شریعتی شیفته اهل بیت(ع) بود/ذوق شاعری داشت/اگر امروز بود از انقلاب و ارزش‌های اسلامی دفاع می‌کرد

شریعتی شیفته اهل بیت(ع) بود/ذوق شاعری داشت/اگر امروز بود از انقلاب و ارزش‌های اسلامی دفاع می‌کرد

شریعتی در تاریخ اسلام مطالعه کرده و خواندنی‌ها را خوانده بود و نسبت به اهل بیت(ع)، دل پر سوزی داشت و این در رفتار و آثار او مشهود است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، روزنامه خراسان در صفحه گفت و گو امروز خود مصاحبه منتشر نشده ای از مرحوم سبزواری درباره دکتر شریعتی منتشر کرده است که در زیر این گفتگو را می خوانید :

تا اسم دکتر "علی شریعتی" را بردم، درخشیدن برقی را در چشمان سالخورده اش احساس کردم. او بیشتر از من مشتاق گفتن و شنیدن از شریعتی بود و پیش از اینکه سوالات زیادی کرده باشم، در تعریفاتش پاسخ‌های سؤالات ناگفته را داد. بارها و بارها بر این نکته تأکید داشت که "علی مؤمن بود"، "امام را دوست داشت"، "علی اهل دل بود و دلبسته اهل بیت(ع)". او گفت که بسیاری از چیزهایی که به او نسبت می‌دهند "تهمت" است. علی جای کسی را تنگ نکرده بود، ولی نمی‌دانم چرا بعضی، جای او را حتی در این زمان که او در میان ما نیست، این‌قدر تنگ می‌کنند. "حمید سبزواری" متولد 1304 از شهرستان سبزوار، دوست و همشهری دکتر علی شریعتی، در یک صبح زیبای روزهای گرم خرداد سال 87 ،با من هم سخن شد، تا از یک دوستی که نیم قرن پیش آغاز شده است، برایم بگوید. اولین سراینده سرودهای انقلابی و خالق اشعار حماسی و پرشوری همچون "صبح پیروزی"، "شهید مطهر" و "جانان من"، درباره ارتباط و دوستی اش با دکتر شریعتی، این‌گونه می‌گوید که سی سال پیش، در سوگنامه "خفتی چرا" ... همه چیز را درباره خود و شریعتی گفته ام.

قبل از هر چیز برایمان از سابقه و چگونگی دوستی خود با دکتر شریعتی بگویید؟
از آنجا که من و علی شریعتی همشهری بودیم، پیش از دوستی با او، با خانواده و به خصوص پدرش، آشنایی و دوستی داشتیم؛ ولی عمق یافتن موانست من با علی، از آغاز مبارزات، در سال‌های پس از تبعید امام خمینی (ره) بود. در آن سال ها، هر گاه که به مشهد مقدس می‌رفتم، بهانه بعد از زیارت حضرت ثامن الحجج (ع)، دیدن علی بود. به همین خاطر، به دانشگاه یا منزل شریعتی می‌رفتم و با هم صحبت می‌کردیم. از سوی دیگر، در همان ایام، ما در سبزوار گروه خاصی را تشکیل داده بودیم که در رابطه با مسایل سیاسی - اجتماعی روز تبادل نظر می‌کردیم. علاوه بر آن، مجلس شعر خوانی هم داشتیم و دکتر، گاه در جمع ما حاضر می‌شد و با ما تبادل نظر می‌کرد.

افراد تشکیل دهنده این گروه چه کسانی بودند، چه گرایش فکری داشتند و اصولاً هدف از تشکیل این گروه چه بود؟
نفرات تشکیل دهنده گروه ما، افرادی همچون دکتر شریعتی، با سواد، آگاه به مسایل روز و در عین حال، مذهبی‌های ضدرژیم بودند. از جمله این دوستان، حاج آقای فاضل، بنده، دکتر شریعتی و جناب آقای محمودی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی معاونت آموزش و پرورش در تهران را بر عهده داشت، بودند؛ دوستان دیگری هم در جلسه حضور داشتند؛ افرادی مانند آقایان "تولایی" و "سعیدیان" هم که اهل ذوق و شاعری بودند و همچون من، در جلسات، اشعار سیاسی و کنایه آمیزی نسبت به رژیم طاغوت می‌خواندند. این گروه که بیش از همه، با تلاش و علاقه مندی من ایجاد شد، اهداف سیاسی، اجتماعی و ضد رژیم سلطنتی داشت که متأسفانه پس از چند سال متوقف شد.

