مروری بر چند نظریه اندیشمندان غربی درباره انقلاب اسلامی و نگاهی بر لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی


امام خمینی

خبرگزاری تسنیم : با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان به بررسی علل و عوامل انقلاب ۵۷ ایران پرداختند و ار زوایای مختلفی آن را تحلیل و بررسی نمودند.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ، به مناسبت سالگرد دهه فجر انقلاب اسلامی، در نظر دارد، طی چند یادداشت متوالی، به بررسی ریشه‌ها و علل و عوامل زمینه‌ساز انقلاب اسلامی ایران در سال 57 بپردازد. بر این اساس بخش نخست این سلسله یادداشت‌ها در ذیل می‌آید:

مقدمه:
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان و محققان در عرصه جامعه‌شناسی سیاسی و بررسی تحولات سیاسی اجتماعی جهان به بررسی علل و عوامل انقلاب 57 ایران پرداختند و ار زوایای مختلفی آن را تحلیل و بررسی نمودند.
برای نمونه به چند گونه‌ از این تحلیل‌ها اشاره می‌نماییم.
1- تدا اسکاچپل
کتاب تدا اسکاچپل با نام «دولت‌ها انقلاب‌های اجتماعی» در سال 1979به طبع رسید وی در این کتاب با رد ارادی بودن وقوع انقلاب ، تفسیر انقلاب را تنها مبتنی بر عوامل ساختاری و از پیش تعیین شده می‌دانست وی نقش انقلابیون در گسترش ایدئولوژی خود و موفقیتشان در این زمینه را انکار می‌کرد. وی بر این اعتقاد بود که انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه بوجود می‌آیند.
(رجوع شود به کتاب سیری در نظریه‌های انقلاب، مصطفی ملکوتیان ص143-148)
او در مقاله‌ای که در سال 1982 با عنوان« دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» ارائه کرده با توجه به آشکار بودن نقش اراده ، آگاهی ، رهبری و اندیشه در انقلاب اسلامی، نظریه قبلی خود در تحلیل انقلاب اسلامی را نارسا دانست و افزود :« اگر در دنیا تنها یک انقلاب ، آگاهانه ساخته شده باشد ، آن انقلاب ، انقلاب ایران است»(کتاب رهیافت‌های نظری برای انقلاب اسلامی، عبدالوهاب فراتی ص 185-216)

البته او در اینجا به اقدامات ضد فرهنگی و ضد مذهبی رژیم پهلوی و وابستگی‌اش به بلوک غرب- بویژه آمریکا- و رابطه دوستانه آن با اسرائیل و موضوعاتی که همواره مورد حمله گردهمایی مذهبی قرار می‌گرفت، اشاره نکرده است. از سوی دیگر در این مقاله نیز هنوز جبرگرایی دیده می‌شود؛ و به گونه کافی اصالتی برای اندیشه، تفکر، اراده و رهبری درنظر گرفته نشده است.

پرواضع است که علت نارضایتی عمومی از اقدامات رژیم شاه این بود که اساساً آنها این اقدامات یا روند و نتایجشان را با اندیشه‌های بنیادین موجود در ذهن خود یعنی اصول و اعتقادات اسلامی بیگانه می‌یافتند نه اینکه وقتی رژیم شاه در اثر نوسازی شدید تضعیف شد، آنان این بیگانگی را حس نموده باشند.

2-ماردین زونیس در کتاب شکست شاهانه با توجه به محور بودن شخصی شاه در حکومت و نقش تعیین کننده تصمیمات فردی او به بررسی روان شناسی شخص شاه پرداخته است. به  نظر وی محمدرضا به دلیل نحوه تربیت دوران کودکی و نوجوانی‌اش که در محیطی زنانه پرورش یافت و سپس در کنار پدری مستبد قرار گرفت فردی مردد و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود. از همین رو نتوانست درجریان انقلاب ایستادگی کرده، آن را سرکوب نماید وی به عواملی چون ارنست پرون دوست دوران کودکی شاه و دوست صمیمی وی، اسدالله علم دولتمرد سرسخت و مصمم محمدرضا که دوست مادام‌العمر و معتمد وی بود، اشرف خواهر دو قلوی شاه که عامل تعادل روانی او بود و عامل دیگر اعتماد شاه به حمایت الهی که برای حفظ قاطعیت وی لازم بود اما این عامل نیز با مشخص شدن بیماری سرطان وی از بین رفت و عامل پنجم به ناامید شدن شاه از حمایت و پشتیبانی جدی آمریکا از شاه و سلطنت او اشاره می‌نماید.

گرچه زونیس در تحلیل وقوع انقلاب اسلامی، روان کاوی شخصیت محمدرضا شاه و از بین رفتن پنج عامل تقویت کننده وی را در تحلیل خود قرار داده است با این همه ارائه یک تحلیل کامل‌تر، نیازمند توجه به رفتار مخالفین شاه و نوع اقداماتی که حکومت از خود بروز می‌داد، می‌باشد، چرا که بوده‌اند جوامعی که به رغم وجود زمامدارانی همچون محمدرضا شاه دستخوش انقلاب نشده‌اند.

3- نظریه جیمز دیویس و منحی جی(j)
جیمز دیویس پس از اشاره به نظرهای متفاوت آلکسی دوتوکویل (نقش بهبودی شرایط در وقوع انقلاب) و مارکس (نقش تنزل شرایط در وقوع انقلاب) این پرسش را پیش رو می‌گذارد که آیا انقلاب‌ها به هنگام رونق و رشد اقتصادی – اجتماعی روی می‌دهند، یا زمانی که رکود و تنزل اقتصادی – اجتماعی باشد؟»

و سپس چنین پاسخ می‌دهد که احتمال وقوع انقلاب‌ها زمانی است که پس از مدتی طولانی از رشد عینی اقتصادی و اجتماعی، در یک حوزه کوتاه مدت عقب گرد سریع پیش می‌آید و به سخنی دیگر رشد طولانی باعث افزایش انتظارات می‌گردد و در پی آن، رکود کوتاه مدت سبب ایجاد فاصله تحمل ناپذیر بین انتظارات و دریافت‌ها و  در نتیجه به وقوع انقلاب می شود.

این تفسیر می‌تواند در روشنگری برخی زمینه‌های وقوع انقلاب اسلامی مورد استفاده قرار گیرد. اما باید دانست که در این تفسیر، ماهیت مذهبی انقلاب ایران مورد توجه قرار نگرفته است. این نظریه در زمینه‌ روند تحولات سیاسی و فرهنگی پیش از انقلاب حرفی ندارد و این روند آشکارا با آنچه در این نظریه گفته شده منطبق نیست در زمینه تحولات اقتصادی نیز نمی‌توان ادعا کرد. که ارزان شدن اندک‌ بهای نفت در سال‌های پایانی توانسته باشد یک فاصله غیرقابل تحمل ایجاد کند.

به طور کلی مهمترین عللی که در هر انقلاب دیده می‌شود عبارت است از نارضایتی عمیق از وضع موجود و گسترش ایدئولوژی جدید، گسترش روحیه انقلابی و نقش آفرینی رهبری و نهادهای بسیج گر.

در تطبیق این علل با انقلاب اسلامی همه آنها قابل مشاهده می‌باشد اما مهم اینجاست که مبنای همه این علل و عوامل وجود تفکر و اندیشه‌های ناب اسلامی می‌باشد به بیان دیگر اگر نارضایتی عمیق از وضع موجود بوده است فارغ از ناکارآمدی اقتصادی رژیم  پهلوی نارضایتی عمیق از طاغوت زمان و حامیان خارجی آن یعنی استکبار جهانی بوده است که دست در دست هم به دنبال از بین بردن هویت اسلامی و ایرانی جامعه ایران بوده‌اند در بحث دوم اگر ایدئولوژی جدیدی در کشور گسترش یافته است نشات گرفته از اندیشه‌های اسلام عزیز بوده است که رهبری فقیه و اسلام شناس بابهره‌گیری از آن راه برون رفت از شرایط نابسامان زمان را تشخیص و با بهره‌گیری از روحیه انقلابی مردم مومن و معتقد به اسلام با امید به وعده الهی که ولینصرن الله من ینصره با رژیم طاغوت پهلوی به مبارزه پرداخته و آن را سرنگون نمودند و براساس همان افکار و اندیشه ها نظام اسلامی را پایه گذاری نمودند ..

در این گزارش به زمینه‌های شکل‌گیری، روند شروع وتداوم مبارزه و در بخش پایانی هم به دستاوردهای انقلاب اسلامی که کاملاً منطبق بر خاستگاه‌های انقلابیون و رهبری آن بوده است خواهیم پرداخت. در جمع آوری مطالب تاریخی و تحلیلی از کتب مختلفی که در خصوص انقلاب اسلامی ایران بوده بهره مندی صورت گرفته است برای نمونه خوانندگان محترم را به مجموعه پنج جلدی انقلاب اسلامی منتشر شده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی که از مجموعه های ارزشمند در خصوص انقلاب اسلامی میباشد  ارجاع می دهم . 

بخش اول : بررسی علل و عوامل زمینه ساز انقلاب اسلامی

الف) تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی
قانون اساسی مشروطه یکی از ساختار‌های نظارتی را «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» قرار داده بود چهار اصل قانون اساسی (اصل 90 تا 93) مربوط به این انجمن‌ها بود. اصل 92 از اختیارات انجمن‌ها را «نظارت تامه در اصلاحات راجعه به منافع عامه» اعلام کرده بود و اصل 93 انتشار «صورت خرج و دخل ایالات و ولایت از هر قبیل» را از اختیارات انجمن‌ها قرار داده بود و اصل 90 و 91 نحوه چگونگی تشکیل انجمن‌ها را به عهده «نظامنامه» گذاشته بود. قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ربیع الثانی 1325 قمری(1286 شمسی) با 22 ماده به  تصویب مجلس رسید.

به موجب این  قانون، انجمن‌ ایالات در مرکز ایالت و انجمن‌ ولایت در شهر حاکم‌نشین تشکیل می‌شد. این انجمن‌ها وظایف و اختیاراتی مانند مجلس شورای ملی- به جز قانون گذاری- در حوزه خود را داشته است.

دولت علم طبق برنامه اعلام شده‌ی قبلی مبنی بر اجرای فرامین شش ماده‌ای شاه که یکی از آنها تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود، در 14 مهر ماه 1341 لایحه‌ی انجمن‌ها را در 92 ماده و هفده تبصره به تصویب رساند. خبر لایحه در 16 مهر در روزنامه کیهان و اطلاعات منعکس شد.

پس از انتشار لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط دولت، سه موضوع حساسیت علما را برانگیخت:
1- در شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان شرط مسلمان بودن حذف شده بود.
2- در مورد قسم نامه‌ی اعضای انجمن قسم به کتاب آسمانی به جای سوگند به قرآن آمده بود.
3- شرط مرد بودن در شرایط عضویت و رای دهندگان حذف شده بود.
در ذیل به برخی از دلایل مخالفت علما با موارد مذکور اشاره می‌نمائیم.
1- مخالفت صریح موارد مذکور با قانون اساسی مشروطه(اصل 1و2و21و71و58و45و39و 11 قانون اساسی اولیه و متمم قانون اساسی)
2- نظر روحانیت به عنوان ناظر شرعی قوانین(طبق اصل دوم متمم قانون اساسی) اخذ نگردیده بود.
3- در شرایطی که کوچکترین مسائل مخالف منافع شاه و سلطنت در مطبوعات سانسور می‌شود بهره‌برداری ابزاری از اجرای این قوانین امری بدیهی به نظر می‌رسد.
4- دادن حق رای به زنان در شرایطی که حقوق صریح مردان نادیده گرفته می‌شد به منظور بهره‌برداری سیاسی از آراء زنان در راستای اهداف شوم ضد اسلامی برنامه‌ریزی شده بود.
5- اسلام‌زدایی و سلطه‌ غیر مسلمانان در شئون ایران و سلطه‌ی استعمار .
6- دفاع از کیان اسلام: حذف قرآن مجید و شرط اسلامیت برنامه‌ای بود  برای حذف سنت‌ها و القای قوانین اسلام و جایگزین کردن فرهنگ منحط غرب به جای فرهنگ اسلامی .

واکنش علما و روحانیون
حوزه‌های علمیه شیعه هنوز پاسخ سوال «بعد از آیت‌الله بروجردی چه کسی ؟ » را نداده بودند که مواجه با  تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی شدند، اما وحدت موضع مرجعیت شیعه توانست بحران خلا قدرت رهبری را پرکند، در عین حال در این جریانات رهبر خود را نیز یافت.

1-فراخوانی مراجع توسط آیت‌الله خمینی :
به دنبال تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در 16 مهر توسط روزنامه‌ها آیت‌الله خمینی ابتکار عمل را به دست گرفت و تلاش کرد تا مراجع با وحدت موضع به رسالت تاریخی خود عمل نمایند.
همان شب حضرت امام از طریق دامادشان به آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری پیامی فرستادند تا مراجع را برای یک نشست فوری در منزل شیخ دعوت کنند. حاج شیخ مرتضی که از مجتهدین قم بودند به خاطر پدر بزرگوارشان حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه‌ی علمیه قم دارای محبوبیت و مشروعیت و مورد احترام همه علما و مراجع بودند. انتخاب بیت حاج شیخ عبدالکریم حائری خودشان از دقت نظر امام خمینی برای مقابله با طرح اختلاف افکنی شاه میان مراجع بود. چرا که شاه پیام تسلیت رحلت آیت‌الله بروجردی را به آیت‌الله حکیم در نجف داده بود تا مرجعیت شیعه‌ی ایران را از قم به نجف منتقل نماید و میان مراجع قم با ایجاد رقابت، اختلاف افکنی نماید فارغ از اینکه مرجعیت شیعه با دقت نظر امام پاسخ محکمی به این فتنه داد .
امام خمینی در این نشست نقشه‌های استعمار و امپریالیسم را برای مراجع تشریح کرد و تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را نمونه‌ای از آن توطئه‌ها معرفی کرد و مسئولیت علما را در مقابل استقلال و حفاظت از اسلام یادآور شد. پس از مذاکره تصویب شد که آیات شرکت کننده در جلسه به صورت جداگانه تلگرافی به شاه مخابره کنند.
2- پیام حضرت امام در تلگرافی در 17 مهر 1341 به شاه مخابره گردید. در قسمتی از این پیام آمده         است : (( مستدعی است امر فرمایند مطالبی را که مخالف ریاست مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.))
طبق مصوب جلسه پیام آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله شریعتمداری نیز در  تلگرافی مخابره گردید. در ادامه آیات دیگر نیز پیام‌های خود را مخابره نمودند.
3-به دنبال جلسه هماهنگی که ابتکار عمل امام بود این جلسات گسترش یافت. و مقرر شد تا حصول نتیجه ،  هفته‌ای یکبار جلسات تداوم یابد و حضرات مراجع به  گفتگو و تبادل نظر بپردازند.

حضرت امام در ادامه نیز با نوشتن نامه‌ای به علمای بلاد از ایشان خواست تا هفته‌ای یکبار این جلسات را در شهرهای خود برگزار نمایند که در پی آن اولاً جریانات اعتراضی حوزه علمیه قم به سراسر کشور گسترش یافت و ثانیاً موجب هماهنگی بهتری میان علمای شهرهای مختلف با قم گردید.

4-تکاپوی نیروهای مذهبی تهران
تهران همیشه مرکز جنبش‌های سیاسی – مذهبی تاریخ معاصر بوده است. بازار تهران در یک قرن گذشته به عنوان مرکز ثقل اقتصادی ایران با ترکیبی از نیروهای مذهبی و وفادار به مرجعیت در جنبش تنباکو، انقلاب مشروطه و نهضت ملی نفت پشتوانه روحانیت بوده است. در جریان انقلاب اسلامی که از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز شد تهران نقش اول را در تحولات سیاسی داشته است.

ب) رفراندوم انقلاب سفید
کندی رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد فقط به شرطی به حمایت از شاه ادامه خواهد داد که وی به اجرای یک برنامه اصلاحاتی دست بزند. پرداخت یک وام 35 میلیون دلاری آمریکا مشروط به آن شد که سیاست‌های معینی به مرحله اجرا گذاشته شود. دولت کندی معتقد بود که به دلایل سیاسی تنها راه حفظ دولت‌های طرفدار غرب یعنی سرمایه‌داری در جهان سوم، اجرای یک برنامه اصلاحات است که در آن اصلاحات ارضی  اهمیت ویژه داشت. هدف کندی از طرح اصلاحات این بود که از غلیان ناراحتی‌های عمومی جلوگیری کنند.

این سیاست زمینه برای انقلاب سفید در ایران و اتحاد برای پیشرفت در آمریکای لاتین بود شاه در 19 دی 1341 در اولین کنگره‌ی شرکت‌های تعاونی روستایی، نطقی کرد که خبر از دخالت مستقیم وی در اجرای اصلاحات مورد نظر می‌داد.

اقدامات مراجع در مقابل رفراندوم

با انتشار خبر در روزنامه‌ها مراجع قم تشکیل جلسه دادند. حضرت امام در این جلسه ضمن تشریح اهداف استعماری برنامه‌ی انقلاب سفید، لزوم مقابله و مبارزه با آن را به علما هشدار دادند.

پس از ملاقات بی‌نتیجه‌ی سلیمان بهبودی، نماینده شاه با علما، مراجع تشکیل جلسه دادند. امام خمینی در این جلسه ضمن توضیح دادن تفاوت رفراندوم شاه با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط دولت، شاه را مأمور اجرای آن دانسته‌اند و نتیجه گرفتند که شاه در این جریان تنها عقب نشینی نمی‌کند بلکه با تمام قدرت و با کمال درندگی با هر گونه مخالفتی مقابله خواهد کرد و افزودند که « در عین حال ، مخالفت و مبارزه با آن از وظایف همیشه و ضروری ما می‌باشد».

امام با همه این احوال از علما خواستند تا به خاطر در پیش داشتن راه دشوار و خطرناک عاقبت کار خود را بسنجند و درجه تاب و مقاومت و استقامت خود را ملاحظه کنند. در آن جلسه تصمیم گرفته شد تا هر کدام از مراجع بیاینه‌ای را علیه رفراندوم صادر کنند. از جمله مراجعی که با صدور بیانیه علیه رفراندوم آن را علیه قانون مقدس اسلام و مواد صریح قانون اساسی و مصالح ملت دانستند می‌توان علاوه به حضرت امام آیات عظام گلپایگانی، بهبهانی، خوانساری، شریعتمداری و خویی را نام برد.

اولین واکنش عمومی
رژیم خود را برای رفراندوم در 6 بهمن آماده می‌کرد و تبلیغات پردامنه‌ای توسط رسانه‌های گروهی فضای بسیار ملتهبی را برای نیروهای مذهبی بوجود آورده بود . با همه این اوضاع هیچ یک از تبلیغات رژیم و حمایت‌های آمریکا نتوانست نیروهای مذهبی را زمین گیر نماید. درست 4 روز قبل از رفراندوم در دوم بهمن مردم مسلمان تهران دست به یک راهپیمایی زدند. از اول صبح به عنوان حمایت از مرجعیت ، بازار و مغازه‌های اطراف آن بسته شده و مردم دسته دسته  به منزل آیت‌الله خوانساری رفتند و آیت‌الله خوانساری به منظور نشان دادن اعتراض به سوی منزل آیت‌الله بهبهانی حرکت کرد. در منزل آیت‌الله بهبهانی، حجت‌الاسلام فلسفی سخنرانی ایراد و خواستند که سه روز بازار تعطیل شود و عصر به مسجد حاج عزیز‌الله بروند.

تظاهرکنندگان با جنگ و گریز به طرف مسجد حاج‌سیدعزیزالله بازار حرکت کردند. مردم، حجت‌الاسلام شجونی را بردوش گرفته بودند وی شعار می‌داد «رفراندوم مخالف اسلام است» و مردم تکرار می‌کردند.

این تظاهرات‌ها که در این نگاره جای تفصیل آن نیست در روزهای سوم و چهارم در تهران و دانشگاه‌ تهران و قم نیز ادامه یافت و با سرکوب شدید رژیم مواجه گردید تا اینکه در مجموع چهل نفر از علما و روحانیون تهران و شهرستان‌ها را قبل ازرفراندوم دستگیر کردند و در زندان قزل قلعه بازداشت نمودند.

شاه در چهارم بهمن تحت شدیدترین اقدامات امنیتی به قم آمد و بعد از زیارت حرم مطهر در میدان آستانه در جایگاه سخنرانی قرار گرفت. از قبل بزرگان حوزه و امام خمینی مردم و طلاب را از بیرون آمدن در این روز ممنوع کردند و مردم هم تبعیت نمودند. سردی استقبال بی‌حضور علما و روحانیون شاه را سخت‌ برانگیخت و با عصبانیت تمام شروع به سخنرانی کرد، شاه در این سخنرانی مضحکانه و توهین آمیز خود دو گروه را دشمن اصلاحات دانست ارتجاع سیاه و قوای مخرب سرخ این سخنرانی به قدری توهین آمیز بود که رادیو و تلویزیون این سخنان را سانسور شده پخش کردند.

احسان نراقی در توصیف این سخنرانی گفت: این روز تاریخی را فراموش نکنیم، روزی که اعلیحضرت یک حرکت اسلامی عظیم در کشور علیه خود به جنبش درآورد.

ج) علت مخالفت مراجع با رفراندوم انقلاب سفید
کهنگی اصوال انقلاب سفید: اصولاً لوایح انقلاب سفید هیچ کدام طرح تازه‌ای نبود بلکه بعد از روی کار آمدن کندی بسیاری از این لوایح سرزبان‌ها افتاده بود، حتی اصطلاح (( انقلاب سفید )) در گذشته بارها در گفته‌های امینی به کار رفته بود.

- مخالفت نکردن مراجع با اصلاحات ارضی:
علما، تنها با اصل اصلاحات ارضی مخالف نبودند بلکه در همان دوره معتقد بودند اگر دولت به علما مراجعت   می‌ کرد، حتی علما راه‌های شرعی آن را پیدا می‌کردند. اشکال علما و حضرت امام به هدف رژیم و نحوه اجرای اصلاحات ارضی بود. حضرت امام معتقد بودند که هدف از اصلاحات ارضی شاه این بود که بازاری برای کشورهای خارجی خصوصاً آمریکا ایجاد کند.چیزی نگذشت که پیش بینی علما درست از کار در آمد، پس از چندی«ایران به بازار مصرف عظیم حبوبات آمریکایی تبدیل شد. جذب مالکان به صنایع و مهاجرت روستائیان به شهرها سبب کاهش تولیدات کشاورزی شد و کاهش تولیدات کشاورزی از هر نوع سبب گردید که اقلام بویژه گندم و گوشت جزو واردات اصلی شود و هر سال آمریکا 2 میلیون تن گندم به ایران صادر کند. در واقع اولین اثر اصلاحات شاه در سال 1347 آشکار شد. در این سال برای نخستین بار دولت شروع به واردات گندم برای تغذیه مردم کرد.

- اراضی موقوفه دردست علما نبود:
مضحک‌ترین اتهامی که به روحانیت وارد کردند و متاسفانه هنوز بعضی از نویسندگان سطحی آن را تکرار می‌کنند این بود که چون موقوفات مشمول قانون تقسیم اراضی شده است، روحانیت، به مخالفت با دولت برخاست که طبق آخرین آمار  قبل از اصلاحات ارضی 56 درصد املاک در اختیار بزرگ مالکان بود و 8/33 درصد از اراضی متعلق به مالکانی بود که بیش از 100 هکتار زمین داشتند و 13/10 درصد از اراضی متعلق به دربار بود و این در حالی است که فقط 2/1 درصد زمین‌ها عنوان موقوفه داشت. ( رجوع شود به مصطفی ازکیا، جامعه‌شناسی توسعه و توسعه نیافتگی روستایی ایران، اطلاعات، 1374، ص87) این آمار در حالی بود که بیشتر این اراضی موقوفه متعلق به آستان قدس رضوی بود و تولیت آن با شخص شاه بود و باقیمانده‌ی موقوفات متولی خاص داشت و چیزی در دست هیچ کدام از مراجع، علما و روحانیون طراز اول نبود . بنابراین مرجعیت شیعه مخالف اصلاحات ارضی نبودند و نه اعتراضی داشتند و نه موقوفه‌ای در دست داشت که به دفاع از آن علیه رژیم قیام کند .

- مخالفت مراجع با استعمار:
یکی از عوامل مهمی که باعث شد مرجعیت شیعه با اصلاحات شاه مخالفت کند، خاستگاه استعماری آن بود. مرجعیت شیعه از آغاز تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی فهمید که برای تضعیف استقلال ایران از خارج دست‌هایی در کار است لذا در طول مبارزه همواره نگرانی خود را از نظر افتادن استقلال، به مردم و سردمداران رژیم گوشزد می‌کرد.(رجوع شود به بیانیه‌های ایات عظام در واکنش به لوایح دوقلوی شاه)

بنابراین موضع‌گیری علما نسبت به اصول انقلاب سفید یک موضع‌گیری علیه ماهیت آن نبود، بلکه موضع‌گیری علما نسبت به خاستگاه‌ استعماری و استقلال شکنانه‌ی اصلاحات شاه بود.

- نگرانی مراجع از استبداد:
عامل دیگری که به شدت نگرانی علمای را برانگیخت، روش استبدادی رژیم شاه بود که از سال 1340 آغاز شد. شاه در این سال مجلس شورای ملی و سنا را ـ که گاهی انتقادی از آنها شنیده می‌شد ـ منحل کرد و یک سال بعد دولت بی‌اراده علم را روی کار آورد. این دولت با زیر پاگذاشتن قانون اساسی و نادیده گرفتن اصل تفکیک قوا، شروع به قانون‌گذاری کرده و در غیاب مجلس لوایحی را سرخود به تصویب می‌رساند که هم برخلاف قانون اساسی بود و هم ضد قوانین مجلس شورای ملی .  شاه برخلاف قانون اساسی که او را فردی غیر مسئول معرفی می‌کرد، بدون رعایت حتی شکل ظاهری مشروطه در کارهای اجرایی دخالت و دستور صادر  می‌کرد که نمونه روشن آن رفراندوم بود که برخلاف قانون اساسی قصد انجام آن را داشتند . شاه استبداد را به جایی رساند که رسماً اعلام کرد: «شاه شما حق وضع قانون را دارد» (رجوع شود به مجموعه تالیفات، نطق‌ها، پیام‌هاف محمدرضا پهلوی ج4 ص 3-92) . رژیم شاه از بدو شروع اصلاحات، هر مخالفی را دستگیر و هرجنبشی را سرکوب کرد. رژیم، رهبران نهضت آزادی، تنها گروه سیاسی را که به نفع نهضت روحانیون موضع گرفت، در چهارم بهمن 1341 دستگیر نمود. دولت سانسور سختی را بر مطبوعات تحمیل کرد و استبداد رژیم پهلوی سیطره خود را مجدداً بر ایران گستراند.

به طور خلاصه می‌توان موارد ذیل را به عنوان دلایل مخالفت علما و مراجع با انقلاب سفید شاه بیان نمود :
1- علما با ماهیت اصول انقلاب سفید مخالفت نکردند، بلکه مخالفت علما علیه رفراندوم بود.
2- علت اصلی مخالفت مراجع به انقلاب سفید، خاستگاه‌ استعماری آن بود.
3- علت دیگر مخالفت مراجع با شیوه‌ غیرقانونی و نقض قانون  اساسی و قوانین مجلس و نقض آزادی‌هایی بود که منجر به استبداد شاهی رژیم می‌شد.
4- کسانی که مبارزات علما را ارتجاعی یا به خاطر منافع مادی، تفسیر کردند، در نهایت ناآگاهی یا غرض ورزی غیر منطقی غرق شده‌اند و هرگز به دلایل مستند دست نیاویختند.
5- مبارزات ضداستعماری و ضد استبدادی علما در این مدت نشانه عمل بینشی و درک صحیح آنها از وقایع سال 1341 می‌باشد.

ادامه دارد...

* نویسنده: محمد مقدم

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon