چشم انتظاری مردم گیلان برای ماندگاری داماش در لیگ برتر


چشم انتظاری مردم گیلان برای ماندگاری داماش در لیگ برتر

خبرگزاری تسنیم: تیم فوتبال داماش گیلان در بدترین شرایط مالی قرار گرفته و با بحران سقوط یا ماندگاری در لیگ برتر ایران دست و پنجه نرم می‌کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، تیم فوتبال داماش گیلان با مشکلات عدیده مالی رو به روست و این مشکلات کمر این تیم را خم کرده است.

گویا مشکلات فوتبالی در رشت تمامی ندارد، شهری که در لابه‌لای بتن پیاده‌روهایش چمن سبز می‌شود اما چمن‌های ورزشگاه پیر شهرش مصنوعی است!

رشت شهری است که روزی و ارتزاق مردمانش از سفیدرود می‌آید، اما گوهر رودش بر مبنای آمار یونسکو جزو آلوده‌ترین رودخانه‌‌های  جهان است! و البته دل مردمانش پاک‌ترین دلهاست.

عشق به فوتبال در گیلان و به ویژه کلانشهر رشت جایگاه خاص خود را دارد و در یک روز میان‌هفته بیش از 25هزار نفر ورزشگاه پیر شهرشان را پر از جمعیت می‌کنند.

رشتی‌ها تیمی به نام سپیدرود داشتند که قدمتش به اندازه تمام تاریخ فوتبال یک کشور است و حالا در تاریکخانه لیگ‌های دسته دوم و سوم زندانی شده و البته چند صباحی است که داماش،  فرزند جوان فوتبال گیلان چشم و چراغ کلانشهر رشت شده است و عزیز و مونس پیر و جوان گیلانی.

از داماش حرف می‌زنیم، از میراث‌دار استقلال رشت و پگاه گیلان، تیمی که واژه همدلی و اتحاد را در رشت معنی کرده و فعل خواستن را به زیباترین شکل ممکن صرف کرد.

پیش از داماش جوان‌هایی که حالا دیگر میانسالند یا قرمز بودند و یا آبی، اینکه ارتش سرخ تهران به رشت بیاید و من قرمز دوست بروم تیم رشتی را حمایت کنم یک گناه کبیره بود و بس! مگر می‌شد پسران آبی پایتخت به رشت گام بگذارند و آبی‌ها بروند و قربان صدقه تیم رشتی بروند!؟ اما شد، داماش که آمد رنگ‌ها، رنگ باخت و فقط یک رنگ ماند و آن رنگ رشت بود.

حالا در لیگی که تعداد هوادار برای قهرمانش به زور سه رقمی می‌شود، برای داماش انتهای جدول پنج هزار نفر به ورزشگاه می‌آیند و ده‌ها هزاری هم دلهایشان را به آنجا می‌فرستند.

گفتیم که داماش فعل خواستن را صرف کرد، تیمی که سه سال است با من بمیری و تو بمیری پول سفرهایش را فراهم می‌کند، تیمی که هر سال نسبت به سال قبل چندین نفر از ستاره‌هایش را از دست می‌دهد، تیمی که یک روز خبر انحلالش را می‌دهند و روز دیگر خبر از واگذاری است و فردا روز صحبت از انتقالش است، اما همچنان پابرجا مانده، تیمی که مدیرش می رود و برای مسئولان شهرش زار می زند و در نهایت وعده بیست میلیونی می‌گیرد!

تیمی که هر سال در منطقه خطر جدول دست و پا می زند و آخر فصل آب راحتی بر گلو می ریزد و هزار داستان دیگر، یعنی اینکه آنها بلدند که آنچه را که می خواهند بدستش بیاورند.

اما حالا داستان فرق کرده و به جاهای خطرناکش نزدیک شده است، داماش تحلیل رفته است، خسته شده، ناتوان است و رنجور،  اینکه در خانه حریف تا دقایق واپسین پیش است و نمی‌تواند پنج شش دقیقه این پیروزی را نگه دارد، نشان از نخواستن نیست، بلکه صحبت نتوانستن است.

تیمی که از زور بی پولی در نیم فصل به جای تقویت خود، شش بازیکنش را از دست می‌دهد، تیمی که بازیکنانش مدتهاست فریاد بی‌پولی می زنند و کسی صدایشان را نمی شنود، تیمی که بازیکنش به زمین و زمان بدهکار است و مدیرش به جای تمرکز روی تیم از بام تا شام در به در پیدا کردن پول و اسپانسر و هزار کوفت دیگر است، نمی‌تواند روی بازی‌اش، روی بردنش، روی ماندنش در لیگ تمرکز داشته باشد.

بله، امسال داستان با سال‌های پیش فرق می کند، حالا در فاصله سه هفته تا پایان مسابقات داماش در خطرناک ترین برهه از تاریخ خود ایستاده است، خطر سقوط و انحلال با هم.

داماش از رتبه ستودنی هفتمی در نیم فصل گام به گام و پله پله به پایین پرتاب شده و حالا در نزدیک ترین فاصله با تیم‌های سقوط کننده به انتظار سه دیدار سخت و وحشتناکش در فروردین ماه نشسته است، سه دیداری که در نوروز استارت می‌خورند و در همان فروردین پایان می‌یابند.

نوروزی که همه گیلانی‌ها آرزو دارند نوروز پیروزی آنها باشد، آخر مردم دیار باران دلبسته فرزندشان هستند و نمی‌خواهند و نمی توانند تصور روزی را بکنند که لیگ برتر باشد و داماش شان در آن حضور نداشته باشد.

داماش این روزها بزرگ‌ترین و تنها دلخوشی مردم سرزمینی است که در توزیع کارخانه‌های بزرگ، برج های چند 10طبقه، مراکز تجاری قول پیکر، مراکز تفریحی و هزار چیز دیگر به آنها فقط و فقط حسرت رسیده است و بس.

مردم گیلان و شهر رشت که یکی از جوان ترین استانهای ایران هستند تنها دلخوشی شان این است که هر دو هفته یکبار در ورزشگاه پیر شهرباران جمع شوند و نام داماش را فریاد بزنند و با او غصه هایشان را قسمت کنند و آرام بگیرند و حالا دارد روزی می رسد که شاید ...

نه بگذارید ته این قصه را تمام نکنم، آخر هنوز امید باقی مانده است، این واژه زیبای چهار حرفی، هنوز چشم مردم باران به دست‌هایی است که به کمک این دلهای خسته بیایند.

هنوز منتظرند که کسی پیدا شود و برایشان امید ارمغان بیاورد، دوستان، مسئولان، آقایان و خانم‌ها اینجا در شهرباران صدها هزار نفر به انتظار نشسته‌اند تا شما بیایید و ته قصه پر غصه مردم شهرباران را با پایانی زیبا تمامش کنید.

یادداشت از حمیدرضا زیرک دیدار

انتهای پیام/ ق

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon