تجدید میثاق ۱۰ هزار خردسال با حضرت رقیه(س) با شعار «کلنا فداک یا زینب(س)»

تجدید میثاق 10 هزار خردسال با حضرت رقیه(س) با شعار «کلنا فداک یا زینب(س)»

خبرگزاری تسنیم: همایش «سه‌سالگان حسینی» امروز ۱۷ آذر ماه مصادف با پنجم صفر و سالروز شهادت دختر سه ساله حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در مصلای امام خمینی با حضور پرشور ۱۰ هزار نفری زنان و خردسالان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همایش «سه‌سالگان حسینی» امروز 17 آذر ماه مصادف با پنجم صفر و سالروز شهادت دختر سه ساله حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در مصلای امام خمینی با حضور پرشور 10 هزار نفری زنان و خردسالان برگزار شد که سردار علی فضلی، جانشین سازمان بسیج مستضعفین نیز در این مراسم حضور داشت.

هنوز دقایق بسیاری تا شروع مراسم باقی مانده، اما خیل عظیم زنان و خردسالان که بخش عظیمی از آن‌ها را سه‌سالگان معصوم تشکیل داده‌اند، به سوی مصلای بزرگ امام خمینی در حرکت هستند تا پنجم صفر را در بستر همایش «سه‌سالگان حسینی» به عزاداری بنشینند. کمتر کودکی بی‌صبری می‌کنند و اغلب دختران با نگاه معصومانه‌‌شان، فقط محیط پیرامونی خود را می‌نگرند و آرام‌اند. تعدادی در آغوش مادران به خواب رفته‌اند و بعضی با وجود آنکه هنوز راه رفتن را به صلابت نیاموخته‌اند، اما سعی دارند با قدم‌های کوچک خود مسیر را طی کرده و به محل عزاداری برسند.

سرمای هوا کسی را کلافه نمی‌کند و کودکان کم‌سن و سالی که حیاط پیرامونی شبستان را پر کرده‌اند، حتی از سرمای هوا نیز اعتراضی نمی‌کنند و همگی با شوقی که در چشم‌ها و دل‌هایشان حس می‌شود، منتظرند تا از  هیاهوی جمعیت کمی کاسته شده و بتوانند به مسیر خود ادامه دهند. ابتدای شبستان را با ورودی‌های متعددی مجزا کرده‌اند و به مادرانی که کودکان خردسال به همراه دارند پرچم، سربندهای مشکلی و مقنعه‌های سبز می‌دهند؛ پسران از امکانات توزیع شده فقط پرچم و سربندها را می‌گیرند اما دختران چهره‌های خود را به رنگ سبز مقنعه‌های اهدا شده می‌آرایند. حجاب یک‌دست زیبایی و معصومیت کودکان را دوچندان می‌کند و همین جذابیت‌ها عکاسان حاضر در همایش را به فعالیت‌ فرا می‌خواند.

هیچ کودکی گریه نمی‌کند؛ مادران نیاز ندارند با اصرار، خردسالان ِ خود را به آرامش فراخوانند؛ آن‌ها به قدری سرگرم سربندها و پرچم‌های خود شده‌اند که دیگر نیازی به بی‌قراری و بی‌تابی نیست. «کلنا فداک یا زینب» بر روی تعداد زیادی از سربندها حک شده است؛ دختری با زبان کودکانه‌اش دست بر سینه‌اش می‌گذارد و مانند کسی که می‌خواهد سلام دهد می‌گوید: «قلب من برای طفلان حضرت زینب(س)» و مادرش را نشان می‌دهد که انگار این جمله را به او آموخته است.

نیمی از زیبایی این همایش به کودکانی ختم می‌شود که پوشش‌های چادر معصومیت چشم‌هایشان را صدچندان کرده است. دخترانی که شاید هنوز روان‌سخن‌گفتن را نیاموخته‌اند اما با انگشتان ظریف و کم سن‌شان چادرهایی مشکلی را روی سر نگه داشته‌اند. تصویربردارها معطل نمی‌کنند، زمان را از دست نمی‌دهند و میان ردیف‌های جمعیت قدم می‌زنند تا این دقایق زیبا را با لنز دوربین‌ها ثبت کنند.

صحنه‌ای از مصلای امام خمینی دل‌ها را به درد می‌آورد؛ وجود کلمن‌های آب در اطراف مصلی و حضور بانوانِ ساقی؛ که با کوزه‌هایی منقش به نام «قمر بنی‌هاشم» و پوشه‌هایی سبز به کودکان و مهمانان این مراسم آب می‌دهند. یکی از مادرانی که برای فرزندش آب طلب کرده؛ وقتی لیوان آب را به دستان کوچک فرزندش می‌سپارد اشک از چشمانش جاری می‌شود؛ دیدنِ این اشک‌ها برای هیچکدام از اطرافیان سوال برانگیز نبود چرا که همه به یاد کودکان تشنه لب اباعبدالله‌الحسین(ع) بی‌قرار بودند.

پسر خردسالی که چفیه بر سر کرده است؛ همراه با شیطنتی دلنشین برای خودش و کودکانی در جوارش نشسته‌اند مداحی می‌کند و با شوری که در صدایش پنهان است می‌گوید: «آب می‌گوید «حسین» عباس می‌گوید «حسین»...».

مراسم آغاز می‌شود و هیاهوها کمی به آرامش می‌رسد؛ «محمدحسین بهزادفر» قاری و حافظ نوجوانی است که روی صندلی می‌نشیند و با صدایی که هنوز به مردانگی نرسیده آیاتی از قرآن را به زیبایی تلاوت می‌کند. علیرضا رفیعی؛ کودک چهارساله‌ای که کنارم نشسته است می‌گوید من هم اگر به سن او برسم پشت بلندگو قرآن می‌خوانم تا همه برایم صلوات بفرستند.

مجری به مادران می‌گوید: امروز باید دست‌های شما در زیر انگشت‌های کودکان‌تان گره بخورد و دعایی که از این دست‌ها بالا برود قطعاً مستجاب خواهد بود و همین کافی است تا زنان بسیاری از میانِ جمعیت، کودکان خود را به آغوش کشیده و بر پهنای صورتشان اشک بریزند. فاطمه زهرای سه ساله‌ای که ردیف عقب‌ نشسته است، با مداد رنگی‌های پراکنده‌اش تصویر سربند خود را نقاشی می‌کند و سعی دارد با آنکه سواد خواندن و نوشتی ندارد اما «رقیه» را به کمک مادر بر روی کاغذ بی‌خط ِ مقابلش بنویسد.

اگر فرزندان درست تربیت نشوند؛ جامعه رو به تباهی می‌رود

حجت‌الاسلام راستگو برای سخنرانی به جایگاه می‌رود و کل جمعیت پاسخ سلام او را به وضوح سر می‌دهند. بسیاری از کودکان حاضر در همایش چهره او را به خاطر دارند و از سخنان شیرین او را در فضاهای دیگری شنیده‌اند. او تمام سعی‌اش را می‌کند تا با کلماتی ساده، روان و با لحنی آشنا از حضرت رقیه(س) بگوید و کودکان را در توصیف اخلاقیات نیکوی حضرت راهنمایی کند. او همچنین در کلامی با مادران حاضر در مراسم؛ سخنانی کوتاه می‌گوید و سفارش می‌کند تا این مادران خدا را شاکر باشند که کودکانی را به آن‌ها عطا کرده است و آن‌ها می‌توانند به یا حضرت رقیه فرزندانشان را سبزپوش کرده و عزادار فرزندان زهرا(س) باشند.

وی همچنین سه مورد را به حضار سفارش و توصیه می‌کند و می‌گوید: روش تربیتی پدر و مادر باید یکسان و هماهنگ باشد اگر میان این دو اختلافی وجود دارد مشکلات و ناهماهنگی‌ها در مقابل کودکان بروز داده نشود. آموزش خانواده و تربیتی باید از واجبات بعد از عبادت باشد. اگر فرزند درست تربیت نشود در آینده جامعه به تباهی می‌رود  و اگر این تربیت به درستی پیگیری شود آینده‌ای روشن در انتظار جامعه خواهد بود.

والدین برای آموزش به سراغ کتب غربی نروند

حجت‌الاسلام راستگو بر اینکه مادران برای آموزش به سراغ کتب غربی نروند تأکید می‌کند و ادامه می‌دهد: کتب غربی طبق فرهنگ اروپایی نوشته شده و مشکلی از خانواده‌های این جامعه حل نخواهد کرد بلکه مادران و پدران باید به دنبال فراگیری و آموزش روش‌های تربیتی اسلامی و ایرانی باشند.

فریادهای «یاعلی» و «یاحسین» کودکان خردسال فضای مصلی را پر کرده است. هیچ‌یک از کودکان حاضر نیستند با صدای خفیفی نام سیدالشهداء(ع) را بر زبان بیاورند بلکه تمایل‌شان بر این است که تا جایی که توانایی دارند آن را فریاد کرده و دست‌های خود را هنگام صدا کردن حضرت، بالا می‌آورند. بسیاری از این کودکان با وجود اینکه صندلی‌های مخصوصی برایشان اختصاص داده شده است؛ نیم زیادی از برنامه را بر روی پا ایستاده‌اند و طاقت نمی‌آورند تا روی زمین بنشینند.

نمایش «خرابه شام» به هنرمندی دو دختر و یک کودک خردسال اجرا می‌شود. اجرای زنده و ملموس این گروه برای همه حضار آنقدری جذابیت دارد که فقط صدای گریه به گوش می‌رسد. این نمایش که به تعزیه‌خوانی نیز کمی نزدیک است شهادت حضرت رقیه را نشان می‌دهد و بازیگر خردسالی که نقش کودک سه ساله را بازی می‌کند همراه با کلمات گریه می‌کند و همین اشک‌ها کودکان را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. همان کودکانی که ایستاده به تماشای نمایش مشغول شده‌اند.

بدون معطلی؛ در حالی که هنوز چشم‌ها از اجرای نمایش خیسِ اشک است؛ حاج حسین هوشیار مدیحه‌خوانی را آغاز کرده و کودکان را در مداحی خود خطاب قرار می‌دهد و اشک جمعیت را دربرمی‌گیرد. محمدحسین و محمدعلی برادران دوقلویی که چند قدم آن طرف‌تر نشسته‌اند همراه با مادرشان اشک می‌ریزند و گریه عمیق این دو کودک خردسال جمعیت پیرامونی را متأثر کرده است.

گروه سرود «ریحانه» دسته جمعی سرودی را برای حضار زمزمه می‌کنند و کودکان پرچم‌های خود را همراه با آن به اهتزاز آغوش‌های مادرشان در آورده‌اند. یکی از مادران هفت دختر خردسال را به همراه دارد. تلقی برخی این است که هفت دختر برای خودش باشند اما وقتی از او سوال می‌کنم می‌فهمم او برادرزاده‌های خود را نیز به همراه دختر خودش آورده است و به گفته خودش وقتی او را در این ایام «عمه» خطاب می‌کنند حس عجیبی دارد. می‌گوید نگهداری از پنج برادرزاده زیر هفت سال کار آسانی نیست اما داوطلبانه آن‌ها را همراهی کردم تا شاید به برکت اشک‌های عزای امروز همه‌شان رستگار شوند.

مراسم به انتها نزدیک است. کودک خردسال دیگری با زبان شیرین کودکانه‌اش میثاق‌نامه‌ای را قرائت می‌کند و اغلب کودکان او را در این عهدنامه همراهی کرده و متن را زمزمه می‌کنند. مراسم به پایان می‌رسد، خستگی در چهره‌های اندکی زنده مانده است و اغلب چشم‌ها با رضایت به خروج از سالن اقدام می‌کنند. هنوز هم کودکان خردسال با مقنعه‌های سبز، سربندهای مشکلی و پرچم‌های عزا مشغول‌اند و مادرانی که از معصومیت کودکان‌شان به وجد آمده‌اند مشتاقانه از خردسالان حاضر در مراسم عکس می‌گیرند.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران