «برخی سهل‌انگاری‌ها در کتاب وجود دارد که ناشی از بی‌توجهی است»، مثال زد: «زخمی‌از اخم تو خوش‌تر تا زبان نرم خلق/دست کم چشمان تو تیغ از برابر می‌زند.» من متوجه نمی‌شوم این بیت به چه معنی است؟ انگارکه چیزی در اینجا کم است. یا» فرق بودن در نبودن‌گاه در پیمودن است/ باد امکانی ندارد جز مسافر زیستن. «اینجا منظورم دقیقا روی کلمه امکان است. امکان معنی حق انتخاب می‌دهد اما اینجا حق انتخابی ندارد. گریزی ندارد جز این. امکان معنی دیگری می‌دهد که اصلا اینجا نمی‌نشیند.» لشکر چشم به خون تشنه تو دشنه به دست/ همه آماده با یک نظرت تاختن است «، دوباره اینجا در مصراع دوم می‌لنگد یا» عشق آمیختن از عمق دو جان است به هم/کار عقل است که بر جان هم انداختن است. «هم انداختن چه چیزی؟ ما در مصراع اول مرجع ضمیر نداریم. یا»‌ای که در خلق سزاوار مجیزم کردی «، مطلقا برای مطلع این اصلا خوب نیست.» حق گرفتن به گران‌سختی حق دادن نیست «، عبارت گران‌سختی ناملموس است و معنی نمی‌دهد.» عدل گس‌تر کن اگر ظلم‌ستیزم کردی «، باید تبدیل شود به» عدل گسترم کن «، درواقع، یک ضمیر، باز در اینجا کم است.» شادم اگر به درد غمت می‌خورد دلم /آخر دل شکسته من هم به کار رفت «، قطعا آخر بیت باید» به کار آمدن «باشد.» به ساحل رفتم و دیدم دمادم موج می‌میرد/از آدم هر نفس دارد هزاران فوج می‌میرد. «، ظاهرامی‌خواستید بگویید» هر نفس دارد از آدمیان فوج فوج می‌کشد «، این مفهوم آدمیان را نمی‌رساند.»

او در ادامه افزود: «این‌ها لغزش‌های زبانی است که در کار شما واقعا نمی‌شود پذیرفت.» با تو انگار نه انگار که دنیایی بود/ بی‌تو انگار نه انگار که دنیایی هست «. این از نمونه ابیاتی هست که نشان می‌دهد شما شاعر هستید و روی ابیاتتان دقت کردید. اینجا‌ها هست که شما مثل خودتان هستید و مثل کسی نیسیتید. اگر واقعا تلاش کنید این مثل خودتان بودن‌ها را افزایش دهید در این صورت شما یک شاعر شاخص هستید. در این مجموعه تشخص زبانی و معنایی دیده نمی‌شود و هر بخش از کتاب را که می‌خوانیم ما را یاد یک نفر می‌اندازد که البته برای شروع طبیعی است. کتاب‌های اول ما هم این گونه بود. شما الان وضع خیلی بهتری دارید. الان شما سی سال کتاب خوب در اختیار دارید، اما ما در آن موقع چیزی نداشتیم. طبیعی است که آدم برای شروع به قله‌ها نگاه می‌کند یعنی باید به قله‌ها نگاه کرد.

برخلاف نسل امروز که به تپه‌ها نگاه می‌کنند ما به قله‌ها نگاه می‌کردیم. ما یا می‌خواستیم مثل صائب شعر بگوییم یا مثل حافظ و سعدی. من خودم شیفته نظامی‌ بودم اما الان جوانان الگو‌هایشان امثال ما شده است. و این خیلی بد است. بزرگان باید الگوی ما باشند. همه چیز مثل هم شده است و همان‌طور که مثل همدیگر داریم حرف می‌زنیم، مثل همدیگر هم داریم شعر می‌گوییم. اما در روزگار ما این گونه نبود یعنی من که در اصفهان بودم با کسانی که در قزوین، گرمسار و شمال بودند مثل همدیگر شعر نمی‌گفتیم. الان تمام غزل‌ها مثل هم شده است و نام‌آور شدن و برخاستن از این میان بسیار دشوار است. اینکه شخص کهن الگو‌ها را تکرار کند این به عنوان مشق شاعری خوب است. اتفاقا این جنس غزل‌ها خواننده هم دارد اما خواننده در سطح شبه خواننده‌ها. ممکن است استثنا هم داشته باشد.»

عضو شورای سیاست‌گذاری شعر فجر در پایان یادآور شد: «شاعر باید خواننده گسترده داشته باشد و بتواند همه طیف‌ها را پوشش دهد. باز هم به شمابابت انتشار این کتاب تبریک می‌گویم.»

