حوزه باغبان می‌‌خواهد


خبرگزاری تسنیم: مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی، وقتی درس می‌گفتند، آنقدر حکایت‌های شیرین و آموزنده تعریف می‌کردند که هم کسی از سنگینی درس‌های حوزوی خسته نمی‌شد و هم آموزش‌های اخلاقی در ضمن داستان مطرح می‌شد و بهتر در ذهن می‌ماند.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، انتشارات لاهوت در دو کتاب «در محضر مجتهدی» و «آداب الطلاب» این درس ها و حکایت ها را جمع کرده است. در این کتاب ها احادیث با نقل منبع و به صورت فارسی و عربی و حتی با پانوشت های تفصیلی و طولانی مطرح شده تا کسانی که بخواهند از خود حدیث یا احادیث مشابه استفاده کنند، کار برایشان راحت باشد ضمن آن که حکایت ها و نکات را نیز بیاموزند.

آیت الله مجتهدی که در تربیت طلاب توانا و تاثیرگذار همت داشتند، می گفتند: «من باغبان اینجا هستم، علف های هرزه را می زنم، یکی را بیرون می کنم، یک نفر را داخل می کنم. الان مدرسه های علمیه ما باغبان ندارد...» (در محضر مجتهدی، ص 228) همین نکته موجب شد تا چند حکایت و تذکر را در باب تبلیغ و کارهایی که مبلغان و طلاب باید انجام دهند، از این دو کتاب نقل کنیم.

**تاثیر رفتار روحانیون بر مردم

پدر یکی از طلبه های ما می گفت: پسر بزرگ من به روستای کم جمعیتی منبر رفته بود. روزی یک از اهالی روستا فوت می کند و مردم از پسر من درخواست می کنند بر جنازه میت نماز بخواند.

پسر من نماز می خواند، بعد از خواندن نماز به او یک پاکت می دهند، سوال می کند: «این چیست؟» آنها می گویند: «این پول نمازی است که شما بر میت ما خواندید!» پسرم می گوید: «مگر نماز هم پولی است؟!»

اهالی روستا به هم نگاه می کنند، می گویند: «این آقا کیه؟ از کجا آمده؟ آیا از ملائک (فرشتگان) است؟»

بعد می گویند: «پارسال یک نفر اینجا نمازمیت خواند، ما به او 500 هزار تومان دادیم، قهر کرد، گفت: شما به من اهانت کردید! این پول کم است!»

خلاصه، این خبر در آن منطقه پخش شد و از آن روز به بعد جمعیت زیادی پای منبر پسر من آمدند. (در محضر مجتهدی، ص 227)

**این پاکت کم است

... یکی از طلبه های خوب ما در یکی از روستاهای جهرم به منبر می روند، روز آخر یک پاکت به ایشان می دهند. ایشان هم پاکت را باز می کنند، بعد از دیدن پول ها می گویند: «این مقدار کم است!»

اهالی روستا تعجب می کنند، مقداری دیگر رویش می گذارند و به ایشان می دهند. ایشان آن پول ها را پس داده، می گویند: «حالا این پول را خرج حسینیه روستا کنید.»

طلبه های ما این طوری هستند و این طوری پرورش پیدا می کنند.... روحانی هایی که رفتارشان این گونه است چقدر روی مردم تاثیر می گذارند. (در محضر مجتهدی، ص 227)

**گزیده گویی و کم گویی

واعظ یا منبری باید مردم را خسته نکند. این خیلی موعظه خوبی است. بعضی از منبری ها هستند که آدم پای منبرشان خوابش می برد. اینها به درد نمی خورند. بعضی از مداح ها هم هستند که مداحیشان را طول می دهند. مداح هر چه کمتر بخواند، مردم بیشتر گریه می کنند، اما بعضی ها هستند طول می دهند و اشک چشم مردم را خشک می کنند. (در محضر مجتهدی، 152)

**شهر ظلمات

اگر یکدفعه محراب و منبر و ریاست یا هر چیز دیگری گیرت آمد، ذوق نکن. استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان می فرمودند: مَثَل دنیا مَثَل شهر فرنگ است. بچه که بودیم، سنّار می دادیم و یک دقیقه نگاه می کردیم. در آن یک دقیقه تصاویر زیبایی نشان می داد. صاحبش هم صحنه های آن را توضیح می داد و صدا می زد: اینجا پایتخت ترکیه است، اینجا فلان مکان است. ناگهان یک چیزی می افتاد و صحنه تاریک می شد. آن وقت صاحبش می گفت: اینجا شهر ظلمات است و تمام می شد و جز چند لحظه خوشی چیزی گیرمان نمی آمد.

مبادا در این دنیا هم چشم به تصاویر زیبای دنیا، تو را غافل کند و یکدفعه شهر ظلمات که مرگ است به سراغ تو بیاید و تو دست خالی دنیا را ترک کنی. (آداب الطلاب، ص 470)

**عالم ربانی و روحانی نما

یک عالم ربانی داریم و یک آخوندگر. آخوندگر یا روحانی نما کسی است که دنبال پول است. فقط به فکر این است که پول کجاست، ریاست کجاست. نه اهل تدریس است و نه اهل منبر و موعظه و نه اهل تالیف و تصنیف و نه اهل تبلیغ و ارشاد... این گونه افراد کارگر هستند نه روحانی... اسلام اینها را نمی خواهد. اسلام عالم و آخوند ربانی می خواهد. کسی را می خواهد که با اعمال خودش به دین خدا و اسلام و اهل بیت پیامبر خدمت کند و اگر در کنار این خدمات توانست زندگی روزمره خود را هم تامین کند، البته مانعی ندارد... اگر ما از آخوندگری دست برداریم کارها درست می شود و الا وزارت بازرگانی باید مساجد را زیر نظر بگیرد و اداره مالیات پرونده برای مساجد تشکیل بدهد و بالای در مساجد بنویسند تجارتخانه فلان آقا... .

اما عالم ربانی آن است که دنبال دنیا و مقام و ریاست و شهرت نیست. بلکه برای رضای خدا و خدمت به دین و یاری امام زمان کار می کند یا درس می دهد یا منبر می رود یا هر گونه خدمت دیگری که از دستش برمی آید هرچند در ظاهر کوچک باشد انجام می دهد. (آداب الطلاب، ص 173 ـ 175)

**طلاب و اخلاص

در کارهایتان دقت کنید که آیا اخلاص دارید یا نه. آیا اگر فلان چیز یا فلان کس هم نبود، باز این کار را انجام می دادید؟... نقل می کنند خطیبی یک دهه، منبر رفت. روز آخر پاکتی به او دادند. وقتی بیرون آمد و پاکت را باز کرد، دید نوشته شده است: «قند و چایی از ما، منبر هم از شما. خدا از هر دو قبول کند.» لحظاتی ایستاد تا روضه خوانی که مثل او یک دهه بعد از سخنرانی او مداحی می کرد بیاید و از او بپرسد. وقتی آمد به او گفت: ببخشید می شود پاکت شما را ببینم؟ آن روضه خوان چون از جریان خبر نداشت گفت: «خدا برکت بدهد.» آن خطیب جریان را تعریف کرد که پاکت ما خالی است. روضه خوان هم وقتی پاکتش را باز کرد، دید عین همان جمله خطیب در پاکت او هم نوشته شده است. منظور این است که اگر چنین وقایع برای شما اتفاق افتاد و ناراحت نشدی، آن وقت بدان که در منبر و مداحی اخلاص داری. (آداب الطلاب، ص 294 ـ 296)

انتهای پیام/