علت توقف فعالیت‌های سیاسی گروه چه بود؟
برخورد رژیم. حدوداً سه - چهار سالی فعالیت خوبی داشتیم و از وجود شریعتی عزیز هم بهره می‌بردیم که من به خاطر فعالیت‌های سیاسی، از اداره فرهنگ اخراج و محاکمه شدم. بعد از آن، در آزمون بانک بازرگانی شرکت کردم و با نمره بالا، در سمت معاون شعبه استخدام شدم؛ سه سال آنجا مشغول بودم. پس از آگاهی از اختلاس پنهانی رئیس شعبه و عده‌ای از کارمندان، به بازرسی گزارش دادم. چیزی نگذشت که با بازرسی‌های به عمل آمده، معلوم شد که مسئله واقعیت دارد. به همین خاطر، رئیس شعبه عوض شد، ولی این بار، رئیس جدید آن قدر با من مخالفت و دشمنی بی‌دلیل داشت که دیگر قادر به ماندن در آن شعبه نبودم؛ لذا تصمیم گرفتم از آنجایی که قطعه زمینی در مشهد داشتم، به آنجا بروم. اما به اصرار خانواده و به خاطر این که می‌گفتند بیشتر اقوام و فامیل‌های ما در تهران هستند، انتقالی گرفتم و به تهران عزیمت کردیم. مدتی بعد، مبارزات مردم مسلمان ایران به اوج خود رسید و انقلاب پیروز شد، ولی دریغ و صد دریغ که علی دیگر در کنارمان نبود. او که تا روزهای پایانی زمستان سیاه طاغوت، دست از مبارزه برنداشت، بهار آزادی را ندید.

آثار دکتر شریعتی را به لحاظ ادبی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا ایشان همانند شما شعر هم می‌گفت؟
دکتر پدری ادیب و اهل دل داشت و خود قلمی شعرگونه. آن گونه که شاهد هستیم، برخی نوشته‌های ایشان همچون نیایش ها، مدح دوست داشتن، عشق و ستایش علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س)، مانند شعری ماندگار در گفته‌ها به کار می‌رود. شریعتی شعر نمی‌گفت، اما این بدان معنا نیست که او طبع شعر نداشت، بلکه برعکس، ایشان تبحر بالایی در شعر و نقد اشعار داشت. به عقیده من، شریعتی ذوق شاعری داشت، ولی به تشخیص خود و به خاطر موقعیت عصر و زمانش، این‌گونه نوشتن را به شعر و شاعری ترجیح داد تا میدان قلم وسیع تری داشته باشد.

در آن زمان، شما هم شعر می‌گفتید، هیچ پیش آمد که اشعارتان را برای دکتر بخوانید؟
بله؛ پیش می‌آمد که شعرهایم را برای علی می‌خواندم و از او می‌خواستم نظرش را درباره آن بگوید. درخور ذکر است که اغلب اشعار من در آن زمان، هدفدار و انقلابی بود و شاید بتوانم به جرأت بگویم که یکی از معدود شاعرانی هستم که زودتر از هر شاعری در عصر خودم، شعر انقلابی و حماسی سرودم. در آن زمان، شعرهایم در مجلاتی چون "صائب" چاپ می‌شد و دعوای همیشگی من، آن بود که شعرهایم دستکاری نشود و بدون کم و کاست منتشر شود؛ زیرا می‌خواستم گوشه‌هایی که به فضای اجتماعی آن زمان می‌زدم، به جامعه منتقل بشود؛ مانند این شعر که در اوایل دهه 50 سرودم:
هنوزم شوق پرواز است گر بال و پری باشد
به سر سودای آزادی است ما را تا سری باشد
گواهی می‌دهد رخساره از راز درون اما
بسا آتش که پنهان در دل خاکستری باشد

علت تأثیر سخن و نوشته‌های شریعتی در آن زمان چه بود؟
شریعتی هم قلم خوبی داشت و هم تفکر و عقیده خوبی و در عین حال، درد جامعه را می‌شناخت. از این رو،  تشخیص می‌داد که جامعه چه چیزی نیاز دارد و از چه چیزی رنج می‌برد.  در اینجا لازم است نکته‌ای را عرض کنم؛ بعضی‌ها طی سال‌های مبارزه و حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سعی کردند به جامعه این گونه القا کنند که راه شریعتی، از راه امام (ره) کاملاً جدا بوده است یا اینکه او با وجود نازنین امام(ره) مخالفت داشت. به عقیده من، این کاملاً دروغ است. این را مطمئن هستم که شریعتی نقش امام(ره) را نداشت و خیلی از امام(ره) کوچک تر بود؛ آنچنان‌که هیچ کدام از روشنفکران هم عصر ما، به بزرگی امام (ره) نبودند. ولی خود شاهد بودم که دکتر شریعتی، در دوران تبعید امام(ره)، بارها و بارها، در سخنرانی‌ها و جلسات خصوصی، بسیار صریح از امام(ره) دفاع می‌کرد و راه او را، راه درست می‌دانست، به همین خاطر، اعتقاد دارم که شریعتی عقیده سالم دینی داشت. ما و دیگران هم به این نکته پی برده بودیم و از همین رو، در دوران تبعید امام (ره)، وجود شریعتی را برای خود غنیمت می‌دانستیم. جمع این خوبی‌ها بود که باعث می‌شد کلام شریعتی تأثیرگذار باشد. او واقعاً استثنایی بود.

چه چیزهای دیگری شریعتی را برای شما یک فرد استثنایی کرده بود؟
همان طور که در شعر "خفتی چرا ..." به آن اشاره کرده ام، مواردی چون درد آشنایی، رهنمایی، ره گزینی، اندیشمندی، نقشبندی و تیزبینی او؛ که نقش بندی اش نمایان تر از دیگر خصیصه‌های خوب او بود. می‌دانیم که هنرمند نقاش، پیش از به تصویر کشیدن چیزی، ابتدا نقش آن را در ذهن خود ترسیم و بعد به صفحه سفید منتقل می‌کند. هر چه نقش ترسیم شده در ذهن روشن تر باشد، نقاشی زیباتر خواهد شد. این در مورد شاعر و نویسنده هم صدق می‌کند، مثلاً، پیش از آنکه "فردوسی"، شاهکار حماسه شعری ادب فارسی را بنگارد، ابتدا آن را در ذهن خود نقش بندی کرده و به خاطر نقش بندی خوب او، "شاهنامه" شاهکاری به تمام معنا شده است. شریعتی هم این‌چنین بود؛ او در نقش بندی ماهر بود و به همین خاطر است که آثار او ماندگار شده است.

علاقه شریعتی به اهل بیت(ع) و ارزش‌های اسلامی را چگونه می‌دیدید؟ آیا برای شما در رابطه با آن صحبت می‌کرد؟
همان‌طور که می‌دانید، نثر علی خاص خودش بود. آثار و نوشته‌های علی، خود گویای علاقه و شیفتگی وافرش به اهل بیت(ع) است. با این‌که از من کوچک تر بود، ولی گاهی اوقات، در این مورد به او غبطه می‌خوردم. من خود می‌دیدم که چگونه از علی(ع) سخن می‌گفت و اشک می‌ریخت. شریعتی در تاریخ اسلام مطالعه کرده و خواندنی‌ها را خوانده بود و نسبت به اهل بیت(ع)، دل پر سوزی داشت و این در رفتار و آثار او مشهود است. اصلاً یکی از دلایل انس من به علی که باعث می‌شد از سبزوار به مشهد بیایم تا او را ببینم، پی بردن به این عشق بود و گاه پیش می‌آمد که از گفته‌های او تحت تأثیر قرار می‌گرفتم و اشک می‌ریختم. در حقیقت علت تأثیر گذاری آثاری چون "فاطمه فاطمه است" و دیگر گفته هایش در مورد حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) وجود همین عشق و علاقه بود.

به نظر شما هدف اصلی دکتر چه بود؟
او همانند سایر مذهبی‌های روشنفکر، به دنبال تحقق عدالت اسلامی در جامعه بود؛ از خرافات و تحجر دوری می‌کرد و خواهان اسلام ناب بود.  علی تشنه آن بود که از طریق اسلام و فرهنگ اسلامی، مظلومیت رفع و طاغوت سرنگون و نظام اسلامی ایجاد شود. با وجود اظهارنظرهای بی‌اساس برخی افراد در مورد شریعتی که شاید با او کمترین ارتباطی نداشته اند، اگر شریعتی امروز زنده بود، یقیناً از انقلاب اسلامی و ارزش‌های دینی دفاع و با تحجر و دورویی‌های برخی روشنفکرنماهای سکولار مقابله می‌کرد.
باید به این نکته هم اشاره کنم که علی شریعتی و اندیشه هایش، چه در آن زمان و چه اکنون، متعلق به هیچ شخص یا گروهی نیست، بلکه نگاه شریعتی همیشه به سوی جامعه بود و او و اندیشه اش، متعلق به تمام جامعه است.  به نظر من شریعتی از این نظر، در این زمان هم مظلوم است.

می توانید توضیح دهید که چرا شریعتی امروز هم مظلوم است؟ بیشترین ظلم از کدام ناحیه به او شده است؟
بیشترین جفا در حق علی نسبت به عقیده او شده است. من نماز خواندن او را می‌دیدم، باورهای او را لمس می‌کردم؛ او یک مجاهد مبارز بود. البته اگر بخواهم بگویم او یک عالم دینی بود، نه... این‌گونه نبود. او نه مطهری بود و نه امام (ره). او شریعتی بود و مقدمه، ولی امام مقدمه و مؤخره را با هم داشت. انتساب علی به مارکسیسم ظلم بزرگی است که برخی به او روا داشته اند. برای علی نباید از "ایسم"‌ها گفت، چون او به هیچ وجه با آنها میانه‌ای نداشت. شاید شریعتی جنبه‌های مثبت بعضی مکاتب را می‌گفت (کاری که امروز هم بسیاری از سخنرانان می‌کنند) ولی این به آن معنا نبود که او، آن مکتب را قبول داشت. شریعتی بارها در گفته هایش از این اندیشه‌ها تبرّی جسته بود. لازم به عرض است که در آن زمان، به من هم تهمت توده‌ای بودن می‌زدند؛ لذا شاید بتوان این تهمت‌ها را با شعر "نسیم شمال" توجیه کرد که در زمان قاجار سروده است و نسبت به افرادی که به بهانه مبارزه با فرقه ضاله "بابیت" ،با برخی افراد مؤمن تسویه حساب می‌کردند، آورده است: «ایها الناس بگیرید که این هم بابی است»!

شریعتی درد چه چیزی را بیشتر در دل داشت؟
او درد چند چیز را در سینه داشت؛ اول اینکه حرف‌هایی در دل داشت که به خاطر خفقان، قادر به بیان آن نبود. نگاهش معطوف به جامعه بود، چرا که می‌دید جامعه نیاز دارد به این‌که فردی دستش را بگیرد و به آن بگوید که چگونه به جلو راه برود و بالغ بشود. علی به بیداری می‌اندیشید، باوجود فشارهای بسیاری که از جانب رژیم طاغوت به او وارد شد، تا پایان راه، نگاهش را از جامعه به سوی دیگر برنداشت.

به نظر شما نگاه جامعه امروز به شریعتی چگونه است؟ آیا امروز هم به او بی‌مهری می‌شود؟
به عقیده من امروز بسیاری از جوانان جامعه ما که در انقلاب نبوده و حضور نداشته اند، این نکته را باور دارند که شریعتی بیدار شده و بیدارگر تاریخ پیش از انقلاب است که به سهم خود، توانست گوشه‌ای از جریان عظیم انقلاب را ایجاد و راه پیروزی را هموار کند و در این مسیر، همچون دیگر راست قامتان، جاودانه تاریخ شود. نسل جدید، به این اعتقاد دارد که شریعتی یکی از سنگرداران مبارزه علیه طاغوت بود و ایجاد این اعتقاد، به خاطر آن است که علی شریعتی، توانسته هنرمندانه شخصیت خود را به دور از افراط و تفریط برخی سیاسیون و گروه ها، در آثار به جای مانده از خود، به جامعه معرفی کند.

فکر می‌کنید  اگر علی شریعتی امروز زنده بود، اکنون  در جامعه کنونی چه موقعیتی داشت؟
نمی دانم، ولی این را باور دارم که علی در صورت زنده بودن در این زمان، اهل معامله نبود. اگر در کنار ما بود، امروز هم می‌گفت و می‌نوشت و با اندیشه بالغ شده تری نقد می‌کرد. از انقلاب و ارزش‌های اسلامی دفاع می‌کرد و یقیناً رابطه خوبی با جوانان داشت. بدون این که جای کسی را تنگ کند، حرف می‌زد و عمل می‌کرد.

منبع:خراسان

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon