وفات آیت الله شیخ محمدتقی بهجت ، خاتمالعرفا والمجتهدین
- اخبار رسانه ها
- 14 فروردين 1392 - 06:30
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، مهمترین رویدادهای تاریخی که در روز 14 فروردین اتفاق افتاده به شرح زیر است:
• مرگ "رضاقلی خان نظام السلطنه مافی" از رجال دوره مشروطه (1303 ش)
رضاقلی نظام مافی ملقب به سالار معظّم و نظام السلطنه و سردار مکرّم در سال 1246 ش در تهران به دنیا آمد. وی پس از فراگیری دروس و فنون نظامی به دستگاه عمومی خود که از رجال با نفوذ قاجار بود، وارد شد و به مقاماتی دست یافت.
رضاقلی در بحبوبه جنگ بین المللی اول به همراه عدهای از رجال و روحانیون برای مبارزه با قوای روس و انگلستان، دولت موقتی به حمایت آلمان و عثمانی تشکیل داد ولی این عمل باعث واکنش دولت مرکزی شد و آنان تمام اموال و نشانهای او را مصادره کردند. تا این که با اهدای اشیاء نفیسی به احمدشاه، توانست رضایت وی را برای ورود به ایران جلب کند.
وقتی قیام کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان شکسته شد، وی از طرف قوام السلطنه، والی خراسان گردید. تا سرانجام در فروردین 1303 ش در 57 سالگی درگذشت و در امامزاده عبداللَّه تهران به خاک سپرده شد. نظام السلطنه از رجال مؤثر ایران بود و پس از مرگش املاک زیادی شامل قسمت اعظم زمینهای غرب تهران، از او به ارث رسید.
• درگذشت استاد "عباس سحاب" جغرافیدانِ شهیر و پدر علم نقشهکشی ایران (1379 ش)
استاد عباس سحاب فرزند ابوالقاسم در سوم دی ماه سال 1300 ش در یکی از روستاهای اطراف تفرش در استان مرکزی به دنیا آمد. وی فراگیری علم را از چهار سالگی آغاز کرد و در ده سالگی به همراه پدر راهی تهران گردید.
در تهران بود که برای نخستین بار، استعداد و علاقه او به جغرافیا نمایان شد و در او رشد کرد به طوری که در پانزده سالگی اولین نقشه تهران را تهیه نمود. این نقشه و نقشههای بعد از تهران و شهرهای دیگر، شالوده و اساس یک مؤسسه جغرافیایی را در سال 1324 ش به وجود آورد و عباس را به شهرت رساند.
وی در این مؤسسه، بعدها یکی از غنیترین کتابخانههای جغرافیایی ایران و خاورمیانه را با 18 هزار کتاب، 15 هزار جلد مجلات جغرافیایی و صدها کره و اطلس بزرگ و کوچک به زبانهای مختلف پدید آورد. استاد سحاب نخستین نمایشگاه نقشه خود را در سال 1339 ش در دانشسرای تهران بر پا کرد و از آن تاریخ به بعد، در نمایشگاههای داخلی و خارجی بسیاری حضور داشت.
همچنین مؤسسه وی در طول سالها فعالیت، به چاپ کتب جغرافیایی و سفرنامهها و نیز ترجمه و تکثیر نُسخ منحصر به فرد آثار ادبی و جغرافیایی میپرداخت. سرانجام استاد عباس سحاب به عنوان پدر علم کارتوگرافی یا نقشه کشی ایران، بنیانگذار چاپ نقشه در بخش خصوصی کشور، نخستین تولیدکننده کره جغرافیایی به زبان فارسی، مؤلف دهها اطلس جغرافیایی، آخرین بازمانده نسل نقشهکشانِ صاحب سبک جهان و بانی مؤسسه جغرافیایی و نقشهکشی سحاب، در چهاردهم فروردین 1379 ش در 79 سالگی درگذشت.
• درگذشت "عبداللَّه بن علی اندلسی لَخْمی" مورخ و محدث مشهور قرن ششم(542ق)
عبداللَّه بن علی بن عبداللَّه بن خَلَف لَخمی معروف به رشاطی در سال 465ق در اندلس واقع در اسپانیای امروزی به دنیا آمد. وی در علم حدیث و تاریخِ استاد بود و دارای تألیفاتی میباشد.
الاَعلامُ بِما فی المؤتَلِفِ و المُختَلِفِ الدّلر قُطنی مِن الابهام از جحمله آثار اوست. عبداللَّه رشاطی در سال 542 ق در 77 سالگی درگذشت. بعضی، مرگ او را به دست دشمنانش نوشتهاند.
• نبرد توابین در عینالورده با سپاهیان عبیدالله بن زیاد
واقعه عینالورده، نبرد خونین و بزرگی میان شیعیان عراق و سپاهیان شام بود. پس از قیام مقدس اباعبداللهالحسین(ع) و شهادت جانسوز وی و یارانش به دست سپاهیان یزیدبنمعاویه در سرزمین کربلا و افشاگری اسیران واقعه کربلا در ایام اسارت و روشنگری آنان علیه خلافت یزیدبنمعاویه، یک حالت ندامت و پشیمانی در شیعیان و محبان اهلبیت(ع) به ویژه اهالی عراق و شهرهای بصره و کوفه به وجود آمد و بهتدریج در طول 4سال و اندی، به یک قیام بزرگ تبدیل شد.
رهبری این قیام را سلیمانبنصردخزاعی بر عهده داشت که با حرکت از کوفه، مخالفت خویش را با دستگاه جبار اموی آشکار کرد. شامیان که از خروج توابین با خبر شده بودند، سپاهی عظیم به فرماندهی عبیداللهبنزیاد برای نبرد با توابین به سوی عراق اعزام کردند و 2سپاه در سرزمین عین الورده با هم روبهرو شده و در 22 جمادیالاولی، سال 65 قمری نبرد خونینی میان آنان واقع شد.
•وفات آیت الله شیخ محمدتقی بهجت ، خاتمالعرفا والمجتهدین(1430ق)
حضرت آیتالله العظمی شیخ محمدتقی بهجت فومنی در اواخر سال 1334ق در خانوادهای دیندار و تقواپیشه، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان چشم به جهان گشود. هنوز شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نام آیتالله بهجت خاطرهای شیرین از یکی از نزدیکان ایشان نقل شده است: «پدر آیتالله بهجت در سن 16- 17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری میافتد و حالش بد میشود بهگونهای که امید زنده ماندن او از بین میرود وی میگفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمدتقی است. تا اینکه با آن حالت خوابش میبرد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان میکند وی از دنیا رفته است اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار میشود و حالش رو به بهبودی میرود و بالاخره کاملاً شفا مییابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج میگیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد میبرد. بعد از ازدواج، نام اولین فرزند خود را بهنام پدرش مهدی میگذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سوم را خدا به او میدهد، اسمش را محمدحسین میگذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت میکند بهیاد آن سخن که در دوران بیماریاش شنیده بود میافتد و وی را «محمدتقی» نام مینهد، ولی وی در کودکی در حوض آب میافتد و از دنیا میرود تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمدتقی» نام میگذارد، و بدینسان نام آیتالله بهجت مشخص میگردد.
کربلایی محمود بهجت، پدر آیتالله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم میپرداخت و اسناد مهم و قبالهها به گواهی او میرسید.
وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهمالسلام بهویژه حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام شعر میسروده، مرثیههای جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
آیتالله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهمالسلام بهویژه سیدالشهداء علیهالسلام بود و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهرهمندی از انوار آن، بار آمد.
از همان کودکی از بازیهای کودکانه پرهیز میکرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهرهاش نمایان بود و عشقی فوقالعاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوهگر. تحصیلات ابتدایی را در مکتبخانه فومن به پایان برد و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینی پرداخت. به هر حال، روح کمالجو و جان تشنه او تاب نیاورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348ق هنگامی که تقریباً 14 سال از عمر شریفش میگذشت، به عراق مشرف شد و در کربلای معلی اقامت گزید.
بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظمله خود بهمناسبتی فرمودند: «بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلف شدم.» آری! دست تربیت حضرت رب سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی تحت نظر جهانبین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته میپاید، تا در بزرگسالی مشعل راهبری راهپویان طریق الیالله را به دستشان بسپارد.
بدینسان، آیتالله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلی میماند و از فیوضات سیدالشهداء علیهالسلام استفاده نموده و به تهذیب نفس میپردازد و در طی این مدت، بخش معظمی از کتابهای فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهر میخواند. در سال 1352ق برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرف میگردد و قسمتهای پایانی سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیتالله آقاشیخ مرتضی طالقانی به پایان میرساند. با اینهمه، همت او تنها مصروف علوم دینی نبوده بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستوجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وامیداشته است.
آیتالله بهجت پس از اتمام دوره سطح و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: آقا سیدابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی و میرزای نائینی، به حوزه گرانقدر و پرمحتوای آیت حق حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به غروی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی - که دارای فکری سریع و جوال و متحرک و همراه با تیزبینی بوده است - بهرهها برد.
آیتالله بهجت در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همت گمارده و در کربلا در تفحص استاد و مربی اخلاقی برآمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بوده پی میبرد. پس از مشرف شدن به نجف اشرف، از استاد برجسته خویش آیتالله شیخ محمدحسین اصفهانی (غروی) استفادههای اخلاقی مینماید.
همچنین در درسهای اخلاقی آقا سیدعبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده مینموده تا اینکه در سلک شاگردان حضرت آیتالله سیدعلی قاضی درآمده و درصدد کسب معرفت از ایشان برمیآید، و در 18 سالگی به محضر پرفیض عارف کامل حضرت آیتالله سیدعلی آقای قاضی بار مییابد و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظم قرار میگیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری میکند که غبطه دیگران را برمیانگیزد.
ایشان بعد از تکمیل دروس، در سال 1363ق (موافق با 1324ش) به ایران مراجعت کرده و چند ماهی در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً درحالیکه آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام و اطلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده میشد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت کند. در قم از محضر آیتالله العظمی حجت کوهکمرهای استفاده کرده و در بین شاگردان آن فقید سعید درخشید.
چند ماهی از اقامت حضرت آیتالله العظمی بروجردی در قم نگذشته بود که آیتالله بهجت وارد قم شد و همچون حضرات آیات عظام امام خمینی (ره)، گلپایگانی و... به درس فقید سعید مرحوم بروجردی حاضر شد.
آیتالله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام: اصفهانی، غروی و شیرازی حضور مییافت ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم میپرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس میکرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه میداد.
در رابطه با تدریس خارج فقه توسط ایشان نیز در مجموع میتوان گفت که آیتالله بهجت بیش از چهل سال به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشت و بهواسطه شهرتگریزی غالباً در منزل تدریس کرد و فضلای گرانقدری سالیان دراز از محضر پرفیض ایشان بهره بردند. آیتالله بهجت دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول میباشد که خود برای چاپ اکثر آنها اقدامی نکرد و گاه به کسانی که میخواستند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمیداد و میفرمود: «هنوز بسیاری از کتابهای علمای بزرگ سالهاست که به گونه خطی مانده، آنها را چاپ کنید، نوبت اینها دیر نشده است.»
برخی تألیفات معظمله عبارتاند از: یک دوره کامل اصول، حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى و تکمیل آن تا آخر مباحث مربوط به مکاسب و متاجر، دوره کامل طهارت، دوره کامل کتاب صلاة، دوره کامل کتاب زکات، دوره کامل کتاب خمس و حج، حاشیه بر کتاب ذخیرةالعباد مرحوم شیخ محمدحسین غروى، تقریباً یک دوره فقه فارسى، حاشیه بر مناسک شیخ انصارى و... با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده بود، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زد. تا اینکه بعد از فوت سیداحمد خوانساری، جلد اول و دوم کتاب «ذخیرةالعباد» (جامعالمسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشت و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی اراکی، اجازه نشر رساله عملیه خویش را داد.
سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیهای هفت نفر از جمله حضرت آیتالله العظمی بهجت را بهعنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عدهای از علمای دیگر از جمله آیتالله مشکینی، آیتالله جوادی آملی و... مرجعیت ایشان را اعلام کردند، بهدنبال درخواستهای مصرانه و مکرر راضی شد تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزید.
مرجع عالیقدر جهان تشیع، حضرت آیتالله العظمی شیخ محمدتقی بهجت فومنی سرانجام در ساعت 15:30 روز یکشنبه بیست و دوم جمادیالاولی سال 1430 هجری قمری (برابر با بیست و هفتم اردیبهشتماه 1388ش) چشم از جهان فروبست.
• کشته شدن "ملک غازی" پادشاه پیشین عراق در سانحه رانندگی (1939م)
غازی فرزند ملک فیصل اول، پادشاه پیشین عراق در سال 1912م به دنیا آمد و پس از مرگ پدرش در هفتم سپتامبر 1933، زمام امور عراق را در 21 سالگی به دست گرفت.
او برعکس پدرش که از انگلستان طرفداری میکرد، طرفدار انگلستان بود، از یک سو میل به رهانیدن عراق از یوغ شیفته نازیسم بود و از هیتلر تمجید میکرد. ملک غازی که آشکارا نفرت خود را از سلطه انگلیس و فرانسه بر کشورهای عربی و خاورمیانهای ابراز میکرد، از ملیگرایان و شورشیان سوریه برای مقابله با قیمومیت کشورشان در دهه 1930 حمایت نمود و حتی آنان را به سلاح نیز تجهیز نمود.
او به شدت با کمونیستها هم دشمنی میکرد. ملک غازی سرانجام در سوم آوریل 1939م در 27 سالگی بر اثر برخورد شدید اتومبیلش با تیر چراغ برق کشته شد. در آن زمان، مردم، قتل غازی را یک حرکت سازمان یافته توسط انگلیسیها و عواملشان در عراق تلقی کردند و تظاهراتی علیه دولت انگلیس به راه انداختند. پس از مرگ غازی، فرزند چهار ساله او به نام شاهزاده فیصل دوم به سلطنت عراق رسید.
• درگذشت "ذاکر حسین" تنها رئیس جمهور مسلمان هند (1969م)
ذاکر حسین رئیس جمهور مسلمان هند، در سال 1897م متولد شد و تحصیلاتش را در دانشگاه اسلامی علیگره و دانشگاه برلین آلمان به پایان رساند. وی پس از طی تحصیلات خود، در طی سالیان طولانی به فعالیتهای علمی و سیاسی پرداخت تا اینکه در سال 1962م به معاونت ریاست جمهوری هند رسید.
او در انتخابات عمومی 1967م از رقیب سرسخت خود خانم ایندیرا گاندی پیشی گرفت و به عنوان اولین رئیس جمهور هند برگزیده شد. او که از رفتار سلطه طلبانه هندوها علیه مسلمانان انتقاد میکرد، از جدا شدن قسمت مسلمان نشین هند به نام پاکستان نیز حمایت نمود و حتی برای استقلال پاکستانیها که به قول وی، پایانی بر ستم هندوها علیه آنان بود، در هند جشن گرفت. ذاکر حسین با آن که مسلمان بود ولی در میان هندوها نیز محبوبیت داشت.
از او کتابهایی به نام سرمایهداری، اقتصاد، اخلاق و مملکتداری نیز برجای مانده است. دکتر ذاکر حسین سرانجام در سوم آوریل 1969م در 72 سالگی درگذشت. وی در میان نسل امروزی هندوها و مسلمانان هند احترام ویژهای دارد.
منبع: پایگاه خبری راسخون
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم : انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوماً بهمعنای تأیید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.