غیبت و انتظار در آیینه روایات


صاحب الزمان

خبرگزاری تسنیم : شیعه بر آن است که مهدی موعود در سال ۲۵۵ هجری دیده به جهان گشوده و از آن روز تا کنون با پشت سرگذاشتن سال‌های طولانی در پرده غیبت است‌، ایشان زنده بوده و زندگی طبیعی خود را دارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، این اعتقاد از نخستین روزها و حتی پیش از به دنیا آمدن خود حضرت صاحب الزمان‌())( مورد شبهه و سوال و حتی گاه تهمت‌زنی‌های دشمنان مکتب بوده است. در دوران حضور ائمه ایشان به پاسخ گویی شبهات و آماده سازی جامعه آینده شیعی پرداخته و پس از آن بزرگواران متکلمان شیعه این رسالت را بر عهده گرفتند.

با توجه به این مساله مجموع پاسخ هایی که در طول تاریخ در مقابل شبهات مطرح شده است از دیدگاه روش شناختی در سه گروه می توان تقسیم بندی کرد:
شیوه محدثانه متکی بر اخبار و آثار:
در این شیوه نصوص وارده در باب اثبات غیبت و لزوم اعتقاد بدان‌، گزارش می‌شود. این اخبار متواتر که طرق روایتشان هم از طریق خاصه و هم عامه بود ، قابل انکار نبودند.
کلینی‌(در گذشته به 329 ق و نُعمانی‌( درگذشته در حدود 333ق و صدوق‌( درگذشته به 381 ق و برخی محدثان دیگر کتاب‌هایشان را در باره غیبت به همین شیوه تالیف کردند. عالمانی از عامه هم به همین شیوه مولفاتی درباره مهدی‌() موعود پدید آوردند.

شیوه متکلمان اهل استدلال:
در این شیوه‌، با استدلال به ادله عقلی و بحث نظری به اثبات غیبت می‌پردازند و نشان می‌دهند غیبت با هیچ یک از اصول پذیرفته یا فروع ثابت منافات ندارد و شبهات و تشکیک‌های مطرح در این موضوع را پاسخ می‌گویند.
از متکلمان شیعه‌، ابن قبه رازی‌(‌در گذشته پیش از 319 ق) و ابو سهل نوبختی ( 337-411 ق.) و شیخ مفید (336 یا 338- 413 ق.) و سید مرتضی (355-436 ق.) و برخی دیگر از متکلمان بدین شیوه درباره غیبت و مهدویت دست به تالیف برده اند.

شیوه جمع بین حدیث و کلام
در این شیوه با بیان ادله نظری و مناقشات کلامی از یک سو ، و سپس تکیه بر آثار و اخبار میان دو شیوه پیش گفته جمع کرده اند.
شیخ علی‌بن بابویه قمی‌(‌در گذشته به سال 329 ق پدر صدوق‌، در کتاب الامامه و التبصره من الحیره‌اش و نیز شیخ طوسی‌( 385 ـ 460 ق در کتاب الغیبه بدین راه رفته‌اند.
البته مراد از این همه آن نیست که هرکس‌، صرفا از یک شیوه بهره می‌برده است‌، بلکه منظور وجه غالب در مباحثی است که هر مولف ایراد نموده ، ورنه اهل هر شیوه در عین حال از شیوه دیگر دیگر نیز استفاده می کرده اند: محدث استدلال متکلم را نقل می کرده ، متکلم هم به حدیث استناد می نموده است. ( حسینی سید محمد رضا ،1384، ص 72)

اساسی‌ترین سوال‌ها در مورد مبحث غیبت در مورد علت و سبب این مساله بوده که این نوع سوال‌ها بیشتر در دوران حضور ائمه معصومین‌((((((((( علیه‌السلام که به اِخبار از آینده می‌پرداختند مطرح می‌شده است، پس از این اساسی‌ترین سوالی که از سوی سایر مذاهب در دوران غیبت حضرت مطرح بوده است لزوم و وجوب وجود امام غایب و نیز ثمره وجودی ایشان بوده که این نوع سوال‌ها نیز بیشتر از سوی سایر مذاهب در برابر متکلمان و علمای شیعه مطرح می‌شده است.
در زیر ابتدا با رجوع به روایات رسیده از حضرات معصومین (ع) به تعلیل غیبت حضرت بپرداخته و سپس به نقل پاسخ ها و مباحث مطرح شده در پاسخ به شبهات خصم از سوی متکلمان شیعه اقدام خواهیم نمود.

در روایات به سبب های مختلفی اشاره شده که می توان آن ها را به هشت دسته تقسیم کرد:
1- اجرای شیوه پیامبران در مورد حضرت مهدی (عج)
2- خدا نمی خواهد که امام در میان قوم ستمگر باشد
3- آگاه ساختن مردم
4- آزمون مردم
5- بیم و ترس از کشته شدن
6- تحت بیعت هیچ حاکمی نباشد
7- خالی شدن صلب های کافران از مومنان
8- راز غیبت مشخص نیست و تنها خدا از آن آگاه است. ( طبسی ، 1388 ، ج1 ، ص 13)

اکنون به ذکر چند نمونه از احادیث مرتبط با هر عنوان می پردازیم:
1-  اجرای شیوه پیامبران در مورد حضرت مهدی (عج)
حنان بن سدیر از پدرش از امام صادق (ع) روایت  می کند که فرمود: قائم ما دارای غیبتی بس طولانی خواهد بود. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا چرا این اندازه طولانی ؟ فرمود: خداوند می خواهد در مورد او شیوه های دیگر پیامبران را در غیبت هایشان جاری سازد. ای سدیر ! قهرا مدت غیبت های آن ها به سر آید. خدای عز و جل فرمود: " همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می شوید."  یعنی شیوه های پیشینیان درباره او  جاری خواهد شد.

2- خدا نمی خواهد که امام در میان قوم ستمگر باشد
مروان بن انباری می‌گوید: از امام باقر‌(ع)  پیامی با این عبارت صادر گشت: ‌خداوند اگر نا خرسند باشد که ما در مجاورت دسته‌ای از مردم زندگی کنیم‌، ما را از میان آنها بیرون می‌برد.
محمد بن فرج گوید، امام جواد (ع) به من نوشت: هنگامی که خدای تبارک و تعالی بر آفریده هایش خشم کند ، ما را از میانشان دور می سازد.
- آزمون مردم
-  زراره ابن اعین می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: قائم دارای غیبتی خواهد بود. سپس فرمودک او منتظَری است که مردم در ولادت اش به شک و تردید می فتند. بعضی می گویند زمانی  که پدرش رحلت کرد ، فرزندی از خود به جای ننهاد و برخی می گویند: دو سال قبل از وفات پدرش متولد شده است. زیرا خداوند دوست دارد بندگان را در بوته آزمایش قرار دهد و در این هنگام باطل گرایان گرفتار شک و تردید خواهند شد.
- بیم و ترس از کشته شدن
از امام صادق (ع) نقل است که رسول خدا (ص) فرمودند: آن جوان ( اشاره به حضرت مهدی) قهرا دارای غیبتی طولانی خواهد بود. عرض شد: برای چه ای رسول خدا؟ فرمودند: ترسناک از کشته شدن است.
زراره می گوید: از امام محمد باقر (ع) شنیدم می فرمود: قائم ما قبل از ظهورش دارای غیبتی خواهد بود. گفتم: برای چه؟ فرمود: بیمناک است و با دست اشاره به شکم نمود. زراره می گوید: بیم از کشته شدن است.
- تحت بیعت هیچ حاکمی نبودن

اما علت وقوع غیبت این است که خدای عز و جل می فرماید: " ای کسانی که ایمان آورده اید! از اموری که اگر برای شما  آشکار گردد شما را نگران می کند پرس و جو نکنید."  پدرانم همه از سرکشان زمانه خود بیعتی به گردن داشتند اما آن گاه که من دست به قیام بزنم ، بیعت هیچ ظالم سرکشی را به گردن نخواهم داشت.
هشام بن ثابت از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: قائم قیام می کند در حالی که هیچ پیمان و عقد و بیعتی با هیچ کس ندارد.

- خالی شدن صلب های کافران از مومنان ابن ابی عمیر با واسطه ای از امام صادق (ع) نقل می کند که از ایشان پرسیدم : برای چه امیرالمومنین (ع) با فلانی و فلانی مقاتله و پیکار نکرد؟ در پاسخ فرمودند:  به خاطر آیه ای قرآن که می فرماید: اگر کافران و مومنان  از یکدیگر جدا می شدند کافران را عذابی دردناک می چشاندیم. آن شخص می گوید: عرض کردم منظور از " تزاویلهم" چیست؟  فرمود: مقصود نطفه های مومنانی است که در صلب های کافران به ودیعه  نهاده شده اند. قائم نیز تا زمانی که ودیعه های خداوند آشکار نگشته ، ظهور نخواهد کرد. بنابر این ، هنگامی که مومنان از صلب کافران آشکار شدند او نیز ظهور می کند و بر دشمنان خدای متعال غلبه می یابد و آنان را به هلاکت می رساند.

- تنها خدا از راز غیبت آگاه است.
عبدالله بن فضل هاشمی گوید:  از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود: صاحب الامر قهرا دارای غیبتی خواهد بود. و هر باطل گرایی در آن به شک و تردید خواهد افتاد.
عرض کردم : فدایت شوم ! برای چه ؟ فرمود: بدین جهت که به ما اجازه داده نشده آن را برای شما فاش سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟ فرمود: راز غیبت او ، همان حکمتی است که در غیبت حجت های الهی قبل  از او بوده است. راز غیبت او پس از ظهورش آشکار خواهد گشت، هم چنان که راز کارهای حضرت خضر در خصوص شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و مرمت دیوار تا زمان جدایی آن دو ، برای حضرت موسی فاش نگشت. ای پسر فضل!  امر ظهور حضرت مهدی از امور الهی و رازی از اسرار خدا و غیبتی از غیبت های پروردگار است و از آن جا که می‌دانیم خدای عز و جل، حکیم است تصدیق می کنیم تمام کارهای او نیز بر اساس حکمت است هرچند راز آن برای ما آشکار نباشد.
هم چنان که  با دقت در روایات پیش گفته می توان فهمید، هر کدام از این روایات به همراه دهها روایت مشابه خود که در منابع روایی منقول است نیاز به بحث و فحص های علمی دقیق دارد که با توجه به محدودیت موجود از پرداختن به آنها خودداری می کنیم.

اما با آغاز دوران غیبت کبری امام زمان (عج) این متکلمان شیعه بودند که وظیفه تبیین و تعریف مبحث غیبت را بر عهده داشتند. اساسی ترین مباحث مطرح شده در این دوره عبارت است از لزوم وجود امام و امکان حیات طولانی مدت برای یک فرد و نیز فایده مترتب بر وجود امام غایب از انظار.

باید گفت که با رحلت چهارمین سفیر خاص امام زمان (عج) و اعلام آغاز دوران غیبت کبری فضای سنگینی نسبت به شیعیان به وجود آمد و آنها تحت هجمه دشمنان و تردید دوستان واقع گشتند. حیرت و نا امیدی از بازگشت سریع امام دوازدهم ، ویژگی بارز در محافل امامیه بوده است.  علاوه بر آن حملات شدید درباره غیبت  امام دوازدهم از سوی معتزله  هم چون ابو القاسم بلخی و زیدیه هم چون  ابو زید و صاحب بن عباد این حیرت را در میان عامه امامیه از نیشابور تا بغداد افزود.‌(حسین‌، جاسم ، (1386)‌؛ ص 222)
این فشارها تا به حدی افزایش یافت که بنا بر نقل های موجود گروهی از امامیه دست از عقاید خود کشیدند.

شیخ صدوق می نویسد اثر کمال الدین و تمام النعمه خود را زمانی که در نیشابور بوده جمع آوری و انشا کرده است، زیرا غیبت امام موجب حیرت و تحیر در بین اکثریت شیعیانی که او را ملاقات می کردند شده بود و در نتیجه آن ها را منحرف می ساخت... این وضعیت وی را وادار ساخت تا روایات  معتبر منسوب به پیامبر (ص) و ائمه (ع) را در این موضوع نقل کند. به گفته او این روایات در الاصول الاربعمائه جمع آوری شده و قبل از سال 260 توسط پیروان امام صادق (ع)  و دیگر امامان نگارش یافته بودند. ( صدوق ، 1395 ، ص 3) وی هم چنین فصلی را درباره معمرینی که بیش از صد سال عمر کرده اند می نگارد تا طول عمر امام دوازدهم را توجیه کند.

به نظر می رسد از اواخر قرن چهارم بحث و استدلال بر مبنای احادیثی که کلینی‌،  مسعودی‌، نعمانی ، صدوق و خزاز استفاده می‌کرده‌اند دیگر کفایت نمی‌کرده است. از این رو علمای امامیه استدلالات کلامی را از سر گرفتند و آن ها را در توجیه غیبت امام در مقیاس گسترده ای به کار بردند.  شاید شیخ مفید  در زمره پیشگامان این دوره قرار داشته باشد... شیوه شیخ مفید در این موضوع چهارچوبی به وجود آورد تا دیگر علمای امامیه هم چون شاگرد وی کراجکی ، سید مرتضی  و شیخ طوسی آن را دنبال کنند. ( حسین ، 1386 ، ص 223)

اگر چه شیخ مفید به علت کثرت مناظرات و مباحثاتی که در برابر عالمان سایر مذاهب می‌کرده است در موضوع مباحثات غیبت از جمله نامبردارترین علمای شیعه محسوب می‌شود‌، اما پیش از او نیز افرادی هم چون ابن قبه که از نخستین متکلمان شیعه است در این زمینه مباحثات و استدلالاتی را داشته است.
در موضوع غیبت امام زمان‌(عج) ابن قبه بر این نکته اصرار و تاکید داشت که این عقیده‌، نتیجه منطقی و ضروری مبانی مذهب حق شیعه امامیه در مساله امامت است و نباید به تنهایی و جدا و مستقل از کل نظام مورد بحث قرار گیرد. اگر کسی این مقدمه را بپذیرد که جامعه همواره به امامی نیازمند است که  او نیز به نوبه خود باید  همواره به وسیله امام پیشین نصب و تعیین شده باشد. امام یازدهم لزوما باید این منصب را به  کسی پس از خود واگذار نموده باشد. شماره افرادی که چنین نصب و تعیینی را از آن امام نسبت به جانشینی فرزند خویش نقل کرده‌اند به حد نصاب لازم برای حصول تواتر می‌رسد و بنا بر این باید شهادت آنان بر این مساله پذیرفته شود.

اگر شهادت این گروه را نپذیریم تمام نظام ثبوت نقلی که در ضابطه حجیت با این شهادت برابر است در هم فرو خواهد ریخت و با فرو ریختن آن‌، نظام شرایع واژگون خواهد شد. از طرف دیگر چون این فرزند در مرآ و منظر عمومی قرار نگرفته و جامعه او را به چشم ندیده است شخص نتیجه  می گیرد که او در غیبت به سر می برد. امام حتی اگر در غیبت و اختفا باشد امام است... هنگامی که امام عصر (عج) ظاهر شود شاید لازم باشد دعوی امامت خود را با معجزه ای همراه سازد ، البته در صورتی که خداوند آن را در مصلحت نظام وجود ببیند که چنین معجزه ای را بر دست او ظاهر نماید. ابن قبه هم چنین با روایات منقوله از ائمه پیشین که مدت ها قبل از پیشامد غیبت امام دوازدهم، وقوع چنین امر را در آینده به شیعیان گوشزد فرموده بودند استدلال می کند.

نظریه و تحلیل ابن قبه در مساله غیبت امام زمان (عج) نیز مانند تحلیل او از اصل مساله امات مورد قبول و پیروی دانشمندان پس از او قرار گرفته است. ( مدرسی طباطبایی ، حسین ، 1387 ، ص 229)
اما هم چنان که اشاره شد تاثیر گذارترین چهره کلامی در نخستین دوره دفاع از عقیده غیبت امام زمان (عج) شیخ مفید بود. مناظرات فراوانی از او نقل شده است و هم چنین ایشان رساله ای مجزاییی در تبیین و دفاع از مساله غیبت با نام " الفصول العشره فی الغیبه" به نگارش درآروده است. هم چنان که از عنوان کتاب نیز پدیدار است شیخ مفید در ده (10) فصل اقدام به اثبات مدعای خود نموده است. مهم ترین اهمیت این رساله در شیوه مباحثات شیخ مفید است چرا که او با کسب و جذب تجربیات متکلمان پیش از خود ، استدلالات جدید و شیوه های نوینی را به بحث اضافه نموده است ، و  از همین روست که تا کنون هم چنان این شیوه مباحثاتی در مساله غیبت ارج خود را حفظ نموده است.  گفتنی است این رساله در واقع پاسخ هایی است که شیخ به فردی پرسش گر داده است.

با توجه به اهمیت پرسش های مطرح شده در این رساله و نیز پاسخ های شیخ مفید به او در زیر به ارائه مجملی از مباحث این رساله می پردازیم و پس از آن به ذکر قسمت هایی از چند مناظره شیخ مفید با سایر علما پرداخته به مبانی مطرح شده در این مناظرات اشاره خواهیم نمود.
اولین سوال در مورد دلیل ولادت مخفیانه امام زمان (عج) است که شیخ مفید با اشاره به قاعده های فقهی مرتبط در مورد اثبات ولادت فرزند و نیز ذکر مثال هایی از تاریخ برای ولادت پنهانی نوزاد ها هم چون ولادت حضرت موسی و ابراهیم (ع) و سایر افراد به امکان آن اشاره کرده است. هم چنین روایات موجود در مورد مشاهده آن حضرت در دوران کودکی توسط اصحاب و یاران معتمد امام عسکری را دلیل بر اثبات وجود خارجی و ولادت امام زمان (عج) آورده اند.

سوال دوم  در مورد اقدامات جعفر کذاب است که او وجود فرزند برای برادر خود را انکار کرده و  تمام ماترک حضرت عسکری را برای خود دانست. شیخ مفید در جواب این مساله این اقدامات را با توجه به غیر معصوم بودن او و نیز نیات مادی  او در این امر حتی موجب شک هم نمی داند تا چه رسد به انکار . ایشان این نوع ادعا را هم چون آن می دانند که کافران برای اثبات بطلان دعوت حضرت پیامبر به عدم پذیرش نبوت آن حضرت از سوی دو عموی او ابو جهل و ابولهب را اقامه کنند.

سومین ایراد در مورد علت وصیت حضرت امام حسن عسکری (ع)  به مادرشان است. با این توضیح که اگر ایشان فرزندی داشتند باید به او وصیت می کردند.
شیخ در جواب این اقدام را خلاف مقتضای پنهان داشتن فرزند از دید حاکمان زمان می داند و وصیت امام صادق (ع) به پنج نفر را نمونه ای از این نوع اقدامات ائمه برای در امان نگاه داشتن امام پس از خود ذکر می کنند.
سوال چهارم در مورد ضرورت غیبت و نیز پنهان نگاه داشته شدن حضرت است ، در حالی که همین فشار و اختناق د ر دوران سایر امامان نیز وجود داشته  اما هیچ کدام از آنان غایب نشدند.

مرحوم مفید در پاسخ به این سوال به حساسیت و آگاهی حکومت عباسی نسبت به شجره امامت اشاره کرده و بیان می دارد که با توجه به این که در زوایات موجود اشاره شده بود که مهدی قائم بالحق خواهد بود و حکومت را از دست دیگران خواهد گرفت ، آنان می دانستند که این مولود همان شخصیت موعود است از همین روی سعی داشتند تا در همان دوران کودکی و نوباوگی او را کشته و خود را از واهمه آینده نجات دهند...

سوال پنجم در مورد غیر متعارف بودن نا آگاهی طولانی مدت افراد نسبت به مکان حضور امام است ، به طوری که حتی خاندان او نیز اطلاع از مکان ایشان نداشته باشند.
شیخ مفید در جواب این سوال این ادعای پرسش گر را مبنی بر این که هیچ احدی از ایشان خبر ندارد و ایشان را مشاهده نکرده است انکا ر کرده ، از نواب اربعه ، برخی یاران مورد اطمینان امام عسکری ، و نیز برخی خاندان های نامدار و صالح شیعه که با آن حضرت در دوران غیبت ایشان ارتباط داشته اند اشاره می کند.... علاوه بر این ایشان عدم آگاهی سایرین از مکان فرد غایب را مغایر با اصل این مساله نمی دانند و با آوردن مثال های مختلف به نقض استدلال سائل می پردازد. ایشان به حضرت خضر (ع) که مکان معینی ندارد و در بلاد مختلف حضور می یابد ، حضرت موسی در زمان گریختنش از فرعون و عدم آگاهی فردی بر مکان او، حضرت یوسف و پوشیده بودن حال او حتی بر پدرش ، قضیه حضرت یونس ، و نیز ماجرای اصحاب کهف که باز هم کسی از محلشان اطلاعی نداشت. همه این موارد خارج از حالت عادی و متعارف بوده است که تماما در قرآن بازتاب یافته است.

سوال ششم در مورد امکان طول عمر حضرت است که شیخ مفید با غیر عادی نداستن این میزان عمر  که در آن زمان قریب به  160 سال می شده است به ذکر نمونه هایی از معمرین تاریخ می پردازد.
سوال هفتم در خصوص فائده وجود امام غایب است. سوال کننده با بیان این که امام غایب نه حجتی را بر پا می دارد و نه حدی جاری می سازد و نه جهادی می کند ، وجود او را مساوی با عدمش دانسته است.

شیخ مفید در جواب غیبت را مانع حاجت به کسی که حافظ شریعت و دین باشد نمی داند و از سوی دیگر  با وجود شیعیان آن حضرت و اجرای سنن و حدود و جهاد و غزا توسط آنان دیگر مسئولیتی نسبت به امام باقی نمی ماند. در نظر شیخ مفید این اشکال زمانی وارد خواهد بود که شیعیان از انجام این امور خودداری کنند که در ان صورت قیام بر آن حضرت در جهت احیای سنن الهی واجب خواهد بود.  از سوی دیگر اگر بپذیریم که حضرت به سبب بیم از ظلم جائران به پرده غیبت رفته اند در این صورت مسئولیت این بیدادها  بر عهده عاملان غیبت خواهد بود نه امام زمان (عج).

سوال کننده در سوال هشتم قائل به عینی دانستن ادعای امامیه با ادعای فرقی هم چون اسماعیلیه ، کیسانیه ، ناووسیه و زیدیه که قائل به زنده ماندن برخی از رهبران کشته شده شان هستند، شده است.
شیخ مفید در جواب پاسخ می دهد که آن فرق مساله ای محسوس و درک شده هم چون کشته شدن فردی در برابر دیدگان سایر افراد را انکار می کنند و طبیعی است که انکار محسوسات باطل است. اما مدعای وجود و غیبت امام زمان (عج) مستلزم انکار هیچ امر مشهود و محسوسی نیست و پس از ایشان امام منصوب و معصومی که بیان کننده نادرستی اعتقاد به غیبت باشد نیز نیامده است.

در سوال نهم پرسش گر با بیان این که شیعیان از سویی عقیده دارند که انتظام و تدبیر امور به دست امام است و سوی دیگر بر این عقیده اند  که خداوند غیبت را بر امام مباح کرده است و این دو در تناقض با هم هستند.
شیخ مفید  در پاسخ این سوال بیان می دارد که مصالح در نزد حکما با تغییر شرایط تغییر می یابد و ثابت نیست.  اگر چه وجوب اختیار ائمه در حال عادی به صلاح است اما در صورت تعذر امر برای مانع شدن ظالمان طبیعی است که غایب بودن امام متناسب تر است با اصل حکمت.
سوال کننده در پرسش پایانی خود چنین ابراز می دارد که برای شناسایی امام در زمان ظهورشان باید که معجزه ای ارائه بدهند که در این صورت این امر به معنای انجام معجزه به دست غیر انبیا نیز است که خلاف عقاید ثابته است.

شیخ مفید در جواب به نشانه های پیش از ظهور حضرت اشاره کرده  و با ذکر نمونه هایی از آن ها ، این نشانه ها را از جمله راه های شناسایی حضرت می داند. از سوی دیگر آیات و معجزات مخصوص انبیا نیست بلکه در کل برای اثبات و تصدیق مضمون دعوت فرد مدعی است ، حال اگر فرد آورنده معجزه ادعای نبوت نماید برایش اثبات نبوت خواهد شد و اگر ادعای امامت نماید ، اثبات امامت. ( مفید ، محمد بن نعمان ،1413 ، الفصول العشره فی الغیبه ، موتمر العالمی للشیخ المفید ، قم ؛ ص 50 تا 125)

شیخ مفید در اثر دیگر خود با نام " النکت الاعتقادیه" اندیشه خود در این زمینه به طرز موجز و در عین حال رسایی تبیین می‌کند. او می‌نویسد:
-  " اگر از دلیل بر وجود امام زمان (عج) پرسش گردد جواب آن است که در هر زمان باید که امامی وجود داشته باشد ، در غیر این صورت زمین از امام معصوم خالی خواهد بود در حالی که وجودش لطف است. و لطف در هر زمانی بر خداوند متعال واجب است. اما اگر در مورد چرایی پنهان بودن او سوال شود جواب آن است که این امر به سبب فراوانی دشمنان و کم شماری یاوران است و نیز امکان دارد به خاطر مصلحتی خفیه که در نزد  خداوند است ، باشد.  اگر گفته شود که بیان شد وجود امام لطف است و لطف نیز بر خداوند تبارک و تعالی واجب است ، حال اگر امام غایب باشد گو آن که خداوند از امری واجب قصور نموده است. در جواب می گوییم: در مورد امام آن چه بر خداوند فرض است نصب امام  و مکلف نمودن او به امر امامت است که خداوند نیز این امر را انجام داده است و این حالت مخل در امر واجب نیست. اما اخلال از سوی مردمان است که با وجود آن که موظف به تبعیت و امتثال امز امام هستند و باید به کمک امام بشتابند  این کار را انجام نمی دهند و به این ترتیب در این مساله اخلال می کنند. بنا بر این گمراهی آنان از سوی خودشان است."

هم چنان که مشاهده می شود شیخ مفید در مقام بیان ضرورت وجود امام به مساله لطف اشاره نموده و نیز سبب غیبت ایشان را از سوی مردم می داند.
قاعده لطف از بنیادی ترین قواعد کلامی شیعه است ، و از آن در اثبات مسائل مهمی چون نبوت ، امامت ، عصمت ،  وعد و وعید ، آلام ابتدائی و حجیت اجماع بهره جسته می شود. این قاعده نه فقط در کلام شیعه ، که در دانش اصول و نیز فقه و نه تنها در نزد شیعه ، که نزد معتزله نیز اهمیت بسیار دارد و حتی اشاعره هم بسیار بدان پرداخته اند.
اکثر قریب به اتفاق متکلمان امامیه‌، چه با تصریح و چه به عنوان لطف و چه بدون تصریح بدین عنوان‌، از مفاد قاعده لطف به عنوان یکی از پایه‌های باور به امامت سخن به میان آورده‌اند.

شکی نیست که لطف از صفات فعل خداوند است و از حکمت الهی سرچشمه می گیرد ولی فاعل مباشر آن همیشه خداوند نیست ، بلکه گاهی فاعل مباشری و بی واسطه مکلفان اند ،  مانند جایی که مکلف احکام الهی را برای دیگران تبلیغ می کند یا دیگران را امر به معرف و نهی از منکر می نماید. در این موارد مقتضای لطف خداوند نسبت به عموم مکلفان ، این است که انجام داده چنین لطف هایی را بر شخص مکلف (نسبت به خودش یا دیگران) واجب گرداند. ( جهانبخش ، جویا ، 1386 ،  ص 380)
در تعریف قاعده لطف گفته شده است که آن چنان فعلی است که مکلّف نزد آن اختیار طاعت کند یا به اختیار کردن طاعت نزدیکتر گردد. ( گروه نویسندگان ، ( 1415 ق) ، ص 304) آن چنان فعلی است که بنده را به طاعت نزدیک ساخته و از معصیت دور دارد آن به گونه ای که منجر به اضطرار نگردد. مانند بر انگیختن پیامبران. هم چنان که می دانیم ضرورتا مردم با این کار (مبعوث گشتن انبیا) به طاعت نزدیک شده و از معصیت دورتر گشته اند.

استدلال به قاعده لطف در مورد ضرورت وجود امام زمان و نیز ارتباط آن با غیبت آن حضرت پس از شیخ مفید نیز در میان متکلمان شیعه ادامه یافت. این جمله معروف خواجه نصیر الدین طوسی در این موضوع که " وجوده لطف و غیبته منا" نشان از این حقیقت دارد.
پس از بحث از ضرورت وجود امام  و نیز اثبات وجود ایشان طبیعی است که نخستین اشکال در هر دوره و خصوصا در دوره اولیه این مباحثات که طلایه داران مرحوم شیخ مفید بوده است‌، سبب‌های غیبت و نیز  ناباوری نسبت به امکان طول عمر برای فردی عادی برای چند صد سال است.
هم چنان که پیش تر نیز دیدیم شیخ مفید پس از اثبات وجود امام و نیز امکان غیبت او سبب این امر را در مردمان عصر غیبت بیان می کند. او در مناظره ای که با یکی از فحول معتزله داشته است این مساله را با توضیح بیشتری تبیین می کند.

فرد مزبور در ابتدا با بیان این سوال که: مرا در مورد امام غایب مطلع ساز. آیا او در تقیه از تو و دشمنانش به سر می برد؟!! ضمن طعنه به شیخ شبهه خود را نیز مطرح می سازد.
شیخ مفید در پاسخ او می گوید: بی شک امام در تقیه از دشمنانش است. و به گمان هم چنین در تقیه از گروه فراوانی از جاهلان ، کسانی که بدون شناخت او و شنیدن سخنانش با او دشمنی کرده و یا موالات می کنند. هم چنین انکار نمی کنم که ایشان شاید در تقیه از کسانی که حتی به امامت ایشان معتقدند باشند. اما در مورد خودم  سببی برای تقیه ایشان از من نیست چرا که او به معرفت حقیقی من آگاهی دارد.

فرد مذکور پس از تمجید از نوع جواب شیخ خواستار توضیحات بیشتری از جانب او می شود که شیخ نیز این توضیحات را می افزاید:
اما تقیه ایشان از دشمنانشان که نیازی به توضیح ندارد ، ولی در مورد تقیه ایشان از دوستانشان  ابتدا گفتم که این مساله ظنی و بر اساس ظاهر حال است. زیرا بعید نیست که اگر ایشان ظاهر شوند اینان به برخی کارها اقدام کنند. از جمله : خون ایشان را بریزند تا در نزد حاکم زمان منزلت یاب شوند و یا به مال و ریاست دست یابند... ، یا ایشان را دستگیر نموده تسلیم حکومت نمایند و طبیعی است که در این حالت نیز ایشان از بین خواهد رفت و در از بین رفتن ایشان فساد بزرگی وجود دارد. این حالت به خاطر آن است که فرد جاهل فاقد معرفتی است که مانع از خون ریزی او نسبت به امام زمان گردد و او را از آزار رساندن به ایشان آن چنان که فردی ولایت مدار را باز می دارد ، باز دارد.

اما وجه تقیه ایشان از معتقدان به امامتش در غیر معصوم بودن آنان و در امانشان نبودن از خطا و اشتباه و حتی عناد و ارتداد است. قابل انکار نیست که اگر ایشان ظهور کند و یا اینان به محل اقامت ایشان آگاهی یابند شیطان آنان را به کارهایی که نباید بکنند سوق دهد ، بر علیه حضرت اقدامی نمایند یا خبر محل ایشان را به دیگران بگویند... هم چنان که شیطان امم پیشین را نیز گمراه نموده و مرتد از دینشان کرده است ، قوم موسی به عناد با پیامبرشان موسی و امامشان هارون پرداختند و با ارتداد از شریعت او به سامری گراییدند... اما حکمم در مورد خودم مختص به من نیست بلکه هر که در معنای گفتارم با من مشترک باشد او را نیز شامل می‌شود.

اما در مورد مساله طول عمر حضرت نخستین پاسخ  ارائه شده از سوی شیخ مفید و متکلمان شیعه پس از او به این مساله ، با استناد به معارف مقبول الطرفین پاسخ هایی نقضی بوده است.
ابن طاووس در مناظره ای که با گروهی از مخالفان امامیه داشته است با ارائه مثالی جالب پاسخ نقضی خود را مطرح می سازد و اصل انکار و استحاله این مساله را زیر سوال می برد. او می گوید: اگر مردی بیاید و ادعا کند که می تواند در بغداد بر روی آب راه رود ، جمعیت برای مشاهده او جمع خواهند شد و در کار او تعجب خواهند کرد ، اما اگر فرد دومی پیش از آن که همین جمعیت متفرق شوند بیاید و باز ادعای قدرت راه رفتن بر روی آب را داشته و بر روی آن راه رود ، تعداد معینی از بینندگان متفرق خواهند شد و میزان اعجاب نسبت به این امر در میان حضار کاهش خواهد یافت. حال اگر فرد سومی بیاید و عینا همین ادعا را داشته باشد برای تماشای او جز عده کمی باقی نخواهند ماند و اگر فردی چهارمی نیز با همین ادعا حاضر شود شاید دیگر کسی برای تماشایش نماند و کسی از این امر متعجب نگردد. همین حالت در مورد مهدی نیز صادق است. چرا که شما  می‌دانید که ادریس (ع) زنده است و از آن زمان تا کنون در قید حیات است ، هم چنین کمی دانید که خضر (ع) از زمان موسی و یا حتی پیش از آن زنده است و تا امروز  زندگی می کند ، و نیز می دانید که عیسی در آسمان هاست و روزی همراه مهدی به زمین باز خواهد گشت. حال با طول عمر این سه نفر از افراد بشری باید که تعجب برای طول عمرشان از بین رفته باشد. حال با وجود رفع این تعجب چه اشکالی دارد که نمونه ای از این مورد نیز در خاندان محمد بن عبالله (ص) وجود داشته باشد؟

همین نوع استدلال را در مناظره سید علی بطحائی از علمای متاخرتر نیز می بینیم. او نیز در پاسخ به اشکال فردی از مخالفان چنین ابراز می دارد:
آیا قرآن را نخوانده‌ای که نسبت به نوح‌(  ع) ابراز می‌دارد : "‌او در میان آنان پنجاه سال کم از هزار سال‌(950 سال زیست "‌( عنکبوت :14)  و نسبت به عیسی بن مریم می گوید: " نه کشتند و نه به صلیب کشیدند بلک امر بر آنان مشتبه گشت... " ما می گوییم خداوندی که قادر است عیسی را برای مدت طولانی زنده نگه دارد قادر است که مهدی حجت بن حسن را نیز زنده نگه دارد.

در دوره متاخر  با پیشرفت علوم تجربی متکلمان شیعه با استفاده از دستاوردهای این  علوم به ارائه پاسخ های اثباتی نیز پرداختند.  این دانشمندان علاوه بر تبیین امکان طول عمر  با توجه  به قدرت بی منتهای الهی به یافته های جدید پزشکی مبنی بر امکان این مساله استناد می کنند. دانشمندان زیست شناسی بر این عقیده اند که افراد انسانی در صورت رعایت اصول زیستی متناسب با حیات جسمانی شان خواهند توانست میزان عمری فراتر از مقدار معمول کنونی را داشته باشند. حال در صورتی که حضرت حجت (عج) با علم الهی خویش از این اصول آگاه بوده و آنها را رعایت نماید این مساله قابل تصور خواهد بود که عمری به مراتب فراتر از حد معمول انسانی داشته باشند. (سبحانی ، جعفر ، 1430 ق ، الاهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل ،  ج 4 ، قم ، موسسه امام صادق ، ص  149 ؛ و نیز : فاضل مقداد ، 1412 ، ص 97 ، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد  ، مجمع البحوث الاسلامیه ، به تحقیق ضیا الدین بصری)

خلاصه آن که سال های 260 قمری تا 329 قمری دوره غیبت صغری امام (ع) و حتی سال‌های آغازین دوره غیبت کبری حضرت بدون تردید یک از سخت‌ترین و بحرانی‌ترین دوره‌های تاریخ تشیع امامی است. غیبت امام‌(ع)  آن هم در سنین کودکی و به ویژه برای مدتی طولانی‌، جامعه شیعی را  با اختلاف و تشتت فکری مواجه ساخته و درگیری های درون گروهی ، تغییر مذهب ، پیدایش فرقه های منحرف ، زمینه سازی حمله گروه ها و مکتب های رقیب مانند معتزله و زیدیه به مبانی فکری امامیه را در پی داشت.

غیبت ظاهری امام (ع) مبنای استدلال امامیه را در ضرورت  وجود امام منصوب و زنده بعد از پیامبر اکرم (ص) با مشکل مواجه کرده بود. چراکه امامیه بر اساس قاعده لطف ، وجوب نصب امام را ضروری می دانست اما با غیبت حضرت (ع) غرض از نصب ایشان بی فایده و لغو تلقی می شد ، و لذا اندیشمندان امامی در عصر غیبت با توسعه در مفهوم و یا مصداق قاعده لطف این مشکل را نیز پاسخ گفته و استحکام آن مبنای گفته شده را قوت بخشیدند.

این ویژگی متکلمان و اندیشمندان شیعه آن دوره را در انجام دو وظیفه مهم یعنی دفاع از مکتب تشیع در برابر  حمله‌های دشمنان و عرضه تفسیر نو و تحلیل‌های جدید از مبانی آن جدی‌تر کرد و در نهایت مکتب مقدس تشیع امامی توانست به صورتی استوار مستحکم ، تکامل یافته و ماندگار جلوه‌گر شود.‌(‌جبرئیلی‌، محمد صفر‌،  ص 85‌)

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران