بعد از عملیات طریق القدس دچار غرور شدیم/شاید اگر پیروزیهایمان ادامه مییافت دچار انحراف میشدیم
خبرگزاری تسنیم: شهید جعفر جنگروی در مورد بررسی علل شکست در برخی عملیاتهای جنگ مینویسد: نظر این بنده حقیر این است که ما بعد از عملیات طریق القدس دچار غرور شدیم و شاید اگر ما پیروزیهایمان ادامه مییافت دچار انحراف میشدیم وخود، ریشه خود را میزدیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در هشت سال جنگ تحمیلی رزمندگان اسلام در کنار مقاومتها و پیروزیهای فراوانی که در عملیاتهای بزرگ به دست میآوردند. شکست را هم بارها تجربه کردند. هر شکست و پیروزی در این عملیاتها بعد از اتمام آن از سوی فرماندهان مورد بررسی قرار میگرفت. شهید جعفر جنگروی نیز به عنوان یکی از فرماندهان سپاه که در اکثر عملیاتهای غرورآفرین تا سال 64 که شهید شد حضور فعال داشته است، بارها در سخنان خود به تجزیه و تحلیل شرایط جنگ پرداخته است. او دست نوشتهای نیز در این رابطه دارد. و در آن وضعیت جبههها را بعد از شکست بررسی میکند. او غرور رزمندگان اسلام در چند پیروزی پی در پی را دلیلی بر برخی از کاستیها میداند. و با مقایسه وضعیت شکست و پیروزی، پیشنهادهای مختلفی را نیز ارائه میدهد. از آن جایی که نگاه شهدای ما عمیق و بصیر بوده است، بسیاری از تحلیلهای آنان از شرایط جنگ امروزه هم برای ما پر کاربرد است.
متن این دست نوشته شهید جنگروی به شرح زیر است:
چرا وضعیف امروز جبههها اینچنین است؟ علت چیست؟ پس معلوم است که باید در این امر تفکر کرد، باید بررسی شود و این مهم میسر نیست مگر با بها دادن به نیروهای مخلص، آن هم نیروهایی که تمام مدت جنگ را یا در جبهه بودهاند و یا در گوشه بیمارستان... به هر حال ارتباط دائم با جبهه عملیات داشتهاند.
ما بعد از عملیات طریق القدس دچار غرور شدیم/شاید اگر پیروزیهایمان ادامه مییافت دچار انحراف میشدیم
ما در اول جنگ با آن نیروهای کم در مقابل آن همه نیروی منظم دشمن تا یک سال پیش ایستادیم و ابتکار عمل صددرصد بدست ما بود. حدود یکسال پیش و قبل از آن عملیاتهایی مانند فتح المبین و آزادسازی خرمشهر را انجام دادیم، البته اینکه میگویم ما، منظور یک دسته خاصی نیست بلکه امت حزب الله است آن هم تنها نه؛ بلکه فقط خدا و خدا و خدا و لاغیر؛ هیچکس نمیتواند بگوید که این ما بودیم که جنگ را به اینجا رساندیم. هر که این ادعا را کند دروغی است محض.
اما جای بسیار سوال است که چرا تا یک سال پیش؟ جواب این امر را میتوان با بها دادن به نیروهای مخلص بدست آورد. آن هم با یک دعوت و گردهمایی به نظر این بنده حقیر این است که ما بعد از عملیات طریق القدس دچار غرور شدیم و شاید اگر ما پیروزیهایمان ادامه مییافت دچار انحراف میشدیم که خود، ریشه خود را میزدیم، از طرفی که خداوند متعال نظر لطف به این انقلاب دارد و پرچم دار واقعی این حرکت عظیم نائب امام زمان است که انشاالله پرچم را بدست صاحب پرچم میدهند، مشروط بر اینکه ما یاوران خوبی برای امام عزیز باشیم، اگر چنین کردیم حتماً از سربازان امام زمان(عج) خواهیم بود. انشاءالله.
به هر حال دشمن بعثی تمام امکانات نظامی دنیا در اختیارش است. بهترین مغزهای نظامی دنیا نشستهاند و بررسی میکنند که چگونه میتوانند جلوی سپاه اسلام را بگیرند، و تا حدودی موفق شدهاند، چرا؟ برای اینکه شاید کثرت بزدلی ما جای تفکر را گرفته است. چرا ما نباید تفکر کنیم؟ حداقل شیوه جنگ را عوض نماییم. دشمن حساب کرده که ما هر بار که اراده کردیم خط پدافند او را شکسته و بعد عبور کردهایم تا هر جا که خواستهایم، او حساب کرده است که مثلاً یک خط برایش کافی نیست لذا میبینیم که چند خط پدافندی بوجود آورده است ( اگر لازم بود توضیح خواهیم داد)
مورد دوم! اینکه ما آنقدر اجازه دادهایم که او هر چه میخواهد از نیروی مهندسی خود استفاده کند( با توجه به این امر نیروهای اسلام در یک سال گذشته در عملیاتها از موانع عبور کردهاند ولی نتوانستند به هدفهای اصلی برسند، اگر هم رسیدند، درمدت زمان کوتاهی به سرجای خود برگشتند.)
میتوان فتحالمبینها را مجدداً بوجود آورد
بیایید حساب شده عمل کنیم، میتوان فتحالمبینها و ... را مجدداً بوجود آورد.( مشروط به اینکه دلها یکی شود و بعد از این عنایتی که خدا به ما در این یک ساله نموده و جلوی غرور ما را گرفته است استفاده کنیم در جهت پیشبرد جنگ)
حرف بسیار است شاید بتوان ساعتها در این باب صحبت کرد. به همین اکتفا میکنم و میپردازم به پیشنهاد اساسی. امید است برادران با دقت به این مسئله توجه کنند تا شاید خداوند نظر لطفش ر اشامل حالمان کند.
1. شما برادران مسئول میتوانید از کسانی که به نحوی تا به حال در جنگ مسئولیت داشتهاند و یا هنوز دارند دعوت کنید تا مسائل را بررسی کنند بلکه به یک نتیجه خوب برسیم.
برخی برادران خوب و با تجربه به کار گرفته نمیشوند
2.به نظر اینجانب یکی از علتها این است که ما بسیاری از برادران خوب و با تجربه را از دست دادهایم و آنهایی که ماندهاند یا به کار گرفته نمیشوند و هر کدام در یک گوشه نیروهایشان به هدر میرود، من خیلی از آنها را میشناسم که اگر به آنها بها داده شود میتوانند باری از دوش این جنگ بردارند.
3. یکی دیگر از علت ها این است که اگر ما فرماندهان خوبی برای گردانهایمان تربیت کنیم، میتواند تعیین کننده باشد و این امر به نظر اینجانب خیلی ساده است. تمام نیروهای خوب که ما در سطوح مختلف مسئولیت داشتهاند و یا دارند هیچکدام دوره فرماندهی ندیدهاند، بلکه موقعیتها و شرایطی که برایشان به وجود آمده باعث شده که بتوانند آن نیروی بالقوه خود را بارور کنند و این نیرو در تمام افراد هست، اما افرادی هستند که مستعد شدند، اگر ما به موارد بالا توجه کنیم و بها به افراد با تجربه بدهیم و از آنها بخواهیم که مثلا در زمان تعیین شده چنین افرادی را تربیت کنند آن هم در جبهه ( زمان خیلی کم می برد)
4. کمی در سازماندهیها تجدید نظر کنیم ( در صورت لزوم توضیح خواهم داد)
مطالب خیلی بیشتر از اینهاست...
شهید جنگروی از اوایل سال 1358 به عضویت رسمی سپاه پاسداران درمیآید و دوره آموزشی خود را در پادگان ولی عصر(عج) میگذراند.جعفر به خاطر ابراز رشادت و لیاقت و کاردانی در سرکوبی خلق عرب در خرمشهر، به عنوان نخستین فرمانده سپاه خرمشهر برگزیده میشود و همراه شهید جهانآرا و تنی چند به ساماندهی سپاه پاسداران و تأمین امنیت خرمشهر میپردازد.مدتی در گروه الفتح لبنان فعالیت داشت که با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازگشت و بلافاصله عازم غرب کشور میشود.از اوایل سال 1360 مدتی به عنوان مسئول طرح و برنامه عملیات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزندهای در این واحد میشود.در عملیات فتحالمبین شرکت میجوید. پس از آن در عملیات مهم «بیت المقدس» حضور فعال مییابد و در پاکسازی جاده «شلمچه» نقش مؤثری ایفا میکند. او در تیر ماه 1361 در عملیات «رمضان» شرکت میجوید و در این عملیات به شدت از ناحیه سر و صورت مجروح میشود. او را میان شهدا با هواپیما به پشت جبهه منتقل میکنند، که در هواپیما به هوش میآید. او یک چشم و یک گوشش را از دست میدهد و سمت راست صورتش نیز فلج میگردد و پانزده بار مورد عمل جراحی قرار میگیرد. بعد از آن هم در عملیات «والفجر مقدماتی» شرکت میکند. در تشکیل قرارگاه «رمضان»، سهم بسزایی ایفا میکند و در راهاندازی و طراحی جنگهای نامنظم و چریکی در داخل عراق نیز لیاقت و توانمندی بالایی از خود نشان میدهد. او به عنوان «قائم مقام قرارگاه رمضان» در شمال غرب کردستان خدمات شایستهای را ارائه میدهد. در تشکیل تیپ «بدر» نقش اساسی ایفا مینماید. سر انجام در عملیات والفجر 8 بهمن 1364 بعد از آزادسازی شهر استراتژیک فاو به شهادت میرسد.
انتهای پیام/