ضرورت بازنگری در فقه زنان و ورود آنان به عرصه فقاهت
میرخانی معتقد است زنان به دلیل سختی فقه، کمتر وارد این عرصه شدهاند در حالی که تخصصی شدن فقه زنان و ورود زنان به این عرصه برای حل مشکلاتشان ضروری است. ضمن اینکه در مسائل زنان باید از فقه احتیاطی به فقه تسهیلی گذار کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم-طیبه مجردیان: چالشها و ناسازگاریهایی میان فقه و واقعیات روز، بیش از یک قرن است که ذهن متفکران اسلامی بهویژه مصلحان آنها را به خود مشغول داشته است و در این باره تئوریهای مختلفی ارائه کردهاند. هر دانشی دقیقاً در گذاری که به واسطه موضوعات جدید و مسائل مستحدث پیدا میکند، نیاز به تجدید نظر دارد. تئوری تأثیر زمان و مکان در اجتهاد امام خمینی(ره) هم تلاشی در همین راستا است. اما در حوزه زنان شاید ناسازواریها به دلیل ورود اسرائیلیات توسط جریان تحریف در منابع روایی، تحمیل عرف جوامع بر منابع دینی و تفسیرهای غلط، حضور کمرنگ زنان در عرصههای فقهی و خوانش شدن به عنوان دیگری توسط مردان، به صورت جدیتری مطرح است. تا جایی که برای بعضی از زنان این شبهه به وجود آمده که نکند در مبانی اسلامی نسبت به زنان تبعیض وجود دارد. و یا بعضی را نسبت به دانش فقه و اندیشه فقیهان بدبین کرده تا جایی که معتقد هستند فقه کارآمدی لازم را برای حل مشکلات و مسائل روز ندارد و باید با اتکای صرف به عقل در برخی از مشکلات چارهاندیشی کرد. اما به نظر بسیاری از اندیشمندان با بازخوانی مجدد و اصولی منابع دینی، هنوز هم میتوان برای مشکلات زنان از چشمانداز دینی چارهاندیشی کرد. در همین راستا خبرگزاری تسنیم با خانم دکتر عزت السادات میرخانی دکترای علوم و معارف اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه گفتگو کرده است. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید.
ضرورت تجدید نظر در احکام به واسطه موضوعات جدید و مسائل مستحدث
این روزها موضوع بازنگری در فقه زنان مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. نظر شما در این رابطه چیست؟
بازنگری در فقه زنان ضروری است. ولی این عرصه، عرصه خاصی است. بنده نظرم این هست که هر کسی نمیتواند پابرهنه وارد آن شود.اینکه میگویم باید در فقه زنان بازنگری صورت بگیرد، خب این چه اشکالی دارد؟ بنده به عنوان کسی که حدوداً 30 سال در فقه و دانشهای وابسته به فقه و متدولوژی فن استدلال فقهی در حوزه و دانشگاه تدریس داشتم، این نظر را دارم.
به عنوان مثال طرح درس قواعد فقه برای ارشد و دکتری در وزارتخانه را خود بنده دادم. در حوزههای علمیه هم به همین صورت. درواقع من یک انسان دوزیست هستم که 8 سال در دانشگاه و همینطور در حوزههای علمیه کار کردم. در حوزه «علم و فقه مصطفی» در تهران که جزو حوزههای معتبر است و در حوزه کوثر تدریس داشتم. حوزه حضرت عبدالعظیم حسنی هم هفت، هشت سال تدریس داشتم و همینطور در دانشگاه تربیت مدرس در رشته مطالعات زنان. تدریسهای بنده در طول این سالها در عرصه های فقه خاص و به نحوی مرتبط با موضوع زنان بوده است.
نوآوری شیخ طوسی در وارد کردن اصول و ادله عقلی به فقه
ضرورت بازاندیشی در فقه چیزی نیست که امروز بعد از 40 سال تازه مطرح شده باشد. این مسئله در هزاره تجربه فقهی ما مطرح بوده است. به عنوان مثال شیخ طوسی(شیخ الطائفه) محکومیت ما را در مقابل اهل سنت جواب میدهد. در مقدمه مبسوط میگویدما را محکوم کردند به قلت اصول و نداشتن استدلال. به همین خاطر من فقه مبسوط را نوشتم.
اهل سنت به شیعه ایراد میگیرند که شما فن استدلال ندارید. ورود ادله عقلیه در فقه شما نیست چون شیعه معتقد بوده مباحث فقهی عین همان حدیثی است که از ائمه نقل میشود. آن وقت شیخ طوسی(شیخ الطائفه)، فقه مبسوط را مینویسد و در مقدمهاش هم میگوید برای اینکه ما را متهم نکنند به اینکه فقه شیعه یک سکونی دارد و فن و سبک استدلال ندارد این کتاب را مینویسم و با ادله مختلف عقلی و نقلی صحبت میکند. شیخ طوسی جزو متقدمین و متوفی سال 460 است.
هر دانشی دقیقاً در گذاری که به واسطه موضوعات جدید و مسائل مستحدث پیدا میکند نیاز به تجدید نظر دارد.ما یکسری موضوعات داریم که اینها چه از جهت موضوع شناسی و چه از جهت حکم تغییر کرده است. هیچ اشکالی ندارد که ما بگوییم باید تجدید نظر شود. در عین اینکه آن پیشینه هزاره تجربه فقهی دقیقاً به ما روش شناسی فن استدلال میدهد. شخصیتهای تاریخ فقه کارهای بسیار عظیمی کردند. جناب آقای دکتر لنگرودی که پدر حقوق اسلامی در ایران هستندودانشگاههای کشورهای اروپایی در عرصه علوم اسلامی ایشان را میشناسند، میگویند: ما هنوز نتوانستیم فن استدلال علامه در کتاب تذکره را بیرون بکشیم و بر اساس آن فن استدلال، بتوانیم مباحث بین رشتهای را پیش ببریم.
موضوع شناسی، فقه مقارن و روش استدلال بین رشتهای؛ نوآوری علامه حلی در فقه
به عنوان مثال علامه حلی. اصولاً بحث موضوع شناسی از زمان علامه حلی آغاز میشود. بعد شما می ببینید جناب علامه فقه مقارن یعنی فقه بین مذاهبی را تأسیس میکنند. و مبدع روش استدلال بین رشتهای در فن استدلال فقهی هستند. شخصیت علامه را هنوز حتی آنهایی هم که اهل معرفت علمی هستند، نشناختند. ایشان به تناسب نیاز زمان و مکان، کتاب تذکره را در فقه مقارن مینویسد. حتی ما افرادی مثل شهیدین داشتیم که استاد اهل سنت داشتند. علامه حلی کتاب مختلف الشیعه را هم روی تفکرات مختلفی که مربوط به مکتب تشیع است، مینویسد. یعنی میبینید در عرصه درون مکتبی، کتاب فقهی جدا دارد. در عرصه بین المذاهب، کتاب جدا دارد و هر کدام فن استدلال خاص خودش را دارد. خب این شیوه علامهدر قرن هفتم را مقایسه کنید با این کپی پیستهای امروز. آقای دکتر لنگرودی میگوید وقتی شما تاریخچه فقه ما را نگاه میکنید، نمایشگاهی است که ما فقط تماشا کردیم. بعد ایشان یک زاویهاش را وارد میشود یعنی انقدر دامنه فقه دقیق و عظیم و عمیق است.
تأثیر مقتضیات زمان و مکان در نظرات فقهی
یعنی هر کدام از بزرگان تاریخ فقه نوآوریهایی داشتهاند؟
بله و حالا من نمیخواهم وارد نوآوریهای عصری و زمانی و مکانی بشوم. ایشان میگویند:
اندیشهها بایستی همیشه در پویایی و تحول باشد. اگر سکون داشته باشد، حالت مردابی به خود میگیرد.در هر دانشی اگر بخواهید سکون داشته باشید، اندیشه مردابی به خودش میگیرد. یعنی اگر بخواهید جوال باشد و شناوری داشته باشد و تحرک و تحول و پویایی و پایایی داشته باشد، لازمهاش این است. تعبیر حضرت امام این است که فقه جواهری، مغایرتی با پویایی و پایایی ندارد. ایشان میفرمایند مقتضیات زمانی و مکانی دقیقاً در نظرات فقهی تأثیر دارد.
مثلاً خرید و فروش خون تا قبل از مصرف پزشکی خون برای نجات جان بیماران نیازمند به احیای حیات و مصرف خون، حرام بوده است. چون زمانی در جنگهای بین اقوام خونخواری مطرح بوده است. حتی وقتی یک قبیلهای پیروز میشده، مرسوم بوده خون قبیله مغلوب را سر سفرهشان بیاورند. به این اعتبار میبینید تا حدود 150 سال قبل و حتی تا زمان جناب صاحب جواهر خرید و فروش خون حرام بوده چون مصرف خون در معصیت بوده است.
اندیشه فقیه در نظریه فقهی او تأثیر میگذارد
شما به هوش مصنوعی به عنوان مبدأ تولید فکر نگاه میکنید؟ ابداً. هوش مصنوعی یک ابزار در تسریع کارهای علمی است. مثلاً شما اگر برای یک پایاننامه دو سال میخواستید وقت بگذارید؛ یک موضوعی را به هوش مصنوعی میدهید. او میآید بر اساس همین چیزهایی که در فضای علمی و مجازی موجود است برای شما یک ساختار درست میکند، طرح مسئله درست میکند. یعنی اگر کسی بخواهد سوء استفاده کند ممکن است یک پایان نامه دکتری را با استفاده از هوش مصنوعی بنویسد. اما آیا هوش مصنوعی بینش و منش هم میدهد؟ هوش مصنوعی یک ابزار است.
آن چیزی که ما باید در بحث فقه داشته باشیم اولاً مبنای بینش توحیدی است. البته اندیشه فقیه در نظریه فقهی او تأثیر میگذارد. به قول آقای مطهری که میگفتندفقیه دهاتی، دهاتی نظر میدهد. فقیه شهری، شهری نظر میدهد. اگر زن در اندیشه کلامی یک فقیه به عنوان یک موجود ناقص و ناتوان از جهت ادراک و مباحث عقلی، صغرا کبری کردن منطقی و بالاخره فن استدلال باشد که به درد این کار نمیخورد، در عرصه نظری هم میبینید دقیقاً همان اندیشه کلامی اثرش را در نظریه فقهی او گذاشته است. حالا اگر شما این اندیشه را دیدی، باید به فقه بدگمان شوی یا نسبت به تنقیص آن اندیشه؟حالا این را داشته باشید، از آنطرف شخصیتی مثل آقای مطهری میگویند من هر دفعه پیش مادرم مینشستم چیز نو یاد میگرفتم. و این را در سن 40 سالگی میگویند. یعنی انقدر این قدرت فکر به علاوه ظرفیت علمی در ایشان بوده است.
تلاش شیخ صدوق در پاسخ به چالشهای دین در مواجه با مسائل روز
من امروز میخواهم یک چیز دیگر بگویم؛
داشتن فکر پویا و فعال فقط مستلزم داشتن علم نیست. ما در گفتمانهای اهل بیت خیلی از این مباحث داریم. جناب صدوقحتی اسم کتاب معانی الأخبار خود را بر اساس بطن احادیث قرار میدهد.ایشان اول کتاب سه روایت میآورد و میگوید چرا اسم این کتاب را معانی اخبار گذاشته است، طوری که در خانه اگر کس است برای یک قرن بس است. سه روایت میآورد میگوید اهل بیت گفتند (انتم افقه الناس اذا عرفتممعانی کلامنا) فقیه چه کسی است؟ فقیه نه اینکه فقط حدیث شناسی، رجال و درایه بلد باشد. ائمه فرمودند حرفهای ما گاهی اوقات 70 بطن دارد و فقیه کسی است که آن را فهمیده باشد. اینها خیلی دردشان بیشتر از ما بوده حتی لفظی را که برای عنوان کتاب انتخاب کرده به این خاطر بوده که ضرورتهای زمانی و مکانی را میدیده است.
ایشان میگوید وقتی میخواهم کتاب بنویسم مثل نماز، قصد غربت میکنم. اسم هم پشت آن نمینوشته است. بعد با توجه به نیاز زمان و مکان معانی اخبار را مینویسد. شما با این نگاه به چهره صدوق به تنهایی نگاه کنید. به چهره علامه به تنهایی نگاه کنید. در این چهرهها چه میبینید؟
شاید شما بگویید جناب صدوق، یک فقیه دقیقاً محدث هست. ایشان من لایحضر الفقیه را در مقابل من لایحضر الطبیب مینویسد. یعنی ما همانطور که در علم طب نیازمند پویایی و پیشرفت هستیم و یک پزشک نمیتواند از آن کتاب غافل شود، در علم فقه هم به همان صورت. من لایحضر الفقیه 4 جلد و یکی از بنیانهای مبانی و مستندات است. حالا شما به این فرد میگویید محدث؟ یا میگویید فقیه؟
کتاب دیگری مینویسد با عنوان «علل الشرایع» یعنی هم دانش علل و مقاصد میآورد، دانش حساب و کتاب و استدلال میآورد. کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» را مینویسد. میگوید این کتاب شرحش این است که بنده وقتی در عصر غیبت داشتم برای زیارت به خراسان میرفتم، به نیشابور رسیدم. فیلسوفی را دیدم گفت جناب صدوق چه نشستهای که دارند مکتبت را زمین میزنند! برای اینکه انتظار طولانی شده و مسئله غیبت زیر سوال رفته است. نیاز را دارد میبیند. میگوید شب روی پشت بام در نیشابور خوابیده بودم، چشمم به آسمان بود که خدایا وظیفه من نسبت به این موضوع چیست؟ متوجه شدید فقیه زمانشناس یعنی چه؟ میگوید در فکر بودم و محو جمال زیبای آسمان بودم خوابم رفت. دیدم در خانه خدا هستم. طواف کردم آمدم استلام حجر که با خدا دست بدهم و استلام کنم که دیدم آقام امام عصر درب خانه ایستاده است. سر از پا نشناختم که بروم خدمت حضرت. ایشان چنین توفیقی پیدا میکنند. میگوید هنوز نرسیده بودم که حضرت فرمودند چرا راجع به غیبت ما چیزی نمینویسی؟ آن وقت میگوید من «کمال الدین و تمام النعمه» را نوشتم. ما اصلاً فکرمان و عقلمان و قدمان به این نمیرسد که اسمهای کتابهای اینها را بگوییم برای چه این گذاشتهاند. آن وقت ما آیه «أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ» را فقط برای غدیر میآوردیم. حالا ببینید فکر این فقیه چقدر بالاست که کمال الدین و تمام النعمه را به واسطه ظهور امام عصر میآورد. حالا شما برو بگرد ببین یک چنین فکر مولدی با این اندیشه عمیق گیر میآورید؟ خب یک چنین فقهی که یک عنصرش جناب صدوق است، یک عنصرش جناب علامه است. شما نسبت به این فقه بدبین هستید؟
تأکید رهبر انقلاب بر موضوع شناسی از طریق متخصصین در تبیین مسائل روز زنان
روند و مسیری را که به ویژه فقه شیعی طی کرده روند پویایی و تحول است. اما امروز؛ بله حوادث واقعه و موضوعات جدیدی هست. مسأله موضوع شناسی در مسائل زنان را داریم. این به عنوان یک بحث جدی به ویژه نزد فقیهانی که نسبت به مسائل زنان دغدغه داشتند و در رأسشان معظم رهبری، مطرح است.حضرت آقا دقیقاً بر موضوع شناسی از طریق متخصصین تأکید دارند. در تبیین حکم به متخصصین میگویند شما موضوع را تبیین کنید. حدود سال 74 یا 76 نشستی مربوط به مسائل زنان در دانشگاه فردوسی مشهد تشکیل میشود. آقا پیامی را به آن سمینار دادند و در آنجا گفتند که زنان فقیه با اطبا متخصص مسائل و موضوعات زنان بنشینند؛آنها موضوع را تبیین کنند، اینها حکم را بگویند.
آقای دکتر فتاحی مسئول آن نشست بودند. ایشان الآن جراح مغز هستند و از بچه مبارزهای قبل از انقلاب در مشهد بودند. و هنوز هم که هنوز است در مشهد این فعالیتها را در فقه و به خصوص فقه پزشکی انجام میدهند. ایشان به تناسب مباحث پزشکی با دعوت از شخصیتهای بسیار بلند مرتبه و صاحب نظر قم و مشهد، سمینارهای کلان و مختلف بین رشتهای مثلاً در حدود، دیات، مباحث مرتبط با زنان و... برگزار کردهاند و میکنند. و خروجی این سمینارها کتاب میشود.
زنان کارشناس به امور تخصصی فقهی خود بپردازند
یعنی نیاز به یک همکاری بین رشتهای هست؟ یعنی در تبیین موضوع باید از علوم مختلف مثل جامعه شناسی و تاریخ و پزشکی و علوم دیگر استفاده کرد؟
بله ما در بحث موضوع شناسی، تقسیمات موضوعی داریم. این را باید توجه داشت که آیا موضوعات، موضوعات مستنبط است و نیاز به استنباط فقهی دارد؟ یا نه موضوعات عرفی است؟ مثلاً آیا فلان مایع در ظرف، سرکه هست یا خم؟ خب شاید یک خانم بیسواد، علمش نسبت به سرکه و خم بیشتر از بنده هست چون به لحاظ تجربی تا بو کند، میفهمد یا رنگ را ببیند میفهمد. فقیه چه میگوید؟ میگوید اگر این سرکه است، مصرف آن اشکالی ندارد. اما در مورد موضوعات غیرشرعی:
موضوعات غیر شرعی، فرمول دارد. فقه ما عین ریاضیات است و چون توده مردم از این ریاضی خبری ندارند و عمدتاً کار سنگینی است، متأسفانه دچار انحراف در تشخیص و انحراف در تعریف میشوند. اینجاست که آن وقت یکی از پایههای خوب نظر دادن راجع به موضوعات این است که واقعاً بدانیم این موضوع چه نوع موضوعی است؟ شما باید موضوع شناس باشید. آیا موضوع شرعی است یا غیرشرعی است؟
مثلاً در مورد صلات و صیام هیچکس نمیتواند بگوید نماز صبح چهار رکعت است. چون پیامبر فرمودند (صلوا کما رأیتمونی اصلی) اما در موضوعاتی که تحول و شرایط بیرونی و درونی متفاوت میشود، این خیلی مسئله به وجود میآورد. اینجا میبینید کار خیلی سنگینی است و کار راحتی نیست. قیاس هم نمیشود کرد چون ما در فقه شیعی قیاس نداریم. شما باید تک تک موضوعات را بسنجید و روی آن نظر بدهید. همچنین بنده قائل هستم در تقسیمات فقهی یک عرصههایی از فقه مثل عرصه مساوات، مضاربه، بیع فضولی، اگرچه گسترهاش بیش از حد مباحث زنان است اما کاربردش بیشتر در حوزه مباحث زنان است.من نظریه فقه شناور را هم مطرح کردم. در این جلسه مجال نیست که درباره این نظریه توضیح بدهم اما به نظر بنده در موضوع بلوغ؛ بین بلوغ عبادی و بلوغ مدنی و بلوغ کیفری فرق است. حتی در بلوغ عبادی بین نماز و روزه فرق است.
اینجا است که حضرت آقا میگویند در مسائل زنان حتی اگر ما تجزی در اجتهاد را هم قبول نداشته باشیم، در مسائل زنان باید بپذیریم که تخصصی شدن فقه زنان امری ضروری است. و پردازش زنان به فقه زنان ضرورت دیگری است. شکاف جدی بین جامعه ما و اندیشه حضرت آقا وجود دارد، در حالی که ما در پلههای اول ماندهایم. بزرگترین مقصر هم خود ما زنان هستیم، ما باید اندیشههای آقا را محقق کنیم. احکام مخصوص زنان را مردان نمیتوانند کار کنند.
یعنی خود خانمها هستند که باید این تحول را ایجاد کنند؟
آقا میفرماید مردها آنگونه که شایسته است نمیتوانند به مسائل زنان بپردازند. اصلاً یک عرصههایی ورود مردان برای تشخیص موضوع حرام است مثل مسائل خاص زنان که نیاز به لمس و نظر دارد.خب او باید نظر داشته باشد تا بفهمد این چیست.یک عرصههای حتی ورود زنان بهتر از ورود مردان است. یک عرصههایی هر دو مساوی هستند و یک عرصههایی هم ورود فرد به اعتبار تخصصش است. بنابراین مسائل متفاوت است و ما نمیتوانیم با یک چوب همه را بزنیم یا همه را تأیید کنیم. آنجاست که دقیقاً بر اساس ضرورت و نیازها باید ببینید موضوعات چیست؟
فرق میان کلام خدا و نظریات در علوم
علم با هم فرق میکند. برای نمونه عرض میکنم ما نشست فقه و پزشکی با دانشگاه شهید بهشتی را داشتیم. برخی از متخصصین پزشکی دانشگاه قائل بودند ارتباط زناشویی در دوران حیض مشکلی ندارد. البته از خود آن تیم پزشکی یک عده با این نظر مخالف بودند. فرق میان کلام خدا و نظریات در علوم این است که آن نظریات معارض دارد.یکی فرضیه میدهد و اثبات میکند، دیگری رد میکند و ریشه آن را میزند.گفتند نه علم ثابت کرده است. گفتم اولاً این نظریه متقن نیست همچنان که شما در همین جلسه هم معارض داشتید. ثانیاً یک تفاوتی بین ظنون عقلی شما و حتی استقراء ناقص شما از جهت فن استدلال است. چون جامعه شناس وقتی استقرا میکند، استقراء ناقص به درد ما نمیخورد. مثلاً یک جامعهشناس آماری را از یک کشور دیگر، قاره دیگر از جای دیگر میگیرد، حاصلش را میخواهد برای کشور ما قانون گذاری کند. خب این استقرا برای کشور ما ناقص است.
سیطره اصل طهارت بر عالم طبیعت و شریعت
مسئله بعد این است که ما میگوییم اینجا قانونگذار خدا است.قرآن میگوید این که من میگویم «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (57 انعام) یعنی حکمی جز برای خدا نیست. چرا؟ چون یقص الحق، چون منطبق بر حقیقت است. چون حکم خدا مطابق حاق و حقیقت اشیاء است.
گفتم ببینید اگر شما دو نفری که هیچی، اگر همه تیم پزشکی را بیاورید و بگویید این اشکال ندارد، بنده میگویم خدا میگوید «وَ یَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى ...»یعنی از تو درباره حیض می پرسند، بگو: حیض، حالت ناملایم و زیان باری است. این اذیت است و اذیت برای زن است. حالا شما برو هر که را میخواهی بیاور «فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ»؛ پس در زمان حیض از [آمیزش با] زنان کناره گیری کنید. قرآن میگوید از موضع ارتباط کناره بگیر. نمیگوید از زن کناره بگیر، میگوید از موضوع محیض کناره بگیر «وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىیَطْهُرْنَ»؛ و با آنان نزدیکی نکنید تا پاک شوند؛ تا این پاکی طبیعی ایجاد شود. تازه پاکی طبیعی ایجاد شد هم نه، صبر کن «فَإِذَا تَطَهَّرْنَ» غسل کن. چرا؟ چون «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»؛ خداوند اهل توبه و طاهران را دوست دارد. در آیه بعد می فرماید «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ». زمین پاک ثمره پاک میدهد. پس به پاکی طبیعی اقناع نمیشود، میگوید «فَإِذَا تَطَهَّرْنَ» پس وقتی غسل کرد «فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ» از همان موضع که خدا دستور داده، میگوید زن ابزار دست تو نیست و هر چیزی حساب و کتابی دارد. پس شما اینجا میبینید که نظریه علم پزشکی میگوید مشکلی ندارد خب شما حالا در یک آیه دقت کن هم فلسفهاش را میگوید؛ چون خدا میخواهد از اولین منطقه خلق، این ارتباط پاکی باشد. چون نظام تابع اصل طهارت است. بعد از آن طرف میگوید اولاً حاصل شهوت مثل حاصل عفت نیست. لذا ولدزنا احکام خاص دارد چون حاصل شهوت با حاصل عفت یکی نیست. ما در طبیعت اصل طهارت را داریم و قانون شریعت منطبق با حاق طبیعت است. ما یک اصل داریم در طبیعت به نام اصل طهارت. باران چه میکند؟ باد چه میکند؟ درخت چه وظیفهای دارد؟ هوا را پاک و تلطیف میکند. همه چیز دارد ایجاد طهارت میکند. حالا چقدر زشت است که آنها تازه عقل هم ندارند، «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ» هم ندارند، اما کار ویژه خودشان را انجام میدهند. بالاتر «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ» دائم مشغول تسبیح هستند. «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» و همه تسلیم هستند. شما با این نگاه به فقه نگاه کن.
به نظر میرسد به خاطر کاستیهایی که در نگاه برخی از فقیهان نسبت به زن بوده، یک بدبینی نسبت به فقه به وجود آمده است.
البته ما یک چالش داریم و آن این است که زنان ما به خاطر سختی این کار، کمتر وارد این عرصه شدهاند. باید باور کنیم برخی از کارها، صرفاً مردانه نیست.
لزوم گذار از فقه احتیاطی به فقه تسهیلی در مسائل زنان
بله یکی از دلایلی که شاید نظرات منطبق بر واقع نیست این هست که خانمها کمتر وارد این عرصهها شد.
یکی از مشکلات دیگر مسئله احتیاطها وفقه احتیاطی است. شما وقتی خوب کار کردی دیگر انقدر احتیاط لازم نیست. به همین خاطر من پایان نامهای در مرکز تربیت پژوهشگر داشتم که چگونه میشود در مسائل زنان از فقه احتیاطی به فقه تسهیلی گذار کرد. تسهیلی یعنی چه؟ یعنی کار زنان را انقدر سخت نکنیم، منتهی مبنا داشته باشیم. شمااگر بیایید حمایت قانونگذار را در تسهیل مسائل زنان ببینید، این حمایتها خیلی زیاد است چه در عرصه حقوق خصوصی چه عرصه حقوق عمومی. همین آیه که بحث شد که زن را اذیت نکن. بعد هم میگوید در این دوران نمیخواهد نماز بخوانی که اذیت شوی. چقدر معروف داریم من باب اینکه هوای خانم را در خانه داشتن! عاشروهن بالمعروف، رزقهن و کسوتهن بالمعروف، اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم، نگو همینی که هست! در حد توانایت باید برایش فراهم کنی. لاتضاروهن لتضیقوا علیهن به او فشار نیار.
بعد از آن طرف دقیقاً میبینید که در مسائل اقتصادی درست است گفته میشود (للرجال نصیب مما اکتسوا و للنساء نصیب مما اکتسب) به مرد میگوید تو مال خودت مال خودت ولی وقتی ازدواج میکنی باید روی بله همسرت مهریه باشد ولی روی بله تو مهریه نمیخواهد. نفقه را هم میگوید (و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف). و در کل حمایتهای مختلف قانونگذار از زن مثلاً نفی تعلیق که میگوید تو حق نداری همسرت را روی انگشت نگه داری. خب کار نکردیم.
یعنی این حمایتها میتوانست خیلی توسعه پیدا کند و در قانونگذاری همچنان دیده شود.
بله میتواند. همچنان که شما در نظر بگیرید به واسطه مادری کجای دنیا حق شیر قائل شدند؟
آنچه ما به آن بها ندادیم دشمن به آن بها داده است
با توجه به اینکه در حال حاضر خانمها بعد از مادری با مشکلات متعددی روبرو میشوند و تعادل زندگیشان به هم میخورد. از منظر فقه تسهیلی آیا این مشکلات نباید با حمایتهایی تسهیل شود؟
بله اگر حمایت دولت نباشد، آن وقت یک خانم هم بخواهد فرزندآوری کند، هم بخواهد درس بخواند، هم بخواهد فعالیت کند! خب نمیتواند. من دانشجویی داشتم که رتبه اول دکتری بودند. خب بعد از 12 سال تا دکتری قبول شدند باردار هم شدند. با اضطراب آمدند پیش من گفتند حالا چه کار کنم؟ گفتم اصلاً نگران نباش، هیچ طوری نشده است. گفتند شما میتوانید ساعت کلاستان را تغییر بدهید؟ گفتم اصلاً به خاطر تو کلاس را میاندازم ترم آینده که تو یک روز کمتر تهران باشی چون بچه اصفهان بود.
ما امروز وقتی میخواهیم بگوییم «إِنَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ»؛ یعنی نزد خدا تنها اسلام است. من یک حرفی امروز میزنم ممکن هست بایکوتم کنند. ولی پیامبر اسلام وقتی آمد به شبه جزیره عربستان، قرآن میفرماید «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِیمٌ؛ و چون یکی از آنان را به [ولادت] دختر مژده دهند [از شدت خشم] چهره اش سیاه گردد، ودرونش از غصه واندوه لبریز و آکنده شود!» بعد کمتر از ربع قرن فاطمه سلام الله علیها آمد. بعد زینب سلام الله علیها آمد و بعد زنانی که من در دو جلد کتاب خودم گفتهام پیغمبر چه ساخت! چرا؟ چون گفت اگر اینها را بسازیم، اینها مبلغ هستند و حتی دین را جهانی میکنند. ما این را نفهمیدیم که پیغمبر نیمی از جمعیت را آن هم نه از باب جنسیت ــ خوب دقت کنید تا نگویند میرخانی فمنیست است ــ بلکه از باب بلکه از باب استضعاف حمایت کرد. امروز غزه را میبینیم. قرآن میفرماید «وَ ما لَكُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ؛ شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟» (75 نساء) حتی نمیگوید مومن باشد یا نباشد. کودک مظلوم، زن مظلوم دیدی بر تو واجب است دفاع کنی. پیامبر چنین قشر مستضعفی که تاریخ آنها را محروم کرده، عقلش را محروم کرده، تواناییاش را محروم کرده، پیغمبر گفت نه باید یک تأمل اساسی شود. این نیمی از جمعیت باید از استضعاف در بیاید. وقتی این نیم جمعیت از استضعاف درآمد، شد زینب کبری که یک تاریخ را درس میدهد. شد همین که امروز میگویند این مادران غزه چه دارند؟ این فکر است.
«جمعیت و زن اجتماعی جدید» ـ2| تکلو: فرزندآوری بهخوبی محقق نمیشود مگر از «جهان زنانه» تحلیل شود
مقصد تحولات حقوقی به برابری نمیرسد
یک عده میگویند ما از اول انقلاب وقتی سیر تحولات حقوقی مربوط به زنان را نگاه میکنیم، قوانین قابل توجهی به نفعشان تغییر میکند، و میگویند شاید روزی به همان مساوات کامل میان زن و مرد برسیم. نظر شما در این رابطه چیست؟
مقصد این تحولات به برابری نمیرسد. برابری اینجا عدالت نیست. ولی خیلی از جاها میتوانیم تسهیل بگذاریم. ما با دنیای غرب از جهت مسائل زنان در یکسری مسائل مشترک هستیم اما در راه حل متفاوت هستیم. بله فردی میآید و یک نظریه نوینی را میدهد منتها نه به عنوان مبنای غربی، خودش مبنای مستقل دارد. فن استدلال دارد. حالا ممکن است یک موضع بحث عدالت باشد. یک موضع تفاوت باشد. یک موضع تسهیل باشد.
نیازی نیست ما به آنها برسیم ما الگوهای مترقی خودمان را داریم. همین امروز من یک موضوعی دارم نقش زنان در احیاگری تفکر دینی. این خیلی مهم است. همان موضوعی که زمان پیامبر عمل شد.
نظریه فقه شناور
حکم شرعی درباره یک نفر هم شناور است. شما ممکن است صبح نمازت را ایستاده بخوانی. ظهر دچار عارضهای شوی باید خوابیده نماز بخوانی یعنی حکم شرعی دقیقاً متأثر از شرایط بیرونی و شرایط درونی مکلف است. یعنی یک نفر به اعتبار حالات مختلف، احکام مختلفی دارد. اصلاً زیبایی این حکم این است که یک ترازو نمیگذارد که بگوید همه با هم. همان فقه شناوری که گفتم و باید جداگانه درباره آن صحبت کرد.
انتهای پیام/