تنش میان آمریکا و عربستان، دائمی نخواهد بود

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک، استیون سیمون، مدیر عامل بخش خاورمیانه این اندیشکده بر این باور است که هر چند در طول تاریخ شاهد گسستگی میان آمریکا و عربستان سعودی بوده‌ایم، اما امید است که با بر طرف شدن تشنج، بار دیگر این دو کشور به یکدیگر نزدیک شوند.

ناآرامی در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس در مورد توافق هسته‌آی موقت با ایران، بر نگرانی‌ها در مورد قطع روابط میان آمریکا ـ عربستان افزوده است. اما به دشواری می‌توان چیز زیادی در این مورد فراهم آورد. در سال‌هایی اخیر نگرانی‌هایی در مورد بروز چنین فاصله‌ای وجود داشته است. برخلاف بیشتر روایت‌هایی که از یک دوران طلایی می‌شود، واقع امر این است که چیزی شبیه به این قطع ارتباط در تاریخ روابط بین این دو کشور وجود داشته است، اما مدت‌ها از آن ماجرا می‌گذرد.

هر چند که روابط این دو در جریان جنگ اول عراق و بلافاصله پس از آن چیزی شبیه به رنسانس را تجربه کرد، به راحتی می‌توان فراموش کرد که چقدر برای واشنگتن دشوار بود تا آل سعود را متقاعد کند که باید با صدام وارد جنگ شود. رضایت سعودی‌ها به استقرار نیروهای نظامی آمریکا در خاک این پادشاهی، با اکراه و در لحظه آخر ممکن شد. لذا چندان هم دوام نیاورد.

بلافاصله پس از عملیات طوفان صحرا، وزارت امور خارجه تیمی را برای مذاکره بر سر توافقنامه‌های همکاری دفاعی با دولت‌های حاشیه خلیج فارس اعزام کرد. در واقع تلاش برای تحصیل نتیجه‌ای مطلوب آنهم در زمانی که تنور داغ بود. در برخی از این کشورها فرایند مذاکرات بسیار دشوارتر از آنی بود که بتوان تصور کرد، اما تصور وجود تهدید اهمیت داشت و واقعیت آن بود که جدای از کویت و تا حدی هم عربستان سعودی، دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس، ترس و واهمه خاصی از صدام نداشتن؛ ایشان نگرانی‌های بزرگ‌تر دیگری برای خود داشتند. برخی از مذاکره کنندگان حتی به این تصور رسیده بودند که آمریکا در حال توطئه چینی با صدام است تا جنگی را به راه اندازد که استقرار دادم نیروهای آمریکایی در خلیج فارس را توجیه پذیر می‌کند، درست همانطور که برخی در منطقه گمان می‌کردند که آمریکا به عمد به دنبال توافقی بد با ایران است تا حضور نظامی خود در منطقه را توجیه کند.

لازم به ذکر است که در آن زمان، سعودی‌ها ایده توافقنامه همکاری دفاعی را رد کردند و اصرار داشتند که سند کوتاهی که بر فعالیت‌های گروه آموزشی کوچک آمریکایی از سال 1957 نظارت داشت برای حضور گسترده‌تر نیروهای آمریکایی پس از طوفان صحرا، کفایت می‌کند. شاید کسی چنین ادعا کند که منظور صریح سعودی‌ها این بود که رابطه غیر رسمی خاص میان ایشان به قدری مستحکم بود که یک توافقنامه رسمی جدید، در حاشیه قرار می‌گرفت. اما موضوع چیز دیگری بود. به نظر می‌رسید که آل سعود نمی‌خواست وابسته یا بسیار نزدیک به آمریکا دیده شود. شاید ایشان به نحوی احساس می‌کردند که ظهور بن‌لادن یا خشم وی از وابستگی ایشان به آمریکا، او را تحریک به انجام اقدامات تروریستی کرده است. اما به نظر من چنین توضیحی بیش از حد توهمی است. انگیزه ایشان هر چه که بود، تیم وزارت خارجه که به این کشور اعزام شده بود پس از رویارویی تلخ با شاهزاده بن‌سلطان، وزیر دفاع وقت سعودی‌ها، به آمریکا بازگشت. دولت آمریکا، به ویژه پنتاگون، همچنان خواهان حضوری گسترده و دائم در این کشور بود تا مرکز آموزش زرهی ـ نظامی مستقر در صحرای کالیفرنیا را به عربستان سعودی منتقل کند. اما این رؤیا به زودی محو شد.

آمریکا حضور نظامی جدی دیگری در عربستان سعودی در پایگاه هوایی بزرگ شاهزاده سلطان داشت؛ اما این نیز زمانی میسر شد که محل اسکان نیروی هوایی آمریکا در ضهران در محلی به نام خُبر تخریب شد. مسئولیت این حمله به گردن ایران انداخته شد، اما در آن زمان، بر خلاف اکنون، سعودی‌ها تمایل داشتند که با همسایه‌های خود دچار تنش نشوند و نمی‌خواستند به جنگی میان آمریکایی‌ها و ایران کشیده شوند. (چنین تفکر محتاطانه‌ای در صورتی که بار دیگر ایران و آمریکا در جهت تقابل و رویارویی قدم بردارند، رخ می‌نماید.) اگر یکی از اهداف ایران در حمله به خُبر این بود که میان آمریکا و عربستان سعودی اختلاف ایجاد کند، می‌توان گفت موفق بوده است. بعد از حمله خُبر، سعودی‌ها از ارتش آمریکا خواستند تا خاک این پادشاهی را ترک کند. در نتیجه عملیات‌های هوایی آمریکا در سمت عرب نشین خلیج فارس، به پایگاه هوایی العدید در قطر منتقل شد.

نکته کلیدی در اینجا آن است که اگر حتی چیزی شبیه به گسستگی در روابط میان آمریکا و سعودی‌ها دیده می‌شود، نزدیک به 20 سال پیش بوده است. اما همانطور که می‌دانیم، رسانه‌ها به طور کلی، و شاید هم به طور قابل بخششی، به چنین اموری متوسل می‌شوند آن هم تنها پس از آنکه در آمریکا از کانال سیاسی بیرون می‌آیند ـ که در این مورد هم چنین بوده است، مانند دیگر وجوه سیاست دولت اوباما در قبال خاورمیانه.

از آن زمان به بعد، روابط آمریکا ـ سعودی به طور فزاینده‌ای داد و ستدی بوده است، که نمی‌توان آن را مقوله‌ای بد ارزیابی کرد. در جایی که بتوانیم همکاری کنیم، همکاری می‌کنیم، و در جایی که نتوانیم، نمی‌کنیم. بنابراین زمانی که دولت اوباما، که به تازگی وارد کار شده بود و شعار صلح میان اسرائیل ـ فلسطین و همکاری با سعودی، را در دستور کار قرار داده بود، پادشاه بدون هیچ دردسری پاسخ منفی به وی داد. و زمانی که پادشاه از رئیس جمهور خواست تا در سوریه مداخله کند، رئیس جمهور هم بدون هیچ دردسری پاسخ منفی داد. در سطح استراتژیک، باید گفته شود که دو طرف همچنان بسیار از یکدیگر بیگانه هستند. هر دوی ایشان می‌خواهند که از ظهور یک ایران مجهز به تسلیحات هسته‌ای جلوگیری کنند؛ هر دو خواهان توفیق راه‌حل دو دولت میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها هستند؛ هر دو خواهان سوریه‌ای بدون اسد و پایان یافتن جنگ در این کشور هستند. هر دوی ایشان خواهان جریان آزاد نفت به قیمتی پایدار هستند. اختلافات در سطح تاکتیک‌ها باقی مانده. هیچ شکی نیست که این اختلافات واقعی و عمیق هستند. اما تا زمانی که اهداف آمریکا و سعودی کم و بیش همگام هستند، به نظر می‌رسد که دعوا بر سر صیانت از منافع، چندان ضروری نباشد.

به لحاظ تاریخی می‌توان سبقه ارتباط این دو کشور را به 80 سال پیش بازگشت داد. با فرو پاشی شوروی و ظهور اسلام رادیکال به جای کمونیسم، انگیزه‌هایی که رابطه این دو کشور را به نوعی دچار خلل و دشواری کرد، پراکنده شد. با این حال دو کشور دچار تحولاتی شدند که ایشان را متفاوت از کشورهایی ساخت که 80 سال پیش با یکدیگر ارتباط برقرار کردند. به نظر بنده به رغم این تغییرات، ریاض و واشنگتن همچنان می‌توانند روی موضوعات مشترک بسیاری همکاری داشته باشند. اما ابتدا باید این تشنج و تنش متوقف شود.

انتهای پیام/