پرچمی که امام(ره) برافراشت هنوز پابرجاست/ ماجرای لطیفه چمران برای ریش‌سفید دموکرات

پرچمی که امام(ره) برافراشت هنوز پابرجاست/ ماجرای لطیفه چمران برای ریش‌سفید دموکرات

خبرگزاری تسنیم: اولین خبرنگار زن دفاع مقدس در بخش دوم گفت‌وگوی خود به بیان خاطراتش با دکتر چمران پرداخت. او در ادامه وظیفه اصلی خبرنگاران در حال حاضر را توسعه افق دید و فراتر رفتن از مرزهای کشوری در حوزه مقاومت دانست.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقتی که جنگ شروع شد، همه آنهایی که احساس وظیفه می‌کردند، کمی درنگ نکردند و رفتند. جنگ برای همه روایت تلخی بود که ناخودآگاه و به‌اجبار در صفحه خاطرات یک ملت نقش بسته بود. حالا همه آنهایی که احساس می‌کردند که باید حضور داشته باشند، حاضر شدند و خیلی‌ها هم بعد از آن شاهد.

رفتن به جبهه در آن روزها برای قشر خاصی مثل نظامی‌ها نبود. هرکسی که توان حضور داشت، می‌رفت، به همین دلیل حالا بعد از بیش از 20 سال از اتمام جنگ، دفتری از خاطرات وجود دارد، خاطراتی که هریک از راویان آنها از نگاه و دریچه خود به جنگ نگاه کردند. مریم کاظم‌زاده یکی از همین افراد بود. کاظم‌زاده که جواز کارش را از امام(ره) گرفته بود، بعد از شروع جنگ در کردستان از سوی دفتر روزنامه انقلاب اسلامی به‌عنوان عکاس و سپس به‌عنوان خبرنگار به این مناطق اعزام می‌شود. سفری که زندگی او را تغییر داد.

حضور در متن حوادث، کردستان سرکش با قله‌های بلند، او را با زندگی جدیدی آشنا کرد؛ زندگی‌ای که با شهید چمران، شهید شیرودی، پروانه شمخانی، اصغر وصالی و دستمال سرخ‌ها آشنا کرد. مردانی که هنوز وقتی کاظم‌زاده از آنها یاد می‌کند، با حسرت و اندوه همراه است. با او به‌عنوان اولین خبرنگار و عکاس جنگ به گفت‌وگو نشستیم.

او در این گفت‌وگو از چگونه رفتنش به کردستان سخن می‌گوید و در ادامه به آنچه آتش جنگ در کردستان را شعله‌ورتر می‌کرد، اشاره می‌کند و در این میان، حلقه اصلی را منافقین می‌داند که فتنه‌گری آنها هم از کردها جوانانشان را گرفت و هم از انقلاب مردان باصلابت را. کاظم‌زاده اعتقاد دارد که تجربه عینی او نشان داده است که منافقین به‌زور اسلحه و با نوعی سوء استفاده از وضعیت اقتصادی مردم اقدام به تحریک منطقه می‌کردند. او می‌گوید که آنها فکر همه‌چیز را برای جدا کردن کردستان از دل ایران کرده بودند، این را انباری پر از پوتین‌های چک‌اسلواکی در بانه تأیید می‌کند. بخش دوم از گفت‌وگوی تسنیم با اولین خبرنگار خانم در جنگ به‌شرح ذیل است:

* تسنیم: خانم کاظم‌زاده! در مورد ورود خود به پادگان مریوان بفرمایید که به‌چه‌صورت شکل گرفت و عکس‌العمل افراد داخل پادگان، و در ادامه در مورد کلیدی‌ترین فرد این پادگان یعنی شهید چمران.

در ابتدا آقای طاقداریان که نماینده روزنامه در کردستان بودند، در آنجا حضور داشتند و از طریق نمایندگی روزنامه به ایشان اطلاع داده بودند که قرار است من به آنجا بروم. سوار اتوبوس سنندج که شدم چهره‌ها بسیار کنجکاو به نظر می‌رسید. بین مسیر سنندج به مریوان دو نفر مسلح سوار اتوبوس شدند و با زبان کردی از من پرسیدند: به کجا می‌روی؟ و من هم بدون اینکه به‌روی خود بیاورم، گفتم من کردی بلد نیستم و فارس هستم. به پادگان رسیدم. آن زمان با حضور آقای طاقداریان در پادگان شرایط کمی برای من راحت‌تر بود و ایشان با آقایان مصطفوی و گلستانی که هر دو از فرماندهان سپاه بودند، آشنا شده بود.

