انتخاب هوشمندانه/ رئیسجمهوری آینده نباید گرفتار اشخاص و گروهها شود
خبرگزاری تسنیم : جبهه متحد و جبهه پایداری و سایر عزیزانی که در حوزه سیاسی فعال هستند باید تلاش کنند وفاق و اتفاق نظر اساسی صورت بگیرد تا ما شاهد استمرار گفتمان اصولگرایی باشیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، گروههای سیاسی منسوب به جریان اصولگرایی قبل از انتخابات نهم مجلس دچار دودستگی شده و این دو شقه شدن تا به امروز به شکل فزاینده ادامه داشته است. هرچند این موضوع حاوی دستاوردهایی است اما نمیتوان منکر آفتهای آن هم بود.
شاید این انشقاق در انتخابات اسفندماه سال گذشته که اصلاحطلبان به شکل امروز در فضای انتخابات تحرک نداشتند قابل تحملتر بود و آسیبهایش هم کمتر؛ اما امروز که تمام جریان دوم خرداد به صورت گسترده در پی موفقیت در انتخابات 92 است باید احساس خطر کرد که این چنددستگی به شکست اصولگرایان و به کرسی نشستن جریان فعال در فتنه 88 منجر نشود.
حجتالاسلام حسین ابراهیمی اظهار میکند: « ما دنبال اصلح میگردیم و در هر شرایطی بهترین گزینه ما آن است که از بقیه اصلحتر است اما به هر حال رسیدیم به جایی که اصلح ما 20 نمره میگیرد و صالح ما 18 نمره ولی اصلح ما جایگاه اجتماعی ندارد اما صالح ما که دو درجه پایینتر است مقبولیت و پایگاه اجتماعی مناسبی دارد».
آنچـــه در ادامــــه میآید گفتوگوی تفصیلی عضو جامعـــه روحانیت مبـــارز با «جوان» است.
فضای سیاسی کشور به تدریج رنگ و بوی انتخابات ریاستجمهوری به خود میگیرد و طیفها و جریانهای مختلف اصولگرا در حال رایزنی با یکدیگر برای شکلدهی ائتلاف هستند، با توجه به تجربیات اصولگراها در انتخابهای گذشته این هدف تا چه حد قابل دستیابی است؟
این طبیعی است که در آستانه انتخابات هر جریانی تلاش میکند موقعیت بهتر و اثرگذارتری داشته باشد لذا سعی میشود از همه نیروهای مؤثر هم استفاده کنند و برهمین اساس رایزنیها، جلسات و نشستهای زیادی برگزار میشود. در این میان یک عده هم بسیار خرج میکنند و جلسات بسیار مفصلی میگذارند و از سراسر کشور افرادی را دعوت میکنند که هزینههای اسکان و بلیتهای رفت و برگشت آنها بسیار سنگین است و این رویه چیزی است که در همه انتخابات وجود داشته و در انتخابات پیش رو هم وجود خواهد داشت و قطعاً در این انتخابات هم پیش خواهد آمد؛ چراکه مستثنی از بقیه انتخابات نیست. حتی ما معتقدیم حساسیت انتخابات ریاستجمهوری یازدهم از سایر انتخابات هم بیشتر است و به همین نسبت تلاش هم بیشتر است، یعنی همه جریانات ما شخصیتهای سیاسی در حال دویدن هستند و به قول ما طلبهها «همه به دنبال صید هستند، اختلاف تنها در حوزه صید کردن است».
ما نگاه دقیق به فضای سیاسی این تلاش و تکاپو را خواهیم دید که تمام جریانات و گروههای سیاسی را شامل میشود و استثنایی هم وجود ندارد تنها روشهای آنها برای رسیدن به مقصود گاه متفاوت است.
این حق هر کس یا جریانی است که میخواهد در صحنه حضور داشته باشد و طبیعی است که باید دست به فعالیت بزند. خب جریان اصولگرایی هم به عنوان یک جریان خدمتگزار و خدوم خود را برای انتخابات آماده میکند چون معتقد است میتواند به بهبود شرایط کشور و از بین بردن مشکلات مردم کمک کرده و قدمهای مثبتی را بردارد و این را در عملکرد گذشته خود به خوبی نشان داده است.
ما در انتخابات نهم مجلس شاهد حضور مستقیم دو تن از بزرگان کشور (آیتالله مهدوی کنی و آیتالله یزدی) در انتخابات بودیم، حضوری که منجر به وحدت در بخش قابل توجهی از طیف اصولگرایان شد. به عنوان یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز چقدر محتمل میدانید که آن فرایند وحدت در انتخابات پیش رو هم تکرار شود و این دو بزرگوار به نمایندگی از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه در انتخابات حضوری فعال داشته باشند؟
هیچ احتمالی را نمیشود نادیده گرفت و باید منتظر بود و دید که چه اتفاقی در هفتههای آینده در فضای سیاسی کشور و در جریان اصولگرایی خواهد افتاد. طبعاً همانطوری که سایر جریانهای سیاسی برای حضوری موفق تلاش میکنند، هر گروهی هم تلاش خواهد کرد تا بتواند از موقعیت خویش استفاده کند و اگر تجربهای دارد که موفق بوده، همان تجربه را پیاده کند و باز هم به آن رجوع داشته باشد. این تکرار تجربه هم شاید مثل گذشته سودمند و اثرگذار باشد.
به عقیده شما تجربه جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی تجربه موفقی بود با توجه به اینکه برخیها معتقدند این جبهه بهرغم حضور برخی از بزرگان در رأس آن نتوانست آنگونه که باید موفق عمل کند و نمایندگان زیادی را نتوانست به مجلس گسیل دهد؟
من تصور میکنم با وضعیت آن روز تا حدود زیادی جبهه متحد اصولگرایی موفق بود و اگر موفق نبود که اکثریت نمایندگان در تهران به واسطه لیست این جبهه به مجلس راه نمییافتند. ساز و کار جبهه متحد اصولگرایی در انتخابات چند ماه گذشته یا همان مجلس نهم ساز و کار مطلوبی بود و همین منجر به آن شد که اکثریت نمایندگان کشور را به مجلس بفرستند.
آیتالله ممدوحی یکی از چهرههای مطرح جامعه مدرسین اظهار کردهاند که جامعتین در حال تلاش است تا بتواند با جبهه پیروان به یک نامزد مشترک در انتخابات 92 برسند، اساساً ظرفیتهای این همگرایی وجود دارد؟
نمیتوانم در مورد جزئیات فعالیتهای جامعتین حرفی بزنم چون فعالیت هر کدام از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین را باید سخنگو به اطلاع برساند. اما بنده معتقدم در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری اصولگرایان تلاش خواهند کرد که حداکثر اتفاق نظر را داشته باشند و این یک امر کلی است. همه جریانات اصولگرایی باید در همین مسیر قدم بردارند و تلاش کنند که جبهه واحدی را شکل دهند و با یک حرکت منسجم به جلو بروند، این حق آنهاست، میخواهند در این فرایند وحدت جبهه پیروان خط امام (ره) باشند میخواهند در جبهه پایداری و جبهه متحد یا ایستادگی باشند، فرقی نمیکند مهم رسیدن به وحدت حداکثری در این جریان سیال است تا آنکه بر سر یک کاندیدای واحد به اتفاق نظر لازم برسند. ما معتقدیم نمیشود اصولگرا بود و از یکدیگر واگرایی داشت و از همدیگر جدایی داشت، اینکه معنی ندارد.
اگر گروههایی معتقد به اصولگرایی هستند باید با هم بنشینند و تصمیم بگیرند و بر سر یک نامزد ائتلاف کنند. لذا نظر شخصی بنده این است که چه جبهه متحد و چه جبهه پایداری و چه سایر عزیزانی که در حوزه سیاسی فعال هستند باید تلاش کنند وفاق و اتفاق نظر اساسی صورت بگیرد تا ما شاهد استمرار گفتمان اصولگرایی باشیم و این مسیر خدمت به مردم قطع نشود. اگر وحدت در این بین محقق نمیشود حداقل برای رسیدن به ائتلاف پافشاری داشته باشیم. اگر دوستان ما مثلاً برسر دو نامزد اختلاف نظر دارند خب با یک نظرسنجی میتوان مشکلات و اختلافات را حل کرد و هر کدام از کاندیدا که مقبولیت بیشتری داشتند او را کاندیدای مشترک کنند.
این را هم به این دلیل عرض میکنم که همه کاندیداهای مورد تأیید شورای نگهبان همه شرایط را دارا هستند اما آنچه در این میان مهم است مقبولیت اجتماعی است که یک امر مهمی است، هر کس که مقبولتر است باید کاندیدای مشترک شود. ما که ثبوتاً قبول داریم همه افراد منتسب به جریان اصولگرایی خوب هستند اما اثبات موضوع مربوط به جامعه میشود که ببینیم مقبولیت دارند یا خیر. به هر روی هر کدام از نامزدهای اختلافی که دارای مقبولیت بیشتری بود باید روی او ائتلاف صورت بگیرد و دیگر گروهها او را حمایت کرده و با او همکاری کنند. چون کاری برای خداست. هر کس باید گوشهای از کار را بگیرد تا کار به درستی انجام شود. کسی که میخواهد به نظام و انقلاب خدمت کند برایش مهم نیست که کجای میز بنشیند و در چه ردههایی قرار گیرد.
شما به ضرورت همگرایی در جریان اصولگرایی اشاره داشتید، اما بر حسب تجربه و شرایط موجود در اصولگرایی این همگرایی بعید به نظر میرسد، ائتلاف و همگرایی در دل اصولگرایان بیشتر به یک شعار شبیه نیست؟
حتماً باید تلاش کرد که در این مسیر حرکت کنیم. من نمیدانم در این جهت دوستان اصولگرا کارهایی را صورت دادهاند یا خیر و آیا شرایط لازم را فراهم کردهاند یا نه، اما باید تمام سعی و تلاشمان را در این جهت به کار بگیریم، چراکه با وحدت و همدلی است که میتوان انتظار داشت اصولگراها باز هم گفتمانشان استمرار داشته باشد و در غیر این صورت سایر جریانهای رقیب که گذشته مناسبی هم در خدمترسانی به جامعه و دفاع از ارزشهای انقلاب و نظام ندارند روی کار بیایند. دلسوزی و متدین بودن را همه گروههای اصولگرایی دارا هستند و باید تلاش کرد که وحدت لازم و حداقل آن ائتلاف، در جریان سیال اصولگرایی محقق شود.
شما به لزوم مقبولیت نامزد اصولگرا در انتخابات آتی اشاره داشتید، خب این مؤلفه برای تحقق اهداف جریان اصولگرایی کافی است؟
واقعیتها را نمیشود انکار کرد. تا رأی و پایگاه اجتماعی یک فرد نباشد کسی نمیتواند بر مسند ریاستجمهوری تکیه بزند و البته قبل از محبوبیت بین مردم طبیعی است که فرد باید شاخصهای لازم را داشته باشد. در کنار این شاخصها باید برنامه و تئوری کاری برای پیشبرد اهداف نظام و کار سنگین ریاستجمهوری را نیز در نظر بگیرد.
اینها پیششرط حضور یک نامزد در انتخابات است و اگر یک کاندیدا شاخصهای لازم را نداشته باشد نمیتواند در انتخابات حضور داشته باشد، در کنار این، برنامهدار بودن یک فرد برای انتخابات بسیار مهم و اساسی است و قطعاً بدون برنامه و تئوری نمیشود به یک فرد اقبال داشت. واقعیت دیگری را هم نباید نادیده گرفت و آن شرایط اقتصادی و معیشتی مردم و همچنین تحریمهای گسترده بینالمللی است که باید یک نامزد در صورت پیروزی در جهت زدودن اینها تلاش کند و برای هر کدام برنامه و تئوری مشخص خود را داشته باشد.
البته مردم آگاهی و شناختشان به مرحله و حدی رسیده است که از نامزدها برنامه مدون و مشخص برای مشکلاتشان میخواهند و قطعاً به کسی اقبال خواهند داشت که به شکل بهتری به انتخابات ورود پیدا کرده و برنامه مشخص خود را برای اداره کشور در حوزههای مختلف ارائه داده باشد. منتها تحقق اینها بستگی به مقبولیت فرد دارد. تا مقبولیت اجتماعی نباشد اینها صورت عملیاتی به خود نمیگیرد، این شاخصهها ولو انباشته باشد در کسی چون مقبولیت لازم وجود ندارد قطعاً نتیجه لازم به دست نخواهد آمد، پس مقبولیت یک امر بدیهی و لازم برای موفقیت جریان اصولگرایی در انتخابات است.
با بررسی عملکرد دولتهای سازندگی، اصلاحات و احمدینژاد به ضعفهایی برمیخوریم که شاید ریشه در تفکرات فردی رؤسای جمهور گذشته داشته باشد یا به وجود آمدن گروهی خاص در کنار آنها هم یکی از ریشههاست، در این جهت چه شاخصهایی باید موردنظر قرار گیرد؟
اگر به اصول قانون اساسی مراجعه کنیم و اصلهایی نظیر 110 و 115 را مورد توجه قرار دهیم یا قسمنامهای که رئیسجمهور یاد میکند همگی لزوم پایبندی رئیسجمهور به اهداف اسلام، نظام و جامعه اسلامی را نشان میدهد. حوزه علمیه ثقلین جزوهای را گردآوری کرده که در آن 22 شاخص برای رئیسجمهور آینده تعیین و تبیین کردهایم و این را طبق اصول مرتبط با ریاست جمهوری انجام دادهایم. این 22 شاخص تمام ضعفهای رئیسجمهور را پوشش میدهد و از جمله آن چیزی که شما اشاره داشتید.
رئیسجمهور آینده باید بر همه جریانهای سیاسی تفوق داشته باشد و بتواند همه آنها را مدیریت و در عین حال از آنها استفاده کند. از نظر مذهبی و اعتقادی باید در سطح بالا و مناسبی قرار داشته باشد که مشکلات گذشته را تکرار نکند.
هرگاه رئیسجمهور یک شخصیت ممتاز و آگاه با بینش نسبت به تعالیم متعالی اسلام و انقلاب باشد میتواند از بسیاری از آفتها و آسیبها خود را نجات دهد و گرفتار برخی گروهها و شخصیتها نشود که همان وابستگی و دلدادگی باعث انحراف او و دولت از مسیر اصلی میشود.
شاخصهایی مهم است که از جمله آن قانونمداری، ولایتمداری و بسیاری از مؤلفههای دیگر است که باید طبق قانون اساسی نزدیکترین فرد را به این مؤلفهها انتخاب کرد. قانون اساسی را افراد زبده و کاردانی تنظیم و گردآوری کردهاند و زیر نظر حضرت امام(ره) به سرانجام رسیده و به آرای عمومی هم گذاشته شده است.
پس عمل به آن و رعایت نکات آمده در آن میتواند ما را در انتخابی صالح و مفید یاری کند. اگر ما بتوانیم فردی را پیدا کنیم که شخصیت و عملکردش نزدیکی لازم به آن مؤلفهها را داشته باشد بیتردید شاهد برخی از مشکلات و معضلات گذشته که دامنگیر رؤسای جمهور شد، نخواهیم بود.
در آستانه هر انتخاباتی موضوع «صالح مقبول و اصلح نامقبول» فضای سیاسی جامعه را پر میکند با توجه به آنچه شما در مورد لزوم مقبولیت افراد و نامزدها گفتید تصور میکنید کدامیک از این دو باید مورد توجه قرار گیرد؟
ما دنبال اصلح میگردیم و در هر شرایطی بهترین گزینه ما آن است که از بقیه اصلحتر است اما به هر حال رسیدیم به جایی که اصلح ما 20 نمره میگیرد و صالح ما 18 نمره اما اصلح ما جایگاه اجتماعی ندارد اما صالح ما که دو درجه پایینتر است مقبولیت و پایگاه اجتماعی مناسبی دارد.
بنده معتقدم هیچ اشکالی ندارد که ما کمی تنزل کنیم و کسی را حمایت و پشتیبانی کنیم که به نتیجه لازم و هدف غایی برسیم. این هیچ منافاتی با اصولگرایی و بصیرت ندارد. انتخاب گزینه مقبول معنیاش این نیست که صالح یا اصلح نباشد. ما ترجیح میدهیم در همه شرایط اصلح را انتخاب کنیم اما اگر ببینیم صالح ما در شرایط رأیآوری بیشتری است و سبد آرای بالایی دارد و این شرایط در مورد کاندیدای اصلح ما وجود ندارد، واقعیت امر این است که ما صالح را حمایت میکنیم؛ چراکه میخواهیم به نتیجه هم برسیم و شاهد شکست طیف وسیع اصولگرایی نباشیم. هرچند که صالح بودن فرد و داشتن شرایط لازم او باید مشخص و محرز شده باشد و در این صورت است که ما ملزم بر حمایت از وی هستیم.
با توجه به مباحث مطرح شده، مهمترین شاخصههای یک نامزد مطلوب و در نهایت یک رئیسجمهور ایدهآل چیست و گروههای سیاسی چگونه باید آن را به جامعه معرفی کنند؟
بنده معتقدم مراجعه به گروههای سیاسی به وصیتنامه حضرت امام(ره) و شاخصهایی که مقام معظم رهبری در طول سالهای اخیر مطرح نمودهاند میتواند در یک انتخاب مناسب ما را یاری کند. هیچ چیز را این دو بزرگوار از قلم نینداختهاند و مراجعه به فرمایشات آنان میتواند منجر به یک انتخاب اصلح و مفید شود.
در همین انتخابات دهم ریاست جمهوری مقام معظم رهبری شاخصهای روشن و مناسب را به مردم و گروههای سیاسی ارائه داشتند و بسیاری از گروهها این سخنان و دیگر بیانات معظمله را در رابطه با انتخاب اصلح و مناسب گردآوری کردهاند که در اختیار افکار عمومی قرار خواهد گرفت.
برخیها معتقدند جریان رقیب اصولگرایان، دچار سردرگمی و چنددستگی بوده و نمیتواند تصمیمی مشخص و یکپارچه در مورد انتخابات 92بگیرد، ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
آمیختگی اصلاحطلبان با فتنهگران و اپوزیسیون از دلایل سردرگمی در این جریان است. اصلاحطلبان با بازسازی در ساختار و اندیشه میتوانند خود را پاک و یکدست کرده و با پایبندی به ساختارهای قانونی دوباره به نظام بازگردند.
اظهارات شخصیتها وگروههای جریان دوم خرداد برای انتخابات پیش رو ضد و نقیض است و به راحتی میتوان گفت با توجه به گذشته اصلاحطلبان به خصوص در فتنه 88 نوعی تفرق و تشتت در این جریان حاکم است.
جامعه هنوز نتوانسته است موضعی مشخص و قابل اعتنا از این جریان بشنود، از طرفی آنها ادعا میکنند که ما از فتنهگران جدا هستیم و از طرف دیگر بدون نادیده گرفتن آنان کسی دیگر در این جریان باقی نمیماند، از طرف دیگر میگویند شرایط مهیا نیست و از طرف دیگر اسامی متعددی برای کاندیداتوری در این جریان مطرح میشود.
علت اصلی تفرق و سردرگمی در جریان اصلاحات، در لیدری آن است. اکثر سردمداران اصلاحطلبان تبدیل به اپوزیسیون و بلندگوی دشمن شدهاند بنابراین دیگر کسی در این جریان نمانده که بخواهد برای آنان برنامهریزی کند.
وجود چندصدایی در این جریان و اینکه هنوز یک برنامه راهبردی برای انتخابات تدوین نکردهاند، به دلیل نداشتن لیدر است وگرنه آنان همه تلاششان این است که در رقابتهای انتخاباتی حضور یابند اما آنقدر آلودگی در این جریان زیاد است که نمیتوانند خود را پاک کنند.
بر اساس آنچه شخصیتهای برجسته جریان دوم خرداد در هفتههای اخیر عنوان میکنند، این جریان را میتوان یک رقیب جدی برای اصولگرایان دانست؟
اصلاحطلبان رقیب قدری برای اصولگرایان نیستند، آنان جلساتی برای انتخابات داشتهاند اما در این جلسات به نتیجهای نمیرسند؛ چراکه این جریان یک جریان مخلوط است.
چیزی که مهم است این است که در فتنه 88 اصلاحطلبان نشان دادند برای آنکه به خواستههای خود برسند حتی حاضرند روزها و ماهها کشور را به آشوب بکشانند، ماهیت شعارهای 30 ساله نظام را تغییر بدهند (تغییر شعار مرگ بر امریکا به مرگ بر روسیه) و با حمله کردن به ارکان اصلی جمهوری به مقدسترین اعتقادات مردم توهین کنند.
غائله 88 همچنین نشان داد اصلاحطلبان و کسانی همچون موسوی خوئینیها حاضرند برای منافع سیاسی- اقتصادی آینده خود از تمامی قوانین عدول کنند. باید گفت زمانی که این افراد فتنه 88 را با حمایت اپوزیسیون غرب برای براندازی نظام راهاندازی کردند ماهیت نظام را باور نداشتند اما امروز همین افراد همه پلهای پشت سر خود را خراب کردند و با دست به دامان نظام شدن طلب عفو میکنند. اگر افرادی چون موسوی خوئینیها و دوستان او به حقانیت و ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران ایمان دارند قاعدتا باید مردانه وارد صحنه شده و از اشتباهات خود درس بگیرند.
باتوجه به شرایط موجود کشور در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مهمترین اولویتهای دولت آینده را در چه میدانید؟
بدون تردید رئیسجمهور و دولت آینده باید بزرگترین اولویتشان مسائل اقتصادی باشد.
اگر دولت آینده نتواند مشکلات اقتصادی جامعه را حل کند در بقیه کارها به جایی نمیرسد. گرانی و عدم اشتغال که متأسفانه در حال حاضر جامعه ما را با مشکل مواجه ساخته است، زاییده و نتیجه اقتصاد مریض ماست.
دلایل ایجاد شرایط اقتصادی نامطلوب در جامعه، عدم توجه به تولید و نپرداختن به کارهای تولیدی به ویژه در دو سال اخیر دولت احمدینژاد از دلایل ایجاد شرایط اقتصادی نامطلوب در کشور است. در اجرای قانون هدفمندی یارانهها قرار بود بخشی از درآمد ناشی از اجرا به بخشهای تولیدی داده شود، اما نه تنها این موضوع محقق نشد، بلکه نقدینگی زیادی به جامعه تزریق شد و در نتیجه مشکلات تولید افزایش یافت.
افزایش تقاضا به دلیل فوران نقدینگی و کاهش عرضه به دلیل ایجاد مشکلات بسیار در تولید را میتوان دلیل ایجاد مشکلات اقتصادی برای کشور عنوان کرد.
متأسفانه سیاستهای بالادستی و کلان اقتصادی و همچنین توصیههای رهبر معظم انقلاب برای عمل به آن در راستای شکلگیری پیشرفت اقتصادی از سوی دولت مورد توجه قرار نگرفت تا جایی که ایشان در تریبونهای مختلفی از جمله سفر خراسان شمالی به این موضوع اشاره کرده و هشدارهایی در این خصوص مطرح کردند.
اگر به دستورات مقام معظم رهبری برای عمل به سیاستهای کلان اقتصادی عمل میشد قطعا شرایط اقتصادی ما اینچنین نبود کما اینکه ایشان در یک هدفگذاری مشخص چندین سال عناوین اقتصادی را به عنوان محور حرکت کشور معرفی کردند.
بیتردید بخشی از مشکلات اقتصادی موجود ناشی از تحریمهای غیرمنصفانه و ناجوانمردانه غرب علیه کشورمان است.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.