استراتژی روغن کرچک
- اخبار رسانه ها
- 15 ارديبهشت 1393 - 09:06
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، سعی کردهایم در اینجا طنز اکثر روزنامه های کشور را جمع کنیم تا دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
***گفتوشنود روزنامه کیهان: 100 دلاری
گفت: بالاخره این 4/2 میلیارد دلاری که قرار بود آمریکاییها از 100 میلیارد دلار دارایی دزدیده شده ایران پس بدهند چی شد؟
گفتم: میگویند ریختهاند به حساب یک بانک در سوئیس ولی قرار است اول بدهیهای ایران به سازمانهای بینالمللی را از آن کسر کنند و...
گفت: مگر به سازمانهای بینالمللی بدهکاریم؟! چرا قبلا ندادهایم؟!
گفتم: خب! داراییهای ما را دزدیده بودند، اجازه پرداخت نمیدادند و حالا که میخواهند چند مثقال آن را پس بدهند، میگویند اول باید بدهی به سازمانهای بینالمللی را از آن بردارند!
گفت: یعنی این مبلغ را پس میدهند که پول سازمانهای تحت امر خودشان را بردارند؟ عجب دزدهای سرگردنهای هستند این آمریکاییهای گاوچران!
گفتم: در آمریکا چند تا سارق مسلح وارد بانک شدند و فریاد زدند؛ هیچ کس از جای خود تکان نخورد. یکی از صهیونیستها که جزو مشتریان بانک بود یک صددلاری درآورد و به نفر بغلدستی خود گفت؛ یادته 100 دلار از من طلب داشتی؟ بیا بگیر!
***بزن در رو روزنامه جام جم : پزشک دهکده کوش
درست است که پزشک دهکده اسم یک سریال خارجی بود که داستانهای مربوط به حضور یک زن پزشک را در یک روستای خارجی پیشرفته نشان میداد؛ اما چرا حضور پزشکان در روستاها مد نشد؟... البته نه که بالکل هیچ پزشکی در هیچ روستایی نباشد؛ خیر، هستند، اما علیالقول شاعر، کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما؟
در حالی که در همین شهر تهران درندشت خودمان و ایضا در اکثر کلانشهرهای مهم کشور، گاهی چند مطب پزشک متخصص در یک خیابان یا چهارراه یا سر یک پیچ وجود دارد؛ اما هم اکنون که در خدمت شما هستیم و داریم فرمایش می کنیم؛ حدود نیمی از روستاهای مملکت فاقد پزشک است. این آمار را ما همین طور کشکی از آستین خودمان درنیاوردیم، بلکه وزیر بهداشت مملکت، در روز روشن اعلام فرمودند.
خبر وارده:«حسن قاضی زاده هاشمی گفت: 50 درصد روستاهای ما بدون پزشک است.» ـ به نقل از جراید
عرض نکردیم هر چه می گوییم موثق است و از منابع محکم و متقن؛ چندان که مو لای درز آن نمی رود؟... گواه عاشق صادق در آستین باشد؛ لهذا در طرفه العینی سند رو کردیم. تازه خیلی هم رو نکردیم؛ در حد نیم رو بود.
بسته پیشنهادی: احساس می کنم که وزیر محترم بهداشت و درمان مملکت تنهاست و یک دست صدا ندارد... گفتیم و گفتند که نیمی از روستاهای ما فاقد پزشک است.
حس می کنم که همه باید کمک کنیم. بخصوص جامعه محترم و زحمتکش پزشکان که بسیار زحمت کشیده و دود چراغ موشی و لامپ کم مصرف خورده اند تا توانسته اند پزشک شوند و نبض مردم را بگیرند. لهذا در اولین اقدام عاجل، عرایضی راهبردی ـ کاربردی تقدیم حضور می کنم:
1ـ اطلاع رسانی سریع: ممکن است اعلام خبر فوق الذکر که در تهران و کلانشهرها پزشکان بیشتری وجود دارد؛ بدآموزی هم داشته باشد. یعنی این که بعضی از روستاییان عزیز باز شال و کلاه کنند که بیایند شهر؛ اما باور کنند که این راهش نشد.
