حج؛ آموزش سیاسی برای مقابله با تفکر ناسیونالیستی
حجتالاسلام طباطبایی در یادداشتی به تبین جایگاه حج در اندیشه سیاسی اسلام پرداخته و از منظری جدید این موضوع را مطرح کرده است که چگونه نظم نوین جهانی در قالب تفکر ناسیونالیستی، برای خود دستگاهی شبهدینی ایجاد کرده است.
خبرگزاری تسنیم ـ حجتالاسلام سید علیرضا طباطبایی؛ استاد حوزه و دانشگاه
چنانکه در قسمت نخست بیان شد، از دیدگاه اسلام «امت» باارزشترین بنیاد تقسیمبندی جوامع بشری است.حجاج در صحنههاى عینى مناسک حج، درمىیابند که امتیازها و تبعیضها، که بر اساس مرزهای جغرافیایی، نژاد و رنگ پوست و زبان و محیط زیست و غیره بوده است، چهسان ظالمانه و ضدانسانى میتواند باشد.
آنان در یک دوره آموزش سیاسى مىآموزند که طرح امت اسلامی، با وجود این همه عوامل تفرقهانگیز و جدایى، چگونه قابل عمل است. اما پایه دوم نظام امامت و امت، جایگاه امام در این نظام است که جایگاه و تجلی امامت در اعمال حج نیاز به بازخوانی دارد.
«امام» از ریشۀ «امم» به معنای قصد و آهنگ کردن گرفته شده است و به پیشوا، سرپرست و مقتدا امام گفته میشود.
«امام کسی است که به او اقتدا میشود». واژۀ امام با امت دارای یک ریشه بوده و معنای قصد کردن در آن نهفته است. از این رو در تعریف امت گفته شده هر جماعت و گروهی که امری آنها را گردهم آورد؛ خواه دین واحد، یا زمان یا مکان واحد.
بنابراین «امام» عبارت است از فردی که پیشاپیش گروهی قرار گرفته و دیگران به او اقتدا کرده و از وی پیروی میکنند و «امت» آن گروه به هم پیوستهای است که بر محور یک وجه مشترک گرد آمده و قصد واحدی دارند.
با توجه به معانی واژگان امت و امامت، نظام امامت-امت اینگونه تعریف میشود: «جامعۀ انسانیای که همۀ افرادی که در یک هدف مشترکند، گردهم آیند تا بر اساس یک رهبری مشترک، به سوی ایدهآل خویش حرکت کنند.»
این نظام دارای سه ویژگی اساسی است: اشتراک در هدف، رفتن به سوی هدف و لزوم رهبری و هدایت مشترک.
چون امت و امامت از ریشهای واحدند، از درون مفهوم امت راهی به تعریف امامت باز میشود. بنابراین، امامت عبارت است از هدایت این امت، به آن هدف. به دیگر بیان، مسلمانان زمانی امت واحده خواهند داشت که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی متحد باشند و دارای حاکمیت مرکزی باشند که در مواجهه با مسائل به آن قدرت مرکزی رجوع کنند.
براساس اصل ایدهآلِ «دولت واحد جهانی اسلام» بر پایۀ «نظام امامت-امت» تمام معتقدان به دین اسلام باید تحت حاکمیت یک دولت مرکزی درآیند و گسترۀ حکومت اسلامی به بلندای حضور امت اسلامی باشد.
مرز بلاد اسلام با بلاد کفر را دامنۀ زیست بوم مسلمانان تعیین میکند؛ نه اختلاف زبانی یا وجود ناهمواریهای طبیعی و نه حتی مرزهای بین المللی.
از آثار نظام امامت-امت این است که به محض مهاجرت یک مسلمان از وطن غیر اسلامی و ورودش به سرزمین اسلامی– به قصد اقامت در آن- او تبعه تمام عیار دولت اسلامی میگردد و دارای حقوقی همانند سایر شهروندان مسلمان خواهد شد.
گرچه پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) این نظام در جایگاه واقعی قرار نگرفت اما این نوع نظام با قرائتهای مختلف فِرَق اسلامی در نظر و عمل تا سدۀ نوزدهم وجود داشته است.
عدم نقش وابستگی و تعلق فرد به سرزمین تحت حکومت بالفعل، در دورههای بعدی و خلافتهای همزمان دولتهای متعدد اموی در غرب جهان اسلام، فاطمیان در مصر و عباسیان در شرق نیز همچنان برقرار بود و مردم مسلمان خودی محسوب شده و محدودیتی برای رفتوآمد و اقامت آنان –از انواع محدودیتهایی که برای بیگانگان وجود داشت- مشاهده نمیشد و هر مسلمانی که به قلمرو آنان وارد میگشت، همچون مسلمانان مقیم، اتباع دولت اسلامی محسوب میشدهاند.
این امر حتی در خلافت عثمانی، برقرار بوده است؛ تا آنجا که «در حقوق عثمانی چنین آمده بود: هر مسلمانی به محض ورود به قلمرو عثمانی شهروند محسوب شده و بر پایۀ برابری و مساوات، از همه گونه حق شهروندی برخوردار میگردد.»
تنها پس از قرن19 و تحت تأثیر حقوق اروپایی است که مفهوم تابعیت از ملاحظات مذهبی جدا شد و قوانین تابعیت بر اساس معیارهای زادگاه و اقامتگاه و بر مبانی قومیت و ملیت شکل میگیرد.
در سدۀ نوزدهم که استعمارگران به مسلمانان حمله کردند و با فروپاشی امت اسلامیِ باقیمانده در امپراتوری عثمانی و بر پایۀ نظم نوین ایجاد شده از قرارداد وستفالی، نظامهای متعدد دولت-کشور در بلاد مسلمانان پدید آمد.
بنابراین، ناسیونالیزم به اشکالی که امروزه دیده میشود، در مشرق زمین سابقه نداشته است. در حقیقت، در دنیای دولت-کشورها، ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی جای بسیاری از کارکردهای دین را میگیرد؛ به عنوان نظامی عقیدتی، جهانبینی خاصی که حاکی از برتری و اولویت قومی مشخص است، به فرد القا میکند و با ایجاد مقدساتی چون پرچم، سرود ملی، احترامات نظامی، سمبلهای قومی و مناسک دولتی و نظایر آنها، برای خود دستگاهی شبه دینی به وجود میآورد و مناسک و احترامات مذکور، همانند تکالیف دینی، به صورت روزمره تلقین و تکرار میشوند.
بدین ترتیب اعتقادات دینی به عقائد درجۀ دوم تنزل داده میشوند. حال آنکه پیش از دولت– ملتها، احساس همبستگی بیشتر ناشی از عقائد دین بود. به همین برهان است که امام خمینی (ره) فرمودند: «من مکرر عرض میکنم این ملیگرایی اساس بدبختی مسلمین است.» (امام خمینی، 1378، ج21، ص403)
از طرف دیگر امت بی امامت نمیشود و در واقع امت وقتی معنا می یابد که تحت زعامت و هدایت امام، به سمت هدف خود حرکت کند. لذا از این نظر در خود اصطلاح امت، وجوب و ضرورت امامت نهفته است.
گویى پایان حج حرکت امت و رهبرى امام است که امّت با نیرو گرفتن از مناسک حج تمامى امکانات و قدرت خود را در اختیار رهبرى مى گذارد تا امت، امام را پیروز کند و امام نیز در نهایت، امت را.
اینکه امام على (ع) فرمودند: «خداوند واجب نمود... حج را تا تقویت دین باشد.» و در بیانی دیگر فرمودند: «ترک حج بیت الله سبب هلاکت و نابودى امّت است.» و امام صادق (ع) مى فرمایند: «مادام که کعبه برپاست، دین نیز پا برجاست.» بدین سبب است که هدف دین، هدایت و به کمال رساندن انسان است و این امر منحصرا در بستر نظام امامت و امت امکان پذیر است.
از آنجا که حج تجلی بخش نظام امت و امت است، از این روست که قوام دین به قوام کعبه بستگی دارد. چنانکه به سبب تجلی امامت و امت در حج امام علی (ع) به رهبران بعد از خود و مسلمانان هشدار مى دهد که اگر حج احیا نشود، عزت و شخصیت وسیادت خود را در برابر بیگانگان را از دست خواهید داد و در میان ملل به حساب نخواهید آمد.
در پایان ذکر این نکته لازم است که مراسم و مناسک حج باید به گونه اى برگزار گردد که در جریان آن، انتقال فرهنگهاى ملل مسلمان و ارتباط فیما بین موجودیتهاى فرهنگى و میراثها و هویتهاى ملى، بر اساس تفاهم منطقى بر قرار گردد و زمینه تعاون و مشارکت فرهنگى به منظور آشنایى با فرهنگ و هویت اسلامى و شناخت ارزشهاى ثابت و خصایص متکى به فطرت یگانه فراهم شود و راه تبیین و تطبیق قلمروهاى فرهنگهاى اختصاصى ملتها و آثار آن بر اساس معیارها و موازین اصیل فرهنگ مشترک اسلام گشوده گردد.
تعصبها و قومیتها و بالاخره معیارهاى غیر منطقى که در میان فطرتهاى انسانى تفرقه افکنده است، از جامعه بزرگ اسلامى رخت بر بندد و عموم مسلمانان جهان از اسارتى که استعمار غرب، تحت عنوان «ناسیونالیسم و احیاى فرهنگ ملى»، بر آنها تحمیل نموده است رهایى یابند.