آیتالله مرتضی تهرانی، همنَفَس با عمود خیمه انقلاب
مشی مستقیم، منش والا، مناعت طبع، دقت و حدّت نظر، عزم استوار در سلوک صراط حق، ارتباط پیوسته با متن مردم کوچه و بازار خصوصا نسل جوان، دستگیری و اهتمام به امور محرومان و نیازمندان و دلشکستگان، از آداب پیوسته اولیاء حق است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «محمد ارشادیمقدم» استاد حوزه و دانشگاه و از شاگران مرحوم آیتالله حاج آقا مرتضی تهرانی به مناسبت درگذشت این عالم ربّانی در یادداشتی برای تسنیم نوشت: یکی دیگر از ارکان قدس و تقوا؛ از میان خاکنشینان میدانِ بلا و ابتلا، برخاست...
از شمار دو چشم یک تن کم - وز شمار خرد هزاران بیش
اگر ما عادت نمیکردیم به خو گرفتن با تزاحمات عالم مادّه، لرزشهای عمیق نظام هستی را چه رسد به ـ خاکدان طبیعت ـ در کوچ استوانههای ورع و وارستگی، لااقل حس میکردیم چه رسد به وجدان و شهود! اینک یادگاری ماندگار از سلسلهی جلیلهی رادمردان دلدادهی حق، عالم ربانی و سالک صمدانی آیتالله حاج آقا مرتضی تهرانیرضواناللهعلیه روی در آن سوی این پردهی نگارین درکشیده و خود را از میان این همه کثرت تکاثری بر کشیده «طوبی له و حُسن مأب». به اهالی شهرستان دنیا که نه به همهی ما گرفتاران اعتبار مستعار گرداب جسم و خودبینی باید مضاعف تسلیت گفت که به حق مستحق آنیم. تعزیت در سوگ پری وشانی که دنیا با همهی عشوههایش شکارشان نکرد، همانها که به قول آن ظریف؛ تاریخ مهمان اینان بوده و نه ایشان مهمان تاریخ. سفرهدارانی که در قید حیات نبودند بل حیات را به قید خود کشاندند! روزمرهگی و شوربختانه روزمرگیِ ساکنان سرد سرخانهی بیخبری چنان دست و پا گیرمان شده که به راحتی از کنار و کران این همه آیت و علامت عبور میکنیم و دم هم نمیزنیم! باید به خدا پناه برد از این آفت و اُفت و به تعبیر قرآن کریم «ففروا إلی الله»(50 ذاریات) اما دریغا؛
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
طُرفه آن که بعضی به این فقدان «وجدان جمعی» در باب ارزش بیبدیل شناخت اولیاء حق و سلوک و پیمایش مسیر نوریشان وقعی نمینهند، سهل است برخی آن را ارتجاع و عقبگرد میپندارند در عصر تکنیک و تجدد! غافل از آن که همه این بساط رنگین و عوامل دلنشین به مثابه دستگاه ولیپروری و انسانسازی بنا شده، برای تهذیب و تذهیب نفسِ نفیس، نه تقویت و پروار شدن خویش خود شگفت! اگر سهولت و سرعتی هم در ابزار و اسباب تعیش و رفاهیت باشد زمینه است نه ضمانت سعادت.
مرحوم آیتالله حاج آقا مرتضی تهرانی در بیت فقاهت و معرفت بالید و از همان اوان حلقهی ارادت بر گوش در حدیقهی بینش و بندگی در محضر والد ارجمند طریق تولی و تعالی پیمود. مرحوم پدر، آیتالله حاج شیخ عبدالعلی تهرانیاعلیاللهمقامه از زمرهی سرآمدان رجال الهی عصر و شمارِ خلّصین عباد صالح بود. آن بزرگوار معاصر و ملازم اعاظمی چون مرحوم آیتالله حاج شیخ مرتضی زاهد (و گویا به محبت و مودت همین شیخ صافی ضمیر نام استاد فرزانه را فرزند دلبند را مرتضی گذاردند) و مرحوم سید کریم پینهدوز، همو که در مقام شیدایی و شوریدگی با امام و محبوب خویش سلطان دهر امام عصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف به مراتب عالیهی درک حضور و شرف لقاء نائل آمده بود. جد پدری ایشان مرحوم حاج شیخ غلامحسین از روحانیون متقی، شجاع، فاضل و موجه تهران بود. ایشان از مخالفان سلطنت و محمد علی شاه بود و در جریان تعرض وحشیانهی عوامل محمد علیشاه به منزل مرحوم آیتالله حاج شیخ مصطفی آشتیانی، به همراه تنی چند از همراهان در 33 سالگی مظلومانه به شهادت میرسند. از این جهت این خاندان به شهیدی نیز مشهور بودند کما اینکه از سوی دیگر هم به ایل کلهر منسوب هستند.
مرحومان حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی تهرانی خوشهچین چنین طوبای محبتی بودند. همچنین بهرهمند از آبشار فیض و فضیلت معارفی به هریک شهرهی شهر عشق و عرفان بودند. آیات عظام مرحوم آیتالله العظمی بروجردی زعیم عالیقدر، امام راحل عظیم الشأن سید الحکماء الهیین روح الله الموسوی الخمینی، علامّه فهّامه عارف اهل اللطائف سید محمد حسین طباطبایی (قدس الله اسرارهم) و البته مستفیض از انفاس دیگر اساطین علم و معنویت. مشهور است که ایشان به همراه علامهی مفسر و حکیم عارف آیتالله العظمی عبدالله جوادی آملیحفظهالله از خواص اصحاب درس أسفار علامه طباطبایی بودند و سفر معاد آن کتاب مستطاب را به همراه سه تن از دیگر از کبار اهل المعرفه (علامه حسنزاده آملی، مرحوم آیتالله حاج شیخ محمود تحریری و چه بسا مرحوم آیتالله شیخ علی پهلوانی تهرانی) تتلمذ کردند، به طور خصوصی و خُفیه کسب نور و جمعیت از آن زلف پریشان میکردند. مشی مستقیم، منش والا، مناعت طبع، دقت و حدّت نظر، عزم استوار در سلوک صراط حق، ارتباط پیوسته با متن مردم کوچه و بازار خصوصا نسل جوان، دستگیری و اهتمام به امور محرومان و نیازمندان و دلشکستگان، حضور مستمر در نهضت پیر جماران از ابتدا تا انتها، حامی و دلگرمی رهبر فرزانه الهی چنان که از آداب پیوستهی اولیاء حق است این همنَفَس با عمود خیمهی انقلاب. او که دلدادگی به ساحت بیمساحت امام عصرسلاماللهعلیه را از طفولیت با پدر و آیینهدارانی چون مرحوم سید کریم پینهدوز مشق عشق کرده بود سالها این ارادت و مودت به خاندان را در آن حسینیهی دلربا در منزل با صفای خویش با خیل مشتاقان و ارادتمندان به اشتراک گذاشت.
جوانان حاج شیخ مرتضی تهرانی را چون پدر مهربان و استاد کاردان خویش همچون نگین در میان میگرفتند. یادگار حاج شیخ عبدالعلی و برادرش حاج آقا مجتبی تهرانی آن مربی نفوس، اکنون مهمان خوان نعمت ابدی اباعبداللهالحسینعلیهالسلام و اهب بیت جود و کرم هستند. طبق وصیت، خواست حتی در آرامگاه جسم عنصری خویش نیز همسایه محبوبش باشد عاش سعیدا و مات سعیدا. اشک روان و سوز مدام در رسای آل اللهعلیهمصلواتالله او را به کشتی نجات و مصباح هدایت واصل کرده، با جمع مؤمنین و اولیاء دین در وادی سلامت و طور ولایت بار انداخته و پهلو گرفته. حشر و نشرش با مادر سادات که خود نیز از سوی مادر به آن بهانهی خلقت نَسَب میبرد. حالا ما ماندیم و فاصلهای پُرنشدنی و شکافی هولناک. نه پای رفتن داریم و نه روی ماندن. چارهی کار چیست؟! به قول حافظ اهل راز عارف شیراز اوضاع و احوال ما این چنین است؛
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
چاره کار اما خلع جامهی غرور و پناهجویی به رب دارالسّرور است. دست توسل و توجه و مراقبه به ضریح آستان جانان، محمد و آل محمد و شاگردان راستین مکتب و مذهب باید زد. خدا حاج آقا مرتضی را با علی مرتضی سلاماللهعلیه محشور کند در أعلی مراتب و سایر دردانههای سپهر سعادت را. دادار عالم و آدم، نگهدار پاکان و نیکان این سرزمین باد. اللهم آمین
روزگاریست که ما را نگران میداری مخلصان را نه به وضع دگران میداری
گوشه چشم رضایی به منت باز نشد این چنین عزت صاحب نظران میداری
ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار دست در خون دل پرهنران میداری
نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ همه را نعره زنان جامه دران میداری
ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور چشم سری عجب از بیخبران میداری
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ سر چرا بر من دلخسته گران میداری
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است تو تمنا ز گل کوزه گران میداری
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی طمع مهر و وفا زین پسران میداری
کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت این طمعها که تو از سیمبران میداری
گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی عاشقی گفت که تو بنده بر آن میداری
مگذران روز سلامت به ملامت حافظ چه توقع ز جهان گذران میداری
انتهای پیام/