فلذا مسئولان هر چه سریع تر به اهالی شریف روستاها اطلاع دهند که خیلی زود ـ و به قول اداره ای ها در اسرع وقت ـ در جهت اعزام پزشک به روستاها اقدام لازم و مقتضی را به عمل خواهند آورند.
قول ما قول است. به این شایعات واهی هم گوش فراندهید که: «هزار وعده خوبان یکی وفا نکند». سرخوش بودند، همین طوری یک چیزی گفتند.
2 ـ تسهیلات کلان: مسئولان بیش از پزشکان کلانشهرها و شهرها، برای پزشکان روستاها امتیاز و تسهیلات قائل شوند. از انواع وام بانکی گرفته تا انواع مسکن و ماشین و گوشی تلفن همراه و
سرعت اینترنت بالا و نان اضافه و سس زیاد. برای سوق دادن پزشکان به سمت روستا، باید ایجاد انگیزه کرد. فقط از معنویات بگوییم، می گویند اگر راست می گویی، خودت برو!
3 ـ پزشک طلایی: رفتن به روستاها را به قول امروزی ها کلاس کار کنیم. هر پزشکی که چند سالی در روستا خدمت کرد؛ به او به چشم یک انسان بزرگوار و یک آدم فرهیخته و انسان نگاه کنیم.
چطور شد که بعضی پزشکان روی تابلوی مطب خود می نویسند: «دارای بورد تخصصی و تحصیلی از خارج» و این توضیح را کلاس کار خود می دانند؛ خب روی تابلوی پزشکانی هم که لطف کردند و چند سالی در روستا طبابت کردند، نوشته شود: «پزشک طلایی». اگر بعد از مدتی این اصطلاح جانیفتاد و در افواه عمومی نیفتاد که: شنیدی فلانی پزشک طلایی است؟...
4 ـ تکرار سریال: قبل از آن که کار به خدمت اجباری پزشکان در روستاها بکشد، تلویزیون در راستای تلاشی که برای فرهنگ سازی دارد، مجددا اقدام به بازپخش سریال دیدنی پزشک دهکده نماید. منتها در هر قسمت، زیرنویس شود که: «ببین، یاد بگیر!... ایشون هم پزشک است.... نصف شماست!»
***چهار جوابی روزنامه سیاست روز: استراتژی روغن کرچک
نقطهچین زیر را پر کنید.
وزیر رفاه دولت نهم: ... ظهر جلسه داشت و صحبت میکرد و شب در جای دیگری میگفت از صبح در اصفهان بودم. بعد طوری حرف میزد که حتی من هم قانع میشدم و با خود میگفتم که نکند حتما روز گذشته پیش ایشان بودم.
الف) گالیور
ب) مرد عنکبوتی
ج) مردی سوار بر قالیچه سلیمان
د) هیچکدام
وزیر جهاد کشاورزی: بیشترین ماده غذایی که نسبت به وارد کردن آن اقدام میکنیم روغن است که با افزایش تولید در صدد تغییر این رویکرد هستیم و با واردکنندگان روغن با دولت هماهنگ نباشند برخورد میکنیم.
به نظر شما چرا روغن یک ماده استراتژیک است؟
الف) از روغن برای نرم کردن وسایل موتوری و غیرموتوری استفاده میشود.
ب) نیمروی بدون روغن به درد عمه رهبر کره شمالی میخورد.
ج) روغن انواع مختلفی دارد که از جمله آنان میتوان به روغن زیتون، روغن کرچک، روغن وازلین و غیره اشاره کرد.
د) روغن با توسعه سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارد.
جراید: یک نماینده مجلس به کلاه قرمزی انتقاد کرد.
به نظر شما کدام یک از دلایل زیر دلیل انتقاد ایشان است؟
الف) روابط مشکوک با "فامیل دور"
ب) معاشرت بیجا با "دختر همسایه"
ج) ارتباط تنگاتنگ با "جیگر"
د) همکاری با شبکههای بیگانه و در راس آن "ببعی"
***تاریکخانه روزنامه اعتماد: آییننامه ورود علاقهمندان جام جهانی فوتبال به سینما
من بالاخره نفهمیدم با نمایش بازیهای جام جهانی فوتبال در سالنهای سینما موافقت میشود یا نه. اما شنیدم که گویا سردار احمدی مقدم برای ارائه مجوز پخش بازیها در سینما شروطی دارد. چون من هرچه جستوجو کردم شروط ایشان را پیدا کنم چیزی پیدا نشد تصمیم گرفتم بر اساس روحیهشناسی جمعی مسوولان خلاصه شروط دستهجمعی کلیه مقامات مسوول برای اخذ مجوز پخش مسابقات فوتبال در سینماها را به عنوان آییننامه پخش مسابقات گردآوری و منتشر کنم و اما شروط مقامات مسوول:
1- برای پاسداشت از بازنشستگان و تکریم افراد مسن و سالمندان ورود آقایان زیر 60 سال و بانوان زیر 65 سال به سالنها ممنوع شود.
2- چون بسیاری از خلافها در تاریکی و ظلمات انجام میشود حین پخش مسابقات چراغهای سالن سینما خاموش نمیشود.
3- جهت افزایش تعمق در فوتبال و برای بالا بردن میزان تمرکز افراد از پخش صدای گزارش و استادیوم در سالن سینما جلوگیری شود. به اینترتیب تماشاچیان محترم میتوانند با خیره شدن به افقهای دور فوتبال در تاکتیک تیمها غور کنند.
4- برای جلوگیری از لطمه به درس خواندن دانشآموزان و دانشجویان از ورود آنان جلوگیری و فقط نفرات ممتاز با شرط معدل میتوانند وارد سالن شوند.
5- جهت ترویج فرهنگ کار و کمک به افزایش اشتغال در کشور از ورود افراد بیکار به سالنها جلوگیری شود. به اینترتیب فرهنگ اشتغال بین مردم جا میافتد. بنابراین افراد تنها با گواهی کار یا جواز کسب معتبر حق ورود به سالن سینما را خواهند داشت.
6- از ورود افراد دو تابعیتی و کسانی که ویزای شینگن دارند به سالن سینما جلوگیری شود تا فرهنگ منحط غرب به سالنها نفوذ نکند.
7- چون امکان وقوع هر اتفاقی هست جهت پیشگیری و پیشبینی لازم افراد باید هنگام ورود به سالن سینما ضمن در دست داشتن عقدنامه و شناسنامه معتبر، ضمانتنامه امضا شده توسط دو نفر ضامن معتبر یا وثیقه مناسب همراه داشته باشند که بتوانند با گذاشتن وثیقه از آن تو بیایند بیرون !
8- کلیه تماشاچیان باید به ضمانتنامه از والدین و گواهی عدم سوءپیشینه مجهز باشند.
9- هنگام ورود به سالن از مراجعان پرسیده شود به چه نویسنده یا شاعری علاقه دارند ؟ اگر اسم نویسندهیی به مذاقشان خوش نیامد، راهشان ندهند. اینها بروند مطالعهشان را بکنند بهتر است.
10- کلیه متقاضیان ورود به سالن سینما باید از دریافت یارانه انصراف داده باشند. این از آن بستههای حمایتی انصراف از یارانه محسوب میشود که شایعهاش داغ بود.
11- تمامی عزیزان قبل از ورود باید با ارائه مدرک معتبر ثابت کنند کلیه جرایم خودرویشان را پرداخت و بابت هر نوع وام به هیچ بانک یا موسسه مالی دیگری بدهی ندارند. این شرط باعث میشود راهنمایی و رانندگی و بانکها به نوایی برسند.
***آمبولانس روزنامه شرق: دیپلماسی دلواپسی
قوورقورقورقورقور. صدای اگزوز موتور هزار را که شنیدم سر برگرداندم و دیدم سر چهارراه طالقانی موتورهزارها تجمع کردهاند. روی هر موتور هزار یک جوان رعنا نشسته بود. این صحنه را که دیدم دلواپس شدم. رفتم جلو و کله مبارک را از آمبولانس آوردم بیرون و گفتم: چی شده؟ همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. گفتم: دلواپس چی؟ همه با هم گفتند: دلواپس هستهای. دلواپس فرهنگی. دلواپس کاترین. دلواپس ظریف. گفتم: خیلیخب. همه با هم ریلکس کنید. همه با هم ریلکس کردند. گفتم: نفس عمیق بکشید. حالا یک چیز خوب و رنگی و مهربان و نایس را تصور کنید. آفرین... تصور کنید وسط سازمان ملل هستید...
آهان... حالا اسم شما را صدا میزنند... شما از پلهها میروید بالا... میروید پشت تریبون... الان همه تلویزیونهای دنیا دارد شما را نشان میدهد... تصور کنید... آفرین... به بالا نگاه میکنید... پروژکتورهای خیلی بزرگی روی سقف است... نور پروژکتورها افتاد روی سر و کول شما... در این لحظه که شما روشن شدید همهچیز برای شما روشن میشود و همه رازهای دیپلماسی بر شما روشن میشود... تصور کنید... هاله نور شما را در برگرفته... نور پروژکتورها چشم شما را میزند و حاضران در سالن را نمیتوانید ببینید... با خودتان فکر میکنید که «اوه پسر... این چراغها چندولته؟»... برای همین فکر میکنید چون شما محو پروژکتورها شدهاید، آنها هم به شما زل زدهاند و محو شما شدهاند... همه با هم داشتند تصور میکردند. گفتم: الان چی میبینید؟ همه با هم گفتند: ما داریم جهان را از جلو مدیریت میکنیم.
گفتم: خیلیخب. حالا یکدقیقه مدیریت نکنید و فرمان جهان را ول کنید و ببینید که صندلیها خالیخالی است عزیزانم. همه فرمان را ول کردند و دیدند سران کشورهای دیگر ول کردند و رفتند. گفتم: حالا تصور کنید جلیلی هستید و دارید با کاترین اشتون مذاکره میکنید... همه تصور کردند.
گفتم: نتیجه مذاکرات شما چیست؟ همه گفتند: ما احساس غرور میکنیم چون توانستیم روی پوشش کاترین اشتون تاثیر بگذاریم. گفتم: پوشش را ول کنید. مذاکرات چهخبر؟ همه گفتند: کاترین اشتون متاثر شده و یقهاش را بسته... گفتم: اصلا ولش کنید. حالا چشمهایتان را باز کنید. چشمهایشان را باز کردند. گفتم: حالا نتایج مذاکرات دولت روحانی را در نظر بگیرید. تحریمها دارد برداشته میشود، وضعیت اقتصادی یک نیمچه ثباتی گرفته، تورم بگویینگویی کنترل شده، ساختوساز کشور از سر گرفته شده... الان چه احساسی دارید؟ همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. گفتم: اساسا جهانبینیمان با هم فرق میکند. همه با هم گفتند: ما دلواپسیم... گفتم: اینطوری من هم دارم کمکم دلواپستان میشوم. همه با هم گفتند: ما دلواپسیم.
گفتم: حالا برنامهتان چیست؟ چه پیشنهادی دارید؟ همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. ما فقط دلواپسیم. در این لحظه رادیوپیام را روشن کردم. مجید خراطها طی ترانهای خطاب به دلواپسی طرفداران احمدینژاد گفت: «درسته با من اینروزا یهذره کمتر از پیشی/ ولی تنها برم جایی هنوز دلواپسم میشی...»
بعد علی لهراسبی طی ترانهای از طرف طرفداران دلواپس به احمدینژاد گفت: «داره دلواپسی دنیامو به آتیش میکشونه / اینهمه پیغوم و پسغوم میفرستم که بدونه.» از درک موقعیت و اینهمه دلواپسی عاجز بودم. آمبولانس را روشن کردم و پامو گذاشتم روی گاز و مستقیم رفتم توی دیوار و خلاص.
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.