ریالی برای «لاله» خرج نکردم، درآمدهایش را هم خرج مستندها کردم/توقعی نداشته باشید

ریالی برای «لاله» خرج نکردم، درآمدهایش را هم خرج مستندها کردم/توقعی نداشته باشید

خبرگزاری تسنیم: سومین مدیر فرهنگی که پیش روی سوال «فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» می‌نشیند، شفیع آقامحمدیان، رئیس سابق مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است.آقامحمدیان، معتقد است که اول باید نشان داد که فرهنگ دست معتقدان به انقلاب است بعد سوال بپرسید.

سی سال از انقلاب ایران گذشته است. سیاست جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی در مواضع سیاسی و حرکت های ضداستعماری و ضدستم و حمایت از نهضت‌های آزادیبخش و ضدجنگ  و دیگر عرصه های سیاسی در خط مقدم مبارزه با امریکا و غرب ایستاده است، در همه این سالها الگوی حرکتهای جهادی و آزادیخواهانه در عرصه سیاسی بوده است و تک امید ملت های بدون رسانه دنیا برای حمایت؛ اما در عرصه فرهنگی و تمدنی به این جایگاه سیاسی بین المللی نزدیک هم نشده است.

این واضح‌ترین قرائت از دلیل راه‌اندازی پروژه «فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» است. فاز اول این پروژه؛ با مستندسازان ایرانی پیگیری شد و همچنان در حال پیگیری است. گفتگوهایی با نادر طالب‌زاده، مصطفی رزاق کریمی، سلیم غفوری، سهیل کریمی، محمدرضا عباسیان، محمدحسین جعفریان، داود مرادیان و مهدی عوض‌زاده ، حسین خوش‌نژاد، وحید فرجی، محمد صراف و محمرضا محمدی نجات منتشر شد و گفتگوهای ما با حبیب احمدزاه، مرتضی شعبانی، ، مهدی اسلام‌زاده، عابدین مهدوی، مهدی خالقی، حسین شمقدری و مهدی اخوان،مصطفی حریری، سید محسن موسوی، و... بقیه مستندسازان جوان ایرانی به زودی منتشر خواهد شد.

علاوه بر آن پرونده دیگر پروژه، روایت ایرانی از  بحران سوریه که به کارنامه مستندسازی ایرانی در سوریه می‌پرداخت هم در گفتگو با مستندسازانی که از ایران بحران سوریه را روایت می‌کردند پیگیری شد.

اما امروز فاز دوم پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی» با گفتگو با سید محمد حسینی وزیر ارشاد دولت قبل آغاز شد. حسینی معتقد بود که الگوی "من انقلابی هستم، دیپلمات نیستم" الگوی راهگشایی برای انتقال آرمان‌های انقلاب در عرصه جهانی است.

مهمترین خروجی فاز اول پروژه مقصر دانستن مدیریت فرهنگی کشور در ناکارآمدی جهانی شدن آرمان‌های انقلاب ایران بود و حالا قرار است از مدیران فرهنگی بپرسیم که چگونه با این داستان جهانی شدن آرمان انقلاب ایران مواجه شدند.

طبیعتا انتخاب بعدی ما، جواد شمقدری، رئیس سابق سازمان سینمایی بود. شمقدری برای پاسخ به سوال ما الگویی هرمی طراحی کرد که از فلسفه یا دین شروع می‌شد و به تئوری ها و نظریه ها می رسید و به فرهنگ و تمدن ادامه پیدا می‌کرد و بههنر و ادبیات و سینما ختم می‌شد.

حالا نوبت رفتن به سراغ شفیع آقامحمدیان، رئیس سابق مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است. این روزها انتقادات از مرکز گسترش دوره آقامحمدیان به شدت بالا گرفته است و حالا آقامحمدیان قرار است از خودش دفاع کندو

لازم به یادآوری نیست که پرونده دیگر پروژه «فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی» به نام «ایران، جان پاکستان» که به بازیابی اثرات انقلاب ایران در نزدیک ترین کشور به ایران می‌پردازد همچنان ادامه خواهد داشت.

تسنیم:آقای آقامحمدیان پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی» در پیش پاسخی برای چرایی محدود ماندن آرمان‌های انقلاب ایران در مرزهای جغرافیایی همین سرزمین است. مااعتقاد داریم که سی سال زمان کافی و مناسبی بود برای اینکه آرمان‌هایی که امام خمینی به دنبال آن بود جهان را بگیرد، اما این اتفاق نیفتاد و حالا می‌خواهیم ببینیم چرا و چه‌طور؟ فرض اولیه ما این است که دلیل اصلی این اتفاق، سپردن افسار این انتقال انقلاب به دست ابزارهای سیاسی و سکوت و نظاره همه این سی سال ابزارهای فرهنگی در انتقال آنها بود. هیچ‌گاه در تمام این سال ‌ها یک فیلم ایرانی، یک رمان یا شعر ایرانی، فریادگر جهانی آرمان‌های انقلاب نبود و در عوض آن بیانیه‌ها و اطلاعیه ها و سخنرانی‌ها و دیدارهای دیپلماتیک با همه محدودیت‌هایشان، این وظیفه را به دوش کشیدند. کاری که از دست آنها ساخته نبود و نتیجه‌اش این شد که می‌بینیم.فهم این فرآیند هدف پروژه است. پروژه‌ای که با مستندسازان آن را شروع کرده‌ایم و حالا به مدیران رسیده‌ایم و قرار است حرف‌های شما را بشنویم.

 دو نکته در مورد این فرضیه‌ها باید بگویم اول در پس پرده نگاه‌ همه اهالی فرهنگ هم سیاست وجود دارد و این نکته‌ای است که نباید فراموش کنیم. مثلا ما در امر سینما با یک نگاه کلی می‌گوییم که هیچ فیلمی بدون نگاه سیاسی نیست. اما بعضی‌ها هستند که فعال هستند و بعضی‌های دیگر نه. بعضی‌ها مهرسیاسی بودن به پیشانیشان است و همه آن‌ها را به این نام می‌شناسند و بعضی‌های دیگر نه. اما اعتقاد من این است که انقلاب اسلامی ایران همانطور که خیلی چیزها را آشکار می کند، این موضوع را هم کم کم روی آب خواهد آورد و روشن خواهد شد که تمام کسانی که به نوعی با رسانه‌های عمومی کار می‌کنند، همه نگاهی سیاسی دارند. و فارغ از جریان سیاسی نیستند. نکته دوم هم این است که به نظر من این طبیعی است که سیاستمداران در فعالیت‌های سیاسی در خط اول قرار می‌گیرند و این موضوع طبیعی است و نمی‌دانم کجای آن مورد سوال است.

تسنیم: اینجای قضیه مورد سوال است که این موضوع، یعنی بسط آرمان‌های جهانی انقلاب ماهیتا یک کار فرهنگی است و مهم‌تر از آن؛ تاثیرات ورود فرهنگی به ماجرا اساسا قابل‌مقایسه با یک ورود سیاسی نیست. اصلا بیایید مصداقی صحبت کنیم آقای آقامحمدیان. طرح سوال در مورد هولوکاست دو سال پیش، اولین بار از سوی مهمترین مقام سیاسی کشور ما صورت گرفت و با واکنش‌های خاصی در تمام دنیا مطرح شد. من این‌جور برداشت می‌کنم که ما متوجه نشدیم که حمله با این مساله در واقع حمله به یک پشتوانه بزرگ فرهنگی با ده‌ها فیلم درجه یک و رمان و شعر و داستان طراز اول جهانی است و اگر می‌خواهیم به جنگ آن برویم و نتیجه بگیریم باید یک پشتوانه فرهنگی دیگر روبرویش علم کنیم، نه اینکه در یک سخنرانی سیاسی به مقابله با آن برخیزیم.

 اعتقاد من این است که صحبت درباره هولوکاست یک پدیده‌ی جدید است و هنوز نمی‌توان از فرهنگ و هنر ایرانی توقع داشت که وارد آن شوند. باید در مورد آن فکر کنند و به این ماجرا وارد شوند. من با دوستی صحبت می‌کردم. ماجرایی را تعریف می‌کرد که در کربلا اتفاق افتاده بود. ماجرایی که اگر انقلاب اتفاق نمی‌افتاد و راه کربلا باز نمی‌شد شاید این موضوع کتمان شده می‌ماند. این ماجرا برمی‌گشت به دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. این که چگونه مردم اطراف کربلا در برابر صدام مقاومت کردند. در مورد آن هم نمی‌توان مثلا از سینمای ایران انتظار داشت که فیلم بسازد. تازه اول راه است. این‌ حرف‌ها کم کم مشخص می‌شوند و هنرمندان ما به آن‌ها وارد می‌شوند.

خود من از ابتدا نگاه‌های سیاسی را دوست داشتم و دوره مرکز گسترش در بعضی از آن‌ها ورود پیدا کردم و کار کردم. من می‌آیم و جرات می‌کنم و برای اولین بار در مرکز گسترش، در جشنواره‌ی سینما حقیقت، فایلی برای سینمای سیاسی باز می کنم. یعنی من بعد از چند سال این جرات را پیدا می کنم. در گذشته و اوایل جنگ شاید می‌ترسیدند و به کارهای سیاسی ورود نمی‌کردند و یا درست نمی‌شناختند و می‌گفتند هرکس وارد کارهای سیاسی شود احتمالا یک پوئن منفی در زندگیش به وجود خواهد آمد. انقلاب اسلامی همه‌ی این تفکرات را شست و گفت می توان سیاسی هم کار کرد به شرطی که مسائل شرعی، عرفی و اینگونه مسائل را مراعات کند. بعضی پدیده‌ها تعریف جدید خودشان را پیدا می‌کنند و گستره‌ی شعاع آن‌ها چنان می شود که خیلی‌ها علاقه پیدا می‌کنند که وارد شوند. شاید به این خاطر است که الان هنرمندان در این عرصه وارد نمی‌شوند.

تسنیم: قبول. می‌گویید بحث در تردید در مورد هولوکاست موضوع نو و جدیدی است. البته استدلال قانع‌کننده‌ای نیست اما فرض کنیم که قبولش کنیم. خب موضوعات دیگر چی؟ ضدیت ما با آمریکا که مسئله‌ی نویی نیست. سی سال است که ما در خط مقدم مقابله با آمریکا هستیم و در عین حال سینما، فرهنگ و ادبیاتمان هیچ خروجی خاص و قابل توجهی به نسبت سیاسیون ما در ضدیت با آمریکا نداشته است.

خیلی از مسائل را باید ریشه‌ای دید. شما به من نشان دهید که سینما و هنر دست یک مسلمان متعهد است و بعد انتظار داشته باشید. رسانه‌ها‌ی ما توسط کسانی می‌چرخد که مورد تایید انقلاب نیستند و کسانی نیستند که انقلاب نیاز دارد. بعد از چند سال ما تازه می‌فهمیم که در تربیت نیرو ضعف نشان دادیم و درست عمل نکردیم. تقصیر کسی هم نیست. بچه‌های متعهد و مسلمان همه درگیر کار بودند و آنقدر مشغله داشتند که به این مسائل فرهنگی توجه نمی‌کردند. انقلاب شده بود و همه می‌خواستند آن را به نتیجه برسانند، بعد هم جنگ شروع شد و می‌خواستند آن را به نتیجه برسانند. اتفاقا الان این فرصت پیدا شده و این تنش‌های فکری به وجود آمده و هرکسی کم کم جایگاه اصلی خودش را پیدا می‌کند. اما فعلا شما چه توقعی دارید؟ از من سینماگر چه توقعی می‌توانید داشته باشید که من بعد از انقلاب بهترین فیلم‌ها را بسازم. نباید انتظار داشته باشیم. چرا؟ به دلیل این که تا وقتی انقلاب صورت نگرفته بود رادیو در خانه‌ی ما ممنوع بود. نمی توانستیم رادیو گوش بدهیم چه برسد به تلویزیون. کسی که از دوران بچگی وارد کار سینما و فیلم می‌شود با کسی که دیرتر وارد این عرصه می‌شود فرق دارد. برای او ناخواسته تلویزیون در خانه وارد شده و یک کلاس آموزشی برای زیبایی شناسی تصویر دارد. حداقلش این است که دکوپاژ را راحت می‌شناسد. حال من نوعی که انقلاب و جنگ را باید می‌گذراندم و حالا تازه فرصت کردم که وارد سینما شوم و علاقه هم دارم با او فرق دارم. اکثر کسانی که آن زمان وارد عرصه‌ی سینما شدند و سینما را انتخاب کردند، یا وطن پرست صرف بودند، یا ملی گرا بودند و یا رک و پوست کنده بگویم، تفکرات چپی داشتند. بچه مسلمان ها تازه بعد از انقلاب فرصت پیدا کردند ببینند سینما چیست و به آن ورود پیدا کنند. سینما را قبلا نجس می‌دانستند و به آن وارد نمی‌شدند.

در واقع تاریخ ورود بچه‌مسلمان‌ها به سینما از اواسط جنگ به بعد بوده است. کار تصویر هم جوری نیست که آدم یک شبه یا دو شبه متخصص شود. کار فرهنگی زمانبر است. خود من در خارج از کشور درس می‌خواندم. هنوز جرات نمی‌کردم به خانواده‌ام بگویم که من سینما می‌خوانم. می‌گفتم رشته‌ی دیگری می‌خوانم. هرچند که حدود شش ماه هم پزشکی خواندم و به حساب آن این حرف را می‌زدم. بعد از این که به ایران برگشتم، دوربین به دست گرفتم و اولین فیلمم را ساختم، تازه پدر و مادرم فهمیدند که من سینما خواندم. تازه پدر و مادرم فهمیدند که من چه علاقه ای داشتم. البته این دلیل بر این نمی‌شود که ما کوتاه بیاییم و بگوییم وظیفه‌ای نداریم. اتفاقا وظیفه‌ی ما سنگین‌تر می‌شود و بایستی بیش از پیش کار کنیم، فعالیتمان را افزایش دهیم، اما با تمام این حرف‌ها کم هم نیاورده‌ایم. با تمام سختی‌ها و زمان کشی هایی که عرض کردم، باور کنید بیداری اسلامی در کشورهای همسایه خودشان را مدیون ایران می‌دانند و بخش مهمی از کار برای فرهنگ ما بوده است و سینمای ایران در بخش عظیمی از فرهنگ ما حضور دارد. ما تقریبا دو سه سال پیش ما فیلمی راجع به تونس ساختیم تحت عنوان کریم. اما این فیلم در تونس ممنوع الپخش شد . با چه مکافاتی این فیلم را در محافل خصوصی پخش می‌کردیم. این یعنی اینکه دست روی جای درستی گذاشته بودیم. فیلم‌های دیگر هم همین طور. مثلا در جشنواره‌ی گذشته، در همین کشورهایی که بیداری اسلامی در آن‌ها اتفاق افتاده است، خیلی از فیلم‌ها اجازه‌ی نمایش پیدا نکردند. حتی ملک سلیمان هم در مواردی جلویش گرفته شد و اجازه‌ی نمایش پیدا نکرد

یکی دیگر از مشکلات کشور ما هم این است که جسته و گریخته خیلی کارها کرده ایم اما هیچ وقت منظم حرکت نکردیم. اکثر بچه‌های مسلمان ما تشکیلاتی عمل نکردند. به اعتقاد من همین امروز هم بزرگترین درگیری ما تشکیلاتی بودن یا عدم تشکیلاتی بودن است... هیچ وقت منظم عمل نکردیم و به دنبال نتیجه‌ی کارها نرفتیم. یا فرصتش را نداشتیم و یا اصلا برای این کار برنامه ریزی نکردیم.. من حرف شما را رد نمی‌کنم. اما می‌گویم که در این زمینه کار هم شده ، اما چون غیر تشکیلاتی بوده نتیجه‌ای نگرفتیم. یادم می‌اید که وقتی ما اولین بار وارد یکی از کشورهای در حال انقلاب شدیم همراه گروه ما یک خانم بازیگر ایرانی بود. آن ها تعجب کردند از این که می شود با حجاب هم فیلم بازی کرد. کشورشان هم کشوری اسلامی بود اما تفکراتشان این بود. همان خانم بعد از فیلم سخنرانی جدی ای کرد و گفت: بله شخصیت زن در سینمای ایران حفظ شده است. من با همین نگاه فیلم بازی می‌کنم و با بیننده هم ارتباط برقرار کردم و درام را هم از دست ندادم.

برای آن‌ها غیر قابل باور بود. خود این موضوع یعنی مبارزه با فرهنگ دنیای غرب. اما ما این‌ها را نمی بینیم. به اعتقاد من یک دلیل دیگرش هم این است که ما در ناز و نعمت غوطه وریم و نمی‌دانیم دنیای بیرون چه خبر است.

تسنیم: چقدر مانع مدیریتی وجود دارد؟ با برخی از مستندسازان که صحبت می‌کردیم، معتقد بودند یکی از دلایل  مهم این تاخیر در ورود بچه‌های مسلمان متعهد به سینما، این بوده که به آن‌ها اجازه‌ی ورود به این عرصه را نمی‌دادند. چه مدیریت وقت فرهنگی و چه فضا و جو رسانه ای روشنفکری آن موقع. شما چقدر این مسئله را موثر می‌دانید؟

_ من حرف دوستان را رد نمی‌کنم اما آن را صد در صد هم درست نمی‌دانم. شهید مطهری در یکی از کتاب‌هایش‌ می‌گوید برای جنگیدن با دشمن و دفاع، باید اول دشمن را شناخت، اما ما در عمل به این نرسیدیم. سینما جایگاهی نیست که در آن شفاهی حرف زد، باید قلبا به آن رسید. اگر نرسیم، این حرف‌ها در حالت تئوری می‌مانند و این فیلم های نازلی که ساخته می‌شود ادامه خواهد یافت.

مثال می‌زنم. الان ساخت مستندهای بین‌المللی در ایران پا گرفته است. اما ساختن فیلم خوب درباره ی یک کشور همسایه ساده نیست. نگاه جدی، شناخت جدی و زمان می‌خواهد. مطالعه و پژوهش می‌خواهد. تازه چند سال است که فیلمسازان ما جرات می‌کنند این حرف ها را بزنند، یعنی فرصت پیدا کرده‌اند، مطالعه کرده‌اند، به آن کشورها رفت و آمد کرده‌اند، مشکلات آن‌ها را فهمیدند، حتی مشکلات فیلم برداری آن کشور را به لحاظ فیزیکی هم فهمیدند و حالا به طور جدی این حرف را می‌زنند. بله خیلی جاها، مردم، هنرمندان و دست اندرکاران از مدیران مطالبه می کنند اما وقتی مردم و فیلمسازان ما احساس نیاز کردند و تعداد آن‌ها زیاد شد، پاسخ گرفتند. قبلا هم این نیاز وجود داشته اما ما به لحاظ شناخت مشکل داشتیم. برای مثال یک گروه به کشوری فرستاده می‌شد تا فیلمی تولید کند، به مشکل که برمی‌خورد برمی‌گشت. دیگر دنبال آن نبود که این مشکلات را حل کند. اخیرا دیگر این طور نیست و دوستان به این نتیجه رسیده‌اند که برای همه چیز راه حلی وجود دارد. وارد می‌شوند، درباره‌ی آن مطالعه می‌کنند، مشکلاتش را برطرف می‌کنند و بعد شروع به فیلم ساختن می‌کنند. الان بچه‌های ما حتی در کشورهای در حال انقلاب هم می‌روند و فیلم می‌سازند اما درگذشته که این عرصه این قدر گسترده نبود نمی‌توانستند این کار را انجام دهند. البته اشکالات جدی هم در این راه وجود دارد، بعضی مدیران کوتاهی کردند و اجازه ندادند. هرچند که حتی الان هم در بعضی مواقع این اتفاق می‌افتد. ما تعریف جدی‌ای از سفارت خانه‌های خودمان نداریم، اکثر فیلم سازان وقتی برای فیلم سازی به خارج از کشور می‌روند از نبود حمایت جدی از طرف سفارت خانه ها شکایت می‌کنند. حق هم دارند. علتش این است که برای آن‌ها هم از این موضوع تعریف جدی ارائه نشده. این که این فیلمی که قرار است ساخته شود چیست؟ آیا این فیلم در روابط آن کشور با ما تاثیر مثبت خواهد داشت یا خیر.

برای همین است که می‌گویم فیلم ساختن در خارج از کشور راحت نیست. همه‌ی این موضوعات باید در نظر گرفته شود. به نظر من اگر قرار باشد دنبال مقصر بگردیم هر دو طرف مقصرند. تنها مدیران مقصر نیستند. مثلا ما در همین دوره قراردادی بستیم تا در مصر فیلمی ساخته شود، اما نتوانستند این کار را انجام دهند و برگشتند. البته ما از پا نمی‌نشینیم و دوباره می‌فرستیم اما می‌دانیم که بالاخره این مستهلک است. لذا به اعتقاد من تقصیر یک نفر نیست. شاید برای همین است که تولیدات ما در بعضی از کشورهای خارجی نسبت به گذشته بیشتر شده. در همین مرکز حدود 40 مستند و فیلم سینمایی با موضوعات مختلف در خارج از ایران در حال تولید است و یا تولید شده است. بعضی از آن ها به نتیجه رسیدند و بعضی نه. بعضی کند بوده اند و بعضی تندتر. اما این بار آن ها را چشم بسته نفرستادیم. با مطالعه‌ی جدی کسانی انتخاب کردیم که حداقل با زبان آن منطقه تا حدودی آشنا بودند. از کشورهای دوست گرفته تا کشورهای دشمن. این نشان از افزایش مطالبات و علاقه‌ی فیلمسازان است. از طرفی به قول شما نشان می‌دهد که مدیران هم تمایل دارند که این اتفاق بیفتد.

تسنیم: خوب شد خودتان وارد بحث مرکز گسترش شدید. واقعیت این است که مستندسازان از دوره شما به شدت شاکی هستند. پروژه‌ی لاله و حواشی آن هم که دیگر واضح است چه جو سنگینی علیه مرکز گسترش دوره شما به راه انداخت. فکر می‌کنید واقعا علت این جو تندی که علیه مرکز گسترش به وجود آمد چه بود؟

_ من مثل شما فکر نمی‌کنم، این جوی که می‌گویید را نمی‌بینم. متاسفانه رسانه‌ها، وقتی یکی دونفر پیششان می‌روند و می‌خواهند حرف آن‌ها را انعکاس دهند، دیگر همه‌چیز را در جهت آن‌ها می‌بینند. این طورها هم نیست. بله ما در مقطعی مشکل بودجه داشتیم و این مشکل به ما فشار می‌آورد تا گزیده‌تر عمل کنیم. یعنی اگر قرار بود در سه ماه اول، ده فیلم بسازیم به این دلیل آن را به پنج تا رساندیم و این خود ریزش بزرگی بود. بخش دیگر قضیه هم نگاه خود فیلمساز بود. ما در دو سه سال گذشته با افزایش تعداد فیلمسازان و مستندسازان آماتور رو به رو بودیم. رسانه‌ها به این امر توجه نمی‌کنند. بروند آسیب شناسی کنند و ببینند چرا این اتفاق افتاد. فرض کنید ما در سال 200 فیلم می‌ساختیم. با این مشکل مادی این تعداد را به 100 تا یا شاید هم کمتر رساندیم. در عین حال ما در دوره‌‌های قبل بیشترین تعداد دریافت طرح‌ مستندمان 500 یا 600 تا بود. دو سال پیش این آمار 2000 تا شد. اما تولیداتمان افزایش پیدا نکرده. از طرف دیگر آن 2000 طرح همه متعلق به آدم‌های حرفه‌ای نبود. در دنیا انقلاب دیجیتالی به وجود آمد و آثار بد آن به ما رسید.

هر کسی از راه رسید رفت یک دوربین خرید و مستند ساز شد. متاسفانه بخش اعظمی از آن‌ها هم پشتیبان دارند و از آن‌ها سفارش می‌گیرند. آیا می‌توان گفت همه‌ی این‌ها فیلمسازند؟ آن وقت  تنها چیزی که برای ما به ارمغان آمد نارضایتی بود. چه کار می‌شد کرد؟ مسئولین ارشد هم این مسئله را متوجه‌ بودند. من با آن‌ها صحبت کردم و گفتم ماجرا این است. 

من فیلمسازم اما شاید بهترین دوران را برای فیلم سازی از دست داده‌ام. من هم می‌توانستم مثل هم دوره‌ای‌هایم تا الان فیلم‌های زیادی بسازم. اما ما برای هدف دیگری اینجا هستیم. ما برای انقلاب  و بیداری اسلامی و... اینجور چیزها دلمان می‌سوخت و می‌خواستیم کاری کنیم... آیا با این وضعیت حق است که بگوییم همه ناراضی‌اند؟ صدا و سیما دیگر پاسخگو نبود، سایر ارگان‌هایی که مستند می‌ساختند دیگر نمی‌ساختند، فقط مرکز مانده بود و مگر چقدر می‌توانست پاسخگو باشد؟ از طرف دیگر ما بحثی داشتیم به نام تورم. ما از شش ماه دوم سال قبل، برای اکثر فیلم‌هایی که قرارداد بستیم متمم قرار دادیم. اگر مثلا یک فیلم را 20 میلیون تومان قرارداد بستیم، حداقل 10 میلیون تومان متمم روی آن گذاشتیم. برای آن که تامین شود. این مساله قدرت تولید ما را پایین ‌آورد. بنابراین عده‌ای محدود با طرح‌های قابل قبول باقی ماندند تا فیلم بسازند. علی رغم ‌همه‌ی این ها، تلاش ما این بود که باز هم از میزان تولید کم نکنیم.

تسنیم: خب آقای آقامحمدیان، این وسط یک حلقه مفقوده باقی می‌ماند. با وجود همه این مشکلات، این درست بود که بخش عظیمی از بودجه فیلم‌های مستند و تجربی به سمت یک پروژه عظیم و هزینه بر برود؟ لاله این وسط چه کار می‌کرد. حتی در وضعیت معمولی هم به وجود لاله در این مرکز به شدت نقد بود، حالا که دیگر با این تفاصیل چرا پای لاله را به وسط کشیدید؟فرضیه فشارهای سیاسی بخشی از دولت را باید قبول کنیم

در مورد لاله من باید بگویم به لحاظ مدیریتی من بهترین کار را در مورد آن انجام دادم. شما تصور کنید در پروژه‌ی لاله، شرکتی یا محلی آماده است تا سرمایه گذاری کند.  من این سرمایه را اینجا آوردم. یعنی از قِبل این سرمایه بعضا برای مرکز استفاده کردم. مرکز گسترش در این پروژه هیچ سهمی نداشته. بودجه‌ای که تخصیص داده شده بود اصلا به مرکز مربوط نمی‌شود. بودجه‌ای است که مال جای دیگری بود و ما از آن در اینجا استفاده کردیم. سال گذشته نسبت به بودجه‌ی هرساله‌ی ما، مقدار کمتری داده شد. همه جا این مشکل وجود دارد. فارابی، انجمن اسلامی جوان، رسانه ها و ...

تسنیم: یعنی الان هیچ مستندسازی نمی تواند بگوید که سهم مستندسازی من  به سمت لاله رفته است؟

_ اصلا، چون در بودجه‌ی ما این مسئله دیده نشده. بودجه‌ی ما محدود است. از طرف دیگر در حالی که من حق داشتم سه چهارتا فیلم بسازم، این امکان برای من به وجود آمد که کارهای ارزشی انجام دهم. کار در لبنان در رابطه با جنگ 33 روزه، البته با نگاهی متفاوت. یا کار آقای الماسی در رابطه با یک آزاده ایرانی و غیره. لاله هم از نظر من انصافا فیلمنامه‌ی بدی ندارد. من امیدوارم خوب از آب درآید اما درباره ی این مسئله حرفی ندارم. می‌خواهم بگویم اتفاقا ما از این پروژه استفاده‌ی بهینه کردیم و از قِبَلش خیلی از بچه‌ها را حمایت کردیم. بودجه‌ی اصلی خودمان به خیلی جاها نرسیده و این بودجه را جایگزین آن کردیم. الان من چیزی حدود 25 الی 30 طرح در دست تولید دارم. با توجه به تمام کمبود بودجه هایی که وجود دارد من آن‌ها را تعطیل نکردم. من یک عقیده‌ای دارم و آن هم این است که برای شروع کردن یک پروژه حتما باید بودجه‌اش موجود باشد.

بعضی‌ها لاله را سیاسی می‌کنند، من زیاد در عرصه‌ی سیاست ورود نمی‌کنم، چون این کار، پروانه‌ی ساخت دارد. فیلمنامه‌ی مصوّب دارد. زیر پرچم جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند. اگر در این پروژه خطایی رخ داده ارگان های دیگری هستند که باید دخالت کنند. اما محتوای آن برای من مهم است. من برای ساخت هر محتوایی وارد نمی‌شوم و این وظیفه‌ی اصلی من است. ولی بقیه‌ی چیزها وقتی قانونی می‌شود به من ارتباطی پیدا نمی‌کند. همین فیلم لاله از هفت، هشت سال پیش هم مطرح بود و فقط به خاطر این که نمی‌توانستند پولش را تامین کنند روی زمین مانده بوده. نه این که نخواسته باشند فیلم را بسازند. اما ما جرات کردیم و بودجه‌ای برای آن گرفتیم. البته این فیلم بدبیاری هم داشته، مثلا قرار بود با سه میلیارد تمام شود، چون با این تورم رو به رو شد این مقدار افزایش پیدا کرد. و به دلیل این درگیری‌ها مدام عقب افتاد. در صورتی که اگر این مسائل پیش نمی‌آمد تا الان به راحتی تمام شده بود. از طرف دیگر کمپانی های خارجی می‌خواستند وارد این پروژه شوند اما نشدند.

ادامه دارد...

«فرهنگ، سیاست، جمهوری اسلامی»/ فاز دوم، گفت‌وگو با مدیران ــ 1/ حسینی: آن‌قدر کار شده که هر دولتی مجبور به ادامه است/ الگوی کار فرهنگی برون‌مرزی:" من دپیلمات نیستم انقلابی‌ام"

فاز دوم، گفت‌وگو با مدیران ــ 2/ شمقدری: بودجه کل سینما برابر یک کیلومتر بزرگراه شیخ‌فضل‌الله بود/دولت دهم، بودجه فرهنگ را به نهادهای مذهبی داد

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران