پخش سریال بیانتهای "معمای خاک" در شبکه جوی خوزستان/ چرا نفس کسی به نفس خوزستانیها بند نیست؟
سریال معمای خاک این روزهابه صورت زنده در غرب کشور به ویژه خوزستان در حال بخش است. دلیل بروز این پدیده هرچه هست؛ مقصر پیدایش این معضل هرکه هست امروز دولت مردان بدانند که این خاک نفس مردمان این سرزمین را به شماره انداخته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، سریال "معمای خاک" این روزهابه صورت زنده در غرب کشور به ویژه خوزستان در حال بخش است. این سریالی است که بیش از 10 سال است که در شبکه جوی خوزستان پخش میشود.
رهآورد این سریال را گرچه در قسمت های مختلف می توان با نقد و گفتوگو در برنامه هفت نشان داد ولی از آنجا که هر کدام از مسئولان اعم از اصلی و تدارکات شکسته نفسی میفرمایند و افتخار بزرگ، ساخت و تهیه کنندگی این سریال به ظاهر تمام نشدنی را برعهده نمیگیرند متأسفانه تا کنون قادر به بررسی این سریال در برنامه هفت نبودهایم بنابراین به اختصار درباره این سریال و برکاتی که به بینندگانی که با جان و دل و البته به ناچار مجبور به پذیرشش هستند، نگاشته میشود.
اگر نوشتهها بخواهد ادغامی جامع از دست آوردها به واسطه سریال معای " خاک" مطرح کند در ابتدا باید گفت که با گذشت چندین قسمت از این سریال یک علامت سوال بزرگ در ذهن مخاطب مقیم ایجاد میشود که چرا نفس کسی به نفس خوزستانی ها بند نیست؟!
چرا نفس کسی به نفس خوزستانی ها بند نیست؟!
آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است؛ ضرب المثلی که بیش از 10 سال است در خوزستان کاربرد ندارد. مسئولان می بینند که مردم خطه جنوب غرب کشور به ویژه خوزستانیها ریههایشان آغشته به خاک شده ولی گویی منتظرند که بار دیگر و این بار نه فقط خرمشهر بلکه خوزستان را خدا از پدیده شوم ریزگردها آزاد کند.
طنزهایی که از فریاد بدترند تنها راه رساندن صدای مردم شده و جوابهای طنزگونهای که از متولیان امر میشنوند، مردم این خطه مهمان نوازی که از میزبانی ریزگردها خسته شدهاند را در انتظار دکمهای ساخته که شاه کلید حل این معضل قرارداده است.
هر دم از این باغ بری می رسد
چهار فصل سال پر از اتفاقات تکراری، خوزستانی ها خوب میدانند که بهار را با ریزگردها این میهمان ناخوانده سپری میکنند و نیز آنها با شروع فصل تابستان و تحمل گرمای طاقت فرسایی که برای نمونه اهواز را دومین یا سومین شهر گرم جهان تعیین کرده است، باید در انتظار موج جدید ریزگردها باشند.
پاییز فصل رنگها برای خوزستانیها فصل بیماریها است؛ بیش از 3 سال است که پدیدهای ناشناخته و شاید شناخته شده ولی مسکوت مانده، نفس خوزستانیها را ربوده و با شروع این فصل رنگین موجی رنگینتر از اقشار مختلف مردم راهی بیمارستانها میشوند.
مریخی یا زمینی؛ مسئله این است
گرچه هزینههای درمان این معضل، رایگان اعلام شده ولی به دلیل عدم کنترل و بازرسی دقیق، برخی از مراکز درمانی با دلایل مختلف هزینههایی را از بیماران دریافت میکنند. این مسئله دریافت وجوه که به نوعی غیرقانونی به شمار میرود زمانی کم ارزش میشود که پای دلیل پیدایش این پدیده به میان میآید. به راستی باید باور کنیم که منشأ این معضل از کرات و یا سیارات دیگر آمده و یا از همین زمین خودمان است و مشکل عدم توانایی مسئولان امر در حل و شناخت آن است؟
نکته جالبی که در این قسمت از سریال میتوان متوجه شد این است که عوامل سازنده این سریال در پرداخت دستمزد بازیگران تا حدی که یک اسپری تنفسی را از آنها دریغ میکنند، کوتاهی کرده و هیچکس حاضر به پرداخت برخی مایحتاج از جمله ماسک استاندارد و با کیفیت به نقش آفرینان این سریال نیست.
آدم خاکی و آدمهای خاکی
زمستان و بازهم ردپای گردوخاک؛ زمستان فصل گلوله برفیها و آدم برفیها در سایر استانها و فصل گلوله خاکی و آدم خاکیها برای خوزستانیها ؛ آدم خاکیهایی که راه میروند و درون سینههایشان قلبی مملو از محبت و انسان دوستی میتپد، آدم خاکیای که میبیند کارون، این سرچشمه زندگی در اهواز رو به زوال میرود و سکوت میکنند تا زاینده رود خروشان شود که فقط مرغابیان در آن بخرامند و لبخند برای دقایقی بر لبان مردم نصف جهان نقش ببندد.
ما خوزستانی ها آدم خاکی هایی هستیم که وعدهها بسیار شنیدهایم ولی به ندرت عملکردی دیدهایم. با وجود ناملایماتی که از وجوه متفاوت از جمله اقتصادی و اجتماعی بر ما روا شده اما همچنان بر صحنههای مقاومت ایستادهایم و نمونه آن 22بهمن ماه سال 1394 است که گرچه لبخندهای این مردم شهیدپرور پشت ماسکها پنهان شده بود ولی به خیابانها آمده و ولایتمداریشان را ثابت کردند.
شاید همان 10 سالی که بانو ابتکار گفت و یا شاید زودتر و یا نه شاید خیلی بیشتر از این مدت باید منتظر ماند تا فرجی و گشایشی در روابط سیاسی و بین المللی کشورها در راستای حل منشأهای خارجی این پدیده شوم شود و همچنین همتی برای حل منشاهای داخلی که فقط و فقط به امضایی محتاج است، گمارده شود.
خوزستانی ها بارها اعلام کرده اند که دیگر مایل به بازی در این سریال نیستند
آمار روزهای خاکی در خوزستان سر به فلک کشیده؛ بیش از 400 روز هوای آلوده در طی چند سال اخیر، فقط مدارس استان را تعطیل نکرده بلکه خوزستان را به استانی تبدیل کرد که سرطان به عنوان دومین دلیل مرگ و میر در این استان شناخته شده است. گرچه پدیده ریزگردها مستقیما سبب بروز این بیماری نمیشود ولی کم بودن فعالیت بدن، تغذیه نامناسب که دو عامل اصلی ایجاد بیماریهای غیرواگیر هستند را میتوان با این مطلب بی راه ندانست چرا که تأثیر آلودگیهای موجود در پدیده ریزگردها بر مواد خوراکی موضوعی غیر قابل انکار است.
از طرفی تعطیلی مدارس موضوع قابل چشم پوشی نیست که بتوان به راحتی از آن گذر کرد چرا که کودکان امروز آینده سازان جامعه ما هستند و کودکانی که از نظر سواد و تحصیلات و کسب تجربیات علمی سطوح پائینی را کسب کرده باشند قطعا نمیتوانند در آینده به نقطهای درخشان برسند و مطابق آن، جامعه خویش را ارتقاء دهند.
مشکل دیگری که گردوخاک برای خوزستانیها ایجاد کرده به نوعی می توان از آن به عنوان بیکاری اجباری یاد کرد؛ با شروع این پدیده و اوج گرفتن میزان آلایندگی ریزگردها مغازه داران و کاسبان باید بساط کسب را جمع کرده و راهی خانه شوند و چه بسا بسیاری از آنها و کارگران روزمزد، روزهای خاکی را روزهای سخت زندگی خویش بپندارند چرا که علاوه بر از بین رفتن نان شب خانواده هایشان خسارات مالی خواهند دید گرچه این خسارات مالی به پای خسارات مالی که کشاورزان میبینند نمیرسد ولی به نوع خود قابل تأمل است.
توجه به نیروی انسانی در هر کشوری امری بدیهی است که متأسفانه قشرهای نامبرده چندسالی است باوجود افزایش روزهای خاکی به فراموشی سپرده شده اند.
خسارات مالی کشاورزان؛ باوجود اینکه توجه به کشاورزی خوزستان باتوجه به طرح 550 هزارهکتاری به دلیل تخصیص اعتباراتی در این زمینه رو به افزایش است ولی مگر اینگونه نیست که کشاورزی با آب انجام می شود بنابراین سوالی در ذهن نقش می بندد که آیا افزایش اعتبار با توجه به کم لطفیهای وزارت نیرو به خوزستان و انتقال آب از این استان تشنه به دیگر استان ها در تناقض نیست؟! مگر پول به تنهایی می تواند مشکلات کشاورزان که اکثرأ به دلیل کم آبی است را حل کند.
گزارشاتی درباره انتقال آب از خوزستان به دیگر استانها وجود دارد که حاکی از مصرف آب برای مواردی غیر از شرب است با وجود اینکه هر گونه انتقال آب بجز برای شرب بر طبق مصوبه شورای عالی آب ممنوع است ولی دیده میشود انتقال آب از رودخانههای خوزستان برای مواردی از جمله کشت برنج و پرورش ماهی و نیز موارد صنعتی انجام میشود؛ این در حالی است که کشاورزان خوزستانی محدودیتها و ممنوعیتهای کشت را باید تحمل کنند.
ناگفته نماند انتقال آب و کاهش حقابه رودخانهها و تالابها به مرور زمان سبب خشک شدن زمینها شده که در نتیجه زمینهای خشک شده به کانونهای گردوغبار تبدیل خواهند شد؛ به طور مثال امروزه بخشی از تالابهای خوزستان که به دلیل برخی از مسائل از جمله صنعت نفت و حفاری خشک شدهاند به کانونهای داخلی ریزگردها مبدل شدهاند.
به هر حال در 10 الی 13 سال گذشته متأسفانه تدابیری از طرف مسئولان امر اندیشیده شد که امید بسیاری را ناامید کرد.
چند دقیقه پای درد و دل یکی از نقش آفرینان خاکی
انسانها، گیاهان، نباتات، حیوانات و حتی بسیاری از زیرساختها دستخوش ناملایمات این پدیده انسان ساز شده اند که در بسیاری از مواقع سبب مختل شدن زندگی روزمره میشود.
دلیل بروز این پدیده هرچه هست، مقصر پیدایش این معضل هرکه هست چه دولتهای پیشین و یا پسین امروز دولت مردان بدانند که این خاک نفس مردم سرزمین خوزستان را به شماره انداخته است.
خوزستانیها، این ایثارگران و نجیب مردمان سرزمینمان ایران، همه آنچه که در استان دارند را برای هم وطنانمان در طبق اخلاص قرار دادهاند؛ به نوعی می توان گفت که چرخ بسیاری از مسائل کشوری اعم از اقتصاد نفتی و گازی و نیز (در بسیاری از جهات) کشاورزی را خوزستان میچرخاند.
گزارش از فاطمه طاهری
انتهای پیام/