زنان و مسئله مشارکت-۱| نمای کاریکاتوری مشارکت زنان در عرصه پژوهش دانشگاهی
نگاه جزئی به مشارکت زنان در عرصههای محدود اقتصادی و سیاسی در بدنه دانشگاهی، منجر به غفلتی مهم در شکل گیری نگاه همه جانبه به این حوزه شده است.لذا اگر مشارکت زنان در عرصه پژوهشی را به بدن انسان تشبیه کنیم دارای اندامی ناموزون و کاریکاتوری خواهد بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم-طیبه مجردیان: یکی از دشواریها در رابطه با الگوی سوم؛ یعنی الگوی مطلوب زن در گفتمان انقلاب اسلامی، ارائه مدلی مطلوب برای مشارکت زنان در جامعه است. میتوان گفت هنوز ابهامات زیادی پیرامون این موضوع وجود دارد و همچنان مشارکت زنان در جامعه مسئلهمند است. با وجود این ابهامات، ترسیم چشم انداز مطلوب و مسیر حرکت هم دچار ابهام خواهد شد. طبیعتاً یکی از راههای اصلی رفع ابهام در این موضوع، رجوع به بدنه علمی دانشگاهی و پژوهشهای مرتبط در این رابطه است. این سوال مطرح میشود که طی چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران چه ادبیات و دانشی در باب مشارکت زنان در عرصه نخبگانی کشور تولید شده است؟ در همین ارتباط دکتر عاطفه خادمی، دکترای سیاستگذاری فرهنگی و مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مقاله خود با عنوان«فراتحلیل چهار دهه پژوهش در حوزه مشارکت زنان» که در سال 1395 منتشر شده استبهشناسایی دستاوردهای پژوهشی در حوزه مشارکت و تحلیل و شناسایی رویکردهای حاکم بر مسئله مشارکت زنان در پژوهشها طی سالهای بعد از انقلاب و شناسایی خلأهای بنیادی و راهبردی حوزه مشارکت در عرصه پژوهش پرداخته است.
خادمی در این مقاله با فرا تحلیل 29 پایان نامه 212 کتاب و 123 مقاله به این نتیجه نائل آمده است که:در مورد مشارکت زنان همواره طیفی از حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی به فراخور عرصههای اجتماعی حاکم بر جوامع وجود داشته است که منجر به شکلگیری انواع مختلفی از مشارکت در عناوین مشارکت اقتصادی، مشارکت سیاسی، مشارکت اجتماعی، مشارکت فرهنگی و... گردیده است، اما حوزه مشارکت زنان در بدنه نخبگانی و دانشگاهی از بعد از انقلاب تاکنون از روند مشخصی که ذیل آن بتوان به ارائه مدلی نظاممند از کم و کیف مشارکت زنان در تمامی حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست یافت برخوردار نبوده و به صورت مشهود تحت تأثیر فضای گفتمانی دولتهای حاکم بوده است و متأسفانه نگاه جزئی و موردی نسبت به مشارکت زنان در عرصههای محدود(اقتصادی_سیاسی) منجر به غفلتی مهم در شکل گیری نگاه همه جانبه به این حوزه گردیده است.
وی معتقد است: رویکرد کلان انقلاب اسلامی در نگاه به مسئله مشارکت زنان در گفتمان تئوریسینهای انقلاب نمود پیدا میکند.در ساختار حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران مشارکت زنان امری بدیهی و طبیعی و مورد پذیرش و تأکید رهبران جامعه قرار داشته و دارد و بارها اذعان نمودند که «انقلاب یک سدی را شکست و یک مسیر جدیدی را برای زنان باز کرد و آنان توانستند در مسائل انقلاب حضور قوی و پر حجمی داشته باشند. تظاهرات، راهپیمایی و اجتماعات عظیم انقلابی و حضور در رأی دادنها سرآغاز این مسیر جدید بود»(مقام معظم رهبری، 27 اردیبهشت 1367)
خادمی ضمن بدیهی دانستن مسئله مشارکت زنان در دیدگاه امام و رهبری، این موضوع را در بدنه دولتی و فضای اجتماعی مسئلهمند عنوان میکند و میگوید: مشارکت زنان در عرصه حاکمیتی همواره مورد تأیید قرار گرفته است اما بعد از لایه حاکمیتی در بدنه دولتی و فضای اجتماعی، روند مشارکت زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور همواره مورد تأمل و پرسش بوده است که کم و کیف این مشارکت به چه نحوی است؟ چرا که هنگام بحث در مورد مشارکت، جنسیت به عنوان متغیری موثر به حساب میآید که این تغییر مهم و اساسی در تغییر و تحولات دولتها پس از انقلاب به شکل خاصی نمود یافته است که تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی هر دوره و کارنامه عملکرد دولتها موید این مطلب خواهد بود.
وی سپس نهاد دانشگاه را به عنوان یک نهاد اثرگذار بر کم و کیف مشارکت زنان مورد توجه قرار میدهد و خاطرنشان میکند: نهادهای اثرگذار بر کم و کیف مشارکت زنان علاوه بر دولتها و متولیان حکومتی در بدنه نخبگانی و دانشگاهی نیز بسیار حائز اهمیت است. چرا که در تعامل دوسویه میان نهاد دانشگاه و اجتماع، تغییر و تحولات بیشماری میتواند رقم بخورد و غفلت از نقش نهاد تولید کننده دانش در شکلگیری درک درست و عمیق از مسائل خلل ایجاد مینماید.
در ادامه بخشی از یافتههای این مقاله را از نظر میگذرانید.
نمای کاریکاتوری مشارکت زنان در عرصه پژوهشی کشور
فضای پژوهشی کشور در برهههای مختلف فراخور شرایط زمینهای گوناگون به احیا و برجستهسازی عرصه و گستره خاصی از مشارکت اقدام نموده است.زمانی مشارکت اقتصادی قرائت حاکم میگردد و زمانی دیگر مشارکت سیاسی و همواره عرصههایی بودند که نسبت به آنها غفلت و کم توجهی وجود داشته است. برای نمونه در هیچ تاریخ زمانی ما شاهد توجه به بعد فرهنگی مشارکت زنان نبودیم و یا میزان پرداخت به مسئله مشارکت اجتماعی زنان نیز از مواردی است که با ابهام فهمی بالایی مواجه بوده و عموماً بدون نظم و شاکله خاص مطرح میگردد. لذااگر نحوه بازنمود مشارکت زنان در عرصه پژوهشی را به بدن انسان تشبیه نماییم دارای اندامی کاریکاتوری و ناموزون خواهد بود.
عدم وجود روند در پژوهشها و پرشهای موضوعی
رشد و تعالی علمی در هر حوزهای مستلزم وجود تکیه و بنیه دانشی است که منجر میگردد پژوهشهای معاصر با تکیه بر پیشینهای متقن و نظام مند در یک سیر پلکانی به سمت چشم اندازی مشخص حرکت نمایند که این حالت نشان دهنده روندی مشخص در مسیر علمی پژوهشی است. این در حالی است که در عرصه پژوهشی کشور در باب مشارکت زنان سیر و روند مشخص و هدفمندی دنبال نمیشود و اساساً عمق دانشی خاصی تولید نگشته است و متأسفانه در دهههای مختلف با پرشهای موضوعی بیشماری در موضوع مشارکت زنان مواجه بودهایم. برای نمونه زمانی ریل پژوهشها در مسیر توسعه و اشتغال قرار داشته و مشارکت به معنای اشتغال تعبیر گردیده است و زمانی نیز در مسیر سیاسی و حضور در عرصه مدیریتی معنا گشته است.
این آشفتگی در قرائت از معنای مشارکت از یک سو و پراکندگی موضوع از سوی دیگر منجر گشته است که عمق دانشی خاص و ویژهای در باب مشارکت زنان بعد از 4 دهه شکل نگیرد تا با تکیه بر آن بتوان به ارائه مدل بومی و مختص به زن ایرانی مسلمان در باب مشارکت نائل آمد.
قرائت تک بعدی و سیاست زدگی مشارکت سیاسی زنان
آنتونی گیدنز در بحث مشارکت سیاسی به مردم سالاری مشارکتی اشاره نموده و آن را نظامی میداند که در آن تصمیمات به طور جمعی توسط کسانی که این تصمیمات بر زندگیشان تأثیرگذار است گرفته میشود.
با توجه به تعریف گیدنز از مشارکت سیاسی، گستره این حوزه، عمومی و دارای آثار و پیامدهایی در سطح کل جامعه است حال آنکه در کشور ما در بدنه پژوهشی کشور نگاه حداقلی به مشارکت سیاسی وجود داشته و غالب پژوهشها با هدف رشد مشارکت سیاسی در بین زنان نخبه جامعه صورت پذیرفته و به صورت تک بعدی صرفاً معنای مشارکت سیاسی را معادل با میزان دستیابی به قدرت و حضور در عرصههای مدیریتی تعریف نموده اند.
علاوه بر این قرائت جزئی و تک بعدی نسبت به مشارکت سیاسی، مسئله مهمتر سیاست زدگی در بین بدنه پژوهشی کشور نسبت به مسئله مشارکت سیاسی زنان است. به این معنا که جهت و رویکرد پژوهشی مرتبط با حوزه مشارکت به شدت تحت تأثیر تغییر و تحولات سیاسی حاکم بر کشور( تغییر دولتها) قرار داشته است و توجه به مسئله مشارکت سیاسی زنان همواره در فضای حزبی و جناحی تبیین گردیده است. به نظر میرسد عرصه نخبگانی و دانشگاهی بیشتر از آنکه به دنبال ارائه دانش متقن و نظاممند در خصوص کم و کیف مشارکت و ابعاد آن با هدف گفتمان سازی از این مفهوم در بدنه عمومی جامعه و بدنه مسئولین باشد، متأثر از سیاستهای حزبی و جناحی به نوعی دچار سیاست زدگی در این باب گردیده است.
کم توجهی به گستره عمومی مشارکت
نگاه به مسئله مشارکت زنان در حالت کلی در پژوهشها، در کشور ما همواره در قالب قرائتی خاص قرار داشته است. در این قرائت، محور و هسته اصلی در تبیین نظام موضوعات مسائل زنان عموماً معطوف به قشر خاصی از زنان بوده است به این نحو:
معنا، مفهوم و باید و نبایدهایی که در باب مشارکت زنان در عرصه اجتماعی از سوی جامعه نخبگانی گفتمان شده اکثراً از یک سو متأثر از نیازمندیهای عمومی زنان و واقعیت موجود جامعه نبوده است و از سوی دیگر در یک بیتفاوتی نسبی نسبت به عمومی بودن و عمومی شدن گستره مشارکت و حفظ این سرمایه اجتماعی عظیم بودهاند.
برای نمونه در دهه 60 تجلی سبک تقریباً متعالی از مشارکت زنان در عرصه عمل را شاهد بودیم که در آن زنان به علت اقتضائات خاص جامعه (بحرانهای داخلی و خارجی) در فضای میدانی با توجه به ظرفیت و توانمندیهای خود فعالیت و مشارکت گسترده و اثرگذاری مینمودند( البته لازم به یادآوری است که یکی از اقتضائات شرایط بحران، عدم توجه به نقش جنسیت در مدیریت بحران است)؛ اما در این دهه، در فضای پژوهشی کشور شاهد کم توجهی عرصه علم و عرصه عمل و واقعیت موجود بودیم. و نکته قابل تامل این است که شرایط این دهه به معنای عدم انطباق فضای مشارکت زنان با دهههای بعدی و آتی نمیباشد به این معنا که با لحاظ اقتضائات حاکم بر کشور و ساختار مردم سالاری دینی آن، نیاز و توجه به سرمایه اجتماعی مشارکت زنان و حفظ عمومیت و گستردگی این نوع از مشارکت امری ضروری است که متاسفانه در پژوهش به صورت کاملاً محدود دنبال میگردد.
در نهایت این نتیجه حاصل شد که:
حوزه مشارکت زنان در بدنه نخبگانی و دانشگاهی از بعد از انقلاب تاکنون از روند مشخصی که ذیل آن بتوان به ارائه مدلی نظاممند از کم و کیف مشارکت زنان در تمامی حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست یافت برخوردار نبوده و به صورت مشهود تحت تأثیر فضای گفتمانی دولتهای حاکم بوده است و متأسفانه نگاه جزئی و موردی نسبت به مشارکت زنان در عرصههای محدود(اقتصادی_سیاسی) منجر به غفلتی مهم در شکل گیری نگاه همه جانبه به این حوزه گردیده است.
با توجه به فرا تحلیل به عمل آمده از پژوهشهای حوزه مشارکت زنان به نظر میرسد این حوزه دانشی باید با یک نگاه عمیق، مبنایی، فرادولتی و در استقلال کامل به تبیین همه جانبه سطوح مختلف مشارکت زنان اقدام نموده و حوزه مشارکت زنان را در عرصههای مختلف دنبال نماید تا در سایه آن زنان مسلمان ایرانی با برخورداری از فهم عمومی و صحیح در گستره جامعه ایرانی در فضای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک انسان فعال پیشرو اثرگذار، مشارکت همه جانبه داشته باشند.
پایان پیام/