ابراهیم اسماعیلی اراضی به عنوان منتقد دیگر حاضر در جلسه صحبت‌هایش درباره» قرار «را اینگونه آغاز کرد: «من فکر می‌کنم نسبت به بقیه دوستان حاضر، آشنایی بیشتری با آقای پورطهماسبی داشته باشم. وقتی دیدم مجموعهٔ سعید پورطهماسبی چاپ شده، هم خیلی خوشحال شدم و هم نگران. کتاب مثل همه کتاب‌های دیگری که شهرستان ادب چاپ کرده، خیلی تمیز و شکیل است و حق شاعر و شعر در آن ادا شده اما احساس می‌کنم حساسیتی که در مورد برخی کتاب‌های دیگر شهرستان ادب وجود داشته در مورد این کتاب وجود نداشته است. منظورم این است که حداقل اتفاقی که می‌توانست در مورد این کتاب بیفتد این بود که لاغر‌تر باشد. من حسرت می‌خورم که خیلی از کاستی‌های موجود در کتاب می‌توانست به‌راحتی رفع شود. عمده اشکال در این است که محتوا در ذهن شاعر بر اجرا می‌چربد و به همین دلیل دچار‌‌ همان ذوق‌زدگی‌هایی می‌شود که همه ما موقع رسیدن به یک مضمون، محتوا، تصویر یا... دچارش می‌شویم. از این قبیل موارد کم نیست و فکر می‌کنم این قبیل اشکالات می‌توانست اصلاح یا حذف شود».

این منتقد با بیان اینکه «به عنوان یک مخاطب کتاب فکر می‌کنم شاعر در بخش عمده‌ای از ابیات دچار چپ‌نویسی شده است» گفت: «کسی که با غزل سروکار داشته باشد متوجه می‌شود که حداقل در پنجاه درصد کار‌ها، شاعر به طرح غزلش خیلی فکر کرده است. این طرح شامل ردیف، قافیه، وزن و مانند آن است».

مولف «غزل‌مَزل» افزود: «در آثار شاعران و غزل‌سرایانی که به جان شعر اشراف دارند، هیچ‌وقت نسبت شعر و زیبایی‌شناسی در مصاریع اول، کمتر از مصاریع دوم نیست و چه‌بسا بیشتر است. من همیشه این موضوع را به دوستانی که محبتی دارند و نظرم را می‌پرسند می‌گویم که اساسا غزل‌سرا در مصراع‌های فرد که دچار قافیه نیست مجال پرواز دارد. در این مجموعه جاهایی وجود دارد که مصراع اول تقریبا بیکار است. سوای این، ارتباط افقی هم در جاهایی محل بحث است. به عنوان مثال» گران‌سختی «در بیت» حق‌گرفتن به گران‌سختی حق‌دادن نیست «؛ ذات این ترکیب‌سازی‌ها می‌تواند خیلی مبارک باشد، اما شاعر باید در اجرایش مخاطب را به این نتیجه برساند که من در وزن، جای خالی نداشتم و نخواستم آن را پر کنم که به جای» سخت «از» گران‌سختی «استفاده کردم».

او افزود: «همه قراین و تمهیدات اجرایی در بیت باید وجود داشته باشد. اما در جاهایی که سعید پورطهماسبی راحت‌تر نوشته است، هر مخاطبی اگر حتی به فرض بگوید 90درصد مجموعه هم اشکال است، تردیدی نمی‌کند که در آن 10درصد با یک شاعر طرف است». وی اظهار داشت: «حشوآمیختگی‌ها، جا‌به‌جایی ارکان و نیز استخدام نابجای حروف اضافه مخصوی مصادر، همه ناشی از عجله شاعر برای به‌اجرادرآوردن چیزی است که به ذهنش رسیده است. نکته دیگر این است که معمولا دوستانی که خوب شعرشان را دکلمه می‌کنند، دیر‌تر متوجه اشکالات خودشان می‌شوند و سعید پورطهماسبی باید از این نکته بترسد؛ چون این توانایی نباید باعث شود که فرد، سهم بیشتری از دیالوگ را به عهده اجرای لحنی و... بگذارد».

او در پایان تصریح کرد: «اساسا کسی که غزل را بشناسد، با زبان فاخر مشکلی ندارد اما ضمن استفاده از چنین زبانی، نگاه باید امروزی باشد. به عنوان مثال در بیت» رستن از بند قفس رنج اسارت را فزود / آه آری باید اول بال و پر می‌خواستم «؛ ببینید اجرا چقدر خوب است. حرف دیروز و امروز هم نیست بلکه حرف همیشه است. زبان هم خیلی از زبان کلیت مجموعه فاصله ندارد. اینجا نگاه، نگاهی است که قابل تعمیم به همه روزگاران و آدمیان است. به خاطر همین است که باورپذیر می‌شود. از این پیوند‌ها که ارتباط بیشتر و موثرتری بین مولف و مخاطب برقرار می‌کند باید بیشتر استفاده کرد».

محمدامین اکبری مجری جلسه با بیان اینکه «تجربه برگزاری این جلسات نشان می‌دهد که اثری که جدی‌تر باشد جدی‌تر نقد می‌شود»، نقد تخصصی این اثر را یک نقطه قوت برای آن عنوان کرد.

وی اظهار داشت: «من واقعا چندین غزل این کتاب را دوست دارم و از آن لذت بردم. در شعر بودن اثر شکی نیست و ما هم برای همین این‌جا جمع شده‌ایم. هدف ما تنها ارتقای سطح آن است.»

بیابانکی با تایید این سخنان گفت: «نشانه یک کتاب خوب از این‌جا مشخص می‌شود که می‌توان از آن فال گرفت، بدین معنا که از هر جای آنکه باز کنید لذت ببرید نه اینکه دائما بگردید به دنبال یک جای خوب. این کتاب برای مخاطب عام خوب است اما شعر زبان مخاطب خاص و فرزانه و نخبگی است و مخاطب خاص به راحتی راضی نمی‌شود.»

محمد حسین نعمتی در ادامه صحبت‌هایش در این جلسه گفت: «مفهوم ماهی در مثالی که اشاره کردم برای جغرافیا و افراد مختلف فرق می‌کند. ما نمی‌توانیم در ماهی بودن آن شک کنیم اما ماهی برای یک زن خانه دار، یک ماهی‌گیر و یا فردی ساکن کویر تفاوت دارد. در مورد شعر هم همین گونه است. ما می‌توانیم جمعی را با یک ماهی سفره هفت‌سین سرگرم کنیم اما برای یک فردی که ماهی‌خور حرفه‌ای است چنین چیزی ممکن نیست. هدف ما در اینجا ارتقا مفهوم ماهی است. لزوما منظور این نیست که من در غزل خودم به این رسیدم اما این افق را در پیش رو داشتم. همانطور که در فلان مقام و شهر آرمانی در اساطیر چیزی نیست که کسی به آن رسیده باشد اما همه به هم آن را نشان می‌دهند و می‌گویند این شهر وجود دارد و پتانسیل رسیدن به آن هست. به عنوان مثال در جایی مثل» اینقدر به این و آن تهمت نزنیم آسان/ این دزد نهان شاید بین خودمان باشد «، در اینجا شما خیلی راحت صحبت می‌کنید و این اجرا بسیار خوب است. یا هر جا شما به مصراع‌های فرد دقت کردید موفق بودید، به عنوان مثال» آب پیچیده‌ترین مسئله ماهی‌هاست.»

این شاعر ادامه داد: «شاید اولین گام شما برای گفتن یک غزل این بود که یک ردیف خوب کشف کردید اما باید برای یک غزل یک نگاه خوب کشف کنید. یک بازه زمانی خوب می‌تواند یک مقدمه برای یک شعر خوب باشد اما نمی‌تواند تمام آن شعر باشد. برخی جا‌ها از نظر زبانی کژ تابی دارد به عنوان مثال «بسته‌ام لب را کسی دندان نمی‌بیند مرا/بعد از این کس خندان نمی‌بیند مرا». منظور شما در اینجا این بوده است که «کسی دندان مرا نمی‌بیند» اما اینجا این معنی را می‌دهد که «کسی مرا به هیبت دندان نمی‌بیند». یا فریفتگی موسیقی که‌‌ همان چیزی است که آقای اسماعیلی اشاره کردند، به این معنا که شما اینقدر شعر را خوب می‌خوانید که در وهله اول نه مخاطب بلکه خودتان هم شیفته‌اش می‌شوید. مقل یک موسیقی خوب به زبان خارجی که اصلا نمی‌فهمید چه می‌گوید ولی لذت می‌برید. این اتفاق اینجا افتاده است.»

وی با بیان اینکه «ردپای برخی شاعران خوب کشورمان دراثر دیده می‌شود» تصریح کرد: «این البته طبیعی است اما اثر را وامدار می‌کند و من به شخصه این کار را نمی‌کنم، همانطور که خودم چند غزل داشتم که چون شبیه کس دیگری شد آن‌ها را منتشر نکردم.» او افزود: «تلاش برای تبدیل اشعار به ضرب‌المثل خوب است اما این باید در حالت طبیعی اتفاق بیافتد یعنی خود مردم انتخاب کنند نه اینکه ما برای مردم انتخاب کنیم که این بیت از این به بعد ضرب‌المثل شما باشد. کسانی که این کار را می‌کنند موفق نبودند.»

این منتقد با تاکید بر این نکته که «این مجموعه با نگاه نویی که از خود شاعر است می‌توانست بهتر باشد»، به غزل‌های خوب این مجموعه اشاره کرد و از پررنگ نبودن بسامد آن اظهار تاسف کرد

در آخر جلسه سعید پورطهماسبی شاعر قرار به شعرخوانی پرداخت.

انتهای‌پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران