راه احیای زبان فارسی، احیای حکمت آن است نه ناسیونالیسم رضاخانی
خبرگزاری تسنیم: رایزن فرهنگی ایران در ترکمنستان با بیان این که فکر رضاخانی مسبب محدودسازی زبان فارسی در منطقه بود، گفت: رضاخان زبان فارسی را از پشتوانه حکمت بیبهره کرد و سیاستهای ناسیونالیستی در پس آن قرار داد.
رسول اسماعیلزاده دوزال، نویسنده و مترجم شناخته شده متون علوم انسانی و اسلامی که مسئولیت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشور ترکمنستان را هم بهعهده دارد، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به بررسی ظرفیت های جمهوری اسلامی ایران در ارتباطات فرهنگی با ملل مختلف پرداخت.
وی مترجمی و نویسندگی بیش از 50 اثر علمی و دینی، ترجمه قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و سایر منابع اصیل اسلامی به زبان آذربایجانی، نمایندگی انتشارات الهدی در باکو، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در سال 1388 و دهها سخنرانی علمی در کنفرانسها و همایشهای بینالمللی در ایران و سایر کشورها را در کارنامه خود دارد.
اسماعیلزاده زبان فارسی، نوروز، تولید اندیشههای نوین و تنوع قومی و اختلاف لسانی داخل کشور را از جمله ظرفیت های جمهوری اسلامی ایران در ارتباطات فرهنگی با ملل مختلف میداند. در زیر بخش نخست این گفتوگوی تفصیلی که نقش زبان فارسی در تاریخ ادبی و فرهنگی منطقه، ظرفیتهای تاریخی این زبان، نقد تاثیر ناسیونالیسم پهلوی در زبان فارسی و ... مورد بررسی قرار گرفته است، میآید.
ظرفیتی که تا کنون استفاده نشده است
جمهوری اسلامی ایران به دلیل قدمت تاریخی، تنوع قومی، تکثر فرهنگی، غنای ادبی و سابقه هنری دارای ظرفیت های وسیع در عرصه های فرهنگی و مدنی در سطح جهان است که کمتر کشوری در جهان دارای این ویژگی است. به گفته عوام ایران چهار فصل است و زیبایی های هر چهار فصل را داراست. متاسفانه در طول تاریخ بعضا به جای بهره گیری از این تنوع و تکثر و اختلاف ازمنه و السنه و مذاهب و مکاتب سعی در ایجاد جدال بین این گونه – گونه ها شده است . به جای استقبال از چهار سوی فصول به یک فصلی – آن هم فصل زمستان تکیه شده و حتی سازش بهاران به سوزش زمستان مبدل گردیده است. در صورتی که این ویژگی می تواند در داخل به صورت یک مجموعه رنگارنگ زیبا و سعادتمند جلوه کند و در محیط بینالمللی زیرمجموعههای این کمپلکس به عنوان پلهای ارتباطی با دیگر ملت ها به کار گرفته شود. ظرفیتی که تا کنون دیپلماسی ما از این موهبت نتوانسته است استفاده کند. ایران ما از جهت تاریخی و جغرافیایی در جایگاهی است که می تواند ابزارهای مختلفی را برای ارتباطات فرهنگی و مدنی خود با سایر ملل به کار گیرد و با درک موقعیت خود و زمان به توسعه فرهنگی در داخل و خارج بپردازد.
زبان و ادبیات فارسی؛ نخستین ظرفیت فرهنگی ایران
یکی از دارایی ها و ابزار این توسعه موضوع گسترش زبان وادبیات فارسی با رعایت حقوق سایر زبان های ایرانی است. این زبان برای مدت زمان طولانی توسط ساکنان ایران پرورانده شده و در وسعتی به پهنای بالکان تا چین و تاتارستان تا شبه قاره توانسته است نفوذ کند و زبان علمی و دینی و ادبی ملل ساکن در این اراضی باشد. عالمان ساکن در این نواحی کتب و آثار علمی و ادبی خود را به دو زبان عربی و فارسی نگاشته اند و البته در برخی زمینه ها آثار ارزشمندی به زبان مادری خود به یادگار گذاشته اند که متاسفانه به اغلب این اندیشمندان یک سویه توجه شده است و همین امر موجب شده است که فرصتی به تهدیدی تبدیل شود.
با اندک نگاهی به تاریخ زبان فارسی متوجه میشویم که در گسترش و تحول این زبان اقوام و ملل مختلف سهیم و شریک هستند. هر چند در چند دهه اخیر سعی شده است که تاثیر واهمیت زبان فارسی نادیده گرفته شود و آموزش زبان فارسی منحصر به تعداد معدودی از افراد و آن هم به منظور بهرهمندی از آثار کلاسیک و یا اهداف تجاری شده است؛ اما با دقت در فرهنگ اقوام مختلف میتوانیم به این نکته پی ببریم که عموما فرهنگ بسیاری از اقوام همسایه و همخانه با زبان فارسی مانوس است. مثلا در اویغورستان چین هنوز هم مردم اویغور نیت نماز را به زبان فارسی به جای می آورند. این در حالی است که زبان فارسی نه زبان اداری و نه زبان علمی آنان نیست و تلاشهم شده است که حضورش کم رنگتر شود.
تغییر الفبای قرآنی، سرآغاز گسست فرهنگی تاجیکستان با ایران
زبان فارسی در مناطق آسیای مرکزی و شمال و شرق چین از چنان نفوذی برخوردار بوده است که شاعری هم چون امیر علیشیر نوایی تعداد قابل توجهی از آثارش را به این زبان نوشته است، در حالی که امروزه زبان فارسی نقش بسیار کم رنگی در این مناطق دارد. دلیل آن هم تلاشهایی است که در دوران شوروی برای از میدان به در کردن زبان فارسی انجام شد. بر اثر همین تلاشهای حکومت کمونیستی بود که زبان فارسی تماما از این مناطق رخت بر بست و تنها تاجیکها و آن هم به صورت معیوب توانستند این زبان را به عنوان یک عنصر فرهنگ محافظت کنند. تاجیک ها به جای آن که زبان تاریخی فارسی را حفظ کرده و گسترش دهند همراه با تغییر الفبا از الفبای قرآنی نیاکان به الفبای روسی به لهجه تاجیکی اصالت داده شد تا با گذر زمان گسست فرهنگی میان ایران و این نواحی گسترش یابد.
از این طریق آنان توانستند که یک زبان واحد را چندپارچه کرده و وحدت نوشتاری و زبانی در بین اقوام فارس زبان را نیز از بین ببرند به طوری که امروز فارسی ایران و افغانستان و تاجیکستان دارای تفاوتهای قابل توجه است که این هم ضربه سنگینی بر زبان فارسی بود.
با این همه حال و با وجود تمام تلاشها برای از بین بردن این زبان در آسیای مرکزی و سایر جاها، هنوز هم آداب و فرهنگ نشات گرفته از این زبان در میان ملتهای مختلف وجود دارد و این فرصت مناسبی برای احیای زبان فارسی در این مناطق است و می تواند پل ارتباطی میان ایران و آن کشورها باشد.
خیانت رضاخانی به زبان فارسی
در این جا یک نکته قابل توجه و اهمیت است و آن این که پشتوانه گسترش زبان و ادبیات فارسی در طول تاریخ به جز دوره رضاخانی و پسرش ظرفیت ماهوی و شکلی زبان و محتوای غنی ادبیات فارسی حکمت نظامی ، نصایح سعدی، و حماسه فردوسی بوده است و بس. هیچ گاه ناسیونالیسم منفی و وارداتی و توخالی نشات گرفته از آریاگری در گسترش زبان فارسی نقشی نداشته است و بر عکس به دلیل این که آریایی گران از زبان فارسی به عنوان یک آلت سرکوب کننده سایر فرهنگها و به مثابه یک چماق بر علیه سایر اقوام استفاده کردند موجی بروز نفرت در میان برخی اقوام ایرانی علیه زبان فارسی شدند که متاسفانه ما امروزه کم وبیش با آن مواجهیم. مفکوره رضا خانی پیشاهنگ این ماجرا بود.
ایدئولوژی و اندیشه پان ایرانیستی و ناسیونالیسم غدار پهلوی ها نه این که خدمتی به زبان فارسی نکردند بلکه گستره و حیطه این زبان را محدود کردند و در میان اقوام مختلفی نوعی کینه که در هیچ دوره تاریخی نسبت به زبان فارسی وجود نداشته است ایجاد کردند. در هیچ مرحله ای از این دوره 1300 ساله حضور زبان فارسی در گستره آسیا هیچ گاه حس نفرت از سوی سایر اقوام اعم از اویغور، تاتار، قرقیز، قزاق، ترکمن و .. وجود نداشته است اما اقدامات رضاخانی موجب ایجاد حس بیگانگی در این ملتها نسبت به زبان فارسی شد و زبان فارسی را از پشتوانههای علم و حکمت و نصیحت بی بهره کرده در پس آن سیاستها ناسیونالیستی قرار داد.
باید تلاش کرد در جمهوری اسلامی ایران به متدها و شیوه های پهلوی خاتمه داد و با اتخاذ سیاست درست و مبتنی بر مبانی علم زبانشناسی و با بهره گیری از رهنمود های مقام معظم رهبری در این زمینه با قدرت تمام از این میراث معنوی در گسترهای وسیع به عنوان ابزاری دیپلماتیک استفاده کرد.
من مخالف این موضوع هستم که ما در دنیا تنها سه کشور ایران ، افغانستان و تاجیکستان را به عنوان صاحبان زبان فارسی معرفی کنیم، بلکه باید کاری کرد که در هر نقطه جغرافیایی که این زبان در آنجا حضور داشته است، این زبان به عنوان زبان تاریخی آنها نیز مطرح شود و آنها نیز در صدد حمایت از این زبان برآیند. چون در اعتلای زبان فارسی مردمانی که امروز در کشورهای جمهوری آذربایجان، تاتارستان، وسایر کشورهای آسیای میانه هستند، کم زحمت نکشیده اند. افرادی مانند نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، امیرعلی شیر نوائی، مهستی گنجوی و یا در کشور عراق و شهر بغداد شاعری به عظمت ملامحمد فضولی و یا در شبه قاره افرادی هم چون اقبال و قبل تر از آن دهلوی ها و ... و یا در آناطولی در دوره عثمانی شاعران و نویسندگان بی شمار در اعتلای این زبان کوشیده اند.
منتهی ما به یک مرضی گرفتار هستیم که همین که می بینیم کسی اثری به فارسی نگاشته است فورا به با ابزار مرده یابی و باستانشناسی به کاوش جمجمه ها می پردازیم که نژاد و ملیت طرف را هم دستکاری کنیم . ما باید این حس را در بین ملل مختلف ایجاد کنیم که آنان نیز به دلیل زحماتی که در عرصه ادبیات و در عرصه زبان علمی کشیده اند، در این میراث شریک هستند. همانگونه که تمام کشورهای اطراف خزر در میراث آبی خزر مشترک هستند، به همان مقدار در زبان فارسی هم با هم مشترکند . این هم ممکن است به این شرط که ما زبان فارسی را به عنوان یک زبان علمی مطرح کنیم ، قابلیت ها و میراث فرهنگی زبان فارسی را احیا کنیم نه ناسیونالیسم رضاخانی را. ما باید از سایه این ایدئولوژی خارج شویم و تاثیر آن را از بین ببریم. بر این اساس ما میتوانیم به یک اشتراک تاریخی قابل توجه با ملت های همسایه خود برسیم.
ادامه دارد...
انتهای پیام/65