اما شرایط حضور من در این پادگان به همین سادگی هم رقم نخورد. در ابتدا با مشکلی مواجه شدم که کمی کار پذیرش افراد حاضر در پادگان را نسبت به حضور من دشوار می‌کرد و آن تصور آقای مصطفوی بود که گمان می‌کرد یک دختر مسلمان نمی‌تواند به چنین مکانی بیاید. با ایشان در حال راه رفتن در پادگان بودیم که یک‌باره به من گفتند: "ما به شما مشکوک هستیم". این سخن ایشان برای من که با تمام سختی‌ها تلاش کرده بودم تا به کردستان، منطقه خطرناک آن موقع بروم تا از نزدیک وقایع را برای دیگران شرح دهم، بسیار سنگین بود. این شد که مسیر پیاده‌روی را با آقای مصطفوی تغییر دادم و حتی به‌یاد دارم که کمی با هم مشاجره کردیم. به ایشان گفتم که من حکم کارم را از امام(ره) گرفتم، امام فرموده‌اند که هیچ ایرادی ندارد یک زن در این رشته ورود پیدا کند. روز بعد رفتار آقای مصطفوی کمی تغییر کرد که همان روز هم مصادف شد با ورود دکتر چمران به پادگان.

گروهک‌ها می‌خواستند از یک اتفاق کوچک معرکه درست کنند

اولین‌ برخورد من و دکتر چمران در این پادگان به روزی بازمی‌گشت که مشاجره‌ای میان شهید فلاحی و آقای مصطفوی صورت گرفته بود. برخی از نیروهای ارتشی مستقر در منطقه گزارش داده بودند که منطقه زیر دست بچه‌های سپاه است و ما کار خاصی انجام نمی‌دهیم. جلسه‌ای تشکیل شده بود و از اتاق جلسات سر و صدا بیرون می‌آمد. در همین موقع شهید چمران را دیدم. ایشان را تا آن لحظه فقط به اسم می‌شناختم و از نزدیک ندیده بودم. ایشان از این مشاجره‌ها ناراحت شده بودند و این را می‌شد به‌خوبی در چهره ایشان دید. در همان لحظه نگاهی به من انداختند و از افرادی که نزدیکشان ایستاده بودند پرسیدند: این چه‌کسی است؟ آنها هم گفتند خبرنگار است و از تهران آمده به کردستان. ایشان اشاره کردند: زود این خانم را از اینجا دور کنید.

گروهک‌ها سعی داشتند تا میان برخی از نیروها تفرقه بیندازند. این را همه در آن موقع می‌دانستند. سعی داشتند که چهره سپاه را در این مناطق مخرب نشان دهند و مردم و دیگر نظامیان را علیه آنها بسیج کنند که البته موفق هم نشدند. همه می‌دانستیم که سپاه و ارتش با هم هستند و با هم همکاری می‌کنند، ولی گروهک‌ها می‌خواستند میان این دو تفرقه بیندازند و آتش‌بیار معرکه باشند. بارها دیدیم که می‌خواستند از یک اتفاق کوچک معرکه درست کنند.

شب آن روز بعد از نماز جماعت روی یک میز خشک و خاک‌گرفته نشسته بودم. دوربینم روی میز بود. همان زمان دکتر چمران وارد شد و با اشاره به دوربینم گفت: "دوربین کانن داری؟". این جرقه صحبت کردن من با دکتر چمران و آشنایی ما بود. ایشان آن‌شب برای ما از خاطرات و از جاهایی که بودند، کارهایی که کردند و دیدگاهشان صحبت کردند. بعد شروع کرد به صحبت از دکتر شریعتی. من مشتاق بودم که بیشتر از ایشان سخن بگوید، زیرا از مدت‌ها قبل بیانات دکتر شریعتی تأثیر بسیار زیادی بر زندگی من گذاشته بود. در زمان پیش از انقلاب که همه به‌دنبال ایسم‌ها بودند، دکتر شریعتی از اسلام سخن می‌گفت و از این طریق روی بچه‌های آن زمان تأثیر بسیاری گذاشته بود. دکتر چمران گفت: من ایشان (شریعتی) را می‌شناسم. در این موقع من از ایشان خواستم که بیشتر در این رابطه صحبت کند.

 

من آن موقع مثل هر جوانی پایم روی زمین نبود و روی ابرها راه می‌رفتم. این ویژگی هر جوانی است و اگر این‌طور نباشد، جوان مطابق سنش حرکت نکرده است. به همین خاطر فکر می‌کردم که می‌توانم در این پادگان برای هویت و شخصیتم پایگاهی درست کنم و این مصادف شده بود با ملاقات من با دکتر چمران.

بعد از آن دیگر ارتباطم با شهید چمران قطع نشد تا اینکه در جنگ ایران و عراق، دکتر چمران بنا به شرایط کاری‌شان جنوب را انتخاب کردند و آن موقع من و شهید وصالی که دیگر ازدواج کرده بودیم با ایشان منطقه غرب را انتخاب کردیم. تا تاریخ بیست و هشت آبان که در روز عاشورا، شهید وصالی به شهادت رسیدند. خاطرم هست که بعد از شهادت همسرم وقتی شهید چمران را در جماران دیدم، ایشان به شدت از موضوع شهادت همسرم ناراحت بود و با یک حالت خاصی این واقعه را به من تسلیت گفت. آن‌موقع دکتر چمران پایشان تیر خورده بود و می‌خواستیم برویم دیدار امام. این دیدار بسیار شورانگیز و مشتاقانه بود و آن را دوستان وصالی به‌صورت خصوصی ترتیب داده‌ بودند. ما هم به جماران آمدیم و در قسمت بانوان منتظر دیدار امام(ره) بودیم. شهید تیموری، یکی از نیروهای شهید وصالی، مرا صدا زد: "خواهر کاظم‌زاده! دکتر چمران با شما کار دارند".

صحنه تلخی بود، دیدم دکتر چمران شروع به گریه کرد؛ چرا که وصالی را خیلی دوست داشت. در همان هنگام مرا دلداری می‌داد و از من خواست که دیگر به غرب نروم و جنوب را انتخاب کنم و گفت: من بعداز‌ظهر به‌سمت جنوب می‌روم. آن زمان دوستی من با همسر ایشان عمیق‌تر شده بود، به همین خاطر پاسخ دادم: حتماً در این مورد فکر می‌کنم، اما هیچ قولی ندادم. احساس می‌کردم یک چیز بسیار اساسی را در غرب جا گذاشته‌ام و نمی‌توانم به جنوب بروم. به جنوب نرفتم چون احساس می‌کردم که غرب خانه من است، سرپل‌ذهاب خانه من است و بخشی از من در آنجا جا مانده و باید به آنجا می‌رفتم. این آخرین دیدار من با دکتر چمران بود.

تسنیم: می‌خواهم از احوال و خاطرات دکتر چمران و تأثیر ایشان روی رزمندگان چه در جبهه‌های غرب و چه در جبهه‌های جنوب بیشتر بگویید.

به‌طور کلی شخصیت‌های بزرگ شخصیت‌های محدودی نیستند. برخی از افراد هستند که حتی با یک سلام و یا یک لحظه دیدار تأثیر مثبت خود را می‌گذارند، البته اگر شخص در طلب روشنایی باشد، دکتر چمران از جمله این شخصیت‌ها بودند و تنها یک بعد نداشت.

دکتر چمران هم دافعه داشت و هم جاذبه

به‌ یاد دارم روزی که شهید چمران وارد پادگان شدند با کت و شلوار بودند، اما روزی که قرار بود با نمایندگان گروهک‌ها در پادگان صحبت کنند و ببینند که حرف حساب آنها چیست، با لباس نظامی وارد شدند. تعجب کردم و پرسیدم: چرا دیروز با لباس شخصی آمدید و از شعر و صلح می‌گفتید ولی حالا در این شرایط لباس خودتان را این‌گونه عوض کردید؟ ایشان پاسخ داد: شب به شما جواب خواهم داد. آن‌شب صحبت‌های بسیاری درمورد حضرت علی(ع) و ابعاد مختلف حضرت در برخورد با مسائل کردند. اینکه با دشمن و خوارج یک رفتار را داشت و با دوستان به‌گونه دیگری رفتار می‌‌کرد. از جملات تأثیر‌گذار بر روی من همین بود که علی(ع) یک بُعد نبود. افراد زیادی بودند که صحبت‌های دکتر چمران روی آنها هم تأثیر بسیاری می‌گذاشت.

برای من خیلی جالب بود که بدانم دکتر چمران در گفت‌و‌گو با گروهک‌ها چگونه رفتار می‌کنند، ایشان آن‌چنان جلسه را با اقتدار در دست می‌گرفت که اجازه نمی‌داد حتی یک نفر هم صدایش را بالا ببرد. دکتر چمرانی که در شب قبل از اشک و ابعاد عاطفی سخن می‌گفت، در این جلسه به‌گونه‌ای رفتار کرده بودند که گروهک‌ها با آن‌همه ادعا که کارشان به جایی رسیده بودند که مقابل انقلاب ایستاده و اسلحه هم کشیده بودند، جرأت نداشتند صدای خود را بالا ببرند. چمرانی که شب قبلش از اشک و شمع می‌گفت، روز مقابل دشمن اجازه بروز نمی‌داد، چنین شخصیت‌هایی کم وجود دارد. به‌طور کلی می‌توانم بگویم که شهید چمران هم جاذبه داشتند و هم دافعه. آمده بودند تا با گروهک‌ها صحبت کنند و ببینند که حرف حساب آنها چیست، اما با صلابت و اقتدار رفتار می‌کردند.

لطیفه‌ای که دکتر چمران برای ریش‌سفید حزب دموکرات گفت

دکتر سعی داشت در هر موقعیتی رفتار خاص آن زمان را داشته باشد. می‌خواستند در عین اقتدار و صلابت با گروهک‌ها صحبت کنند. خاطرم هست وقتی نماینده حزب دموکرات کردستان را معرفی کردند، از ویژگی‌های شخصی او گفتند و به‌شوخی اشاره کردند که آن فرد که پیرمرد و ریش‌سفید هم بود و کسی هم جرأت نداشت روی حرفش حرف بزند، سه همسر دارد. دکتر در این زمان گفتند: به یاد یک لطیفه‌ای افتادم. دکتر گفتند: یک نفر می‌میرد، شب اول قبر فرشته‌ها به او می‌گویند که در دنیا چه کرده‌ای که لایق رفتن به بهشت شوی؟ طرف جواب می‌دهد: یک زن داشتم که خیلی اذیتم می‌کرد. فرشته‌ها گفتند: راست می‌گوید، ببریدش بهشت. وقتی نوبت به دومی می‌رسد، دومی با خودش می‌گوید: اگر من بگویم که دو زن داشتم، حتماً مرا هم به بهشت می‌فرستند. وقتی فرشته‌ها از او همان سؤال قبلی را می‌پرسند، او هم می‌گوید: من دو زن داشتم. فرشته‌ها بلافاصله می‌گویند: ببریدش جهنم. طرف ناراحت می‌شود و اعتراض می‌کند: چرا، چطور نفر اول یک زن داشت، باید برود بهشت، اما من که دو تا زن داشتم، بمانم جهنم؟  فرشته‌ها می‌گویند: چون تو با اولی توبه نکردی.

دکتر در این زمان رو به آن ریش‌سفید کرد و گفت: "حالا شما سه تا همسر دارید، چه می‌کشید". پیرمرد خیلی ناراحت شد. دکتر در گوش پیرمرد گفت: ناراحت نشو، من هم دوبار ازدواج کرده‌ام.

این نوع رفتار شهید چمران خیلی جالب بود. شخصیت بزرگی بود و من فکر می‌کنم که بعد از سال‌ها چنین شخصیت‌هایی به دنیا می‌آیند و زمین هم تاب وجود آنها را ندارد.

تسنیم: یک خبر از ساحت خبرنگاری می‌پرسم. ما الآن خبرنگارانی داریم که فراتر از مرزهای جمهوری اسلامی دفاع مقدس را پیگیری می‌کنند. خبرنگارانی هستند که به مناطق جنگی می‌روند. این نوع افراد خیلی فرق دارند با خبرنگارانی که به‌راحتی در داخل فعالیت می‌کنند. یکی از راهکارهای انتقال آرمان‌های جمهوری اسلامی همین رسانه و فعالیت‌های این‌چنینی است. در مورد نقش رسانه در فضای امروز برای پیشبرد و گسترش آرمان‌ها و ایده‌های مقاومت و تأثیر آن بر کشورهایی که در حال حاضر شرایط آن زمان را دارند، بیشتر توضیح فرمایید.

تأثیر رسانه فقط برای امروز نیست، تأثیر رسانه همیشه وجود داشته است، حتی در سده‌های قبل‌تر، یعنی از واقعه کربلا. تعریف از خبرنگار این است که مشهودات را ببنید و عرضه کند برای غایبان ماجرا. شاید الآن انواع رسانه‌ای آن فرق کرده است، اما همیشه مهم بوده و همیشه تأثیر خود را داشته است. منحصر به زمان فعلی نیست. تفاوت در اینجاست که رسانه‌های خارجی با صدها ابزار فعالیت می‌‌کنند و انتظار می‌رود که ما هم این‌چنین عمل کنیم.

ذائقه‌شناسی مهمترین موضوع در حوزه مقاومت

متأسفانه فعالیت‌های ما دارای نقاط ضعفی است که باید درصدد رفع آن برآییم تا صدایمان حداقل با دشمن برابر شود، چراکه من معتقدم دنیا تشنه شنیدن حقیقت است. هرکسی می‌تواند این حقیقت را بگوید، اما وقتی صهیونیست ذائقه‌شناسی می‌کند و می‌داند که چطور اهداف خودش را به گوش دیگران را برساند، موفق‌تر از رسانه‌هایی است که فقط می‌خواهد جریان بسازد.

زمانی که شما خبرگزاری مقاومت هستید، قطعاً باید طرف مقابل خود و ذائقه افراد را بشناسید. با ابزار مناسب می‌توانید فعالیت خود را به‌نحوی بهتر انجام دهید. متأسفانه امروزه ابزارهای ما به‌درستی مورد استفاده قرار نمی‌گیرند، مثلاً دشمن از هنر به‌خوبی استفاده می‌کند و اهداف خود را پیش می‌برد در حالی که ما از این ابزار هرگز به‌درستی استفاده نمی‌کنیم. به‌عنوان شخصی که سال‌ها در این حوزه فعال بوده است، می‌گویم گزارشی می‌تواند موفق باشد که به‌درستی مخاطب‌شناسی کرده باشد؛ ولی متأسفانه مخاطب‌شناسی صحیحی حتی بین جوامع حق‌طلب و آزادی‌خواه نیز نداریم که طبق فرهنگ هر جامعه‌ای بخواهیم حرف خود را بزنیم. ما مدعی هستیم که اسلام برای بشریت و فردای انسان‌ها کم نگذاشته و حرف دارد، اما ما در خیلی از موارد سلیقه‌ای در این حوزه عمل می‌کنیم، به همین جهت نباید انتظار تأثیرگذاری داشت.

تسنیم: خبرنگار مقاومت نباید خبرنگاری را به‌عنوان یک شغل ببیند. بلکه باید روحیه خودش را تقویت کند و از یک بعد دیگری باید به آن نگاه کرد. در مورد روحیات خودتان و آرمان‌ها و اعتقاداتی که برای حضور در این عرصه داشته‌اید بفرمایید.

یکی از عمده‌ترین سؤالاتی که از من می‌پرسند این است: برای چه رفتی؟ ولی من می‌خواهم بپرسم: دیگران برای چه نرفتند؟ این عرصه عرصه‌ای بود که همه افراد باید می‌رفتند و فقط مختص به من نبود. دکتر کیهانی به‌عنوان فردی دارای تخصص اطفال به سر‌پل‌ذهاب می‌آمد ومجروحان را معالجه می‌کرد، می‌گفت: "سؤال من از پزشکان دیگر این است: آنها برای چه نیامدند؟".

جنگ عرصه‌ای بود که درِ آن به‌روی همه باز بود و همه شرکت کردند. الآن بعد از بیست سال از پایان جنگ هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که گروهی خاص جنگ را پیش برده است. همه طیف‌ها در‌ پیشبرد مقاومت مؤثر بوده‌اند.

*تسنیم: چرا با وجود مسائلی که در کشورهای مختلف به‌طور مثال افغانستان، عراق، سوریه، یمن و برخی کشورهای دیگر وجود دارد، بعضی از افراد نه‌تنها برای رفع آن تلاشی نمی‌کنند، حتی کوچک‌ترین احساس تألمی در آنها به وجود نمی‌آید، آیا این خط مقاومت است که کمرنگ شده است؟

اتفاقاً درست بالعکس. من معتقدم آن پرچمی را که امام(ره) برافراشتند، دنیا را تکان داد و هنوز طنین‌انداز است. از دید دشمنان امام(ره) می‌توان به نتیجه کار امام(ره) و تحولی که ایجاد کرد، پی برد. ما مدعی هستیم که اسلام هیچ حد و مرزی ندارد، یعنی می‌تواند هم برای زمان حال و همچنین آینده خوراک مفیدی داشته باشد به‌شرط اینکه گوش حق‌طلب برای شنیدن آن شنوا باشد.

صریح بگویم، از نظر من زمانی‌که از اسلام برداشت‌های شخصی صورت می‌پذیرد، ما بهتر از این نمی‌توانیم انتظار تأثیرگذاری داشته باشیم. در حالی‌که هرکدام از ما مدعی هستیم که اسلام ناب محمدی را معرفی می‌کنیم.

پرچمی که امام(ره) برافراشت هنوز پابرجاست

آن علمی را که امام بر دوش گرفت، پرچمی بود که اصل اسلام و وظیفه بشریت را نمایان کرد و کما‌کان آن ندای حق‌طلبانه ایشان پابرجاست. تأثیر امام(ره) از‌آن‌جاست که اصل قرآن را ملاک قرار دادند و از این طریق وظیفه بشریت را نمایان کرد. در حال حاضر نیز همین موضوع مطرح است، اسلامی که هم‌صدا با خدا نباشد و یا اصلاً خدایی در آن وجود نداشته باشد، هیچ تفاوتی با کفر ندارد و دیگر نباید انتظار پیروزی داشت. آن‌کسی که احساس تألم نمی‌کند به این علت است اصلاً خدا را نمی‌بیند، ولو اینکه د ر کشورهای اسلامی زندگی می‌کند، اما امکان دارد شخصی در آمریکا زندگی‌ کند و از شنیدن دردهای کشورهای اسلامی دچار آزردگی شود، چرا که او کسی است که خدا را می‌بیند.

تسنیم: به‌نظر شما در حال حاضر خبرنگار حوزه دفاع مقدس چه تفاوتی با خبرنگار زمان دفاع مقدس دارد و آیا این ضرورت برای خبرنگار امروز نیز وجود دارد؟

قطعاً ضرورت وجود دارد، نه‌تنها در حیطه دفاع مقدس بلکه در حیطه‌های هنری و فرهنگی. اگر در زمان گذشته فقط در منطقه جنگی بوده‌ایم، امروز این نگرش را گسترش دهیم و سطح فعالیت‌ها‌ی‌مان را بسیار گسترده‌تر بکنیم تا بتوانیم تأثیرگذاری بیشتری داشته باشیم و این مسیرهای پرفراز و نشیب باید به‌دست جوانان ساخته شود تا نسل‌های بعدی در همین مقطع نمانند.

نگاه منطقه‌ای به مقاومت نداشته باشیم

به‌عنوان مثال امروزه حزب‌الله لبنان دیگر مانند حرکت محرومین دکتر چمران نیست، آن زمان این گروه‌ها فقط در منطقه خودشان می‌خواستند که اعمال نظر کنند ولی در حال حاضر حزب‌الله با نقاط بسیاری از دنیا در حال جنگ است و این موضوع محدودیت بردار نیست. از نظر من محدود کردن‌ها در هر زمینه‌ای خیانت بزرگی است، زیرا دشمن برای کوبیدن ما لحظه‌ای آرامش ندارد و ما با این محدود کردن خودمان را مقابل دشمن منفعل می‌کنیم.

شما به‌عنوان خبرنگار حوزه دفاع مقدس باید جبهه‌های دیگر را نیز رصد کنید زیرا فضا گسترده است و نباید یک‌ گوشه نشست. من به‌‌عنوان پیشکسوت حوزه دفاع مقدس یک سؤال دارم: چرا ما بعد از گذشت سی سال، یک مجمع هنرمندان متعهد نداریم؟ مگر نه‌اینکه باید با دنیا صحبت کرد و یکی از ابزارهای آن هنر است؟ پس چرا دست‌های ما خالی است. باید این بعد را تقویت کرد.

بخش اول از این مصاحبه را می‌توانید در لینک زیر بخوانید:

خاطرات اولین خبرنگار زن دفاع مقدس از روزهای ابتدایی جنگ/یک انبار پوتین با مارک چکسلواکی

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران